چرا برخی دولت های اسلامی در قبال قضایای فلسطین، افغانستان، عراق و هتک حرمت عتبات عالیات سکوت کرده و اقدامی انجام نمی دهند؟
امروزه براساس تشکیل حکومت های مختلف، بحث سیاست خارجی به عنوان اصلی ترین مبحث در مورد تأمین منافع دولت ها مطرح می باشد. سیاست خارجی از جمله راهکارهایی است که هر کشور و دولتی به آن توجه ویژه و اساسی دارند. سیاست خارجی کشورها تحت تأثیر دو عامل عمده شکل می گیرد که عبارتند از: 1. محیط ذهنی که همان ارزش ها و تصورّات سیاستگذاران است. 2. محیط عینی که خود شامل دو بخشِ محیط داخلی (شرائط داخلی کشور) و محیط بین المللی (شامل محیط منطقه ای و محیط جهانی) است. ارزش ها، تصوّرات و نگرانی های ملّی سیاست گذاران بر آنچه که انجام دادنش برای آنان مطلوب است تأثیر می گذارد، امّا محیط (اعم از داخلی، منطقه ای و جهانی) تعیین کننده آن چیزی است که دولت ها قادر به انجام آن هستند. شرایط محیط بین المللی که شرایط سیستمی نامیده می شوند از دو طریق بر رفتار و سیاست خارجی دولت ها تأثیر می گذارند: 1. این شرایط سیستمی اغلب عامل بوجود آورنده محدودیت ها و در برخی موارد فرصت ها می باشند. 2. عامل بوجود آورندة برخی نیروهایی می شوند که دولت ها را به یک جهت خاص واداشته یا از آن باز می دارند. لذا برای فهم سیاست خارجی کشورهای مختلف به ویژه کشورهای در حال توسعه، باید به سه عامل محدودیت ها، فرصت ها و فشارها توجه نمود[1]. حال اگر این سه عامل را در کنار محیط ذهنی دولت ها قرار دهیم می توان به طور کلّی نتیجه گرفت که دولت ها در برخورد با مسائل خارج از مرزهای خود به طور عمده از دو اصل عمده تأسّی می پذیرند: 1. ارزش های حاکم بر منش حاکمان. 2. محدودیت ها و فشارهای وارده اگر نگاهی دقیق و غیر مغرضانه به دولت های اسلامی و حاکمان این دولت ها بپردازیم، ناخودگاه احساس خواهیم کرد که برخورد آنها با مسائل خارج از دولت آنها علی الخصوص در برخورد با مصائب بی شمار مسلمانان، دقیقاً ناشی از ارزش ها و تصورات حاکم بر اندیشه های حاکمان آنها بوده و می باشد. به دیگر سخن باید گفت براساس دو عامل عمدة ارزش و محدودیت، علل اصلی سکوت دولتمردان اسلامی در جریان نسل‌کشی و آزار و اذیت مسلمین در بِلاد مختلف اسلامی را می توان در دو علت عمدة زیر جستجو کرد: 1. اصولاً دفاع از مسلمانان رنج کشیده در کشورهایی نظیر فلسطین. عراق و... در نزد اکثر حکام به ظاهر اسلامی ارزش محسوب نمی شود. تا در این فکر باشیم چرا آنها به فکر سایر مسلمین نیستند. اگر هم برخی مواقع موضع گیری هایی را از این دولتها بویژه دولتهای عربی شاهد هستیم این بر اساس ارزش مداری این کشورها نیست، بلکه براساس حسّ ناسیونالیستی آنها است که براساس مکتب و مسلک (پان عربیسم) در برخی مواقع عکس‌العمل نشان می دهند. آنها اصولاً جملة معروف نبی مکرم اسلام که فرموده بودند: (مَنْ اصبح و لَمْ یَهتمَّ بامور المسلمین فلیس بمسلمٍ) را در عمل قبول نداشته و براساس منافع زودگذر خود تصمیم می گیرند. به عقیدة بسیاری از این دولت ها، ارزش آن چیزی است که حکومت آنها را طولانی تر کند و الا جای تعجب ندارد که در مقابل این ظلم و جورها سکوت اختیار نموده و بعضاً برخی قطعنامه های خشک و بی مصرف را صادر نمایند. علاوه بر اینکه اکثر حاکمان دولت های به ظاهر اسلامی، به ظاهر خود را مسلمان و معتقد معرفی می کنند در حالی که در باطن و در خفاء چهره ای کریه و مفسده جو دارند. ما این سخنان را از روی غیظ یا اکراه نمی گوییم، بلکه بر این مدّعا شاهد زنده داریم. این شاهد زنده کسی است که سالها با سران کشورهای اسلامی حشر و نشر نزدیک داشته با آنها مراوده و همیاری می نموده است. برای نمونه سلطان حسن دوّم (پادشاه اسبق مراکش) به همة مفاسد اجتماعی آلوده بود، امّا با ریاکاری، خود را امیرالمؤمنین می نامید و روزهای جمعه در (رباط) (پایتخت مراکش) نماز جمعه به امامت او برگزار می گردید. سلطان برونئی هم که ثروتمندترین مرد جهان و مالک صدها قمارخانه و هتل و کاباره در سراسر دنیا است، خود را امیرالمؤمنین می نامد و روزهای جمعه، مردم دارالسّلام پشت سر او می ایستند و نماز می خوانند. ... سلطان حسن (مراکش)، سلطان حسین (اردن)، ملک خالد (عربستان)، شیخ زاید (الامارات)، شیخ صباح (کویت). سوهارتو (اندونزی) و اغلب رهبران کشورهای اسلامی هم مشروبات الکلی می نوشیدند و هم به خانه های اطرافشان تعرّض می کردند...)[2] در هر صورت باید گفت این حاکمان هیچگاه مقابله با دشمنان و دفاع از حقوق مسلمانان را ارزش نمی دانند تا در مقابل مصائب مسلمین دل بسوزانند بلکه براساس حفظ منافع خود که همانا حفظ تاج و تخت است عمل می نمایند. پس بی دلیل نیست که کم کاری و مماشات دولت های اسلامی را در این زمینه شاهد باشیم. 2. غیر از جریان ارزش ها بحث محدودیت ها و فشارها هم مطرح است. امروزه اکثریت مطلق کشورهای اسلامی بالطّبع دولت های آنان اسیران فکری و ایدئولوژیکی کشورهای غربی به ویژه آمریکایی ها می باشند. آنان بدون اشاره و اجازة آمریکائیان کاری انجام نمی دهند. به همین خاطر بر اثر فشارهایی که از سوی آنان بر دولت های اسلامی وارد می شود، ناخودآگاه دولتمردان این کشورها را نیز مجبور به عقب نشینی می نماید. این فشارها موجب محدودیت هایی می شود که دولت های اسلامی را وادار به سکوت و بردگی می نماید، زیرا در صورت هرگونه عکس العملی، حکومت های آنان که به آمریکایی ها متصل است، واژگون خواهد گشت. بر همین اساس بود که حاکم زبونی به نام سلطان حسین ملعون در کشور اردن به جای دفاع از حقوق حقّه فلسطینیان، سلاح در دست گرفته و با کشتن هزار فلسطینی بی گناه در جریان سپتامبر سیاه، این تراژدی غمبار را رقم زده بود. چرا که ملک حسین و ملک حسین ها به خوبی می دانستند که برای حفظ سلطنت پر از خیانت خود، مجبور به همراهی آمریکائی ها خواهند بود. پس به طور کلی باید گفت یکی از علل سکوت دولت های اسلامی در قبال فجایع مسلمانان، محدودیت و فشارهایی است که از جانب اربابان آنان مانند آمریکا اِعمال می گردد. با این حال باید گفت که ملت های اسلامی دو گونه اند: 1. برخی از آنان برخلاف دولت هایشان، وظیفه شناس مسئولیت پذیر هستند و در قبال ظلم به سایر مسلمین و فجایع به وجود آمد. از خود عکس العمل نشان می دهند ولی عکس العمل آنان با سرکوب یابی اعتنایی دولت های متبوعشان روبرو می شود. 2. کسانی که مانند دولت های خود، احساس مسئولیت نمی کنند و در پی هوا و هوس خود هستند و فقط دنبال بساط عیش و نوش و راحتیشان به هر قیمتی هستند و هیچ عکس العملی در مقابل مصائب مسلمین نشان نمی دهند. امّا دولتمردان ما برخلاف بسیاری از کشورهای اسلامی، حمایت از مسلمانان رنج کشیده و مظلوم را خارج از مسائل دیپلماتیک می دانند، زیرا آنان معتقدند طرفداری از مسلمانان مظلوم فراتر از بحث سیاست خارجی است. بر این اساس باید گفت که اگر برخورد کشورمان با مشکلات مسلمانان را در چارچوب سیاست خارجی ترسیم نماییم، بحث ارزش ها و محدودیت ها رنگ و بوی دیگری می گیرد. چون رهبران کشور ما براساس آموزه های دینی، دفاع از حقوق مسلمانان رنج کشیده را یک ارزش و آرمان برای خود تلقی می نمایند و همیشه سعی دارند تا این ارزش را عملی سازند. به همین خاطر است که در مقابل فشارها و تهدیدات آمریکا و سایر دولت های قدرتمند دنیا، ایران یک تنه ایستادگی کرده و تسلیم این تهدیدات و تبلیغات منفی نشده است. بنابراین اصل مواجهه با هتک حرمت ها در نظام اسلامی ایران در نزد دولت و ملت ایران یک امر مسلّم و مورد پذیرش است. لکن آنچه مهم است نوع مواجهه است. این مواجهه باید به گونه ای صورت پذیرد که بیشترین سود و بهره‌وری شامل حال دنیای اسلام شود. در این عرصه گاهی در صورت بروز چنین وقایعی مسئولین کشور با برخورد نظامی، یا ابزارهای دیپلماتیک، یا از طریق ابزارهای اقتصادی و یا با استفاده از فشارهای افکار عمومی عکس العمل نشان می دهند، البته باید این مطلب را بیان داشت که در عالم سیاست اینگونه نیست که اگر برخورد نظامی قاطعانه تر به نظر می رسد کارآمدتر نیز باشد. کارآمدی یک روش بسته به شرایطی است که در آن شرایط تصمیم سازی می شود و آنچه مهم است این است که مراجع تصمیم ساز در این خصوص با درایت و تدبیر تصمیم بگیرند. در پایان این نکته را خاطر نشان می سازیم که در جمهوری اسلامی ایران تصمیم گیری در موارد مربوط به امنیت دنیای اسلامی و سیاست خارجی دولت اسلامی مکانیزم های خاص خود را دارد این مکانیزم ها بگونه ای است که نظر رهبری عالی نظام را تأمین نماید، زیرا در این صورت است که بیشترین درجه اطمینان به صحت تصمیمات حاصل خواهد شد. بنابراین وقتی رهبری تصمیمی را با مشورت ارکان مربوطه نظام اتخاذ می کنند، وظیفه امت اسلامی احترام عملی به این تصمیمات است که بیشترین ضریب مصلحت را دارا است. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مجلة سیاست خارجی، سال هفدهم، زمستان 82، صص 890889. [2] . فرح دیبا، دختر یتیم، چاپ به آفرین. چاپ اول، 1382، صص 851 و 850.
عنوان سوال:

چرا برخی دولت های اسلامی در قبال قضایای فلسطین، افغانستان، عراق و هتک حرمت عتبات عالیات سکوت کرده و اقدامی انجام نمی دهند؟


پاسخ:

امروزه براساس تشکیل حکومت های مختلف، بحث سیاست خارجی به عنوان اصلی ترین مبحث در مورد تأمین منافع دولت ها مطرح می باشد. سیاست خارجی از جمله راهکارهایی است که هر کشور و دولتی به آن توجه ویژه و اساسی دارند. سیاست خارجی کشورها تحت تأثیر دو عامل عمده شکل می گیرد که عبارتند از:
1. محیط ذهنی که همان ارزش ها و تصورّات سیاستگذاران است.
2. محیط عینی که خود شامل دو بخشِ محیط داخلی (شرائط داخلی کشور) و محیط بین المللی (شامل محیط منطقه ای و محیط جهانی) است. ارزش ها، تصوّرات و نگرانی های ملّی سیاست گذاران بر آنچه که انجام دادنش برای آنان مطلوب است تأثیر می گذارد، امّا محیط (اعم از داخلی، منطقه ای و جهانی) تعیین کننده آن چیزی است که دولت ها قادر به انجام آن هستند. شرایط محیط بین المللی که شرایط سیستمی نامیده می شوند از دو طریق بر رفتار و سیاست خارجی دولت ها تأثیر می گذارند:
1. این شرایط سیستمی اغلب عامل بوجود آورنده محدودیت ها و در برخی موارد فرصت ها می باشند.
2. عامل بوجود آورندة برخی نیروهایی می شوند که دولت ها را به یک جهت خاص واداشته یا از آن باز می دارند.
لذا برای فهم سیاست خارجی کشورهای مختلف به ویژه کشورهای در حال توسعه، باید به سه عامل محدودیت ها، فرصت ها و فشارها توجه نمود[1]. حال اگر این سه عامل را در کنار محیط ذهنی دولت ها قرار دهیم می توان به طور کلّی نتیجه گرفت که دولت ها در برخورد با مسائل خارج از مرزهای خود به طور عمده از دو اصل عمده تأسّی می پذیرند: 1. ارزش های حاکم بر منش حاکمان. 2. محدودیت ها و فشارهای وارده
اگر نگاهی دقیق و غیر مغرضانه به دولت های اسلامی و حاکمان این دولت ها بپردازیم، ناخودگاه احساس خواهیم کرد که برخورد آنها با مسائل خارج از دولت آنها علی الخصوص در برخورد با مصائب بی شمار مسلمانان، دقیقاً ناشی از ارزش ها و تصورات حاکم بر اندیشه های حاکمان آنها بوده و می باشد. به دیگر سخن باید گفت براساس دو عامل عمدة ارزش و محدودیت، علل اصلی سکوت دولتمردان اسلامی در جریان نسل‌کشی و آزار و اذیت مسلمین در بِلاد مختلف اسلامی را می توان در دو علت عمدة زیر جستجو کرد:
1. اصولاً دفاع از مسلمانان رنج کشیده در کشورهایی نظیر فلسطین. عراق و... در نزد اکثر حکام به ظاهر اسلامی ارزش محسوب نمی شود. تا در این فکر باشیم چرا آنها به فکر سایر مسلمین نیستند. اگر هم برخی مواقع موضع گیری هایی را از این دولتها بویژه دولتهای عربی شاهد هستیم این بر اساس ارزش مداری این کشورها نیست، بلکه براساس حسّ ناسیونالیستی آنها است که براساس مکتب و مسلک (پان عربیسم) در برخی مواقع عکس‌العمل نشان می دهند. آنها اصولاً جملة معروف نبی مکرم اسلام که فرموده بودند: (مَنْ اصبح و لَمْ یَهتمَّ بامور المسلمین فلیس بمسلمٍ) را در عمل قبول نداشته و براساس منافع زودگذر خود تصمیم می گیرند. به عقیدة بسیاری از این دولت ها، ارزش آن چیزی است که حکومت آنها را طولانی تر کند و الا جای تعجب ندارد که در مقابل این ظلم و جورها سکوت اختیار نموده و بعضاً برخی قطعنامه های خشک و بی مصرف را صادر نمایند. علاوه بر اینکه اکثر حاکمان دولت های به ظاهر اسلامی، به ظاهر خود را مسلمان و معتقد معرفی می کنند در حالی که در باطن و در خفاء چهره ای کریه و مفسده جو دارند. ما این سخنان را از روی غیظ یا اکراه نمی گوییم، بلکه بر این مدّعا شاهد زنده داریم. این شاهد زنده کسی است که سالها با سران کشورهای اسلامی حشر و نشر نزدیک داشته با آنها مراوده و همیاری می نموده است. برای نمونه سلطان حسن دوّم (پادشاه اسبق مراکش) به همة مفاسد اجتماعی آلوده بود، امّا با ریاکاری، خود را امیرالمؤمنین می نامید و روزهای جمعه در (رباط) (پایتخت مراکش) نماز جمعه به امامت او برگزار می گردید. سلطان برونئی هم که ثروتمندترین مرد جهان و مالک صدها قمارخانه و هتل و کاباره در سراسر دنیا است، خود را امیرالمؤمنین می نامد و روزهای جمعه، مردم دارالسّلام پشت سر او می ایستند و نماز می خوانند. ... سلطان حسن (مراکش)، سلطان حسین (اردن)، ملک خالد (عربستان)، شیخ زاید (الامارات)، شیخ صباح (کویت). سوهارتو (اندونزی) و اغلب رهبران کشورهای اسلامی هم مشروبات الکلی می نوشیدند و هم به خانه های اطرافشان تعرّض می کردند...)[2] در هر صورت باید گفت این حاکمان هیچگاه مقابله با دشمنان و دفاع از حقوق مسلمانان را ارزش نمی دانند تا در مقابل مصائب مسلمین دل بسوزانند بلکه براساس حفظ منافع خود که همانا حفظ تاج و تخت است عمل می نمایند. پس بی دلیل نیست که کم کاری و مماشات دولت های اسلامی را در این زمینه شاهد باشیم.
2. غیر از جریان ارزش ها بحث محدودیت ها و فشارها هم مطرح است. امروزه اکثریت مطلق کشورهای اسلامی بالطّبع دولت های آنان اسیران فکری و ایدئولوژیکی کشورهای غربی به ویژه آمریکایی ها می باشند. آنان بدون اشاره و اجازة آمریکائیان کاری انجام نمی دهند. به همین خاطر بر اثر فشارهایی که از سوی آنان بر دولت های اسلامی وارد می شود، ناخودآگاه دولتمردان این کشورها را نیز مجبور به عقب نشینی می نماید. این فشارها موجب محدودیت هایی می شود که دولت های اسلامی را وادار به سکوت و بردگی می نماید، زیرا در صورت هرگونه عکس العملی، حکومت های آنان که به آمریکایی ها متصل است، واژگون خواهد گشت. بر همین اساس بود که حاکم زبونی به نام سلطان حسین ملعون در کشور اردن به جای دفاع از حقوق حقّه فلسطینیان، سلاح در دست گرفته و با کشتن هزار فلسطینی بی گناه در جریان سپتامبر سیاه، این تراژدی غمبار را رقم زده بود. چرا که ملک حسین و ملک حسین ها به خوبی می دانستند که برای حفظ سلطنت پر از خیانت خود، مجبور به همراهی آمریکائی ها خواهند بود. پس به طور کلی باید گفت یکی از علل سکوت دولت های اسلامی در قبال فجایع مسلمانان، محدودیت و فشارهایی است که از جانب اربابان آنان مانند آمریکا اِعمال می گردد.
با این حال باید گفت که ملت های اسلامی دو گونه اند: 1. برخی از آنان برخلاف دولت هایشان، وظیفه شناس مسئولیت پذیر هستند و در قبال ظلم به سایر مسلمین و فجایع به وجود آمد. از خود عکس العمل نشان می دهند ولی عکس العمل آنان با سرکوب یابی اعتنایی دولت های متبوعشان روبرو می شود. 2. کسانی که مانند دولت های خود، احساس مسئولیت نمی کنند و در پی هوا و هوس خود هستند و فقط دنبال بساط عیش و نوش و راحتیشان به هر قیمتی هستند و هیچ عکس العملی در مقابل مصائب مسلمین نشان نمی دهند.
امّا دولتمردان ما برخلاف بسیاری از کشورهای اسلامی، حمایت از مسلمانان رنج کشیده و مظلوم را خارج از مسائل دیپلماتیک می دانند، زیرا آنان معتقدند طرفداری از مسلمانان مظلوم فراتر از بحث سیاست خارجی است. بر این اساس باید گفت که اگر برخورد کشورمان با مشکلات مسلمانان را در چارچوب سیاست خارجی ترسیم نماییم، بحث ارزش ها و محدودیت ها رنگ و بوی دیگری می گیرد. چون رهبران کشور ما براساس آموزه های دینی، دفاع از حقوق مسلمانان رنج کشیده را یک ارزش و آرمان برای خود تلقی می نمایند و همیشه سعی دارند تا این ارزش را عملی سازند. به همین خاطر است که در مقابل فشارها و تهدیدات آمریکا و سایر دولت های قدرتمند دنیا، ایران یک تنه ایستادگی کرده و تسلیم این تهدیدات و تبلیغات منفی نشده است.
بنابراین اصل مواجهه با هتک حرمت ها در نظام اسلامی ایران در نزد دولت و ملت ایران یک امر مسلّم و مورد پذیرش است. لکن آنچه مهم است نوع مواجهه است. این مواجهه باید به گونه ای صورت پذیرد که بیشترین سود و بهره‌وری شامل حال دنیای اسلام شود. در این عرصه گاهی در صورت بروز چنین وقایعی مسئولین کشور با برخورد نظامی، یا ابزارهای دیپلماتیک، یا از طریق ابزارهای اقتصادی و یا با استفاده از فشارهای افکار عمومی عکس العمل نشان می دهند، البته باید این مطلب را بیان داشت که در عالم سیاست اینگونه نیست که اگر برخورد نظامی قاطعانه تر به نظر می رسد کارآمدتر نیز باشد. کارآمدی یک روش بسته به شرایطی است که در آن شرایط تصمیم سازی می شود و آنچه مهم است این است که مراجع تصمیم ساز در این خصوص با درایت و تدبیر تصمیم بگیرند.
در پایان این نکته را خاطر نشان می سازیم که در جمهوری اسلامی ایران تصمیم گیری در موارد مربوط به امنیت دنیای اسلامی و سیاست خارجی دولت اسلامی مکانیزم های خاص خود را دارد این مکانیزم ها بگونه ای است که نظر رهبری عالی نظام را تأمین نماید، زیرا در این صورت است که بیشترین درجه اطمینان به صحت تصمیمات حاصل خواهد شد. بنابراین وقتی رهبری تصمیمی را با مشورت ارکان مربوطه نظام اتخاذ می کنند، وظیفه امت اسلامی احترام عملی به این تصمیمات است که بیشترین ضریب مصلحت را دارا است.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلة سیاست خارجی، سال هفدهم، زمستان 82، صص 890889.
[2] . فرح دیبا، دختر یتیم، چاپ به آفرین. چاپ اول، 1382، صص 851 و 850.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین