اساساً فقر یکی از غمبارترین مصیبتهایی است که در زندگی دامنگیر انسان شده است و تلاشهای بشریت در طول تاریخ دست بدست هم داد تا این آفت را ریشهکن نماید ولی علیرغم این تلاشها فقر همچنان باقی است و تا به امروز قربانیان زیادی را از جوامع بشریت در کام خود فرو برده است. خداوند سبحان نیز با پیامبران و رسولان خویش در این راستا در درمان این رذیلت اجتماعی به بشریت کمک نمود، امّا همیشه این فرستادگان الهی با دسیسهها و توطئههای ثروتمندان رو به رو شدند. فقر در لغت به معنی شکاف و بریدگی است و فقیر به کسی گویند که ستون فقراتش درد کند یا شکسته باشد[1] و به عبارتی دیگر فقر به معنی نیازمندی و فقیر به محتاج و نیازمند گویند.[2] و فقیر در معنی اصطلاحی که در دائرة المعارفها آمده است عبارتست از: کسی که نتواند خود و خانوادهاش را از نظر مالی تأمین کند و نیازمند مردم باشد.[3] حضرت امیر علیهالسّلام در مورد بوجود آمدن فقرا در حکمت 328 میفرمایند: خداوند سبحان روزی فقیر را در اموال توانگران مقرر داشته، پس هیچ فقیری گرسنه نماند مگر آنکه توانگری حق او را بازداشته است و خداوند تعالی توانگران را بدین سبب بازخواست میکند. مفهوم کلام امیرالمؤمنین در این حکمت این است که اولاً: توانگران و ثروتمندان مسئول تأمین نیازهای فقیران هستند، زیرا خداوند در اموال ایشان حقوقی را برای فقرا مقرر داشته است که باید ادا کنند. ثانیاً: وقتی که توانگران مانع رسیدن این حق به مستحقان میشوند، فقر بوجود میآید. از این گفتار چنین فهمیده میشود که توزیع ناسالم ثروت از علل اساسی فقر است. لذا بطور کلی برخی از مهمترین علل فقر را از دیدگاه امیرمؤمنان علیهالسّلام میتوان چنین برشمرد:[4] 1. تجمع و انباشته شدن ثروت نزد توانگران و ثروتمندان: شاهد این مطلب حکمت 328 که در بالا ذکر شد و همچنین در این خصوص حضرت میفرماید: (ما جاعَ فقیر الاّ بما مَنَع به غنی) یعنی فقیر بوجود نمیآید مگر بواسطة امتناع نمودن ثروتمند از دادن مالی به او. 2. انحصار منابع ثروت در دست طبقه خاصی از مردم، بطوری که عوامل تولید و فرصتهای کار منحصر به عدهای از مردم است که با یکدیگر نسبت خویشاوندی و یا وابستگی دارند و در کنار این پدیده، دیگران از داشتن چنین فرصتهایی محروم هستند و این امر آنان را در حال فقر قرار میدهد. در اینباره میتوان به نامة حضرت به مالک اشتر که فرمودند: بدان، که والی را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوی برتریجویی و گردنکشی است و در معاملت با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشة ایشان را با قطع موجباتِ آن صفات، قطع کن و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را به اقطاع مده، مبادا به سبب نزدیکی به تو، پیمانی ببندند که صاحبان زمینهای مجاورشان را در سهمی که از آب دارند یا کاری که به اشتراک انجام میدهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود را بر دوش آنان بنهند.[5] 3. مالاندوزی حاکم: امام علی علیهالسّلام در این رابطه در نامة خود به مالک اشتر میفرمایند: و مردم زمانی تنگدست گردند که همت والیان، همه گرد آوردن مال بُوَد.. و همانا ویرانی زمین به جهت تنگدستی کشاورزان است و تنگدستی کشاورزان به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آیندة حکومتشان اعتقاد ندارند و از تاریخ گذشتگان عبرت نمیگیرند.[6] و ابن ابی الحدید در شرح خطبة 200 حضرت امیر علیهالسّلام مینویسد: خداوند بر پیشوایان مقرر فرموده که خود را در معیشت با مردم تنگدست، برابر دارند تا بینوائی را رنج بینوائی به هیجان نیاورد و موجب هلاکتش گردد، و بر پیشوای عادل و دادگر واجب است که خود را در پوشاک و خوراک به ضعیفترین مردمان همانند سازد تا مردمان فقیر هلاک نگردند، زیرا آنان پیشوایان را در آن هیئت و خوراک ببینند و انگیزه بیشتری برای ترک دنیا و خودداری از شهوت ایجاد خواهد کرد.[7] 4. بیکاری: که یا بخاطر عامل درونی است که عبارت است از تنبلی و ناتوانی، حضرت علی علیهالسّلام در این رابطه میفرمایند: (ناتوانی و کمکاری آفت است.)[8] و یا مربوط به عوامل قبلی است که ذکر شد. 5. مالاندوزی و عدم استفادة از آن: به این امر اصطلاحاً بُخل گویند. حضرت امیر علیهالسّلام در این رابطه میفرماید: در (بخل ننگ است)[9] و یا در رابطه با نتیجة بخل حضرت میفرمایند: بخل همة بدیها را فراهم میگرداند و مهاری است که سوی هر بدی میکشاند.)[10] 6. اسراف: به معنی مصرف کردن بیهوده و هدر دادن ثروت. در اینباره آن حضرت میفرماید: بخشیدن مال به کسی که مستحق آن نیست. خود گونهای از اسراف و تبذیر است.)[11] پساسراف نیز به نوبة خود میتواند باعث به وجود آمدن فقر شود. 7. احتکار و گرانفروشی: این عمل غالباً به منظور کسب سود بیشتر و در اوضاع نابسامان اقتصادی صورت میگیرد. حضرت در این رابطه به مالک اشتر توصیه مینمایند که: این را هم بدان که در میان بازرگانان کسانی هم هستند که تنگنظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکنندهاند که تنها با زورگویی به سود خود میاندیشند و کالا را به هر قیمتی که میخواهند میفروشند که این سودجویی و گرانفروشی برای همة افراد جامعه زیان بار و عیب بزرگی بر زمامدار است.[12] با توجه به علل مذکور برای فقر و محرومیت در جامعه از منظر امیرالمؤمنین علیهالسّلام و با توجه به اینکه حضرت (فقر را مرگی بزرگ)[13] میدانند و در توصیهای به فرزندشان محمد حنیفه میفرمایند: ای فرزند، من از تهیدستی بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان و عامل دشمنی است.)[14] و همچنین با توجه به توصیههایی که حضرت امیر در نامة 53 به مالک اشتر دارند، میتوان چنین نتیجه گرفت که برای ریشهکنی فقر در بعد فردی بایستی تمام افراد جامعه مصمم به ریشهکنی آن باشند و در بُعد اجتماعی، وظیفه دولت به عنوان زمامدار اسلامی است که تمام سعی خود را در جهت توزیع عادلانة ثروت، کنترل قیمتها، جلوگیری از احتکار و... بنماید. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. عبدالله جاسبی، اقتصاد در سیستمهای اقتصاد بازار، دستوری و اسلام، انتشارات اوج، تهران، 1361. 2. محمد مرتضایی. آثار اخلاقی فقر از دیدگاه نهجالبلاغه، قم: 1365. 3. سید محسن حائری، اندیشههای اقتصادی در نهجالبلاغه، عبدالعلی آلبویه لنگرودی، بنیاد نهجالبلاغه، تهران: 1378. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ترجمة المنجد، ترجمه مصطفی رحیمی اردستانی، تهران، انتشارات صبا، 1374، ص 830. [2] . همان، ص 831. [3] . حائری، سید محسن، اندیشههای اقتصادی در نهجالبلاغه، ترجمه عبدالعلی آلبویه لنگرودی، تهران، انتشارات بنیاد نهجالبلاغه، 1378، ص 84. [4] . همان، ص 90. [5] . نهجالبلاغه، صبحی الصالح، نامه 53. [6] . همان. [7] . حائری، سید محسن، اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه، ترجمه عبدالعلی آل بویه لنگرودی، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1378، ص95. [8] . نهجالبلاغه، کلمات قصار، پیشین، (حکمت) 23. [9] . همان، (حکمت) 3. [10] . همان، (حکمت) 378. [11] . همان، خطبة 126. [12] . همان، نامه 53. [13] . همان، حکمت 163. [14] . همان، حکمت 319.
اساساً فقر یکی از غمبارترین مصیبتهایی است که در زندگی دامنگیر انسان شده است و تلاشهای بشریت در طول تاریخ دست بدست هم داد تا این آفت را ریشهکن نماید ولی علیرغم این تلاشها فقر همچنان باقی است و تا به امروز قربانیان زیادی را از جوامع بشریت در کام خود فرو برده است. خداوند سبحان نیز با پیامبران و رسولان خویش در این راستا در درمان این رذیلت اجتماعی به بشریت کمک نمود، امّا همیشه این فرستادگان الهی با دسیسهها و توطئههای ثروتمندان رو به رو شدند. فقر در لغت به معنی شکاف و بریدگی است و فقیر به کسی گویند که ستون فقراتش درد کند یا شکسته باشد[1] و به عبارتی دیگر فقر به معنی نیازمندی و فقیر به محتاج و نیازمند گویند.[2] و فقیر در معنی اصطلاحی که در دائرة المعارفها آمده است عبارتست از: کسی که نتواند خود و خانوادهاش را از نظر مالی تأمین کند و نیازمند مردم باشد.[3]
حضرت امیر علیهالسّلام در مورد بوجود آمدن فقرا در حکمت 328 میفرمایند: خداوند سبحان روزی فقیر را در اموال توانگران مقرر داشته، پس هیچ فقیری گرسنه نماند مگر آنکه توانگری حق او را بازداشته است و خداوند تعالی توانگران را بدین سبب بازخواست میکند. مفهوم کلام امیرالمؤمنین در این حکمت این است که اولاً: توانگران و ثروتمندان مسئول تأمین نیازهای فقیران هستند، زیرا خداوند در اموال ایشان حقوقی را برای فقرا مقرر داشته است که باید ادا کنند. ثانیاً: وقتی که توانگران مانع رسیدن این حق به مستحقان میشوند، فقر بوجود میآید. از این گفتار چنین فهمیده میشود که توزیع ناسالم ثروت از علل اساسی فقر است. لذا بطور کلی برخی از مهمترین علل فقر را از دیدگاه امیرمؤمنان علیهالسّلام میتوان چنین برشمرد:[4]
1. تجمع و انباشته شدن ثروت نزد توانگران و ثروتمندان: شاهد این مطلب حکمت 328 که در بالا ذکر شد و همچنین در این خصوص حضرت میفرماید: (ما جاعَ فقیر الاّ بما مَنَع به غنی) یعنی فقیر بوجود نمیآید مگر بواسطة امتناع نمودن ثروتمند از دادن مالی به او.
2. انحصار منابع ثروت در دست طبقه خاصی از مردم، بطوری که عوامل تولید و فرصتهای کار منحصر به عدهای از مردم است که با یکدیگر نسبت خویشاوندی و یا وابستگی دارند و در کنار این پدیده، دیگران از داشتن چنین فرصتهایی محروم هستند و این امر آنان را در حال فقر قرار میدهد. در اینباره میتوان به نامة حضرت به مالک اشتر که فرمودند: بدان، که والی را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوی برتریجویی و گردنکشی است و در معاملت با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشة ایشان را با قطع موجباتِ آن صفات، قطع کن و به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینی را به اقطاع مده، مبادا به سبب نزدیکی به تو، پیمانی ببندند که صاحبان زمینهای مجاورشان را در سهمی که از آب دارند یا کاری که به اشتراک انجام میدهند، زیان برسانند و بخواهند بار زحمت خود را بر دوش آنان بنهند.[5]
3. مالاندوزی حاکم: امام علی علیهالسّلام در این رابطه در نامة خود به مالک اشتر میفرمایند: و مردم زمانی تنگدست گردند که همت والیان، همه گرد آوردن مال بُوَد.. و همانا ویرانی زمین به جهت تنگدستی کشاورزان است و تنگدستی کشاورزان به جهت غارت اموال از طرف زمامدارانی است که به آیندة حکومتشان اعتقاد ندارند و از تاریخ گذشتگان عبرت نمیگیرند.[6] و ابن ابی الحدید در شرح خطبة 200 حضرت امیر علیهالسّلام مینویسد: خداوند بر پیشوایان مقرر فرموده که خود را در معیشت با مردم تنگدست، برابر دارند تا بینوائی را رنج بینوائی به هیجان نیاورد و موجب هلاکتش گردد، و بر پیشوای عادل و دادگر واجب است که خود را در پوشاک و خوراک به ضعیفترین مردمان همانند سازد تا مردمان فقیر هلاک نگردند، زیرا آنان پیشوایان را در آن هیئت و خوراک ببینند و انگیزه بیشتری برای ترک دنیا و خودداری از شهوت ایجاد خواهد کرد.[7]
4. بیکاری: که یا بخاطر عامل درونی است که عبارت است از تنبلی و ناتوانی، حضرت علی علیهالسّلام در این رابطه میفرمایند: (ناتوانی و کمکاری آفت است.)[8] و یا مربوط به عوامل قبلی است که ذکر شد.
5. مالاندوزی و عدم استفادة از آن: به این امر اصطلاحاً بُخل گویند. حضرت امیر علیهالسّلام در این رابطه میفرماید: در (بخل ننگ است)[9] و یا در رابطه با نتیجة بخل حضرت میفرمایند: بخل همة بدیها را فراهم میگرداند و مهاری است که سوی هر بدی میکشاند.)[10]
6. اسراف: به معنی مصرف کردن بیهوده و هدر دادن ثروت. در اینباره آن حضرت میفرماید: بخشیدن مال به کسی که مستحق آن نیست. خود گونهای از اسراف و تبذیر است.)[11] پساسراف نیز به نوبة خود میتواند باعث به وجود آمدن فقر شود.
7. احتکار و گرانفروشی: این عمل غالباً به منظور کسب سود بیشتر و در اوضاع نابسامان اقتصادی صورت میگیرد. حضرت در این رابطه به مالک اشتر توصیه مینمایند که: این را هم بدان که در میان بازرگانان کسانی هم هستند که تنگنظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکنندهاند که تنها با زورگویی به سود خود میاندیشند و کالا را به هر قیمتی که میخواهند میفروشند که این سودجویی و گرانفروشی برای همة افراد جامعه زیان بار و عیب بزرگی بر زمامدار است.[12]
با توجه به علل مذکور برای فقر و محرومیت در جامعه از منظر امیرالمؤمنین علیهالسّلام و با توجه به اینکه حضرت (فقر را مرگی بزرگ)[13] میدانند و در توصیهای به فرزندشان محمد حنیفه میفرمایند: ای فرزند، من از تهیدستی بر تو هراسناکم، از فقر به خدا پناه ببر، که همانا فقر، دین انسان را ناقص و عقل را سرگردان و عامل دشمنی است.)[14] و همچنین با توجه به توصیههایی که حضرت امیر در نامة 53 به مالک اشتر دارند، میتوان چنین نتیجه گرفت که برای ریشهکنی فقر در بعد فردی بایستی تمام افراد جامعه مصمم به ریشهکنی آن باشند و در بُعد اجتماعی، وظیفه دولت به عنوان زمامدار اسلامی است که تمام سعی خود را در جهت توزیع عادلانة ثروت، کنترل قیمتها، جلوگیری از احتکار و... بنماید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عبدالله جاسبی، اقتصاد در سیستمهای اقتصاد بازار، دستوری و اسلام، انتشارات اوج، تهران، 1361.
2. محمد مرتضایی. آثار اخلاقی فقر از دیدگاه نهجالبلاغه، قم: 1365.
3. سید محسن حائری، اندیشههای اقتصادی در نهجالبلاغه، عبدالعلی آلبویه لنگرودی، بنیاد نهجالبلاغه، تهران: 1378.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ترجمة المنجد، ترجمه مصطفی رحیمی اردستانی، تهران، انتشارات صبا، 1374، ص 830.
[2] . همان، ص 831.
[3] . حائری، سید محسن، اندیشههای اقتصادی در نهجالبلاغه، ترجمه عبدالعلی آلبویه لنگرودی، تهران، انتشارات بنیاد نهجالبلاغه، 1378، ص 84.
[4] . همان، ص 90.
[5] . نهجالبلاغه، صبحی الصالح، نامه 53.
[6] . همان.
[7] . حائری، سید محسن، اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه، ترجمه عبدالعلی آل بویه لنگرودی، تهران، بنیاد نهج البلاغه، 1378، ص95.
[8] . نهجالبلاغه، کلمات قصار، پیشین، (حکمت) 23.
[9] . همان، (حکمت) 3.
[10] . همان، (حکمت) 378.
[11] . همان، خطبة 126.
[12] . همان، نامه 53.
[13] . همان، حکمت 163.
[14] . همان، حکمت 319.
- [سایر] عوامل فقر و محرومیت از دیدگاه حضرت علی علیه السلام چیست؟
- [سایر] امیر المؤمنین علی(علیه السلام ) در مذمت فقر چه فرمودند؟
- [سایر] به هنگام تشکیل سقیفه امیرمومنان علی علیهالسلام کجابود؟
- [سایر] چرا امام علی(ع) می گوید فقر مرگ بزرگ است؟
- [سایر] عید از منظر امام علی(علیه السلام) چگونه ترسیم شده است؟
- [سایر] تعلیل امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) نسبت به نقصان عقل در زن چیست؟
- [سایر] کاتب از منظر حضرت علی (ع) چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا ( س ) از فقر نسبت به علی (ع) گلایهمند بود؟
- [سایر] مهمترین علل گرایش خانم ها و آقایان، علی الخصوص جوانان، از لحاظ روانی به سمت جراحی های زیبایی چیست و چه چیز های دیگری باعث شده تا این کار در جامعه ما به نسبت سایر کشورها بیشتر باشد؟
- [سایر] از منظر قرآن چرا حضرت ابراهیم علیهالسّلام مأمور به ذبح فرزندش شد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] نماز در حرم امامان علیهمالسلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله خوئی] نماز خواندن در حرم امامان (علیهمالسلام) مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله اردبیلی] نماز خواندن در حرم امامان علیهمالسلام مستحب و بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله سیستانی] نماز خواندن در حرم امامان علیهمالسلام مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است ؛ و روایت شده که نماز در حرم مطهّر حضرت امیر المؤمنین علیهالسلام برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله اردبیلی] قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مکروه است و اگر دروغ باشد، حرام است و طبق بیان امیرمؤمنان علیهالسلام : (قسم خوردن در معامله، سبب نابودی برکت میگردد.)(1)
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.