سه بخش باید به پاسخ بپردازیم.: الف:عدالت : در توضیح عدالت باری تعالی قبل از هر چیز ضرورت دارد معنای عدل و اقسام آن روشن گردد و سپس به بحث درباره عدل الهی پرداخته شود. عدل یعنی قرار دادن امور در جای خود با این بیان عدل الهی بر دو گونه است: 1. عدل تکوینی: محور بحث در این قسم از عدل الهی، نظام آفرینش است و مبنای آن این است که سراپای جهان خلقت از زمین گرفته تا آسمان های هفت گانه بر اساس عدل و داد استوار بوده و تعادل و توازن نیز در ترکیب اجزای آن رعایت شده است. دانشوران با بررسی ها و کاوش های علمی که انجام داده اند، توانسته اند از طریق بُرهان نظم جهانی این نوع از عدالت را اثبات کنند. خداوند متعال درباره این قسم از عدل الهی می فرماید: آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) گذاشت.[1] بنابراین، در تعریف این قسم از عدل باید گفت: عدل یعنی تناسب و توازن و رعایت استحقاق ها در افاضه وجود. نقطه مقابل این نوع از عدل عدم تناسب است، نه ظلم، این نوع عدل، لازمه حکیم و علیم بودن خدای متعال است. 2. عدل تشریعی: این نوع از عدل را باید در دو مورد جستجو کرد: نخست. در تشریع احکام، بدین معنا که دستورها و تکالیف الهی بر اساس عدل و دادگری استوار است، یعنی خداوند، قدرت و توانایی و اندازه امکانات بندگان را در نظر می گیرد و بر آن اساس وظایف و تکالیفی را برای آنان تعیین می کند. چنانکه در قرآن آمده است:"برای هیچ کس بیش از توانایی اش وظیفه تعیین نمی کنیم."[2] دوم. در روز واپسین بر اساس عدل و دادگری میان مردم داوری می شود چنان که در قرآن می خوانیم: (.... نزد ما کتابی است که حق را بیان می کند (نامه اعمال) و به آنها ظلم نمی شود.[3] با این وصف، در تعریف این قسم از عدل باید گفت: عدل یعنی رعایت حقوق افراد، عطا کردن حق به صاحب حق و نفی هرگونه تبعیض. نقطه مقابل این نوع از عدل ظلم است که معنای آن عبارت است از پایمال کردن حقوق، تجاوز و تصرف در حقوق دیگران. با این وصف، هیچ یک از فرقه های اسلامی منکر عدالت خداوند نبوده بلکه همه گروه های اسلامی، عدل را به عنوان یکی از صفات خداوند پذیرفته اند شهید مطهری در این راستا می نویسد: (هیچ کس نگفته که خدا عادل نیست، اختلاف معتزله با اشاعره در تفسیر و توجیهی است که درباره عدل می کنند. اشاعره، عدل را به گونه ای تفسیر می کنند که چنین تفسیری از نظر معتزله مساوی است با انکار عدل وگرنه اشاعره هرگز حاضر نیستند که منکر و مخالف عدل خوانده شوند.)[4] ب: معنای ارحم الراحمین ارحم و راحم از ریشه رحم گرفته شده اند. ارحم افعل تفضیل است به معنای مهربانترین و راحم به معنای رحم کننده ومهربان است .و روی هم به معنای مهربان ترین مهربانان است. راغب می گوید: رحمت، مهربانی و رقتّی است که مقتضی احسان نسبت به شخص مرحوم است. گاهی فقط در مهربانی و گاهی فقط در احسان بکار می رود: رحم اگر به خدا نسبت داده شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب چنان که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.[5] در المیزان ذیل تفسیر "بسم الله الرحمن الرحیم "می گوید:"رحمت در خدا به معنی عطا و احسان است." طبرسی در موارد بسیاری از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه 157 بقره رحمت را نعمت معنی کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس می گوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمی شود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است . کوتاه سخن آنکه رحمت در خدا به معنای احسان و نعمت است و ارحم الراحمین به معنای بالاترین درجه احسان بخشایشگری است. ج: معنای واحد واحد در لغت به معانی گوناگونی اطلاق شده است. امیر المومنین (ع)در روز جنگ جمل در جواب شخص عربی که از حضرت پرسید یا علی(ع) معنای این که می فرمائید خداوند واحد است چیست؟ فرمود: معنای خدا واحد است بر چهار قسم تصور می شود که دو قسم آن جایز نیست و دو نوع دیگر آن را برای خداوند باید ثابت نمود اما آن دو قسم که جایز نیست یکی آنکه گفته شود خدا واحد است و مقصود یکی از اعداد باشد، چون هر چیزی که دومی نداشته باشد داخل در عدد نیست آیا نمی‌بینی اگر کسی بگوید ثالث ثلاثه (خداوند یکی از سه تاست) کفر است؟ همچنین اگر گفته شود خدا واحد است و نوعی از جنس اراده شود این هم کفر است مانند کسی که بگوید خداوند یکی از موجودات است،چنان که گفته می شود فلانی یکی از مردم است چون در این صورت خداوند را تشبیه نموده است. و اما آن دو قسم از معنای واحد را که برای خداوند ثابت است: یکی واحد به معنای این که در موجودات برای خدا شبیهی نیست. و دیگر این که مراد از واحد این باشد که خداوند متعال در وجود و عقل و وهم منقسم نمی شود و این چنین است پروردگار ما .[6] پس طبق روایت مراد از واحد بودن خدا یا بساطت و عدم ترکیب خداست و یا یگانگی و بی همتایی اوست. مشهورترین معنای توحید همان یگانگی ذات خداوند و عدم وجود هرگونه همتا و شبیه برای اوست. در کتب فلسفه و کلام چهار شاخه برای توحید ذکر شده است که عبارتند از: الف .توحید ذات‌(که معنای آن بیان شد.) ب. توحید صفات یعنی صفات خداوند عین یکدیگر و عین ذات اوست. ج. توحید افعالی‌ یعنی هر وجودی، هر حرکتی، هر فعلی در عالم به ذات پاک خدا بر می‌گردد. د) توحید در عبادت: یعنی تنها باید او را پرستش کرد و غیر او شایسته عبودیت نیست، چرا که عبادت باید برای کسی باشد که کمال مطلق و مطلق کمال است، کسی که از همگان بی‌نیاز است، و بخشنده تمام نعمتها، و آفریننده همه موجودات است خداوند است، و این صفات جز در ذات پاک او جمع نمی‌شود.[7] پی نوشتها: [1] . الرحمن، 7. وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزان. [2] . مومنون، 62 وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها [3] . مومنون، 62 و لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهْمْ لا یُظْلَمُون [4] .مطهری مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص 157. [5] . المفردات فی غریب القرآن، ص347. [6]. شیخ صدوق، التوحید، ص83، نوبت چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسین، قم 1398ق. [7] . بابایی احمد علی‌، برگزیده تفسیر نمونه، ج‌5، ص: 61، دار الکتب الاسلامیه، تهران‌، 1382 ش، نوبت چاپ سیزدهم. منبع: http://farsi.islamquest.net
سه بخش باید به پاسخ بپردازیم.:
الف:عدالت :
در توضیح عدالت باری تعالی قبل از هر چیز ضرورت دارد معنای عدل و اقسام آن روشن گردد و سپس به بحث درباره عدل الهی پرداخته شود. عدل یعنی قرار دادن امور در جای خود با این بیان عدل الهی بر دو گونه است:
1. عدل تکوینی: محور بحث در این قسم از عدل الهی، نظام آفرینش است و مبنای آن این است که سراپای جهان خلقت از زمین گرفته تا آسمان های هفت گانه بر اساس عدل و داد استوار بوده و تعادل و توازن نیز در ترکیب اجزای آن رعایت شده است. دانشوران با بررسی ها و کاوش های علمی که انجام داده اند، توانسته اند از طریق بُرهان نظم جهانی این نوع از عدالت را اثبات کنند.
خداوند متعال درباره این قسم از عدل الهی می فرماید: آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) گذاشت.[1]
بنابراین، در تعریف این قسم از عدل باید گفت: عدل یعنی تناسب و توازن و رعایت استحقاق ها در افاضه وجود. نقطه مقابل این نوع از عدل عدم تناسب است، نه ظلم، این نوع عدل، لازمه حکیم و علیم بودن خدای متعال است.
2. عدل تشریعی: این نوع از عدل را باید در دو مورد جستجو کرد:
نخست. در تشریع احکام، بدین معنا که دستورها و تکالیف الهی بر اساس عدل و دادگری استوار است، یعنی خداوند، قدرت و توانایی و اندازه امکانات بندگان را در نظر می گیرد و بر آن اساس وظایف و تکالیفی را برای آنان تعیین می کند. چنانکه در قرآن آمده است:"برای هیچ کس بیش از توانایی اش وظیفه تعیین نمی کنیم."[2]
دوم. در روز واپسین بر اساس عدل و دادگری میان مردم داوری می شود چنان که در قرآن می خوانیم: (.... نزد ما کتابی است که حق را بیان می کند (نامه اعمال) و به آنها ظلم نمی شود.[3]
با این وصف، در تعریف این قسم از عدل باید گفت: عدل یعنی رعایت حقوق افراد، عطا کردن حق به صاحب حق و نفی هرگونه تبعیض. نقطه مقابل این نوع از عدل ظلم است که معنای آن عبارت است از پایمال کردن حقوق، تجاوز و تصرف در حقوق دیگران.
با این وصف، هیچ یک از فرقه های اسلامی منکر عدالت خداوند نبوده بلکه همه گروه های اسلامی، عدل را به عنوان یکی از صفات خداوند پذیرفته اند شهید مطهری در این راستا می نویسد: (هیچ کس نگفته که خدا عادل نیست، اختلاف معتزله با اشاعره در تفسیر و توجیهی است که درباره عدل می کنند. اشاعره، عدل را به گونه ای تفسیر می کنند که چنین تفسیری از نظر معتزله مساوی است با انکار عدل وگرنه اشاعره هرگز حاضر نیستند که منکر و مخالف عدل خوانده شوند.)[4]
ب: معنای ارحم الراحمین
ارحم و راحم از ریشه رحم گرفته شده اند. ارحم افعل تفضیل است به معنای مهربانترین و راحم به معنای رحم کننده ومهربان است .و روی هم به معنای مهربان ترین مهربانان است.
راغب می گوید: رحمت، مهربانی و رقتّی است که مقتضی احسان نسبت به شخص مرحوم است. گاهی فقط در مهربانی و گاهی فقط در احسان بکار می رود: رحم اگر به خدا نسبت داده شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب چنان که روایت شده: رحمت از خدا انعام و تفضّل و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.[5]
در المیزان ذیل تفسیر "بسم الله الرحمن الرحیم "می گوید:"رحمت در خدا به معنی عطا و احسان است."
طبرسی در موارد بسیاری از جمله در تفسیر سوره حمد و ذیل آیه 157 بقره رحمت را نعمت معنی کرده است و در سوره حمد پس از ذکر قول ابن عباس می گوید: خدا با رقّت و انفعال توصیف نمی شود پس مراد از رحمت نعمت و افضال است .
کوتاه سخن آنکه رحمت در خدا به معنای احسان و نعمت است و ارحم الراحمین به معنای بالاترین درجه احسان بخشایشگری است.
ج: معنای واحد
واحد در لغت به معانی گوناگونی اطلاق شده است. امیر المومنین (ع)در روز جنگ جمل در جواب شخص عربی که از حضرت پرسید یا علی(ع) معنای این که می فرمائید خداوند واحد است چیست؟ فرمود: معنای خدا واحد است بر چهار قسم تصور می شود که دو قسم آن جایز نیست و دو نوع دیگر آن را برای خداوند باید ثابت نمود اما آن دو قسم که جایز نیست یکی آنکه گفته شود خدا واحد است و مقصود یکی از اعداد باشد، چون هر چیزی که دومی نداشته باشد داخل در عدد نیست آیا نمیبینی اگر کسی بگوید ثالث ثلاثه (خداوند یکی از سه تاست) کفر است؟ همچنین اگر گفته شود خدا واحد است و نوعی از جنس اراده شود این هم کفر است مانند کسی که بگوید خداوند یکی از موجودات است،چنان که گفته می شود فلانی یکی از مردم است چون در این صورت خداوند را تشبیه نموده است. و اما آن دو قسم از معنای واحد را که برای خداوند ثابت است: یکی واحد به معنای این که در موجودات برای خدا شبیهی نیست. و دیگر این که مراد از واحد این باشد که خداوند متعال در وجود و عقل و وهم منقسم نمی شود و این چنین است پروردگار ما .[6]
پس طبق روایت مراد از واحد بودن خدا یا بساطت و عدم ترکیب خداست و یا یگانگی و بی همتایی اوست.
مشهورترین معنای توحید همان یگانگی ذات خداوند و عدم وجود هرگونه همتا و شبیه برای اوست.
در کتب فلسفه و کلام چهار شاخه برای توحید ذکر شده است که عبارتند از: الف .توحید ذات(که معنای آن بیان شد.)
ب. توحید صفات یعنی صفات خداوند عین یکدیگر و عین ذات اوست.
ج. توحید افعالی یعنی هر وجودی، هر حرکتی، هر فعلی در عالم به ذات پاک خدا بر میگردد.
د) توحید در عبادت: یعنی تنها باید او را پرستش کرد و غیر او شایسته عبودیت نیست، چرا که عبادت باید برای کسی باشد که کمال مطلق و مطلق کمال است، کسی که از همگان بینیاز است، و بخشنده تمام نعمتها، و آفریننده همه موجودات است خداوند است، و این صفات جز در ذات پاک او جمع نمیشود.[7]
پی نوشتها:
[1] . الرحمن، 7. وَالسَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمیزان.
[2] . مومنون، 62 وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها
[3] . مومنون، 62 و لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَهْمْ لا یُظْلَمُون
[4] .مطهری مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص 157.
[5] . المفردات فی غریب القرآن، ص347.
[6]. شیخ صدوق، التوحید، ص83، نوبت چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسین، قم 1398ق.
[7] . بابایی احمد علی، برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص: 61، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1382 ش، نوبت چاپ سیزدهم.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] لطفاً این سه صفت خدا (عدالت، ارحم الراحمین، واحد) را با مثال شرح بدهید.
- [سایر] صفات «عدالت، ارحم الراحمین، واحد» در خداوند به چه معناست؟
- [سایر] چرا خداوند در کنار رحمتش "ارحم الراحمین" سفارش به مجازات تا سر حد اعدام (قصاص، قطع دست و یا خشونت زیاد) نموده است؟
- [سایر] اسما و صفاتی که مفهوم مقایسه ای دارند مانند"احکم الحاکمین" یا "ارحم الراحمین" یا "خیرالغافرین" چه مفهومی را می رسانند؟
- [سایر] عادل و حکیم بودن خداوند به چه معناست؟ داشتن این دو صفت برای خداوند چه ضرورتی دارد؟ آیا خداوند می تواند عادل و حکیم نباشد؟
- [سایر] "خلود" در عذاب یعنی چه ؟ آیا این مساله با عدالت خداوند سازگار است ؟
- [سایر] "عادل الکلبانی" کیست؟ +تصاویر
- [سایر] اگر اسلام دین محبت و مهربانی است و خداوند ارحم الراحمین است، چرا این همه آیه در قرآن درباره جنگ و کشتار کافران وجود دارد؟!
- [سایر] چرا خداوند در قرآن کریم در کنار رحمتش و معرفی خود به عنوان "ارحم الراحمین" سفارش به مجازات تا سر حد اعدام (قصاص، قطع دست و یا خشونت زیاد) نموده است؟
- [سایر] دو معنای ظلم را بیان کرده و با کمک آیات و روایات این صفت را توضیح دهید و بگوئید که عدالت چگونه به این بحث مربوط می شود؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر کسی بگوید که: (میّت وصیّت کرده فلان مبلغ را به من بدهند)، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند یا سوگند بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که مدّعی میگوید به او بدهند و اگر یک زن عادل شهادت بدهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند و اگر دو زن عادل شهادت دهند، نصف آن را و اگر سه زن عادل شهادت دهند، باید سه چهارم آن را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادلند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میّت ناچار بوده است که وصیّت کند و مرد و زن عادلی هم در هنگام وصیّت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله بهجت] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ را به من بدهند، چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد و دو زن عادل یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند، باید مقداری را که میگوید به او بدهند، و اگر یک زن عادل شهادت دهد، باید یک چهارم چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند. و اگر دو زن عادل شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادل شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او بدهند، و نیز اگر دو مرد کافر ذمّی که در دین خود عادل باشند و مورد وثوق به راستگویی و عدم خیانت باشند گفته او را تصدیق کنند، در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده، باید چیزی را که مطالبه میکند به او بدهند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر یک عادل خبر دهد که سفر انسان هشت فرسخ است ظاهر این است که با خبر عادل واحد سفر هشت فرسخ ثابت نمی شود و باید نماز را تمام بخواند و احوط آن است که هم شکسته و هم تمام (جمع) بخواند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مال را به من بدهید چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند، یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید، یا یک مرد عادل و دو زن عادله، یا چهار زن عادله گواهی دهند، باید به گفته آن شخص عمل شود و اگر موقع وصیت مرد عادلی حضور نداشته تنها یک زن عادله شهادت دهد باید یک چهارم آن مال را به او دهند و اگر دو زن عادله شهادت دهند نصف آن را و اگر سه زن عادله شهادت دهند باید سه چهارم آن را به او دهند و نیز اگر دو مرد کافر ذمی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده که وصیت کند و مرد و زن مسلمان عادلی هم در آنجا نبوده باید به وصیت عمل شود.
- [آیت الله مظاهری] از مجتهدی باید تقلید کرد که اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد، و همچنین باید مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلالزاده و عادل باشد؛ و همچنین باید حریص به دنیا نباشد. عادل کسی است که دارای ملکه عدالت و خداترسی باطنی باشد به صورتی که او را از گناهان باز دارد و نشانه آن این است که اگر از کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند تقوای او را تصدیق نمایند.
- [آیت الله مظاهری] شهادت زن در حدود و تعزیرات پذیرفته نمیشود مگر در زنا یا لواط که با شهادت سه مرد عادل و دو زن ثابت میگردد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] تقلید در احکام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد که: مرد بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامی، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه ای بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره داشته باشد. و احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد و لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنی در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] شیردادنی که علّت محرم شدن است، به دو چیز ثابت میشود: اوّل خبر دادن عدّهای که انسان از گفته آنان یقین یا اطمینان پیدا کند; دوم شهادت دو مرد عادل، یا چهار زن عادل باشند ولی باید شرائط شیر دادن را هم بگویند مثلاً بگویند ما دیدهایم که فلان بچه بیست وچهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده وچیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطها را که در )مسأله 2490) گفته شد شرح دهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت می شود اول یقین یا اطمینان پیدا کند دوم شهادت دو مرد عادل یا یک مرد و دو زن یا چهار زن که عادل باشند ولی باید هریک بر شرایط شیر دادن هم شهادت بدهند مثلا بگویند ما دیده ایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطهارا که در مساله گذشت شرح دهند
- [آیت الله بروجردی] شیر دادنی که علت محرم شدن است به دو چیز ثابت میشود:اوّل:خبر دادن عدّهای که انسان از گفتهی آنان یقین پیدا کند.دوم:شهادت دو مرد عادل یا چهار زن که عادل باشند، ولی باید شرایط شیر دادن را هم بگویند، مثلاً بگویند:ما دیدهایم که فلان بچه بیست و چهار ساعت از پستان فلان زن شیر خورده و چیزی هم در بین نخورده و همچنین سایر شرطها را که در مسأله (2483) گفته شد شرح دهند.