برای پاسخ به این سؤال، در ابتدا به حقیقیت ریا اشاره می کنیم: ریا، از روایت گرفته شده است و تعریف آن، عبارت است از : طلب منزلت و مقام در قلب های مردم، به وسیله عبادات و طاعات خداوند متعال. این گونه ریا حرام است و سبب باطل شدن عبادت می شود. شخص ریاکار، نزد مردم چنین نشان می دهد که مخلص و مطیع واقعی خداوند است؛ در صورتی که در حقیقت چنین نیست. باید توجه داشت: اولاً تحقق ریا، به قصد ریا مشروط است و ثانیا به داشتن غرضی از اغرا ض دنیوی نظیر کسب محبوبیت، ثروت و ریاست وابسته می باشد. بخش اول پاسخ: در علاج و درمان ریا، عالمان علم اخلاق به عواملی اشاره کرده اند: 1. ریشه ریا، حب جاه و منزلت نزد مردم است و آن را باید ریشه کن کرد. 2. باید ضرر ریا را شناخت که چگونه قلب را تیره کرده و توفیق اصلاح نفس را می گیرد و اعمال نیک انسان را نابود ساخته و به آتش دوزخ تبدیل می نماید. 3.طلب جاه و مقام نزد خلق، اظهار نیاز نزد نیازمندان است که آنان نیز همه محتاجانی در پیشگاه خدایند و منزلت نزد آنان اندک سودی ندارد. 4. توجه داشتن به نعمت های اخروی و مقامات معنوی. 5. عادت کردن به عبادت پنهانی. البته در ابتدای مبارزه، سخت است؛ ولی با مداومت و تمرین آسان خواهد شد. البته برای از بین بردن ریا لازم نیست انسان خود را برابر مردم، فردی گناهکار جلوه دهد. که این کار خود ناپسند و خلاف رضای خدا است، زیرا خداوند دوست دارد آبروی بنده مؤمنمش نزد مردم حفظ شود و اگر لغزشی دارد، نزد آنان رسوا نگردد، ولی بنده باید رابطه خود را با پروردگار نیکو گرداند و در پنهان، از گناهان خویش توبه کند و عهد نماید از معاصی دست خواهد کشید و در این کار هم از او مدد جوید. بخش دوم پاسخ: حق و شناخت آن: در فرهنگ معین، حق به راستی، درستی و حقیقت مقابل باطل تعریف شده است. (راغب اصفهانی) .(مفردات، ص 124) حق را به معنای مطابقت و موافقت دانسته و موارد کاربرد آن را چهارگونه معرفی می کند: 1. آفریننده ی شیء به مقتضای حکمت (خالق حکیم)؛ 2. آفریده به مقتضای حکمت (مخلوق حکیمانه)؛ 3. اعتقاد به چیزی مطابق حقیقت آن شیء (اعتقاد حق)؛ 4. رفتار و گفتار، آن گونه که واجب است. الف) مبنا و معیار حق 1. می دانیم که خداوند حق است: (ذلک بان الله هو الحق،)(1) و (فذلکم الله ربکم الحق)(2) و (الحق من ربک،)(3) 2. پیامبر- صلی الله علیه و آله - حق است: (یا ایها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم،)(4) 3. کلام خدا حق است: (نزل الکتاب بالحق،)(5). 4. امامان نیز بر حقند: به این دلیل که قرآن می فرماید: (ما آتاکم الرسول فخذوه) و پیامبر - صلی الله علیه و آله - نیز در حدیث ثقلین فرمود: (انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن تضلوا ان تمسکتم بهما ابدا و انما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض) و نیز فرمود: (ان مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجی و من ترکها غرق). آن حضرت در جای دیگر می فرماید: (علی مع الحق و الحق مع علی اللهم ادر الحق معه حیث دار،)(6). ب) راه های شناخت حق برای تشخیص حق در هر زمان، باید ببینیم آیا این مطلب مطابق رضای خدا و کلام الهی و سنت پیامبر - صلی الله علیه و آله - و گفتار حضرات معصومین- علیهم السلام - هست یا نه؟ بعضی موارد حق روشن است و با کمترین توجه، انسان حق را تشخیص می دهد. در مواردی که تشخیص حق برای انسان دشوار است، به استناد احادیث، لازم است به علمای شیعه مراجعه شود. در مراجعه به علما باید به چند مطلب توجه داشت: 1. مراجعه به علما با مراجعه به کتاب و سنت متفاوت است. کتاب و عترت، دو اصل بنیادین هستند و در مراجعه تلاش می کنیم معنا و مفهوم کلام آنها را دریابیم؛ اما علما، مجرا و کانال ارتباط ما با کتاب و عترت هستند. شاید تعبیر به (روات احادیثنا) و (من عرف احکامنا) و ..، اشاره به همین معنا باشد. 2. علمایی که به آنان رجوع می کنیم، باید در رفتار و عمل و زندگی، زاهد و خدا ترس و باتقوا و اهل اجتناب از دنیا باشند. به طور خلاصه علما واسطه ای هستند بین ما و حضرات معصومین - علیهم السلام- که به شرط پاک بودن و منزه بودن، ما را به حق می رسانند. در ارتباط با این واسطه ، گفتار و احکام آنان باید مستند به روایات معصومان - علیهم السلام- باشد و رفتار و عمل آنان نیز مطابق موازین شرع و رفتار حضرات معصومین باشد بنابراین به اجتهاد و دقت نظر علما نیاز داریم. در صورت تعارض بین احکام و فتاوای علمای شیعه، باید نظر شخص فقیه تر، عادل تر، پرهیزکارتر و راستگوتر را ملاک قرار داد. پی نوشتها: 1. حج، آیه 6. 2. یونس، آیه 32. 3. بقره، آیه 147. 4. نساء، آیه 170. 5. بقره، آیه 176. 6. سفینه البحار، ج 1، ص 289.
برای پاسخ به این سؤال، در ابتدا به حقیقیت ریا اشاره می کنیم:
ریا، از روایت گرفته شده است و تعریف آن، عبارت است از : طلب منزلت و مقام در قلب های مردم، به وسیله عبادات و طاعات خداوند متعال. این گونه ریا حرام است و سبب باطل شدن عبادت می شود.
شخص ریاکار، نزد مردم چنین نشان می دهد که مخلص و مطیع واقعی خداوند است؛ در صورتی که در حقیقت چنین نیست. باید توجه داشت: اولاً تحقق ریا، به قصد ریا مشروط است و ثانیا به داشتن غرضی از اغرا ض دنیوی نظیر کسب محبوبیت، ثروت و ریاست وابسته می باشد.
بخش اول پاسخ:
در علاج و درمان ریا، عالمان علم اخلاق به عواملی اشاره کرده اند:
1. ریشه ریا، حب جاه و منزلت نزد مردم است و آن را باید ریشه کن کرد.
2. باید ضرر ریا را شناخت که چگونه قلب را تیره کرده و توفیق اصلاح نفس را می گیرد و اعمال نیک انسان را نابود ساخته و به آتش دوزخ تبدیل می نماید.
3.طلب جاه و مقام نزد خلق، اظهار نیاز نزد نیازمندان است که آنان نیز همه محتاجانی در پیشگاه خدایند و منزلت نزد آنان اندک سودی ندارد.
4. توجه داشتن به نعمت های اخروی و مقامات معنوی.
5. عادت کردن به عبادت پنهانی. البته در ابتدای مبارزه، سخت است؛ ولی با مداومت و تمرین آسان خواهد شد.
البته برای از بین بردن ریا لازم نیست انسان خود را برابر مردم، فردی گناهکار جلوه دهد. که این کار خود ناپسند و خلاف رضای خدا است، زیرا خداوند دوست دارد آبروی بنده مؤمنمش نزد مردم حفظ شود و اگر لغزشی دارد، نزد آنان رسوا نگردد، ولی بنده باید رابطه خود را با پروردگار نیکو گرداند و در پنهان، از گناهان خویش توبه کند و عهد نماید از معاصی دست خواهد کشید و در این کار هم از او مدد جوید.
بخش دوم پاسخ:
حق و شناخت آن:
در فرهنگ معین، حق به راستی، درستی و حقیقت مقابل باطل تعریف شده است. (راغب اصفهانی) .(مفردات، ص 124) حق را به معنای مطابقت و موافقت دانسته و موارد کاربرد آن را چهارگونه معرفی می کند:
1. آفریننده ی شیء به مقتضای حکمت (خالق حکیم)؛
2. آفریده به مقتضای حکمت (مخلوق حکیمانه)؛
3. اعتقاد به چیزی مطابق حقیقت آن شیء (اعتقاد حق)؛
4. رفتار و گفتار، آن گونه که واجب است.
الف) مبنا و معیار حق
1. می دانیم که خداوند حق است: (ذلک بان الله هو الحق،)(1) و (فذلکم الله ربکم الحق)(2) و (الحق من ربک،)(3)
2. پیامبر- صلی الله علیه و آله - حق است: (یا ایها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم،)(4)
3. کلام خدا حق است: (نزل الکتاب بالحق،)(5).
4. امامان نیز بر حقند: به این دلیل که قرآن می فرماید: (ما آتاکم الرسول فخذوه) و پیامبر - صلی الله علیه و آله - نیز در حدیث ثقلین فرمود: (انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن تضلوا ان تمسکتم بهما ابدا و انما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض) و نیز فرمود: (ان مثل اهل بیتی کمثل سفینه نوح من رکبها نجی و من ترکها غرق). آن حضرت در جای دیگر می فرماید: (علی مع الحق و الحق مع علی اللهم ادر الحق معه حیث دار،)(6).
ب) راه های شناخت حق
برای تشخیص حق در هر زمان، باید ببینیم آیا این مطلب مطابق رضای خدا و کلام الهی و سنت پیامبر - صلی الله علیه و آله - و گفتار حضرات معصومین- علیهم السلام - هست یا نه؟ بعضی موارد حق روشن است و با کمترین توجه، انسان حق را تشخیص می دهد. در مواردی که تشخیص حق برای انسان دشوار است، به استناد احادیث، لازم است به علمای شیعه مراجعه شود. در مراجعه به علما باید به چند مطلب توجه داشت:
1. مراجعه به علما با مراجعه به کتاب و سنت متفاوت است. کتاب و عترت، دو اصل بنیادین هستند و در مراجعه تلاش می کنیم معنا و مفهوم کلام آنها را دریابیم؛ اما علما، مجرا و کانال ارتباط ما با کتاب و عترت هستند. شاید تعبیر به (روات احادیثنا) و (من عرف احکامنا) و ..، اشاره به همین معنا باشد.
2. علمایی که به آنان رجوع می کنیم، باید در رفتار و عمل و زندگی، زاهد و خدا ترس و باتقوا و اهل اجتناب از دنیا باشند. به طور خلاصه علما واسطه ای هستند بین ما و حضرات معصومین - علیهم السلام- که به شرط پاک بودن و منزه بودن، ما را به حق می رسانند.
در ارتباط با این واسطه ، گفتار و احکام آنان باید مستند به روایات معصومان - علیهم السلام- باشد و رفتار و عمل آنان نیز مطابق موازین شرع و رفتار حضرات معصومین باشد بنابراین به اجتهاد و دقت نظر علما نیاز داریم.
در صورت تعارض بین احکام و فتاوای علمای شیعه، باید نظر شخص فقیه تر، عادل تر، پرهیزکارتر و راستگوتر را ملاک قرار داد.
پی نوشتها:
1. حج، آیه 6.
2. یونس، آیه 32.
3. بقره، آیه 147.
4. نساء، آیه 170.
5. بقره، آیه 176.
6. سفینه البحار، ج 1، ص 289.
- [سایر] راه درمان ریا چیست؟
- [سایر] راه درمان ریا چیست؟
- [سایر] راه درمان ریا چیست؟
- [سایر] عوامل مختلفی که در رشد گفتار کودکان موثرند چیست؟
- [سایر] ریا یعنی چه و را علاج و درمان چیست؟
- [سایر] عوامل پدید آمدن و رشد نهضت های دفاع از زن در جهان معاصر، به ویژه در کشورهای غربی چیست؟
- [سایر] مصادیق، عوامل و مضرات وسواس فکری چیست و راهکارهای درمان آن کدامند؟
- [آیت الله خامنه ای] شخصی در عبادات خود مبتلا به ریا است و در حال حاضر با نفس خود مبارزه می کند، آیا این عمل وی نیز ریا محسوب می شود؟ چگونه می توان از ریا دوری کرد؟
- [آیت الله علوی گرگانی] با توجّه به رشد فرهنگی مردم راه تشخیص کتب ضالّه چیست؟ و حکم چه میباشد؟
- [سایر] مقصود از شرک، کفر و نفاق و علل آنها چیست؟ چگونه می توان انسان ها را بر این اساس شناخت تا معیاری برای شناخت خودمان باشد؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم آن که دو نفر عالم عادل، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند بشرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم آن که عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت : اول : آنکه خود انسان یقین کند ، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد . دوم : آنکه دو نفر عالم عادل ، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند ، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفتة آنان مخالفت ننمایند . سوم : آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، و از گفتة آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .
- [آیت الله بهجت] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت : اول : خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم : آن که دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم : آن که عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن یااعلم بودن کسی را تصدیق کنند؛ بلکه از هرراهی که انسان اطمینان به اعلم بودن کسی پیدا کند بنا بر اظهر می تواند به همان اکتفا نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] مجتهد و اعلم را از چند راه می توان شناخت اول ان که خود انسان یقین کند مثل ان که در مرتبه ای از علم باشد که بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد دوم ان که دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند به شرط ان که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته انان مخالفت ننمایند و اقوی ثبوت اجتهاد و اعلمیت به گفته ثقه خبیر است در صورتی که ظن بر خلاف گفته او نباشد سوم ان که عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته انان اطمینان پیدا شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول: آنکه خود انسان یقین کند مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آنکه دو نفر عالم و عادل؛ که می توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند؛ مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند به شرط آنکه دو نفر عالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند و در صورت اختلاف؛ خبره بودن هر کدام بیشتر باشد قول او مقدم است بلکه به گفته یک نفر عالم خبره مورد وثوق نیز اجتهاد یا اعلمیت ثابت می شود. سوم: آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود؛ مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مجتهد اعلم را از سه راه می توان شناخت: اوّل: خود انسان یقین و یا اطمینان پیدا کند، مانند اینکه انسان خود از اهل خبره باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد. دوّم: دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند اعلم بودن کسی را تصدیق نمایند بشرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوّم: اجتهاد و اعلم بودن شخصی به حدّی شایع باشد که از آن شیوع و شهرت برای انسان علم یا اطمینان حاصل شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی دختر نابالغی را با اجازه ولی او برای خود عقد کند پیش از آن که نه سال دختر تمام شود نزدیکی کردن با او حرام است و بعد از نه سال نیز اگر استعداد جسمانی ندارد اشکال دارد، ولی در هر حال اگر نزدیکی کند و او را افضا نماید آن زن بر او حرام نمی شود مخصوصاً اگر از طریق جراحی یا درمان خوب شود و به حال اصلی بازگردد، بنابراین در مسأله نزدیکی با زن علاوه بر تمام شدن سن نه سال، لازم است رشد جسمانی برای نزدیکی نیز داشته باشد و اگر بیم افضا و ناقص شدن زن باشد نزدیکی با او اشکال دارد هرچند به سن بلوغ رسیده باشد.
- [آیت الله سبحانی] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اوّل آنکه خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.دوم آنکه یک عالم عادل; که می تواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند، به شرط آنکه یک نفر عالم عادل دیگر با گفته او مخالفت ننماید. اجتهاد و اعلمیت به گفته یک نفر که مورد وثوق باشد نیز ثابت می شود. سوم آنکه در محافل علمی، مجتهد و یا اعلم بودن او معروف و مشهور باشد و از گفتار آنان برای انسان 1. ولی در بقاء بر تقلید میت، فرا گرفتن مسایل کفایت می کند. اطمینان حاصل شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بکشد؛ در صورتی که مقتول؛ مرد و مسلمان باشد؛ ولی کشته می تواند قاتل را عفو کند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد؛ قاتل او را که مسلمان است نمی توان کشت و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را کشت؛ لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی می تواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و در صورتی که رضایت آنها به دیه ای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است؛ اختیار تعیین آن با قاتل است و می تواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابر این می تواند قیمت نقره را که از سائر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رایج امروزی. اما اگر از روی خطای محض بکشد؛ مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها کسی را بکشد؛ ولی کشته حق ندارد او را بکشد؛ اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی که در کتب مفصله مذکور است دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی برنده که عادتا کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد؛ در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است