دو معنای ظلم را بیان کرده و با کمک آیات و روایات این صفت را توضیح دهید و بگوئید که عدالت چگونه به این بحث مربوط می شود؟
ظلم و ستمکاری عبارت است از انجام دادن هر عمل بد و قبیح شرعی یا عقلی; این معنای ظلم، جامع تمام رذایل و صفات پست و ناپسند است، و این ظلم به معنای عام است; ولی ظلم به معنای خاص که در آیات و روایات و عرف و اصطلاح متعارف آن بین مردم شایع است، عبارت است از: ضرر و زیان و اذیت و آزار رسانیدن به دیگران. همه ی مردم دنیا و مذاهب مختلف، حتی کسانی که عقیده به هیچ دینی ندارند، ظلم و ستم را قبیح می دانند، و فطرت بشری، به پست بودن و نتیجه ی بد آن اعتراف می کند و آیات و روایات متواتر فراوانی، تهدید به کیفر و عذاب آن، هم در دنیا و هم در آخرت نموده اند. خداوند تبارک و تعالی می فرماید: (وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعْمَلُ الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْم تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ، مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ);[1] هرگز گمان مبر که خدا از آنچه ظالمان انجام می دهند غافل است (بلکه کیفر آنان را) برای روزی تأخیر انداخته است که چشم ها در آن روز از وحشت، از حرکت باز می ایستند; گردن های آنان کشیده، سرها به آسمان بلند، حتی پلک چشمشان از حرکت باز می ماند و دل های آنان فرو می ریزد و خالی می گردد. (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَب یَنْقَلِبُونَ);[2] و به زودی آنان که ظلم کردند خواهند دانست که بازگشت و دگرگونی آنان چه خواهد بود. (إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ);[3] راه مؤاخذه و گرفتاری برای کسانی است که به مردم ستم کنند و در زمین به ناحق سرکشی نمایند، که آنان عذابی دردناک خواهند داشت. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: انّ اهون الخلق علی الله من ولّی امر المسلمین فلم یعدل لهم[4]; در نزد خداوند، خوارترین مردم کسی است که حکومت مسلمین در دست او باشد و به عدالت بین آنان رفتار نکند. اتقّوا الظلم فانّه ظلمات یوم القیمه[5]; از ظلم کردن بپرهیزید; زیرا ظلم، تاریکیِ روز قیامت است. اما سجاد(علیه السلام) هنگام وفات، بر فرزندش امام باقر(علیه السلام) فرمود: یا بنی ایّاک و ظلم من لا یجد علیک ناصراً الاّ الله[6]; فرزندم، زنهار از ظلم نمودن بر کسی که یار و یاور و دادرسی غیر از خدا نداشته باشد. امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید: ما من احد یظلم بمظلمة الاّ اخذه الله تعالی بها فی نفسه او ماله[7]; هیچ کس به دیگری ظلم نمی کند، مگر این که خدای تعالی او را به همان ظلم گرفتار می کند، چه درباره ی جان باشد، یا مال باشد. الظلم ثلاثة ظلم یغفره الله تعالی و ظلم لا یغفره الله تعالی و ظلم لا یدعه فامّا الظلم الذی لا یغفره الله عزّوجل فالشرک و امّا الظلم الذی یغفره الله عزّوجل فظلم الرجل نفسه فیما بینه و بین الله عزّوجل و امّا الظلم الذی لا یدعه فالمداینة بین العباد[8]; ظلم سه قسم است: ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند; امّا ظلمی که خداوند نمی آمرزد، شرک به خداست; و امّا ظلمی که می آمرزد، ظلمی است که انسان به خودش می کند در آنچه میان او و خدای عزّوجلّ است; و امّا ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند، حقوق و دیونی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند (که تا طرف حق راضی نشود و گذشت نکند خدا صرف نظر نمی کند). درباره ی حقوق الناس، به خصوص درباره ی ظلم و ستم و هم چنین کمک به ظالمین در ظلم و اعوان سلطان جور و حاکم ستمکار و... روایات بسیار دقیق و غیر قابل اغماض آمده است که مرحوم شیخ انصاری بعضی از آنها را در مکاسب محرّمه آورده است[9]; تا جایی که نقل می کند: شخصی سؤال کرد که من لباس های سلطان را می دوزم، آیا من هم از اعوان ظلمه هستم؟ پاسخ شنید که معین ظالم آن کسی است که به تو سوزن و نخ می فروشد، امّا تو جزء ظلمه و ستمکاران هستی; اگر این چنین باشد پناه بر خدا; ربّنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم. مرحوم ملا احمد نراقی در خزائن[10] می نویسند: در سال یکهزار و دویست و بیست و نه، در کاشان، یکی از مأمورین حاکم از سیّد فقیری مطالبه ی مالیات کرد و خیلی سخت گیری نمود; سیّد بیچاره اظهار عجز و ناداری کرد و چند روزی مهلت خواست و گفت از جدّم رسول خدا شرم کن. آن شخص گفت: اگر کاری از جدّت ساخته است، یا شرّ مرا از سر تو دفع می کند، یا پول به تو می رساند. از سیّد ضامنی گرفت و گفت: فردا اوّل آفتاب می آیم، اگر پول را ندادی، نجاست به حلق تو خواهم ریخت; به جدّت بگو هر کاری می تواند انجام دهد. چون شب شد آن ظالم به پشت بام خانه خوابید. نیمه های شب از خواب بیدار شد و برای ادرار نمودن بر لب بام رفت و در تاریکی پا روی ناودان گذاشت و ناودان کنده شد و او از پشت بام به پایین افتاد. اتفاقاً زیر ناودان، چاه مستراح بود. در آن سرنگون شد و کسی هم از حال او خبر نداشت. چون روز شد او را یافتند که تا ناف در نجاست فرو رفته و آن قدر نجاست به حلقش فرو رفته بود که شکمش ورم نموده و مرده بود و شرّ او از سر سیّد دفع شد. در نزد خداوند بدی نیست فرامشت چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت در نزد خداوند بدی نیست فراموشت این تیغ نه از بهر ستم کاری کردند انگور نه از بهر نبیذ است به چرخُشت عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت که ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار تا باز کجا کشته شود آن که تو را کشت انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مُشت[11] در مقابل ظلمِ به معنای خاص عدالتِ به معنای خاص قرار دارد که عبارت است از: باز داشتن خود از ستم کردن و آزار رساندن به دیگران و رعایت حقوق و امتیازات و نیز بر طرف نمودن ظلم از تمام افرادی که با آنها سر و کار دارد. عدالت به معنای عام نیز عبارت است از: انجام دادن تمام صفات حسنه و پسندیده ی انسانی و اسلامی. به هر حال، شرافت عدالت برای همه آشکار و واضح است. اتصاف به آن موجب دوستی و صمیمیت و مشهور شدن در بین خودی و بیگانه است. نمی دانم که انوشیروان تا چه اندازه عادل بوده که این همه مشهور شده است; شاید نسبت به شاهان دیگر که همه نوع ظلم و ستم داشته اند و از هیچ آزار و اذّیت و آدم کشی باکی نداشته اند (مثل قاجاریه، خانواده ی پهلوی و بنی امیه و بنی عباس و...) بهتر بوده است یا تظاهر به عدالت می نموده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید: عدل ساعة خیرٌ من عبادة سبعین سنة قیام لیلها و صیام نهارها[12]; یک ساعت به عدالت رفتار نمودن، بهتر از هفتاد سال عبادت است که شب ها به نماز و روزها به روزه بگذرد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: العدل احلی من الشهد و اَلیْنَ من الزَبَد و اطیب ریحاً من المسک[13]; عدالت از عسل شیرین تر و از کره نرم تر و از مشک خوشبوتر است. مَنِه دل بر این دولت پنج روز به دود دل خلق خود را مسوز چنان زی که ذکرت به تحسین کنند چو مُردی نه برگورت نفرین کنند نباید به رسم بد آیین نهاد که گویند لعنت بر او کین نهاد در سفینة البحار[14] آمده است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مدائن وارد شد و به ایوان آن تشریف برد و انوشیروان را زنده کرد و از حال او جویا شد. پاسخ داد که از بهشت محرومم، چون کافر مُردم; ولی از برکت عدالت و انصافی که در بین رعیّت داشتم، در آتش عذاب نمی شوم. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 42 43. [2]. سوره ی شعراء، آیه ی 227. [3]. سوره ی شوری، آیه ی 42. [4]. جامع السعادات، ج 2، ص 169. [5]. همان، و اصول کافی، ج 2، ص 332. [6]. همان. [7]. جامع السعادات، ج 2، ص 169; اصول کافی، ج 2، ص 331. [8]. همان، ص 170 و همان، ص 330. [9]. مکاسب محرمه، چاپ طاهر، ص 55. [10]. خزائن، ص 422. [11]. رودکی، بهار ادب، ص 179. [12]. جامع السعادات، ج 2، ص 172. [13]. همان، و سفینه البحار، ج 6. [14]. سفینة البحار، ج 6، ص 174.
عنوان سوال:

دو معنای ظلم را بیان کرده و با کمک آیات و روایات این صفت را توضیح دهید و بگوئید که عدالت چگونه به این بحث مربوط می شود؟


پاسخ:

ظلم و ستمکاری عبارت است از انجام دادن هر عمل بد و قبیح شرعی یا عقلی; این معنای ظلم، جامع تمام رذایل و صفات پست و ناپسند است، و این ظلم به معنای عام است; ولی ظلم به معنای خاص که در آیات و روایات و عرف و اصطلاح متعارف آن بین مردم شایع است، عبارت است از: ضرر و زیان و اذیت و آزار رسانیدن به دیگران. همه ی مردم دنیا و مذاهب مختلف، حتی کسانی که عقیده به هیچ دینی ندارند، ظلم و ستم را قبیح می دانند، و فطرت بشری، به پست بودن و نتیجه ی بد آن اعتراف می کند و آیات و روایات متواتر فراوانی، تهدید به کیفر و عذاب آن، هم در دنیا و هم در آخرت نموده اند. خداوند تبارک و تعالی می فرماید:
(وَ لا تَحْسَبَنَّ اللّهَ غافِلاً عَمّا یَعْمَلُ الظّالِمُونَ إِنَّما یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْم تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصارُ، مُهْطِعِینَ مُقْنِعِی رُؤُسِهِمْ لا یَرْتَدُّ إِلَیْهِمْ طَرْفُهُمْ وَ أَفْئِدَتُهُمْ هَواءٌ);[1] هرگز گمان مبر که خدا از آنچه ظالمان انجام می دهند غافل است (بلکه کیفر آنان را) برای روزی تأخیر انداخته است که چشم ها در آن روز از وحشت، از حرکت باز می ایستند; گردن های آنان کشیده، سرها به آسمان بلند، حتی پلک چشمشان از حرکت باز می ماند و دل های آنان فرو می ریزد و خالی می گردد.
(وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَب یَنْقَلِبُونَ);[2] و به زودی آنان که ظلم کردند خواهند دانست که بازگشت و دگرگونی آنان چه خواهد بود.
(إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النّاسَ وَ یَبْغُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ);[3] راه مؤاخذه و گرفتاری برای کسانی است که به مردم ستم کنند و در زمین به ناحق سرکشی نمایند، که آنان عذابی دردناک خواهند داشت.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
انّ اهون الخلق علی الله من ولّی امر المسلمین فلم یعدل لهم[4]; در نزد خداوند، خوارترین مردم کسی است که حکومت مسلمین در دست او باشد و به عدالت بین آنان رفتار نکند.
اتقّوا الظلم فانّه ظلمات یوم القیمه[5]; از ظلم کردن بپرهیزید; زیرا ظلم، تاریکیِ روز قیامت است.
اما سجاد(علیه السلام) هنگام وفات، بر فرزندش امام باقر(علیه السلام) فرمود:
یا بنی ایّاک و ظلم من لا یجد علیک ناصراً الاّ الله[6]; فرزندم، زنهار از ظلم نمودن بر کسی که یار و یاور و دادرسی غیر از خدا نداشته باشد.
امام باقر(علیه السلام) نیز می فرماید:
ما من احد یظلم بمظلمة الاّ اخذه الله تعالی بها فی نفسه او ماله[7]; هیچ کس به دیگری ظلم نمی کند، مگر این که خدای تعالی او را به همان ظلم گرفتار می کند، چه درباره ی جان باشد، یا مال باشد.
الظلم ثلاثة ظلم یغفره الله تعالی و ظلم لا یغفره الله تعالی و ظلم لا یدعه فامّا الظلم الذی لا یغفره الله عزّوجل فالشرک و امّا الظلم الذی یغفره الله عزّوجل فظلم الرجل نفسه فیما بینه و بین الله عزّوجل و امّا الظلم الذی لا یدعه فالمداینة بین العباد[8]; ظلم سه قسم است: ظلمی که خدا آن را می آمرزد و ظلمی که خدا نمی آمرزد و ظلمی که خدا از آن صرف نظر نمی کند; امّا ظلمی که خداوند نمی آمرزد، شرک به خداست; و امّا ظلمی که می آمرزد، ظلمی است که انسان به خودش می کند در آنچه میان او و خدای عزّوجلّ است; و امّا ظلمی که از آن صرف نظر نمی کند، حقوق و دیونی است که بندگان بر گردن یکدیگر دارند (که تا طرف حق راضی نشود و گذشت نکند خدا صرف نظر نمی کند).
درباره ی حقوق الناس، به خصوص درباره ی ظلم و ستم و هم چنین کمک به ظالمین در ظلم و اعوان سلطان جور و حاکم ستمکار و... روایات بسیار دقیق و غیر قابل اغماض آمده است که مرحوم شیخ انصاری بعضی از آنها را در مکاسب محرّمه آورده است[9]; تا جایی که نقل می کند: شخصی سؤال کرد که من لباس های سلطان را می دوزم، آیا من هم از اعوان ظلمه هستم؟ پاسخ شنید که معین ظالم آن کسی است که به تو سوزن و نخ می فروشد، امّا تو جزء ظلمه و ستمکاران هستی; اگر این چنین باشد پناه بر خدا; ربّنا عاملنا بفضلک و لا تعاملنا بعدلک یا کریم.
مرحوم ملا احمد نراقی در خزائن[10] می نویسند: در سال یکهزار و دویست و بیست و نه، در کاشان، یکی از مأمورین حاکم از سیّد فقیری مطالبه ی مالیات کرد و خیلی سخت گیری نمود; سیّد بیچاره اظهار عجز و ناداری کرد و چند روزی مهلت خواست و گفت از جدّم رسول خدا شرم کن. آن شخص گفت: اگر کاری از جدّت ساخته است، یا شرّ مرا از سر تو دفع می کند، یا پول به تو می رساند. از سیّد ضامنی گرفت و گفت: فردا اوّل آفتاب می آیم، اگر پول را ندادی، نجاست به حلق تو خواهم ریخت; به جدّت بگو هر کاری می تواند انجام دهد. چون شب شد آن ظالم به پشت بام خانه خوابید. نیمه های شب از خواب بیدار شد و برای ادرار نمودن بر لب بام رفت و در تاریکی پا روی ناودان گذاشت و ناودان کنده شد و او از پشت بام به پایین افتاد. اتفاقاً زیر ناودان، چاه مستراح بود. در آن سرنگون شد و کسی هم از حال او خبر نداشت. چون روز شد او را یافتند که تا ناف در نجاست فرو رفته و آن قدر نجاست به حلقش فرو رفته بود که شکمش ورم نموده و مرده بود و شرّ او از سر سیّد دفع شد.
در نزد خداوند بدی نیست فرامشت
چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت در نزد خداوند بدی نیست فراموشت
این تیغ نه از بهر ستم کاری کردند انگور نه از بهر نبیذ است به چرخُشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
که ای کشته که را کشتی تا کشته شدی زار تا باز کجا کشته شود آن که تو را کشت
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مُشت[11]
در مقابل ظلمِ به معنای خاص عدالتِ به معنای خاص قرار دارد که عبارت است از: باز داشتن خود از ستم کردن و آزار رساندن به دیگران و رعایت حقوق و امتیازات و نیز بر طرف نمودن ظلم از تمام افرادی که با آنها سر و کار دارد. عدالت به معنای عام نیز عبارت است از: انجام دادن تمام صفات حسنه و پسندیده ی انسانی و اسلامی. به هر حال، شرافت عدالت برای همه آشکار و واضح است. اتصاف به آن موجب دوستی و صمیمیت و مشهور شدن در بین خودی و بیگانه است. نمی دانم که انوشیروان تا چه اندازه عادل بوده که این همه مشهور شده است; شاید نسبت به شاهان دیگر که همه نوع ظلم و ستم داشته اند و از هیچ آزار و اذّیت و آدم کشی باکی نداشته اند (مثل قاجاریه، خانواده ی پهلوی و بنی امیه و بنی عباس و...) بهتر بوده است یا تظاهر به عدالت می نموده است. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرماید:
عدل ساعة خیرٌ من عبادة سبعین سنة قیام لیلها و صیام نهارها[12]; یک ساعت به عدالت رفتار نمودن، بهتر از هفتاد سال عبادت است که شب ها به نماز و روزها به روزه بگذرد.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
العدل احلی من الشهد و اَلیْنَ من الزَبَد و اطیب ریحاً من المسک[13]; عدالت از عسل شیرین تر و از کره نرم تر و از مشک خوشبوتر است.
مَنِه دل بر این دولت پنج روز به دود دل خلق خود را مسوز
چنان زی که ذکرت به تحسین کنند چو مُردی نه برگورت نفرین کنند
نباید به رسم بد آیین نهاد که گویند لعنت بر او کین نهاد
در سفینة البحار[14] آمده است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در مدائن وارد شد و به ایوان آن تشریف برد و انوشیروان را زنده کرد و از حال او جویا شد. پاسخ داد که از بهشت محرومم، چون کافر مُردم; ولی از برکت عدالت و انصافی که در بین رعیّت داشتم، در آتش عذاب نمی شوم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. سوره ی ابراهیم، آیه ی 42 43.
[2]. سوره ی شعراء، آیه ی 227.
[3]. سوره ی شوری، آیه ی 42.
[4]. جامع السعادات، ج 2، ص 169.
[5]. همان، و اصول کافی، ج 2، ص 332.
[6]. همان.
[7]. جامع السعادات، ج 2، ص 169; اصول کافی، ج 2، ص 331.
[8]. همان، ص 170 و همان، ص 330.
[9]. مکاسب محرمه، چاپ طاهر، ص 55.
[10]. خزائن، ص 422.
[11]. رودکی، بهار ادب، ص 179.
[12]. جامع السعادات، ج 2، ص 172.
[13]. همان، و سفینه البحار، ج 6.
[14]. سفینة البحار، ج 6، ص 174.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین