قبل از هر چیز باید دقت کرد که چرا سیاست را از دین جدا بدانیم که زعامت سیاسی غیر از ولایت دینی بشود؟ در واقع مشکل بزرگ این ابهام، سکولاریسم نهفته در بطن آن است که به هیچ وجه با اسلام هم خوانی ندارد. آنجا که حکومت از آن خداست و جز او، دیگری حقی در آن ندارد، زعامت سیاسی و ولایت دینی دو مسیر جدا نخواهند بود. در این آیه ولایت از خدا نشات می گیرد و به اذن او، در بندگانش متجلی می شود. (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛[مائده/55] سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند همانها که نماز را برپا می دارند، و در حال رکوع، زکات می دهند.) و در این آیات همان ولی است که زعامتی سیاسی یافته است و اندک تخلفی از او، با ایمان ناسازگار می افتد: (وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً؛[احزاب/36] هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!) (فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً؛[ نساء/65] به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.) پس نمی توان رهبری اسلامی را با کفر محک زد و سنجشی چنین وارونه برپا نمود. تا در ضمن سخن از رهبری در اسلام، زعامت و ولایت را دو مسیر جدا معرفی کنیم. در اسلام راستین، زعامت سیاسی باید در دست معصومی باشد که ولایت بر نفوس دارد. و در غیبت او نیز، اگر عصمت نیست، باید عدالت و ترک دنیا را معیار قرار داد، تا معنویت و سیاست از یکدیگر جدا نیفتند. و دین و دنیا در دو مدار مختلف جریان نیابند. در غیبت اگر رهبر، ولایتی معصومانه ندارد، اما نیابت معصوم را بر عهده دارد و باید نزدیک ترین فرد به معصوم در صفات باشد که جامعه در خلاء وجود معصوم، از حداقل ها نیز بی بهره نشود. و داغ محرومیت از امام، با ننگ حاکمیت طاغوت تشدید نشود. از این روست که پیوندی معنوی بین جامعه و رهبر برقرار می شود و زعامت و ولایت به یکدیگر گره می خورند و مردم حرمت امام غائبشان را با رعایت نایب و جانشینش، حفظ می کنند. و با ولایت مداری در مقابل جانشین، به کسب آمادگی برای اطاعت تام از امام مشغول می شوند.
قبل از هر چیز باید دقت کرد که چرا سیاست را از دین جدا بدانیم که زعامت سیاسی غیر از ولایت دینی بشود؟ در واقع مشکل بزرگ این ابهام، سکولاریسم نهفته در بطن آن است که به هیچ وجه با اسلام هم خوانی ندارد.
آنجا که حکومت از آن خداست و جز او، دیگری حقی در آن ندارد، زعامت سیاسی و ولایت دینی دو مسیر جدا نخواهند بود.
در این آیه ولایت از خدا نشات می گیرد و به اذن او، در بندگانش متجلی می شود.
(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛[مائده/55] سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند همانها که نماز را برپا می دارند، و در حال رکوع، زکات می دهند.)
و در این آیات همان ولی است که زعامتی سیاسی یافته است و اندک تخلفی از او، با ایمان ناسازگار می افتد:
(وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً؛[احزاب/36] هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!)
(فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیماً؛[ نساء/65] به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.)
پس نمی توان رهبری اسلامی را با کفر محک زد و سنجشی چنین وارونه برپا نمود. تا در ضمن سخن از رهبری در اسلام، زعامت و ولایت را دو مسیر جدا معرفی کنیم. در اسلام راستین، زعامت سیاسی باید در دست معصومی باشد که ولایت بر نفوس دارد. و در غیبت او نیز، اگر عصمت نیست، باید عدالت و ترک دنیا را معیار قرار داد، تا معنویت و سیاست از یکدیگر جدا نیفتند. و دین و دنیا در دو مدار مختلف جریان نیابند.
در غیبت اگر رهبر، ولایتی معصومانه ندارد، اما نیابت معصوم را بر عهده دارد و باید نزدیک ترین فرد به معصوم در صفات باشد که جامعه در خلاء وجود معصوم، از حداقل ها نیز بی بهره نشود. و داغ محرومیت از امام، با ننگ حاکمیت طاغوت تشدید نشود.
از این روست که پیوندی معنوی بین جامعه و رهبر برقرار می شود و زعامت و ولایت به یکدیگر گره می خورند و مردم حرمت امام غائبشان را با رعایت نایب و جانشینش، حفظ می کنند. و با ولایت مداری در مقابل جانشین، به کسب آمادگی برای اطاعت تام از امام مشغول می شوند.
- [سایر] علت تخریب ولایت فقیه و هجمه گسترده به رهبر معظم انقلاب چیست؟ اهداف و محورهای استراتژی ستیز با ولایت فقیه از سوی نظام سلطه، کدام است؟
- [سایر] وظیفه اصلی ولی فقیه در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
- [سایر] وظیفه اصلی ولیّ فقیه در نظام جمهوری اسلامی چیست؟
- [سایر] آیا نظام مبتنی بر ولایت فقیه با مردم سالاری دینی قابل جمع است؟
- [سایر] میزان استقلال و آزادی فرد در نظام مردمسالاری دینی تا چه میزان است؟مشروعیت این نظام چگونه است و پاسخگو بودن آن در قبال شهروندان تا چه حد است؟در نظام مردمسالاری دینی، آیا قدرت مردم به عنوان حوزههای مستقل از قدرت سیاسی پذیرفته شده است؟ به عبارت دیگر، اصولاً قدرت مردم چه نسبتی با قدرت سیاسی دارد؟
- [سایر] چرا در آثار و منابع دینی به عنصر جمهوریت در نظام سیاسی اسلام کمتر اشاره شده است؟
- [سایر] آیا همفکر بودن در مسائل سیاسی (پایبندی به مسئله ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی) برای ازدواج ضروری است، و اگر نباشد امکان دارد که فرد با همسرش در طول زندگی به مشکل بخورد؟
- [سایر] از منظر رهبر معظم انقلاب آیا امام صادق علیهالسلام درصدد مبارزه سیاسی بودو داعیه تشکیل حکومت اسلامی داشت؟
- [سایر] تشکیل (نظام جمهوری اسلامی) قبل از پیروزی انقلاب تا چه حد مدنظر انقلابیون و رهبر انقلاب بوده است؟ایدهی حکومت اسلامی چه زمانی طرح شد؟
- [سایر] آیا «جامعه مدنی» با حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه سازگار است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.
- [آیت الله جوادی آملی] .در غنائم جن گی نصابی نیست , بلکه به هر مقدار باشد , خمس دارد. حکم اموالِ گروههای منحرف در حال جنگ با نظام اسلامی
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است در برابر نعمتِ رسیده یا نقمت رفع شده, سجده انجام شود. نعمت, گاهی مادّی است و زمانی معنوی مانند ادای فریضه یا نافله و گاهی سیاسی است و زمانی اجتماعی. نظام اسلامی را تقویت کردن و وحدت جامعه را تأمین نمودن، همگی سجدهّ شکر دارد. صحّت سجده شکر, مشروط به ذکر نیست و فقط نهادن پیشانی به قصد تعظیم پروردگار بر زمین, کافی است. مستحب است که گفته شود: (شکراً للّه).
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر به واسطه توسعه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری بیگانگان، خوف آن باشد که آنها بر ممالک اسلامی تسلط پیدا کنند، بر همه واجب است که از نفوذ آنان جلوگیری نموده، ایادی آنها را قطع کنند، همچنین در مورد برقرار ساختن روابط سیاسی با دولتهای غیر اسلامی باید طوری باشد که موجب ضعف و ناتوانی مسلمین یا اسارت آنها در چنگال بیگانگان یا وابستگی اقتصادی و تجاری نگردد.
- [آیت الله اردبیلی] بر مسلمانان واجب است نقشههایی را که بیگانگان برای سلطه بر کشورهای اسلامی یا سلطه سیاسی اقتصادی، نظامی و یا فرهنگی بر آنان کشیدهاند، برهم زده و از سلطه آنان پیشگیری کنند.
- [آیت الله اردبیلی] انعقاد پیمانهای سیاسی و تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب که مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است با وسایل ممکن آن را به قطع چنین رابطهای الزام کنند.
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.