عوامل گوناگونی از دیدگاه امیرمؤمنان، علی علیه السلام در به وجود آمدن فقر در جامعه نقش دارند. 1. انحصار ثروت در دست توانگران حضرت علی علیه السلام درباره جمع شدن ثروت در دست توانگران فرمود: إِنَّ اللّه سُبْحانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الأغنِیاءِ أقْوَاتِ الْفُقَراءِ فَما جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِما مَنَعَ بِهِ غَنِیٌّ، وَ اللّه ُ تَعالی سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِکَ.1 خداوند سبحان، غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان قرار داده است. پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر اینکه ثروتمندان از حق وی بهره مند شده اند. البته خداوند از آنان به دلیل این کار، بازخواست خواهد کرد. از این روایت درمی یابیم: یک توانگران، مسئول برآوردن نیازهای فقیران هستند؛ زیرا خداوند در اموال آنان، حقوقی را برای فقیران مقرر داشته است که باید بپردازند؛ دو وقتی ثروتمندان از رسیدن این حق به مستحقان مانع می شوند، فقر پدید می آید؛ سه توزیع ناسالم ثروت و انحصار آن در دست توانگران، از عوامل مهم به وجود آمدن فقر است. 2. انحصار منابع درآمد در دست طبقه خاصی از اجتماع انحصارطلبی، از دیگر عوامل آسیب پذیری منافع اجتماعی و پیدایش تهی دستی است که ائمه معصوم علیهم السلام نیز توجه ویژه ای به آن نشان داده اند. امیرمؤمنان، علی علیه السلام در نهج البلاغه درباره پشتیبانی از منافع عمومی در برابر انحصارطلبان می فرماید: بدان که زمام دار، مأموران ویژه و صاحب اسراری دارد که خودخواه و دست درازند و در داد و ستد با مردم، عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند. ریشه ستم آنان را با جمع کردن وسایل و امکانات از پیش دست آنان از بیخ بر کن و زمین مسلمانان را به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود وا مگذار. آنان نباید طمع کنند که قراردادی به سود آنان ببندی که مایه زیان مردم باشد؛ خواه در آبیاری یا هر کار مشترک دیگر، به گونه ای که هزینه های آن را بر دیگران تحمیل کنند. در این صورت، سود آن برای آنان است و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند.2 به طور طبیعی، انحصار مال در دست افراد ویژه، فقر و تهی دستی را میان اقشار کم درآمد جامعه افزایش می دهد. 3. ثروت اندوزی زمام داران از دیگر عوامل فقر، ثروت اندوزی زمام داران است. وقتی حاکم کشور، شیفته مال و ثروت باشد، این خلق وخو به اطرافیان و کارگزاران او نیز منتقل می شود. در نتیجه، ثروت کشور به دولت مردان و کارگزاران نظام اختصاص می یابد و این پدیده، فاصله طبقاتی شدیدی را در جامعه پدید می آورد. دوران خلافت عثمان، نمونه برجسته ای از این فاصله طبقاتی است. حضرت علی علیه السلام فرمود: ... إِنَّما یُؤتَی خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لإِشْرافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَی الجَمْعِ، وَ سوءِ ظَنِّهِم بِالبَقَاء.3 ... همانا ویرانی زمین، به دلیل تنگ دستی مردم است [و] تنگ دستی مردم، به دلیل غارت اموال به دست زمام دارانی است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند. حضرت علی علیه السلامهمواره کارگزاران و فرزندان خود را از انحصارطلبی و زراندوزی باز می داشت و می فرمود: إِنَّ اللّه تَعالی فَرَضَ عَلی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّروا أَنْفُسَهمْ بِضَعْفَةِ النّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقْرُهُ.4 خداوند بر پیشوایان عادل مقرر کرده است که خود را با مردم فقیر هم سو کنند تا فقر و بیچارگی، فقیر را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند. 4. مدیریت ناکارآمد از دیدگاه امام صادق علیه السلام، سپردن امور اقتصادی و مالی به دست مدیران و کارگزاران ناشایست و ناکارآمد، از عوامل فقر و تهی دستی است. ضرورت اصل تخصص در هر کاری به نیکی روشن است و تجربه ثابت کرده هیچ کاری بدون تخصص و تجربه لازم و کافی، به خوبی صورت نمی پذیرد؛ زیرا ناکامی و شکست کسی که در امری دانش و تخصص کافی نداشته باشد، حتمی است. اگر هم این گونه افراد، کاری یا برنامه ای را به انجام برسانند، برخلاف مقصود یا بسیار ناقص و بی فایده خواهد بود. ازاین رو، وجود افراد متخصص در هر طرح و برنامه ای (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی) لازم و ضروری شمرده شده است. امیرمؤمنان، علی علیه السلام در این باره می فرماید: لَوِ اقْتَبَسْتُمُ الْعِلْمَ مِنْ مَعْدَنِهِ،... وَ أَخَذْتُمُ الطَّرِیقَ مِنْ وَاضِحِهِ، وَ سَلَکْتُمْ مِنَ الْحَقِّ نَهْجَهُ، ... وَ مَا عَالَ فِیکُمْ عائِلٌ... .5 اگر دانش را از معدن و سرچشمه آن آموخته و راه را در مسیر روشن و آشکار آن پیموده و در راه حق گام برداشته بودید، کسی در میان شما تهی دست نمی شد. کسانی که صلاحیت لازم برای اداره کشور را ندارند، هم خود و هم دیگران را به زحمت و دردسر می اندازند، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: عَشَرَةٌ یَفتِنُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ غَیْرَهُمْ... وَ مُریدٌ لِلاِصْلاحِ وَ لَیْسَ بِعَالِمٍ.6 ده گروهند که خود و دیگران را به گرفتاری دچار می کنند... و [یک گروه از آنان کسانی هستند که] بدون دانش و تخصص و صلاحیت لازم، قصد اصلاح دارند و از اصلاح طلبی دم می زنند. از این روایت ها درمی یابیم بی تدبیری و بی تخصصی در امور، کلید فقر و عقب ماندگی است و مدیر بی تخصص نمی تواند به برنامه ریزی درست دست یابد و سود و زیان امور را بررسی کند. بنابراین، حضور افراد ناکارآمد در مسائل اقتصادی، به فقر جامعه و به بیان قرآن کریم، پنبه شدن همه رشته ها می انجامد. ازاین رو، تأکید بر داشتن تخصص لازم در مسائل اقتصادی و آگاهی کافی از احکام زکات و مانند آن، به این منظور است که مدیریت اقتصادی در دست کسانی قرار گیرد که حق جامعه را بشناسند و با دانش و کاردانی، نسبت به احوال معیشتی مردم احساس مسئولیت کنند. 5. تنبلی و بی حوصلگی در کار تنبلی و بی حوصلگی، از دیگر عوامل پیدایش فقر است. دین مقدس اسلام، هماره با ستایش کار و کوشش و نکوهش تنبلی و بی کاری، جامعه را به تلاش برای رفع نیازهای زندگی فرا خوانده است. روایت های فراوانی از امام علی علیه السلامدرباره نکوهش بی کاری وارد شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم. حضرت علی علیه السلاممی فرماید: لِکُلِّ نِعْمَةٍ مفتاحٌ وَ مَغْلاقٌ، مِفْتاحُهَا الْصَّبْرُ وَ مِغْلَاقُهَا الْکَسِلُ.7 هر نعمتی کلید و قفلی دارد؛ کلیدش، صبر و قفل آن تنبلی است. إِنَّ الأَشیاءَ لَمّا اَزْدَوَجَتْ إِزْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَ مِنْهُمَا الْفَقْرُ.8 آن گاه که اشیا جفت شوند، همانند جفت شدن تنبلی و ناتوانی، فقر متولد می شود (نتیجه تنبلی و کم کاری، فقر و ناداری است). إِنْ یَکُنِ الشُّغْلُ مُجْهَدَةً فاتَّصالُ الفِراغِ مَفْسَدَةٌ.9 اگر تن دادن به کار، مایه زحمت و سختی است، بی کاری همیشگی، مایه فقر و فساد است. 6 . رهبانیت و گوشه نشینی یکی از امور مؤثر در پیدایش و نهادینه شدن فقر، رهبانیت و گوشه نشینی است. اسلام، رهبانیت را به شدت محکوم می کند و حدیث معروف (لَا رُهْبانِیَّةَ فِی الإسلَامِ)،10 دلیلی روشن بر تأیید این گفتار است. اسلام، صوفی گری، گوشه نشینی و عبادت صرف را نمی پذیرد و آن را برهم زننده تعادل و توازن فرد و جامعه می داند. نقل است روزی علاء بن حارث نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: (یا امیرالمؤمنین! از برادرم، عاصم بن زیاد به تو شکایت می کنم.) حضرت فرمود: (او را چه می شود؟) علاء گفت: (لباس پشمین پوشیده و از دنیا بریده است.) امام فرمود: (او را نزد من بیاورید.) چون او را آوردند، حضرت به وی فرمود: (ای دشمن حقیر خویش! شیطان ناپاک می خواهد تو را گمراه کند. آیا به زن و فرزندت رحم نمی کنی؟ می پنداری خدا چیزهای نیکو و پاکیزه را بر تو حلال کرده است، ولی نمی خواهد از آنها بهره مند شوی؟ تو نزد خدا از آنچه می پنداری، پست تر هستی).11 7. بی تدبیری در اداره زندگی بی تدبیری در اداره زندگی، از جمله عوامل فقر و تهی دستی به شمار می آید، چنان که امیرمؤمنان، علی علیه السلامدر این باره فرمود: سُوءُ التَدْبیرِ مِفتاحُ الفَقْرِ.12 تدبیر بد [در اداره زندگی]، کلید فقر و تهی دستی است. سُوءُ التَدْبیرِ سَبَبُ التَّدْمِیرِ.13 بدی تدبیر [در امور زندگی]، عامل هلاکت و نابودی است. آفَةُ الْمَعَاشِ سُوءُ التَدْبیرِ.14 بی تدبیری و کج اندیشی، آفت معاش و درآمد زندگی است. یُسْتَدَلُّ عَلَی الإِدْبَارِ بِأَرْبَعٍ بِسُوءِ التَّدْبِیرِ، وَ قُبْحِ التِّبْذِیر، وَ قِلَّةِ الاعْتَبَارِ، وَ کَثْرَةِ الاِغْتِزَارِ.15 چهار چیز نشانه پشت کردن روزگاراست: تدبیر بد، تبذیر زشت، عبرت آموزی اندک و فریب خوردن بسیار. بر اساس سخن امام علی علیه السلام، چهار چیز نشانه برگشت نامیمون روزگار است که یکی از آنها بی تدبیری در زندگی است. از آنچه گفته شد، چنین برمی آید که ریشه یابی فقر و راه کارها و سیاست های فقرزدایی برای جلوگیری از فقر لازم است.16 پی نوشتها: 1. نهج البلاغه، کلمات قصار، ح 328. 2. همان، نامه 53. 3. همان. 4. همان، خطبه 209. 5. فروع کافی، ج 8، ص 32، ح 5. 6. خصال، ج 2، ص 203، باب 10، ح 18. 7. شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 322، ح 693. 8. تحف العقول عن آل الرسول، سخنان کوتاه امام علی علیه السلام، ص 246، ح 135. 9. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه: محمدباقر ساعدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1364، ص 288، ح 12. 10. مجمع البحرین، ماده (رَهَبَ). 11. نهج البلاغه، خطبه 209. 12. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 433، فصل 39، ح 23. 13. همان، ح 22. 14. همان، ص 308، فصل 16، ح 51. 15. همان، ج 2، فصل 88، ح 4. 16. برای مطالعه بیشتر در این باره نک: سیاست های فقرزدایی در کلام معصومین علیهم السلام،اکبر اسدعلیزاده، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1381، چ 1، صص 73 108. www.irc.ir
عوامل گوناگونی از دیدگاه امیرمؤمنان، علی علیه السلام در به وجود آمدن فقر در جامعه نقش دارند.
1. انحصار ثروت در دست توانگران
حضرت علی علیه السلام درباره جمع شدن ثروت در دست توانگران فرمود:
إِنَّ اللّه سُبْحانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الأغنِیاءِ أقْوَاتِ الْفُقَراءِ فَما جَاعَ فَقِیرٌ إِلَّا بِما مَنَعَ بِهِ غَنِیٌّ، وَ اللّه ُ تَعالی سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِکَ.1
خداوند سبحان، غذا و نیاز نیازمندان را در اموال ثروتمندان قرار داده است. پس هیچ فقیری گرسنه نمی ماند، مگر اینکه ثروتمندان از حق وی بهره مند شده اند. البته خداوند از آنان به دلیل این کار، بازخواست خواهد کرد.
از این روایت درمی یابیم:
یک توانگران، مسئول برآوردن نیازهای فقیران هستند؛ زیرا خداوند در اموال آنان، حقوقی را برای فقیران مقرر داشته است که باید بپردازند؛
دو وقتی ثروتمندان از رسیدن این حق به مستحقان مانع می شوند، فقر پدید می آید؛
سه توزیع ناسالم ثروت و انحصار آن در دست توانگران، از عوامل مهم به وجود آمدن فقر است.
2. انحصار منابع درآمد در دست طبقه خاصی از اجتماع
انحصارطلبی، از دیگر عوامل آسیب پذیری منافع اجتماعی و پیدایش تهی دستی است که ائمه معصوم علیهم السلام نیز توجه ویژه ای به آن نشان داده اند. امیرمؤمنان، علی علیه السلام در نهج البلاغه درباره پشتیبانی از منافع عمومی در برابر انحصارطلبان می فرماید:
بدان که زمام دار، مأموران ویژه و صاحب اسراری دارد که خودخواه و دست درازند و در داد و ستد با مردم، عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند. ریشه ستم آنان را با جمع کردن وسایل و امکانات از پیش دست آنان از بیخ بر کن و زمین مسلمانان را به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود وا مگذار. آنان نباید طمع کنند که قراردادی به سود آنان ببندی که مایه زیان مردم باشد؛ خواه در آبیاری یا هر کار مشترک دیگر، به گونه ای که هزینه های آن را بر دیگران تحمیل کنند. در این صورت، سود آن برای آنان است و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند.2
به طور طبیعی، انحصار مال در دست افراد ویژه، فقر و تهی دستی را میان اقشار کم درآمد جامعه افزایش می دهد.
3. ثروت اندوزی زمام داران
از دیگر عوامل فقر، ثروت اندوزی زمام داران است. وقتی حاکم کشور، شیفته مال و ثروت باشد، این خلق وخو به اطرافیان و کارگزاران او نیز منتقل می شود. در نتیجه، ثروت کشور به دولت مردان و کارگزاران نظام اختصاص می یابد و این پدیده، فاصله طبقاتی شدیدی را در جامعه پدید می آورد. دوران خلافت عثمان، نمونه برجسته ای از این فاصله طبقاتی است. حضرت علی علیه السلام فرمود:
... إِنَّما یُؤتَی خَرَابُ الْأَرْضِ مِنْ إِعْوَازِ أَهْلِهَا وَ إِنَّمَا یُعْوِزُ أَهْلُهَا لإِشْرافِ أَنْفُسِ الْوُلَاةِ عَلَی الجَمْعِ، وَ سوءِ ظَنِّهِم بِالبَقَاء.3
... همانا ویرانی زمین، به دلیل تنگ دستی مردم است [و] تنگ دستی مردم، به دلیل غارت اموال به دست زمام دارانی است که به آینده حکومتشان اعتماد ندارند.
حضرت علی علیه السلامهمواره کارگزاران و فرزندان خود را از انحصارطلبی و زراندوزی باز می داشت و می فرمود:
إِنَّ اللّه تَعالی فَرَضَ عَلی أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ یُقَدِّروا أَنْفُسَهمْ بِضَعْفَةِ النّاسِ کَیْلَا یَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقْرُهُ.4
خداوند بر پیشوایان عادل مقرر کرده است که خود را با مردم فقیر هم سو کنند تا فقر و بیچارگی، فقیر را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند.
4. مدیریت ناکارآمد
از دیدگاه امام صادق علیه السلام، سپردن امور اقتصادی و مالی به دست مدیران و کارگزاران ناشایست و ناکارآمد، از عوامل فقر و تهی دستی است. ضرورت اصل تخصص در هر کاری به نیکی روشن است و تجربه ثابت کرده هیچ کاری بدون تخصص و تجربه لازم و کافی، به خوبی صورت نمی پذیرد؛ زیرا ناکامی و شکست کسی که در امری دانش و تخصص کافی نداشته باشد، حتمی است. اگر هم این گونه افراد، کاری یا برنامه ای را به انجام برسانند، برخلاف مقصود یا بسیار ناقص و بی فایده خواهد بود. ازاین رو، وجود افراد متخصص در هر طرح و برنامه ای (اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی) لازم و ضروری شمرده شده است. امیرمؤمنان، علی علیه السلام در این باره می فرماید:
لَوِ اقْتَبَسْتُمُ الْعِلْمَ مِنْ مَعْدَنِهِ،... وَ أَخَذْتُمُ الطَّرِیقَ مِنْ وَاضِحِهِ، وَ سَلَکْتُمْ مِنَ الْحَقِّ نَهْجَهُ، ... وَ مَا عَالَ فِیکُمْ عائِلٌ... .5
اگر دانش را از معدن و سرچشمه آن آموخته و راه را در مسیر روشن و آشکار آن پیموده و در راه حق گام برداشته بودید، کسی در میان شما تهی دست نمی شد.
کسانی که صلاحیت لازم برای اداره کشور را ندارند، هم خود و هم دیگران را به زحمت و دردسر می اندازند، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید:
عَشَرَةٌ یَفتِنُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ غَیْرَهُمْ... وَ مُریدٌ لِلاِصْلاحِ وَ لَیْسَ بِعَالِمٍ.6
ده گروهند که خود و دیگران را به گرفتاری دچار می کنند... و [یک گروه از آنان کسانی هستند که] بدون دانش و تخصص و صلاحیت لازم، قصد اصلاح دارند و از اصلاح طلبی دم می زنند.
از این روایت ها درمی یابیم بی تدبیری و بی تخصصی در امور، کلید فقر و عقب ماندگی است و مدیر بی تخصص نمی تواند به برنامه ریزی درست دست یابد و سود و زیان امور را بررسی کند. بنابراین، حضور افراد ناکارآمد در مسائل اقتصادی، به فقر جامعه و به بیان قرآن کریم، پنبه شدن همه رشته ها می انجامد. ازاین رو، تأکید بر داشتن تخصص لازم در مسائل اقتصادی و آگاهی کافی از احکام زکات و مانند آن، به این منظور است که مدیریت اقتصادی در دست کسانی قرار گیرد که حق جامعه را بشناسند و با دانش و کاردانی، نسبت به احوال معیشتی مردم احساس مسئولیت کنند.
5. تنبلی و بی حوصلگی در کار
تنبلی و بی حوصلگی، از دیگر عوامل پیدایش فقر است. دین مقدس اسلام، هماره با ستایش کار و کوشش و نکوهش تنبلی و بی کاری، جامعه را به تلاش برای رفع نیازهای زندگی فرا خوانده است. روایت های فراوانی از امام علی علیه السلامدرباره نکوهش بی کاری وارد شده است که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم. حضرت علی علیه السلاممی فرماید:
لِکُلِّ نِعْمَةٍ مفتاحٌ وَ مَغْلاقٌ، مِفْتاحُهَا الْصَّبْرُ وَ مِغْلَاقُهَا الْکَسِلُ.7
هر نعمتی کلید و قفلی دارد؛ کلیدش، صبر و قفل آن تنبلی است.
إِنَّ الأَشیاءَ لَمّا اَزْدَوَجَتْ إِزْدَوَجَ الْکَسَلُ وَ الْعَجْزُ فَنُتِجَ مِنْهُمَا الْفَقْرُ.8
آن گاه که اشیا جفت شوند، همانند جفت شدن تنبلی و ناتوانی، فقر متولد می شود (نتیجه تنبلی و کم کاری، فقر و ناداری است).
إِنْ یَکُنِ الشُّغْلُ مُجْهَدَةً فاتَّصالُ الفِراغِ مَفْسَدَةٌ.9
اگر تن دادن به کار، مایه زحمت و سختی است، بی کاری همیشگی، مایه فقر و فساد است.
6 . رهبانیت و گوشه نشینی
یکی از امور مؤثر در پیدایش و نهادینه شدن فقر، رهبانیت و گوشه نشینی است. اسلام، رهبانیت را به شدت محکوم می کند و حدیث معروف (لَا رُهْبانِیَّةَ فِی الإسلَامِ)،10 دلیلی روشن بر تأیید این گفتار است. اسلام، صوفی گری، گوشه نشینی و عبادت صرف را نمی پذیرد و آن را برهم زننده تعادل و توازن فرد و جامعه می داند.
نقل است روزی علاء بن حارث نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: (یا امیرالمؤمنین! از برادرم، عاصم بن زیاد به تو شکایت می کنم.) حضرت فرمود: (او را چه می شود؟) علاء گفت: (لباس پشمین پوشیده و از دنیا بریده است.) امام فرمود: (او را نزد من بیاورید.) چون او را آوردند، حضرت به وی فرمود: (ای دشمن حقیر خویش! شیطان ناپاک می خواهد تو را گمراه کند. آیا به زن و فرزندت رحم نمی کنی؟ می پنداری خدا چیزهای نیکو و پاکیزه را بر تو حلال کرده است، ولی نمی خواهد از آنها بهره مند شوی؟ تو نزد خدا از آنچه می پنداری، پست تر هستی).11
7. بی تدبیری در اداره زندگی
بی تدبیری در اداره زندگی، از جمله عوامل فقر و تهی دستی به شمار می آید، چنان که امیرمؤمنان، علی علیه السلامدر این باره فرمود:
سُوءُ التَدْبیرِ مِفتاحُ الفَقْرِ.12
تدبیر بد [در اداره زندگی]، کلید فقر و تهی دستی است.
سُوءُ التَدْبیرِ سَبَبُ التَّدْمِیرِ.13
بدی تدبیر [در امور زندگی]، عامل هلاکت و نابودی است.
آفَةُ الْمَعَاشِ سُوءُ التَدْبیرِ.14
بی تدبیری و کج اندیشی، آفت معاش و درآمد زندگی است.
یُسْتَدَلُّ عَلَی الإِدْبَارِ بِأَرْبَعٍ بِسُوءِ التَّدْبِیرِ، وَ قُبْحِ التِّبْذِیر، وَ قِلَّةِ الاعْتَبَارِ، وَ کَثْرَةِ الاِغْتِزَارِ.15
چهار چیز نشانه پشت کردن روزگاراست: تدبیر بد، تبذیر زشت، عبرت آموزی اندک و فریب خوردن بسیار.
بر اساس سخن امام علی علیه السلام، چهار چیز نشانه برگشت نامیمون روزگار است که یکی از آنها بی تدبیری در زندگی است.
از آنچه گفته شد، چنین برمی آید که ریشه یابی فقر و راه کارها و سیاست های فقرزدایی برای جلوگیری از فقر لازم است.16
پی نوشتها:
1. نهج البلاغه، کلمات قصار، ح 328.
2. همان، نامه 53.
3. همان.
4. همان، خطبه 209.
5. فروع کافی، ج 8، ص 32، ح 5.
6. خصال، ج 2، ص 203، باب 10، ح 18.
7. شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 322، ح 693.
8. تحف العقول عن آل الرسول، سخنان کوتاه امام علی علیه السلام، ص 246، ح 135.
9. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه: محمدباقر ساعدی، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1364، ص 288، ح 12.
10. مجمع البحرین، ماده (رَهَبَ).
11. نهج البلاغه، خطبه 209.
12. غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 433، فصل 39، ح 23.
13. همان، ح 22.
14. همان، ص 308، فصل 16، ح 51.
15. همان، ج 2، فصل 88، ح 4.
16. برای مطالعه بیشتر در این باره نک: سیاست های فقرزدایی در کلام معصومین علیهم السلام،اکبر اسدعلیزاده، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1381، چ 1، صص 73 108.
www.irc.ir
- [سایر] ریشهها و علل فقر و محرومیت در جامعه از منظر حضرت علی علیهالسّلام چیست؟
- [سایر] امیر المؤمنین علی(علیه السلام ) در مذمت فقر چه فرمودند؟
- [سایر] چرا امام علی(ع) می گوید فقر مرگ بزرگ است؟
- [سایر] دیدگاه امام علی درمورد اصلاحات چیست؟
- [سایر] آفت عقل از دیدگاه امام علی در نامه 31 نهج البلاغه چیست؟
- [سایر] ریشه فتنه ها از دیدگاه امام علی (علیه السلام) چیست؟
- [سایر] اهمیت وحدت از دیدگاه علی(علیه السلام) چیست؟
- [سایر] عدل از دیدگاه حضرت علی علیه السلام چه تعریفی دارد؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا ( س ) از فقر نسبت به علی (ع) گلایهمند بود؟
- [سایر] چه عوامل و ویژگیهایی باعث شد شمر، جانباز جنگ در رکاب علی(ع) این چنین شود؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود