معنای این روایت چیست؟ «کسی که نفس خودش را شناخت، پروردگار خودش را می‌شناسد»، با توجه به این‌که تمام انسان‌ها از جسم و روح خلق شده‌اند.
اما در مورد معنای حدیث مورد سؤال نیاز به توضیح است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر کس خود را شناخت، پروردگارش را می‌شناسد.[1] اندیشمندان اسلامی در مورد معنای این حدیث شریف (من عرف نفسه عرف ربّه)، احتمالات متعددی بیان کرده‌اند: برخی آن‌را به معنای سلبی و امتناعی دانستند؛ یعنی همان‌گونه که شناخت نفس امکان ندارد، شناخت خدا نیز ممکن نیست. می‌گویند برخی از آیات قرآن نیز گواه بر این است؛ زیرا در یک‌جا می‌فرماید: (و از تو در باره روح می‌‌پرسند، بگو: روح از [عالم بالا و] فرمان خدای من است و شما از علم جز اندکی داده نشده‌‌اید).[2] چنان‌که در جای دیگر می‌فرماید: (پس وقتی آن(انسان) را پرداختم و از روح خود در آن دمیدم برای او به سجده در افتید).[3] بنابراین از آن‌جا که روح خدا قابل شناخت نیست، انسان نیز که از روح خدا آفریده شده، قابل شناخت نیست. بویژه این‌که فرمود (شما از علم جز اندکی داده نشده‌‌اید). اما بیشتر اندیشمندان این حدیث را بر معنای اثباتی حمل می‌کنند؛ یعنی شناخت نفس، نردبان شناخت خداوند است. در مورد معنای اثباتی، نیز بعضی گفته‌اند معرفت نفس دلیل معرفت خدا است، از راه مخالفت نه موافقت؛ یعنی هر کس نفس خود را به تغییر، فنا، نقص و نیاز بشناسد، خدای را به دوام، بقا، کمال و بی‌نیازی می‌شناسد.[4] شاید روایت امام صادق(ع) که فرمود عبودیت گوهری است که کنه آن ربوبیت است و هر چه عبد در عبودیت از دست بدهد در ربوبیت می‌یابد؛[5] مؤیّد همین معنا باشد؛ چنان‌که برخی از اهل معرفت در باب سیر و سلوک بر این باورند که تمام مسیر سیر و سلوک یک منزل بیش نیست؛ (بر خود قدم نه تا به خدا برسی).[6] بعضی نیز از راه موافقت معنا کردند. بر این مبنا نیز وجوهی گفته شده است؛ برخی گفته‌اند: از آن‌جا که انسان از روح خدا آفریده شده: (و نفخت فیه من روحی)[7] شناخت نفس انسان مستلزم شناخت خدا است؛[8] یعنی گواه و شاهد این عده همان آیاتی است که قائلین به امتناع به آن استناد می‌کردند. وجه دیگری که در معنای این روایت بر این مبنا می‌توان گفت؛ این است که نفس انسان، چون از نظر ذات، صفات و افعال مانند آفریننده خود است؛ بنابراین فهم درست اسما و صفات الهی، بویژه درک صحیح کیفیت ارتباط ذات متعالی حق با خلق و درک حقیقیت (توحید) (ذاتی، صفاتی و افعالی) خداوند، با فهم دقیق مسائل نفس میسر است؛ صفاتی مانند این‌که؛ با همه است، ولی هم نشین با کسی نیست؛ با همه فرق دارد ولی جدای از چیزی نیست؛[9] درون اشیا است، اما نه مانند داخل بودن چیزی در چیزی؛ بیرون از همه است ولی نه بیرون بودن چیزی از چیزی.[10] به بیان دیگر، در عین اعتراف به تأثیر همه عوامل طبیعی، درک شهودی و درونی به این‌که خداوند در دل هر ذره حاضر است، از راه معرفت نفس به دست می‌­آید. پی نوشت: [1]. (قَالَ النَّبِیُّ(ص) مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاص. وَ قَالَ عَلِیٌّ (ع) اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص32، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال 1404ق. ‌ [2]. (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً)؛ اسرا، 85. [3]. (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ)؛ حجر، 29. [4]. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، نکته 15، نشر رجاء، تهران، چاپ پنجم، 1365ش. [5]. (قال الصادق ع العبودیة جوهر کنهها الربوبیة فما فقد من العبودیة وجد فی الربوبیة)، منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة، ج1، ص 7، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق. [6]. یزدان پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 67، مؤسسه امام خمینی، قم، چاپ اول، 1388. [7]. الحجر، 29. [8]. بحار الأنوار، ج 57، ص 324. [9]. (مَعَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُزَایَلةٍ)، نهج البلاغة، خ 1. [10]. (دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ دَاخِلٍ فِی شَیْ‌ءٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ خَارِجٍ مِنْ شَیْ‌ء)؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 85، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. منبع:http://islamquest.net
عنوان سوال:

معنای این روایت چیست؟ «کسی که نفس خودش را شناخت، پروردگار خودش را می‌شناسد»، با توجه به این‌که تمام انسان‌ها از جسم و روح خلق شده‌اند.


پاسخ:

اما در مورد معنای حدیث مورد سؤال نیاز به توضیح است. پیامبر اکرم(ص) فرمودند: هر کس خود را شناخت، پروردگارش را می‌شناسد.[1]
اندیشمندان اسلامی در مورد معنای این حدیث شریف (من عرف نفسه عرف ربّه)، احتمالات متعددی بیان کرده‌اند: برخی آن‌را به معنای سلبی و امتناعی دانستند؛ یعنی همان‌گونه که شناخت نفس امکان ندارد، شناخت خدا نیز ممکن نیست. می‌گویند برخی از آیات قرآن نیز گواه بر این است؛ زیرا در یک‌جا می‌فرماید: (و از تو در باره روح می‌‌پرسند، بگو: روح از [عالم بالا و] فرمان خدای من است و شما از علم جز اندکی داده نشده‌‌اید).[2] چنان‌که در جای دیگر می‌فرماید: (پس وقتی آن(انسان) را پرداختم و از روح خود در آن دمیدم برای او به سجده در افتید).[3] بنابراین از آن‌جا که روح خدا قابل شناخت نیست، انسان نیز که از روح خدا آفریده شده، قابل شناخت نیست. بویژه این‌که فرمود (شما از علم جز اندکی داده نشده‌‌اید).
اما بیشتر اندیشمندان این حدیث را بر معنای اثباتی حمل می‌کنند؛ یعنی شناخت نفس، نردبان شناخت خداوند است. در مورد معنای اثباتی، نیز بعضی گفته‌اند معرفت نفس دلیل معرفت خدا است، از راه مخالفت نه موافقت؛ یعنی هر کس نفس خود را به تغییر، فنا، نقص و نیاز بشناسد، خدای را به دوام، بقا، کمال و بی‌نیازی می‌شناسد.[4] شاید روایت امام صادق(ع) که فرمود عبودیت گوهری است که کنه آن ربوبیت است و هر چه عبد در عبودیت از دست بدهد در ربوبیت می‌یابد؛[5] مؤیّد همین معنا باشد؛ چنان‌که برخی از اهل معرفت در باب سیر و سلوک بر این باورند که تمام مسیر سیر و سلوک یک منزل بیش نیست؛ (بر خود قدم نه تا به خدا برسی).[6]
بعضی نیز از راه موافقت معنا کردند. بر این مبنا نیز وجوهی گفته شده است؛ برخی گفته‌اند: از آن‌جا که انسان از روح خدا آفریده شده: (و نفخت فیه من روحی)[7] شناخت نفس انسان مستلزم شناخت خدا است؛[8] یعنی گواه و شاهد این عده همان آیاتی است که قائلین به امتناع به آن استناد می‌کردند.
وجه دیگری که در معنای این روایت بر این مبنا می‌توان گفت؛ این است که نفس انسان، چون از نظر ذات، صفات و افعال مانند آفریننده خود است؛ بنابراین فهم درست اسما و صفات الهی، بویژه درک صحیح کیفیت ارتباط ذات متعالی حق با خلق و درک حقیقیت (توحید) (ذاتی، صفاتی و افعالی) خداوند، با فهم دقیق مسائل نفس میسر است؛ صفاتی مانند این‌که؛ با همه است، ولی هم نشین با کسی نیست؛ با همه فرق دارد ولی جدای از چیزی نیست؛[9] درون اشیا است، اما نه مانند داخل بودن چیزی در چیزی؛ بیرون از همه است ولی نه بیرون بودن چیزی از چیزی.[10] به بیان دیگر، در عین اعتراف به تأثیر همه عوامل طبیعی، درک شهودی و درونی به این‌که خداوند در دل هر ذره حاضر است، از راه معرفت نفس به دست می‌­آید.

پی نوشت:
[1]. (قَالَ النَّبِیُّ(ص) مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاص. وَ قَالَ عَلِیٌّ (ع) اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ وَ هُوَ عِلْمُ مَعْرِفَةِ النَّفْسِ وَ فِیهِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص32، مؤسسة الوفاء، بیروت، سال 1404ق. ‌
[2]. (وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً)؛ اسرا، 85.
[3]. (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی‌ فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ)؛ حجر، 29.
[4]. حسن زاده آملی، حسن، هزار و یک نکته، نکته 15، نشر رجاء، تهران، چاپ پنجم، 1365ش.
[5]. (قال الصادق ع العبودیة جوهر کنهها الربوبیة فما فقد من العبودیة وجد فی الربوبیة)، منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة، ج1، ص 7، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق.
[6]. یزدان پناه، یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 67، مؤسسه امام خمینی، قم، چاپ اول، 1388.
[7]. الحجر، 29.
[8]. بحار الأنوار، ج 57، ص 324.
[9]. (مَعَ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ لَا بِمُزَایَلةٍ)، نهج البلاغة، خ 1.
[10]. (دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ دَاخِلٍ فِی شَیْ‌ءٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیْ‌ءٍ خَارِجٍ مِنْ شَیْ‌ء)؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 85، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
منبع:http://islamquest.net





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین