پاسخ از حجتالاسلام دکتر محمدجواد ارسطا: ما مباحث فراوانی را در منابع دینی مییابیم که متأسفانه متخصصان و عالمان، بسیاری از آنها را برای مردم امروز و دانشگاهها در عصر ما، قابل فهم و استخراج نکردهاند. نمیگویم فقهای ما متوجه این مطالب نشدهاند. در واقع مطالبی که در حوزهی مباحث حقوقی و علوم سیاسی قرار میگیرند و سؤال حضرتعالی هم به همین حوزه مربوط میشود، مباحثی هستند که برای طرح، نیازمند ریختن در قالب جدیدیاند که امروزه در دنیا قالب فهم باشد. چون آن قالب مورد استفادهی فقهای ما نبوده است و با آن آشنایی نداشتهاند، طبعاً نتوانستهاند آن مباحث را در این قالبها بریزند. لذا امروزه وقتی یک محقق و پژوهشگر دینی وارد حوزهی مباحث حقوق و علوم سیاسی میشود، از اصطلاحاتی استفاده میکند که در تعابیر فقهای گذشته دیده نمیشود. ممکن است برخی تصور کنند این هم جزء مطالبی است که بهزحمت میخواهند آن را بهنحوی به اسلام بچسبانند و ادعا کنند که در اسلام هم این مباحث مورد قبول است، ولی در واقع اینطور نیست. این تصور، تصور ناصوابی است. فقها و بزرگانی که در حوزهی منابع دینی تلاشهای فراوانی کردهاند و انشاءالله همهی آنها مأجور خواهند بود، زبانی را برای استخراج و بیان مفاهیم از کتاب و سنت به کار بردهاند که متناسب با آنچه امروزه در دنیا استخدام میشود نیست. البته فقهای ما در این زمینه مقصر نیستند. این زبانی است که طی چند دههی اخیر در دنیا رواج پیدا کرده است. بر این اساس، اگر کسی هم با منابع دینی و هم با مباحث حقوقی و علوم سیاسی آشنایی داشته باشد و در قالب همین زبان این مطالب را ارائه دهد، خیلیها ممکن است تصور کنند حرف جدیدی میزند که در کتابهای فقهی نیامده است، درحالیکه اگر با تأمل و دقت، معادلسازی شود و مفاهیم فقهی در قالب زبان روز قرار گیرد، همان چیزی به دست میآید که مثلاً در حوزهی مباحث حکومت اسلامی، از آن به (مردمسالاری دینی) تعبیر میکنیم. بنابراین من معتقدم مردمسالاری دینی اصطلاح جدیدی است برای یک مفهوم بسیار قدیمی که از صدر اسلام مطرح بوده است. اینگونه نیست که مردمسالاری، صرفنظر از دین، ابتدا در غرب شکل گرفته باشد و سپس ما آن را با اسلام جمع کرده باشیم. من چنین تحلیلی ندارم. معتقدم مردمسالاری پیش از آن که در دنیای غرب مطرح شود، در دین مطرح بوده است. حکومت مردمسالار به معنای دقیق کلمه با عناصری که حتی امروزه بهصورت کامل در حکومتهای دموکرات غربی دیده نمیشود، برای اولینبار در دین اسلام وجود داشته و سپس در کشورهای دیگر مطرح شده است. من ادعا نمیکنم آنها حتماً این مفاهیم را از اسلام گرفتهاند، ولی این تصور هم غلط است که ما مردمسالاری را از غرب گرفتهایم و بعد آن را با اسلام تلفیق کردهایم و چون بین آنها ناسازگاری وجود داشته است، مردمسالاری دینی را ابداع کردهایم. منبع: khamenei.ir
پاسخ از حجتالاسلام دکتر محمدجواد ارسطا:
ما مباحث فراوانی را در منابع دینی مییابیم که متأسفانه متخصصان و عالمان، بسیاری از آنها را برای مردم امروز و دانشگاهها در عصر ما، قابل فهم و استخراج نکردهاند. نمیگویم فقهای ما متوجه این مطالب نشدهاند. در واقع مطالبی که در حوزهی مباحث حقوقی و علوم سیاسی قرار میگیرند و سؤال حضرتعالی هم به همین حوزه مربوط میشود، مباحثی هستند که برای طرح، نیازمند ریختن در قالب جدیدیاند که امروزه در دنیا قالب فهم باشد. چون آن قالب مورد استفادهی فقهای ما نبوده است و با آن آشنایی نداشتهاند، طبعاً نتوانستهاند آن مباحث را در این قالبها بریزند. لذا امروزه وقتی یک محقق و پژوهشگر دینی وارد حوزهی مباحث حقوق و علوم سیاسی میشود، از اصطلاحاتی استفاده میکند که در تعابیر فقهای گذشته دیده نمیشود. ممکن است برخی تصور کنند این هم جزء مطالبی است که بهزحمت میخواهند آن را بهنحوی به اسلام بچسبانند و ادعا کنند که در اسلام هم این مباحث مورد قبول است، ولی در واقع اینطور نیست. این تصور، تصور ناصوابی است.
فقها و بزرگانی که در حوزهی منابع دینی تلاشهای فراوانی کردهاند و انشاءالله همهی آنها مأجور خواهند بود، زبانی را برای استخراج و بیان مفاهیم از کتاب و سنت به کار بردهاند که متناسب با آنچه امروزه در دنیا استخدام میشود نیست. البته فقهای ما در این زمینه مقصر نیستند. این زبانی است که طی چند دههی اخیر در دنیا رواج پیدا کرده است.
بر این اساس، اگر کسی هم با منابع دینی و هم با مباحث حقوقی و علوم سیاسی آشنایی داشته باشد و در قالب همین زبان این مطالب را ارائه دهد، خیلیها ممکن است تصور کنند حرف جدیدی میزند که در کتابهای فقهی نیامده است، درحالیکه اگر با تأمل و دقت، معادلسازی شود و مفاهیم فقهی در قالب زبان روز قرار گیرد، همان چیزی به دست میآید که مثلاً در حوزهی مباحث حکومت اسلامی، از آن به (مردمسالاری دینی) تعبیر میکنیم. بنابراین من معتقدم مردمسالاری دینی اصطلاح جدیدی است برای یک مفهوم بسیار قدیمی که از صدر اسلام مطرح بوده است.
اینگونه نیست که مردمسالاری، صرفنظر از دین، ابتدا در غرب شکل گرفته باشد و سپس ما آن را با اسلام جمع کرده باشیم. من چنین تحلیلی ندارم. معتقدم مردمسالاری پیش از آن که در دنیای غرب مطرح شود، در دین مطرح بوده است. حکومت مردمسالار به معنای دقیق کلمه با عناصری که حتی امروزه بهصورت کامل در حکومتهای دموکرات غربی دیده نمیشود، برای اولینبار در دین اسلام وجود داشته و سپس در کشورهای دیگر مطرح شده است. من ادعا نمیکنم آنها حتماً این مفاهیم را از اسلام گرفتهاند، ولی این تصور هم غلط است که ما مردمسالاری را از غرب گرفتهایم و بعد آن را با اسلام تلفیق کردهایم و چون بین آنها ناسازگاری وجود داشته است، مردمسالاری دینی را ابداع کردهایم.
منبع: khamenei.ir
- [سایر] آیا در منابع دینی به جهانی شدن اشاره شده است ؟
- [سایر] آیا رهبر در نظام اسلامی، ولایت دینی دارد یا زعیم سیاسی است؟
- [سایر] آیا اسلام, نظام تربیتی, سیاسی, اقتصادی و اجتماعی خاصی دارد؟
- [سایر] آیا ولایت فقیه با جمهوریت نظام تضاد ندارد؟
- [سایر] رابطه بین حکومت دینی با جمهوریت و دموکراسی بر چه اساسی است؟ آیا حکومت دینی با جمهوریت و دموکراسی تعارض دارد؟
- [سایر] میزان استقلال و آزادی فرد در نظام مردمسالاری دینی تا چه میزان است؟مشروعیت این نظام چگونه است و پاسخگو بودن آن در قبال شهروندان تا چه حد است؟در نظام مردمسالاری دینی، آیا قدرت مردم به عنوان حوزههای مستقل از قدرت سیاسی پذیرفته شده است؟ به عبارت دیگر، اصولاً قدرت مردم چه نسبتی با قدرت سیاسی دارد؟
- [سایر] در مورد اندیشه سیاسی و نظام سیاسی اسلام در عصر غیبت را از منظرآیت الله جوادی آملی؟
- [سایر] جمهوریت مطرح در نظام اسلامی با دیگر جمهوریتها چه تفاوتهایی دارد؟
- [سایر] ولی فقیه چه نقشی در جمهوریت نظام می تواند داشته باشد؟
- [سایر] در زمینه نظام سیاسی اسلام چه کتاب هایی نوشته شده است؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مبارزه با نفوذ اقتصادی و فکری و سیاسی بیگانگان، در بلاد اسلام، بر هر مسلمان واجب است و کمک کردن به آن حرام است.
- [آیت الله مظاهری] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی، اقتصادی و تجاری اجانب یا روابط سیاسی با آنها، خوف آن باشد که تسلّط بر بلاد مسلمین پیدا کنند بر مسلمانان واجب است نقشه آنان را به هم بزنند.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی از مسؤولین ممالک اسلامی موجب بسط نفوذ سیاسی یا اقتصادی یا نظامی اجانب شود که مخالف مصالح اسلام و مسلمانان است، یا موجب بسط اشاعه فحشا و گناهان بزرگ یا ترک واجبات شود خود به خود عزل میشود و بر مسلمانان لازم است با او مخالفت کنند و از اسلام و مصالح مسلمین دفاع کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتها ی اسلامی ودُوَل اجانب ، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی ، تسلّط پیدا کنند اگر چه تسلّط سیاسی واقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند ، و دوَل اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر به واسطة توسعة نفوذ سیاسی یا اقتصادی وتجاری اجانب خوف آن باشد که تسلّط بر بلاد مسلمین پیداکنند ، واجب است بر مسلمانان ، دفاع به هر نحوکه ممکن است ، وقطع ایادی اجانب چه عمّال داخلی باشند یا خارجی .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بواسطه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری اجانب خوف آن باشد که تسلط بر بلاد مسلمین پیدا کنند، واجب است بر مسلمانان، دفاع به هر نحو که ممکن است، و قطع ایادی اجانب. چه عمال داخلی باشند یا خارجی.
- [آیت الله اردبیلی] بر مسلمانان واجب است نقشههایی را که بیگانگان برای سلطه بر کشورهای اسلامی یا سلطه سیاسی اقتصادی، نظامی و یا فرهنگی بر آنان کشیدهاند، برهم زده و از سلطه آنان پیشگیری کنند.