خداوند متعال دارای دو نوع صفت است. یکی را به نام صفات ثبوتیه و نوع دیگر را با عنوان صفات سلبیه می خوانند. صفات ثبوتیه به صفاتی گفته می شود که در خداوند موجود است و ما خدایی را می پرستیم (و خدایی را قبول داریم) که دارای این صفات باشد، مثل: عدل، رحمت، جود، و... اما صفات سلبیه آن گونه که از نامشان پیداست، صفاتی هستند که باید آنها را از خدا سلب کرد و صفاتی هستند که در خدا نیستند مانند: ظلم و جهل و... صفات ثبوتیه خود بر دو نوع ذاتیه و فعلیه تقسیم می شوند. صفات ذاتیه صفاتی را گویند که فقط با در نظر گرفتن خداوندی خدا، در او موجود است و صفات فعلیه صفاتی هستند که با در نظر گرفتن رابطة خدا با مخلوقات به دست می آید. حیّ و زنده بودن خدا از صفات ذاتی او است. اما زنده کردن و میراندن از صفات فعلی هستند.[1] خداوند متعال به هر موجودی به اندازة ظرفیتش، حیات افاضه کرده و بهره ای از آن به او می دهد. ضعیف ترین درجة حیات در جمادات مثل سنگ و... و کاملترین آن از آن خداوند متعال است که او عین الحیاة است. میراندن در واقع خارج کردن یک موجود زنده از قالب اولیه خود است. و با مردن انسان به کمال نهایی خود می رسد. مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم جملة شریف (یحیی و یمیت و یمیت و یحیی) در واقع قسمتی از دعایی است که از ائمه معصومین ما علیهم السّلام ذکر شده و در احادیث زیادی آمده است. به عنوان نمونه در یک حدیث آمده است که: از یکی از یاران امام صادق علیه السّلام نقل شده گفت: شنیدم از امام که می فرمود: (من قال عشر مرّاتٍ قبل أن تطلع الشمس و قبل عزوبهما؛ لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حیٌ لا یموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیءٍ قدیر؛ کانت کفّارةً لذنوبه ذلک الیوم).[2] ترجمه: هر کس ده بار قبل از طلوع و غروب خورشید بگوید: هیچ معبودی جز الله نیست، تنها است و شریکی ندارد، ملک و حمد سزاوار او است،زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می کند و اوست زنده و مرگی برای او نیست، تمام خیر در دست اوست، و او بر هر چیز تواناست. زیرا کفارة گناهان آن روز او می شود. برای درک بهتر این که، این جمله دور نیست، توضیح مختصری در مورد دور می آورم. دور بر دو نوع (مصرّح) و (مضمر) تقسیم می شود. دور مصرّح دوری را گویند که دو چیز مستقیماً و بلاواسطه وجودشان متوقف بر هم باشد. مثل اینکه وجود (الف) متوقف بر وجود (ب) و وجود (ب) متوقف بر وجود (الف) باشد. ولی دور مضمر، دوری را گویند که در آن توقف مستقیم نباشد بلکه با واسطه است. مثل اینکه وجود (الف) متوقف بر وجوب (ب) و وجود (ب) متوقف بر وجود (ج) و وجود (ج) متوقف بر وجود (الف) باشد.[3] در جملة (یحیی و یمیت و یمیت و یحیی) بیان می کند (خدا زنده می کند و می میراند) این از یک طرف و از طرفی همین خدا (می میراند و زنده هم می کند) یعنی بعد از اینکه میراند باز هم زنده می کند که اشاره به رستاخیز دارد. در توضیح دور گفته شد که، دور عبارت است از وجود الف متوقف وجوب ب و از طرفی وجود ب متوقف بر وجود الف است. یعنی الف دوم همان الف اول است و پایة وجودی الف اول متوقف و وابسته به وجود ب است. ولی در جملة مورد نظر این طور نیست. توضیح اینکه: زنده کردن اولیه خدا غیر از زنده کردن ثانویه و بعد از مرگ است یعنی این حیات غیر از آن حیات است چرا که حیات اولی حیات دنیوی است و حیات دوم حیات اخروی هر چند حیات دوم متوقف بر میراندن است. و از طرفی حیات اول پایه و اساسش از خدا است نه متوقف بر مرگ، و انسان قبل از این حیات مرگی نداشته تا این متوقف بر مرگ قبلی باشد. نتیجه: 1. احیاءاول متوقف بر وجود خدا است. 2. احیاء دوم غیر از احیاء اول است. 3. دور در اینجا محقق نیست و این عبارت اشاره به دو مرحله از حیات و مرگ دارد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. شرح الاسماء (شرح دعای جوشن کبیر)، حاج ملا هادی سبزواری، تحقیق نجفقلی حبیبی، 1375 ه ش، ص 637. 2. حیات عارفانه امام علی علیه السّلام ، آیت الله جوادی آملی. [1] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1404، ص 2835 الی 284، الفصل الثامن فی صفات الواجب بالذات. [2] . ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365، ج2، ص518 الی 536 و ... . [3] . ر. ک: مظفر، تلخیص المنطق، قم، جامعة الزهرا (س)، ص 47.
خداوند متعال دارای دو نوع صفت است. یکی را به نام صفات ثبوتیه و نوع دیگر را با عنوان صفات سلبیه می خوانند. صفات ثبوتیه به صفاتی گفته می شود که در خداوند موجود است و ما خدایی را می پرستیم (و خدایی را قبول داریم) که دارای این صفات باشد، مثل: عدل، رحمت، جود، و... اما صفات سلبیه آن گونه که از نامشان پیداست، صفاتی هستند که باید آنها را از خدا سلب کرد و صفاتی هستند که در خدا نیستند مانند: ظلم و جهل و...
صفات ثبوتیه خود بر دو نوع ذاتیه و فعلیه تقسیم می شوند. صفات ذاتیه صفاتی را گویند که فقط با در نظر گرفتن خداوندی خدا، در او موجود است و صفات فعلیه صفاتی هستند که با در نظر گرفتن رابطة خدا با مخلوقات به دست می آید. حیّ و زنده بودن خدا از صفات ذاتی او است. اما زنده کردن و میراندن از صفات فعلی هستند.[1]
خداوند متعال به هر موجودی به اندازة ظرفیتش، حیات افاضه کرده و بهره ای از آن به او می دهد. ضعیف ترین درجة حیات در جمادات مثل سنگ و... و کاملترین آن از آن خداوند متعال است که او عین الحیاة است. میراندن در واقع خارج کردن یک موجود زنده از قالب اولیه خود است. و با مردن انسان به کمال نهایی خود می رسد.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
جملة شریف (یحیی و یمیت و یمیت و یحیی) در واقع قسمتی از دعایی است که از ائمه معصومین ما علیهم السّلام ذکر شده و در احادیث زیادی آمده است. به عنوان نمونه در یک حدیث آمده است که: از یکی از یاران امام صادق علیه السّلام نقل شده گفت: شنیدم از امام که می فرمود: (من قال عشر مرّاتٍ قبل أن تطلع الشمس و قبل عزوبهما؛ لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حیٌ لا یموت بیده الخیر و هو علی کلّ شیءٍ قدیر؛ کانت کفّارةً لذنوبه ذلک الیوم).[2] ترجمه: هر کس ده بار قبل از طلوع و غروب خورشید بگوید: هیچ معبودی جز الله نیست، تنها است و شریکی ندارد، ملک و حمد سزاوار او است،زنده می کند و می میراند و می میراند و زنده می کند و اوست زنده و مرگی برای او نیست، تمام خیر در دست اوست، و او بر هر چیز تواناست. زیرا کفارة گناهان آن روز او می شود. برای درک بهتر این که، این جمله دور نیست، توضیح مختصری در مورد دور می آورم.
دور بر دو نوع (مصرّح) و (مضمر) تقسیم می شود. دور مصرّح دوری را گویند که دو چیز مستقیماً و بلاواسطه وجودشان متوقف بر هم باشد. مثل اینکه وجود (الف) متوقف بر وجود (ب) و وجود (ب) متوقف بر وجود (الف) باشد. ولی دور مضمر، دوری را گویند که در آن توقف مستقیم نباشد بلکه با واسطه است. مثل اینکه وجود (الف) متوقف بر وجوب (ب) و وجود (ب) متوقف بر وجود (ج) و وجود (ج) متوقف بر وجود (الف) باشد.[3]
در جملة (یحیی و یمیت و یمیت و یحیی) بیان می کند (خدا زنده می کند و می میراند) این از یک طرف و از طرفی همین خدا (می میراند و زنده هم می کند) یعنی بعد از اینکه میراند باز هم زنده می کند که اشاره به رستاخیز دارد.
در توضیح دور گفته شد که، دور عبارت است از وجود الف متوقف وجوب ب و از طرفی وجود ب متوقف بر وجود الف است. یعنی الف دوم همان الف اول است و پایة وجودی الف اول متوقف و وابسته به وجود ب است. ولی در جملة مورد نظر این طور نیست. توضیح اینکه: زنده کردن اولیه خدا غیر از زنده کردن ثانویه و بعد از مرگ است یعنی این حیات غیر از آن حیات است چرا که حیات اولی حیات دنیوی است و حیات دوم حیات اخروی هر چند حیات دوم متوقف بر میراندن است. و از طرفی حیات اول پایه و اساسش از خدا است نه متوقف بر مرگ، و انسان قبل از این حیات مرگی نداشته تا این متوقف بر مرگ قبلی باشد.
نتیجه:
1. احیاءاول متوقف بر وجود خدا است.
2. احیاء دوم غیر از احیاء اول است.
3. دور در اینجا محقق نیست و این عبارت اشاره به دو مرحله از حیات و مرگ دارد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. شرح الاسماء (شرح دعای جوشن کبیر)، حاج ملا هادی سبزواری، تحقیق نجفقلی حبیبی، 1375 ه ش، ص 637.
2. حیات عارفانه امام علی علیه السّلام ، آیت الله جوادی آملی.
[1] . ر. ک: طباطبایی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1404، ص 2835 الی 284، الفصل الثامن فی صفات الواجب بالذات.
[2] . ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365، ج2، ص518 الی 536 و ... .
[3] . ر. ک: مظفر، تلخیص المنطق، قم، جامعة الزهرا (س)، ص 47.
- [سایر] آیا یوسف و زلیخا، نمادی از «عشق» هستند یا حماسهای از «عفاف»؟!
- [سایر] آیا یوسف و زلیخا، نمادی از «عشق» هستند یا حماسهای از «عفاف»؟!
- [سایر] قرآن که شاخصه اخلاق است، چرا در متن آن کلماتی مانند «لعنت» و خطاباتی تند مانند «بمیرید»! و «دور شوید»! برای گروهی از انسان ها آمده است؟
- [سایر] حضرت یحیی(ع) که بود؟ و چگونه به شهادت رسید؟
- [سایر] حضرت عیسی با حضرت یحیی چه نسبتی داشته است؟
- [سایر] مواهب الهی به حضرت یحیی(ع) چه بوده است؟
- [سایر] آیا حضرت یحیی(ع) ترک ازدواج کرده اند؟
- [سایر] جمله «لکلّ اجل کِتاب» در آیه 38 سوره رعد به چه حقیقتی اشاره دارد؟
- [سایر] منظور از رحمت در جمله «وسعت رحمته کل شی» چیست؟
- [سایر] منظور از «واقع شدنی» که از جمله اسماء قیامت است چیست؟
- [آیت الله علوی گرگانی] نمازگزار باید از میّت دور نباشد، ولی کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشد، اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را به جماعت میخواند، اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را به جماعت میخواند، اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشند، اشکال ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه ارام باشد و ان را از اذان اهسته تر بگوید و جمله های ان را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد بین جمله های اقامه فاصله ندهد
- [آیت الله سبحانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [امام خمینی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد، و آن را از اذان آهسته تر بگوید، و جمله های آن را به هم نچسباند. ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله نوری همدانی] نماز گزار باید از میت دور نباشد ، ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند ، اگر از میت دور باشد ، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشند ، اشکال ندارد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند اگر از میت دور باشد چنان چه صف ها به یکدیگر متصل باشند اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] نمازگزار نباید از میّت به قدری دور باشد که نگویند در کنار میّت ایستاده؛ ولی کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشند، اشکال ندارد.