در ابتدای بحث لازم است به نکات زیر دقت شود؛ در موضوع این که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله کساء (عباء یا جامهای که آن وقت معمول بوده) بر خود و چهار نفس مقدس (حضرت علی علیه السلام ، حضرت زهرا سلام الله علیها ، امام حسن و امام حسین علیهم السلام ) پوشاند؛ هنگام نزول آیه شریفه به دو مضمون وارد شده است: 1. اینکه جبرئیل همان وقت آیه را نازل میکند: ( إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً )؛[1] نازل شد در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و یا در بعضی روایات در خانه ام سلمه بوده است. 2. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله کساء را روی خود و چهار نفس مقدس پوشاند و آیه شریفه تطهیر را تلاوت فرموده و طبق مدارک و روایات وارده چه در مجامع اهل تسنن و چه در کتب اهل شیعه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مکرراً این آیه را به مدت چند روز بردر خانه حضرت زهرا سلام الله علیها آمده و تلاوت فرموده است. حاکم در کتاب خود (مستدرک علی الصحیحین) چنین گفته است: حدثّنی ابوالحسن اسماعیل بن محمد بن الفضل... عن اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، عن ابیه قالَ: لمّا نظرَ رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم الیّ الرحمه هابطه قالَ: اُدعوُ الی اُدعُوا لی فقالت صفّیه: من یا رسول الله؟ قالَ اهلُ بیتی علیّاً و فاطمه و الحسنَ و الحُسینَ، فجیءَ بهِم فالقی علیهمُ النّبیُ صلّی الله علیه و آله و سلّم کساءه ثمَّ رفعَ یدیهِ ثم قالَ: اللّهمّ هولاء آلی فصّل علی محمدٍ و علی آل محمد، و انزلَ الله عزّوجلّ (انما یریدُ الله لیذهبَ عنکمُ الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا... قال: هذا حدیث صحیح؛[2] حاکم گوید از عبدالله فرزند جعفر بن ابیطالب علیه السلام نقل میکند که گفت: هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله مشاهده فرمود رحمت خداوندگاری در حال فرود آمدن است، فرمود: به سوی من بخوانید! (صفیه) گفت: چه کسی را ای رسول خدا، فرمود: اهل بیت من علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را فراخوانید. آن گاه که ایشان آمدند پیامبر اکرم (کساء) خویش را بر آنها افکند و سپس دستهای مبارک خویش را بلند کرد و فرمود: خداوندا اینان آل منند پس برمحمد و آلش درود فرست، خداوند متعال هم این آیه را فرو فرستاد (انّما یرید الله لیذهب ... و یطهّرکم تطهیراً)، حاکم، سند این حدیث را صحیح دانسته است. حدیث کساء در روایت عایشه مسلم در صحیح خود چنین میگوید: حدثّنا ابوبکر بنُ أبی شیبه محمد بن عبدالله قالت: قالَتْ عائشه: خرجَ النبیُّ غداه و علیهِ فرطٌ مُرحّلٌ،[3] من شعر اسودَ. فجاءَ الحسن بن علیٍّ فادخلهُ ثمّ جاء الحسین فدخل معهُ ثُم جاءتْ فاطمه فأدخَلها، ثم جاء علیُّ فأدخلهُ، ثم قال: انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیتِ و یطهّرکم تطهیراً؛ [4] مسلم گوید: از عایشه، روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیرون آمد و عبایی نقشدار که از موی سیاه بافته شده بود بر دوش داشت. ابتدا حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام آمد و او را به زیر عبا جای داد، پس از او حسین آمد، او را هم به زیر عبا جای داد، پس فاطمه آمد و در زیر عبا قرار گرفت، بعد علی آمد و او را هم همراه دیگران زیر عبا، جای داد و پس فرمود: (انّما یرید الله لیذهب عنکُم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً)؛ این روایت در سنن کبری، بیهقی،[5] و تفسیر طبری، ج 22، ص 5، و ابن کثیر در تفسیرش، ج 3، ص 485 و سیوطی در الدر المنثور، ج 5، ص 198 199 آوردهاند. حدیث کساء در روایت ام سلمه بیهقی در کتاب سنن خود میگوید: اَخبرنا ابوعبدالله الحافظ غیرمره... عن امّ سلمه قالَتْ: فی بیتی اُنزلتْ (انّما یریدُ الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً) قالت؛ فأرسلَ رسول الله صلّی الله علیه و آله الی فاطمه و علیّ و الحسن و الحسین فقال: هؤلاء اهل بیتی و فی حدیث القاضی و اسّلمی: (هؤلاءِ اهلی) قالت: فقلتُ: یا رسول الله أما اَنَا من اهلِ الیسر، قال: (بلی ان شاءالله تعالی).[6] ام سلمه میگوید: هنگامی که آیه تطهیر نازل شد رسول خدا صلّی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و بر آنان کسائی، ردائی پوشاند. پس به رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفتم: یارسول الله آیا من هم از شمایم، فرمود: تو از اهل بیت من نیستی، ولی بر خیر و خوبی میباشی ان شاء الله. این روایت را حاکم در مستدرک خویش آورده است.[7] اما راجع به اینکه حدیث کساء فضلی بر آنها نیست، باید گفت: الف. فضیلت اهل بیت در صحیح مسلم؛ مسلم در صحیح خود چنین روایت میکند از صحابی پیامبر زید بن ارقم به هنگامی که سؤال شد، اهل بیت کیانند؟ آیا زنان پیامبرند؟ گفت: نه به ذات حق قسم! زن زمانی از روزگار را همراه شوهرش میماند و سپس مرد او را طلاق میدهد و زن هم، به خانه پدر و اقوامش بر میگردد. در حالی که اهل بیت پیامبر کسانی هستند که رشته اصیل خویشاوندی با او دارند، و فامیل وی هستند که صدقه بر آنان حرام است.[8] ب. باز روایتی در خصوص فضیلت امام حسن مجتبی علیه السلام ذکر میکند؛ حدّثنی احمدُ بن حنبل حدثنا سفیانُ بن عُیینه.. عن النبی صلّی الله علیه و آله أنّه قال لحسن (اللهم! اِنی اُحبّهُ، فأحبُّهُ و احبِبْ من یحبّهُ)؛ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در شأن امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: پروردگارا من او را دوست دارم و هر کس او را دوست داشته باشد، من او را دوست خواهم داشت.[9] ج. امتیاز اهل بیت در حدیث ام سلمه، همان طور که در حدیث ام سلمه ذکر شد، گفت: یارسول الله من هم از اهل بیت هستم، فرمود، نه تو از اهل بیت من نیستی ولی بر خیر و خوبی میباشی. پس ام سلمه گفت که بخدا سوگند که پیامبر این امتیاز را به من نداد که از اهل بیت باشم.[10] طبری در جامع البیان ذیل آیه تطهیر این حدیث را آورده است. د. آیه تطهیر: اکثر قریب به اتفاق علمای اهل تسنن و شیعه درباره این آیه گفتهاند که منظور اهل بیت (رسول خدا صلّی الله علیه و آله ، علی علیه السلام فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام میباشند و فضائلی راجع به این آیه در خصوص اهل بیت روایات و مطالب فراوانی را آوردهاند. از جمله سیوطی در تفسیرش چنین روایت میکند که: رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خداوند خلق خود را دو قسمت فرمود و مرا از بهترینش قرار داد. آنجا که فرمود: پس قبیلهها را به خانوادههایی تقسیم فرمود که مرا در بهترین خانوادهها قرار داد و همین است منظور سخن خدای تعالی که میفرماید: (انما یرید الله لیذهب عنکمُ الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً)؛ پس من و اهل بیتم از جمیع گناهان پاک و پاکیزهایم. و حتی در این روایت گفته است که آیه تطهیر درباره پنج نفر نازل شده است.[11] روایات در باب فضیلت خاندان اهل بیت فراوان است. پی نوشتها: [1] . احزاب، 34. [2] . المستدرک علی الصحیحین، امام حافظ محمد بن عبدالله حاکم النیشابوری، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، بیروت، ج 3، ص 160. [3] . مرط مرحل: المرط الکساء، مرط: هو الکساء من صوف... المرحل: هو الشیء المنقوش علیه صور حال الابل. [4] . صحیح مسلم، امام ابن الحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیشابوری، انتشارات احیاء التراث العربی بیروت، ج 4، ص 1883. [5] . السنن البیهقی، امام حافظ ابیبکر احمد بن الحسین بن علی البیهقی، انتشارات دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 512. [6] . سنن بیهقی، همان، ج 2، ص 514. [7] . رجوع کنید، مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 158. [8] . ر.ک: صحیح مسلم، ج 4، ص 1883. [9] . ر.ک: همان، ص 1882. [10] . حدیث کساء در مکتب خلفاء و مکتب اهل بیت، علامه سید مرتضی عسکری، ترجمه علی اسلامی، انتشارات موسسه الزهرا، ص 27. [11] . الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، ج 5، ص 376، انتشارات دار الکتب العلمیه بیروت. eporsesh.com
در ابتدای بحث لازم است به نکات زیر دقت شود؛
در موضوع این که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله کساء (عباء یا جامهای که آن وقت معمول بوده) بر خود و چهار نفس مقدس (حضرت علی علیه السلام ، حضرت زهرا سلام الله علیها ، امام حسن و امام حسین علیهم السلام ) پوشاند؛ هنگام نزول آیه شریفه به دو مضمون وارد شده است:
1. اینکه جبرئیل همان وقت آیه را نازل میکند: ( إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً )؛[1] نازل شد در خانه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و یا در بعضی روایات در خانه ام سلمه بوده است.
2. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله کساء را روی خود و چهار نفس مقدس پوشاند و آیه شریفه تطهیر را تلاوت فرموده و طبق مدارک و روایات وارده چه در مجامع اهل تسنن و چه در کتب اهل شیعه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله مکرراً این آیه را به مدت چند روز بردر خانه حضرت زهرا سلام الله علیها آمده و تلاوت فرموده است.
حاکم در کتاب خود (مستدرک علی الصحیحین) چنین گفته است: حدثّنی ابوالحسن اسماعیل بن محمد بن الفضل... عن اسماعیل بن عبدالله بن جعفر بن ابیطالب، عن ابیه قالَ: لمّا نظرَ رسولُ الله صلّی الله علیه و آله و سلّم الیّ الرحمه هابطه قالَ: اُدعوُ الی اُدعُوا لی فقالت صفّیه: من یا رسول الله؟ قالَ اهلُ بیتی علیّاً و فاطمه و الحسنَ و الحُسینَ، فجیءَ بهِم فالقی علیهمُ النّبیُ صلّی الله علیه و آله و سلّم کساءه ثمَّ رفعَ یدیهِ ثم قالَ: اللّهمّ هولاء آلی فصّل علی محمدٍ و علی آل محمد، و انزلَ الله عزّوجلّ (انما یریدُ الله لیذهبَ عنکمُ الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا... قال: هذا حدیث صحیح؛[2]
حاکم گوید از عبدالله فرزند جعفر بن ابیطالب علیه السلام نقل میکند که گفت: هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله مشاهده فرمود رحمت خداوندگاری در حال فرود آمدن است، فرمود: به سوی من بخوانید! (صفیه) گفت: چه کسی را ای رسول خدا، فرمود: اهل بیت من علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را فراخوانید. آن گاه که ایشان آمدند پیامبر اکرم (کساء) خویش را بر آنها افکند و سپس دستهای مبارک خویش را بلند کرد و فرمود: خداوندا اینان آل منند پس برمحمد و آلش درود فرست، خداوند متعال هم این آیه را فرو فرستاد (انّما یرید الله لیذهب ... و یطهّرکم تطهیراً)، حاکم، سند این حدیث را صحیح دانسته است.
حدیث کساء در روایت عایشه
مسلم در صحیح خود چنین میگوید: حدثّنا ابوبکر بنُ أبی شیبه محمد بن عبدالله قالت: قالَتْ عائشه: خرجَ النبیُّ غداه و علیهِ فرطٌ مُرحّلٌ،[3] من شعر اسودَ. فجاءَ الحسن بن علیٍّ فادخلهُ ثمّ جاء الحسین فدخل معهُ ثُم جاءتْ فاطمه فأدخَلها، ثم جاء علیُّ فأدخلهُ، ثم قال: انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیتِ و یطهّرکم تطهیراً؛ [4]
مسلم گوید: از عایشه، روزی رسول خدا صلّی الله علیه و آله بیرون آمد و عبایی نقشدار که از موی سیاه بافته شده بود بر دوش داشت. ابتدا حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام آمد و او را به زیر عبا جای داد، پس از او حسین آمد، او را هم به زیر عبا جای داد، پس فاطمه آمد و در زیر عبا قرار گرفت، بعد علی آمد و او را هم همراه دیگران زیر عبا، جای داد و پس فرمود: (انّما یرید الله لیذهب عنکُم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً)؛ این روایت در سنن کبری، بیهقی،[5] و تفسیر طبری، ج 22، ص 5، و ابن کثیر در تفسیرش، ج 3، ص 485 و سیوطی در الدر المنثور، ج 5، ص 198 199 آوردهاند.
حدیث کساء در روایت ام سلمه
بیهقی در کتاب سنن خود میگوید: اَخبرنا ابوعبدالله الحافظ غیرمره... عن امّ سلمه قالَتْ: فی بیتی اُنزلتْ (انّما یریدُ الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً) قالت؛ فأرسلَ رسول الله صلّی الله علیه و آله الی فاطمه و علیّ و الحسن و الحسین فقال: هؤلاء اهل بیتی و فی حدیث القاضی و اسّلمی: (هؤلاءِ اهلی) قالت: فقلتُ: یا رسول الله أما اَنَا من اهلِ الیسر، قال: (بلی ان شاءالله تعالی).[6]
ام سلمه میگوید: هنگامی که آیه تطهیر نازل شد رسول خدا صلّی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و بر آنان کسائی، ردائی پوشاند. پس به رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفتم: یارسول الله آیا من هم از شمایم، فرمود: تو از اهل بیت من نیستی، ولی بر خیر و خوبی میباشی ان شاء الله. این روایت را حاکم در مستدرک خویش آورده است.[7]
اما راجع به اینکه حدیث کساء فضلی بر آنها نیست، باید گفت:
الف. فضیلت اهل بیت در صحیح مسلم؛ مسلم در صحیح خود چنین روایت میکند از صحابی پیامبر زید بن ارقم به هنگامی که سؤال شد، اهل بیت کیانند؟ آیا زنان پیامبرند؟ گفت: نه به ذات حق قسم! زن زمانی از روزگار را همراه شوهرش میماند و سپس مرد او را طلاق میدهد و زن هم، به خانه پدر و اقوامش بر میگردد. در حالی که اهل بیت پیامبر کسانی هستند که رشته اصیل خویشاوندی با او دارند، و فامیل وی هستند که صدقه بر آنان حرام است.[8]
ب. باز روایتی در خصوص فضیلت امام حسن مجتبی علیه السلام ذکر میکند؛ حدّثنی احمدُ بن حنبل حدثنا سفیانُ بن عُیینه.. عن النبی صلّی الله علیه و آله أنّه قال لحسن (اللهم! اِنی اُحبّهُ، فأحبُّهُ و احبِبْ من یحبّهُ)؛ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در شأن امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود: پروردگارا من او را دوست دارم و هر کس او را دوست داشته باشد، من او را دوست خواهم داشت.[9]
ج. امتیاز اهل بیت در حدیث ام سلمه، همان طور که در حدیث ام سلمه ذکر شد، گفت: یارسول الله من هم از اهل بیت هستم، فرمود، نه تو از اهل بیت من نیستی ولی بر خیر و خوبی میباشی. پس ام سلمه گفت که بخدا سوگند که پیامبر این امتیاز را به من نداد که از اهل بیت باشم.[10] طبری در جامع البیان ذیل آیه تطهیر این حدیث را آورده است.
د. آیه تطهیر: اکثر قریب به اتفاق علمای اهل تسنن و شیعه درباره این آیه گفتهاند که منظور اهل بیت (رسول خدا صلّی الله علیه و آله ، علی علیه السلام فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام میباشند و فضائلی راجع به این آیه در خصوص اهل بیت روایات و مطالب فراوانی را آوردهاند. از جمله سیوطی در تفسیرش چنین روایت میکند که: رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خداوند خلق خود را دو قسمت فرمود و مرا از بهترینش قرار داد. آنجا که فرمود: پس قبیلهها را به خانوادههایی تقسیم فرمود که مرا در بهترین خانوادهها قرار داد و همین است منظور سخن خدای تعالی که میفرماید: (انما یرید الله لیذهب عنکمُ الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیراً)؛ پس من و اهل بیتم از جمیع گناهان پاک و پاکیزهایم. و حتی در این روایت گفته است که آیه تطهیر درباره پنج نفر نازل شده است.[11] روایات در باب فضیلت خاندان اهل بیت فراوان است.
پی نوشتها:
[1] . احزاب، 34.
[2] . المستدرک علی الصحیحین، امام حافظ محمد بن عبدالله حاکم النیشابوری، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، بیروت، ج 3، ص 160.
[3] . مرط مرحل: المرط الکساء، مرط: هو الکساء من صوف... المرحل: هو الشیء المنقوش علیه صور حال الابل.
[4] . صحیح مسلم، امام ابن الحسین مسلم بن الحجاج القشیری النیشابوری، انتشارات احیاء التراث العربی بیروت، ج 4، ص 1883.
[5] . السنن البیهقی، امام حافظ ابیبکر احمد بن الحسین بن علی البیهقی، انتشارات دار الفکر، بیروت، ج 2، ص 512.
[6] . سنن بیهقی، همان، ج 2، ص 514.
[7] . رجوع کنید، مستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 158.
[8] . ر.ک: صحیح مسلم، ج 4، ص 1883.
[9] . ر.ک: همان، ص 1882.
[10] . حدیث کساء در مکتب خلفاء و مکتب اهل بیت، علامه سید مرتضی عسکری، ترجمه علی اسلامی، انتشارات موسسه الزهرا، ص 27.
[11] . الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدین سیوطی، ج 5، ص 376، انتشارات دار الکتب العلمیه بیروت.
eporsesh.com
- [سایر] شبهه: حدیث کساء از نظر سند مخدوش است و بیانگر فضیلتی هم نیست.
- [سایر] چگونه در بحث ولایت فقیه به توقیع شریف که از نظر سند مخدوش است تمسّک میشود؟
- [سایر] نظر علمای شیعه درباره ی حدیث کساء و سلسله سند آن چیست؟ تعابیر عجیبی که در آخر حدیث ذکر شده است، چه توجیهی دارد؟
- [سایر] آیا حدیث معروف به «حدیث کساء» [آنچه در آخر مفاتیح الجنان آمده ] معتبر است؟
- [سایر] آیا منابع اهل سنت به حدیث کساء اشاره کرده اند؟
- [سایر] سلام. راه های مخدوش شدن کرامت انسانی چیست؟ لطفا جوابتان را با سند قرآنی و منابع بیان کنید.
- [سایر] در حدیث کساء کدام شخصیت محور شمارش پنج تن آل عبا میباشد؟
- [سایر] کدام یک از آیات و روایات بیانگر لزوم قدردانی از مردم است؟
- [سایر] لطفا در باره سند حدیث کساء توضیح دهید جون اخیرا شبهات زیادی در این زمینه مطرح شده است؟
- [سایر] شبهه: نظریه یکسان انگاری وحی با تجربه دینی،عصمت پیامبران را مخدوش می کند و سخن ایشان را از حجیت عاری می نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] شخص کاسب سزاوار است احکام خرید و فروش را یاد بگیرد بلکه در مواردی که یقین یا اطمینان دارد تفصیلا یا اجمالا که در اثر ندانستن مساله به ترک واجب یا ارتکاب حرامی مبتلا می شود یاد گرفتن مسایلی که مورد ابتلای او است لازم است و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده کسی که می خواهد تجارت کند باید در دین خود دانا باشد تا بداند چه برای او حلال و چه بر او حرام است و کسی که در دین خود دانا نباشد بعد تجارت کند به معاملات شبهه ناک گرفتار می شود
- [آیت الله اردبیلی] غنا و هر آوازی که مشتمل بر باطل بوده یا موجب برانگیختن و تحریک شهوت شده و به نظر عرف، مناسب با مجالس فسق و فجور باشد، به تنهایی یا همراه با نواختن چیزی باشد، خواندن و گوش دادن و نیز یاد دادن و شغل قرار دادن آن حرام است. در روایات اسلامی (مَلاهی و غِنا) بسیار مذّمت شدهاند، از جمله در روایتی آمده: (خانهای که در آن شراب و آلات لَهْو و غِنا و قمار باشد، ملائکه به آن خانه وارد نمیشوند و دعای اهل خانه مستجاب نمیگردد و برکت از آن خانه برداشته میشود.)(1)
- [آیت الله اردبیلی] خمس یک پنجم از مازاد درآمدها و برخی منافع است که انسان به دست آورده است و باید زیر نظر امام معصوم علیهالسلام مصرف شود و در زمان غیبت امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف)، بهتر است سهم سادات زیر نظر مجتهد جامع الشرایط برای رفع نیازهای سادات فقیر مصرف گردد و سهم امام علیهالسلام باید زیر نظر مجتهد جامع الشرایط در جهت تعلیم و ترویج مذهب جعفری هزینه گردد. در احادیث شریفه نسبت به پرداختن خمس تأکید زیادی شده است و از آن به حقّ امام علیهالسلام ، سبب تطهیر مال و وسیلهای جهت امتحان ایمان یاد شده است؛ حضرت رضا علیهالسلام در جواب نامه یکی از تاجران شیعه فارس مینویسد: (... اموال تنها از راهی که خداوند مقرّر فرموده است حلال میگردد. همانا خمس، ما را در تقویت دین یاری میکند و نیاز آنان که سرپرستیشان را به عهده داریم و نیز نیاز شیعیان را تأمین میکند و با آن آبرویمان را در مقابل دشمنانمان حفظ میکنیم. پس خمس را از ما دریغ نکنید و خود را از دعای ما محروم نسازید، زیرا پرداختن خمس کلید روزی و سبب آمرزش و پاکی شما از گناه و ذخیره آخرتتان است. مسلمان کسی است که به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند نه آن کسی که با زبان اجابت میکند و در قلب مخالفت مینماید.)(1)
- [آیت الله سیستانی] از نظر فقه امامیه، عقد نکاح بدون شاهد گرفتن صحیح است. لکن اهل سنّت در این مسأله اختلافنظر دارند، و برخی موافق امامیه هستند و پارهای مانند حنفیان، شافعیان، و حنبلیان، نکاح بدون شاهد گرفتن را فاسد میدانند. مالکیان نیز نکاح مخفیانه را فاسد میدانند. ولی آنان که مدّعی فسادند، خود دو دسته هستند: مالکیان، و بیشتر حنبلیان در مورد اینگونه نکاحها که در مورد صحت و فسادش اختلاف است مانند عقد مذکور معتقدند که هیچکس حقّ ازدواج با این زن را ندارد، مگر آنکه مردی که عقد نکاح به نام او بسته شده است، او را طلاق دهد و یا نکاح او را فسخ کند. پس اگر شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، نمیتوان با آن زن ازدواج کرد مگر آنکه او را طلاق دهد و یا نکاحش را فسخ کند. شافعیان، و حنفیان در مورد اینگونه نکاحها معتقدند که میتوان با چنین زنی ازدواج کرد و نیاز به طلاق یا فسخ نکاح نیست. بنابراین هرگاه شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، طبق قاعده الزام شوهر به احکام مذهبش، در صورتی که زن از نظر آنان از کسانی باشد که نیازمند عدّه هستند، اظهر جواز نکاح او پس از انقضای عدّه است. همچنین اگر زن شیعه باشد و شوهر از پیروان این دو مذهب باشد، در صورتی که از نظر آنان نیازمند عدّه است، جایز است پس از تمام شدن عدّه، ازدواج کند. لکن در هر دو صورت برای خروج از شبهه و رعایت احتیاط، اولی آن است که در صورت امتناع شوهر از طلاق زن، طلاق او را گر چه از طریق حاکم شرع بگیرند.
- [آیت الله اردبیلی] ازدواج سنّت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و از محبوبترین نهادها در نزد پروردگار و موجب رحمت و کثرت رزق و طرد بیبندوباری و فحشا از جامعه است(1) و خداوند متعال جامعه اسلامی را به ایجاد عُلقه ازدواج بین زنان و مردان مجرّد امر فرموده و وعده فضل و گشایش بر آنان داده است.(2) علاقه به خانواده و همسر، از اخلاق انبیاء و نشانه کثرت ایمان است به گونهای که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم علاقه به همسر را در ردیف علاقه به نماز و شمیم عطر قرار داده است(3). در روایات آمده است: آنگاه که خداوند متعال اراده میکند خیر دنیا و آخرت را به مسلمانی ارزانی دارد، به وی قلبی خاشع و زبانی ذاکر و جسمی صابر و همسری مؤمن عطا میکند که به هنگام نظر به او مسرور شود و در غیاب شوهرش از خود و اموال او پاسداری کند(4) و نیز در روایت آمده است: اگر مردی به خواستگاری آمده که دین، اخلاق و امانتداری او را میپسندید، خواستگاری او را بپذیرید در غیر این صورت فتنه و فساد عظیمی زمین را فرا خواهد گرفت.(5)
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام ظلم است و عقلًا و شرعاً گناهی بزرگتر از ظلم نداریم، و از نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) ظلم اقسامی دارد: الف) ظلم به خداوند متعال، و کفر و شرک و کفران نعمت از مصادیق بارز این قسم است، چنانکه مخالفت با خدای متعال و ظلم به بندگان او از مصادیق خفیّه این قسم است. ب) ظلم به بندگان خدای متعال بلکه به مخلوقات او، و از مصادیق بارز آن تجاوز به جان و مال دیگران است که به آن حقّالنّاس گفته میشود و پروردگار عالم از ذرّهای از آن نخواهد گذشت. ج) ظلم به بندگان در جهت آبروی آنها، و از مصادیق بارز آن غیبت، تهمت، استهزا و سرزنش است و در روایات آن را از رباخواری بدتر دانسته است، در حالی که رباخواری در اسلام جنگ با خداست. د) ظلم به دیگران در جهت عرض و ناموس آنها، و در اسلام و نزد متشرّعه بلکه نزد همه مردم، این قسم قبیحتر از اقسام گذشته است.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام نفاق است و در روایات فراوانی فرمودهاند کسی که دارای دو چهره و دو زبان باشد، در روز قیامت با دو زبان که آتش از آنها شعلهور است محشور میشود و این نفاق اقسامی دارد: الف) کسانی که ایمان ندارند، ولی با زبان یا عمل ایمان نمایی میکنند، و این افراد همان منافقینی هستند که قرآن جایگاه آنان را پستترین جاهای جهنّم قرار داده است. ب) افراد ریاکار که اعمالشان برای خدا نیست، ولی نمایش برای خداست و قرآن علاوه بر اینکه اعمال این افراد را باطل میداند، گناه آنان را در حدّ کفر شمرده است. ج) افرادی که در برخورد با مردم دارای دو چهره و دو زبان هستند؛ مثلاً در حالی که کینه و عداوت دارند و از غیبت و تهمت باک ندارند، ولی در ظاهر اظهار محبّت و ارادت میکنند. د) افرادی که خود را وابسته به دین میکنند، ولی در حقیقت آن وابستگی را در عمل ندارند، نظیر عالم بی عمل و زاهد بیحقیقت و مقدّس و متّقی نما، و این افراد گرچه در روایات اطلاق نفاق بر آنها شده است و از نظر اخلاقی منافق میباشند، ولی گناه منافق را ندارند و اگر بر طبق وظیفه دینی خود عمل نکنند، در روز قیامت با منافقین محشور میشوند.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام، تجسّس و تفحّص و شنود در کارها و گفتار مسلمانهاست، و در روایات فراوانی گناه آن را در حدّ کفر میداند و فرقی نیست که آن تفحّص و شنود در کارهای شخصی و یا خانوادگی باشد و یا در کارهای اجتماعی، و همین مقدار که کار یا گفته کسی را زیر نظر بگیرد، گناه بزرگی را مرتکب شده است، و همچنین است بازرسی از خانه و مغازه و ساک و کیف و مانند اینها، و فرقی نیست که آن تجسّس و شنود بهواسطه شخص باشد و یا تلفن و ضبط و امثال اینها، و همچنین فرقی نیست که آن تفحّص و شنود از گفتار یا کردار او باشد و یا از نامهها و کتابتها و ضبطها و امثال اینها، و فرقی نیست که آن تفحّص از افراد بیگانه باشد یا خودی نظیر زن و شوهر از همدیگر.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام فرار از جنگ است و در نظر قرآن و روایات اهلبیت(سلاماللهعلیهم) گناه آن خیلی بزرگ است، و آن اقسامی دارد: الف) فرار از جنگ مخصوصاً اگر موجب تضعیف جبهه و یا تقویت دشمن شود، و مخصوصاً اگر فرار از خطِّ مقدّم جبهه باشد. ب) تخلّف از فرمان فرمانده مخصوصاً اگر این تخلّف، موجب سرکشی دیگران و یا تضعیف فرمانده و یا تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد. ج) کمکاری یا بیکاری یا تخلّف از وظیفه مخصوصاً اگر موجب تضعیفی در جبهه یا تقویتی برای دشمن گردد. د) شرکت نکردن در جنگ در صورت احتیاج به او، مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران یا تقویت دشمن باشد. ه) کمک نکردن به جبهه از جهت مالی و فکری و تبلیغی و مانند اینها مخصوصاً اگر تخلّف او موجب تضعیف دیگران و یا تقویت دشمن باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مرسوم در بانکها این است که یک امضأ را نمیخرند ولی اشخاصی هستند که یک امضأ را هم معامله میکنند وچون عموماً این اشخاص وجه میدهند وسفته میگیرند وغالباً بعنوان قرض است و در قرض زیاده ربا است لهذا معاملات مزبور حرام وزیاده ربا است، ولی اگرخواسته باشند معاملهشان صحیح باشد وزیادهای که میگیرند ربا نباشد چند راه دارد، ودو راهش که آسانتر از بقیه است ذکر میشود: 1 - آن که وجه را که میدهد بعنوان معامله منتقل نماید نه بعنوان قرض واستقراض )مثلاً( صد هزار ریال نقد را بفروشد به پانصد دینار عراقی در زمان مشخص آن را تحویل گیرد. 2 - آن که یک جعبه کبریت یا یک طاقه دستمال یا چیز دیگری را بفروشد به ده هزار ریال بشرط این که صد هزار ریال تا مدّتمثلاً یک سال بدون منفعت قرض بدهد و یا این که کسی که قرض گرفته است ومدت آن سر آمده و میخواهد تمدید نماید طلبکار یک جعبه کبریت را به مقروض میفروشد به هزار ریال بشرط این که طلب خود را تا مدّت یک ماه بدون منفعت تمدید نماید واین چارهجویی به این نحو برایتجدید وتمدید مدت بملاحظه این است که جائز نیست ابتدأً در مقابل تجدید یا تمدید مدت طلبکار چیزی از بدهکار بگیرد وتوهّم این که این معامله صوری است زیرا که هیچکس یک جعبه کبریت را که قیمتش یک ریال است به هزار ریال نمیخرد، توهّم بیجایی است زیرا که احدی بدون جهت چنین معاملهای نمیکند اما در صورتی که صد هزار ریال قرض دادن بدون منفعت تا یکسال ضمیمه شود همه میخرند و در این موضوع چند روایت در کتاب وسایل الشیعه ابواب احکام عقود نقل فرمودهاند وما برای رفع شبهه یک روایت از آن را در اینجا نقل مینماییم: شیخ طوسی قدس ا& روحه بسند صحیح از محمّد بن اسحاق بن عمّار که موثق است روایت نموده میگوید به حضرت موسی بن جعفر8 عرض کردم: )وَیَکونُ لی عَلَی الرَّجُلِ دَراهِمُ، فَیَقولُ أخّرْنی بِها وَأنا أرْبَحُکَ فَأَبیعُهُ جُبًَّْ تَقومُ عَلَیَّ بِألْفَ دِرْهَمً بِعَشَرَِْ آلافِ دِرْهَمً أو قالَ: بِعِشْرینَ ألفَاً وَأُؤَخِّرُهُ بِالمالِ؟ قالَ: لا بَأسَ(، ترجمه: من چند درهم از شخصی طلبکارم و آنشخص خواهش میکند او را مهلت دهم و به من منفعتی برساند من جبهای را که قیمتش هزار درهم است به او به ده هزار درهم یا بیست هزار درهم میفروشم وطلب خود را تأخیر میاندازم؟ حضرت فرمودند: عیبی ندارد.