قرآن که شاخصه اخلاق است، چرا در متن آن کلماتی مانند «لعنت» و خطاباتی تند مانند «بمیرید»! و «دور شوید»! برای گروهی از انسان ها آمده است؟
توجه به چند نکته را برای رسیدن به پاسخ سؤال سودمند می باشد. 1. اسلام دین جامعی است و تمام ابعاد آن را باید با هم بررسی کرد، نگرش به دیدگاه های اقتصادی آن بدون توجه به دیدگاه های سیاسی آن و یا مطالعه هر دو دیدگاه، بدون آموزه های اخلاقی یا حقوقی و دیگر ابعاد آن شایسته نیست، پس دستورات اخلاقی آن در پرتو دیگر ابعاد و هماهنگ با آنها معنی می یابند. 2. برخی تعابیر اساساً خشن و تند نیست بلکه بر اثر مرور زمان چنین تلقی شده است. 3. برخورد تند و خشن با انسانهای لجوج که سد راه حرکت انسانها به سوی کمال شده اند، برخوردی مناسب است؛ زیرا برخورد تند، شدیدتر از دستور جواز قتل انسانهای متمرد نیست. 4. طبق تعلیمات اسلام، مسلمانان با همدیگر مهربان و در مقابل کفار و دشمنان سرسخت و مقاومند. (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ)[1]؛ محمد صلی الله علیه وآله پیامبر خدا و پیروانش با کافران سخت در ستیزند و نسبت به یکدیگر رحیم و مهربان. بنابراین یکی از فروع برجسته دین اسلام تولّی یعنی دوست داشتن دوستان خدا، و تبرّی، یعنی دشمنی با دشمنان خداست. این دوستی و دشمنی به قدری اهمیت دارد که در برخی از احادیث به عنوان محکم ترین دستاویز ایمان به شمار آمده است.[2] بدین جهت قرآن می فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ)؛[3]) ای مؤمنان! دشمنان من و دشمان خود را به ولایت مگیرید که با ایشان طرح دوستی و محبت افکنید، در صورتی که آنها به این حقیقت که برای شما آمده، کفر میورزند. پی آمدهای منفی دوستی با کفار و دشمنان دین، سرّ مخالفت قرآن را روشن می سازد: 1 دوستی با آنها منجر به علاقه قلبی می شود، و قلبی که شیفته دشمنان خداست نمی تواند محبت خدا را در خود جای دهد. 2 مؤمنان در برابر دشمنان دین، ذلیل می گردند و موجبات سلطه آنها بر مسلمانان فراهم می شود. 3 موجب سهل انگاری در جهاد علیه کفار و نارضایتی از جنگیدن با آنهاست. 4 چنین کسی حاضر نیست در راه جهاد با کفار که دوستشان دارد رنج جنگیدن و سفر و گرسنگی و محرومیت را تحمل کند، پس کسی می تواند این ناملایمات را تحمل کند که به طور کلی رابطه اجتماعی خود را با آنان قطع کند.[4] 5. مفهوم لعن لعن در اصل به معنای طرد و دور ساختنی است که آمیخته با خشم و غضب باشد، بنابراین لعن از ناحیه خداوند یعنی دور ساختن کسی را از رحمت خویش و از تمام مواهب و برکاتی که از ناحیه او به بندگان می رسد.[5] لعن، اعلان برائت و تبیین خط مشی اعتقادی و سیاسی است. لعن بر کسانی است که دست خود و دیگران را از دست خداوند و دامان رهبران معصوم جدا کردند، لعن ابراز تنفر از کسانی است که سد راه سعادت شده و دیگران را از کمال لایق انسانی محروم کردند. در فرهنگ قرآن و زیارات، عوامل اصلی و فرعی این محرومیت مورد لعن قرار گرفته اند.[6] 6. افراد مورد لعن و خطابات تند در قرآن: 1 کافران؛[7] 2 آزار دهندگان به خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله .[8] 3 کتمان کنندگان آیات و هدایت های الهی[9] 4 نسبت ناروا دهندگان به زنان و مردان شایسته.[10] 5 دروغگویان.[11] 6 ظالمین.[12] 7 مفسدان فی الارض.[13] 8 ابلیس.[14] 7. بررسی مختصری از عملکرد افراد و جریانات مطرود در قرآن: افراد مورد لعن و مطرود در قرآن چند گروه هستند: 1 کافران: این گروه پیشوایان مبارزه با حق در هر زمانی هستند، در قرآن برای آنان درخواست لعن، مرگ و دوری از رحمت خداوند شده است: (بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ)،[15] بلکه خداوند به سبب کفرشان آنها را لعن کرده است. (قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ)[16] بگو! دور شوید و با من سخن نگویید. (اخسوا) که به صورت فعل امر است معمولا برای دور کردن سگ به کار می رود، و هر گاه در مورد انسانی گفته شود، به معنای پستی او و مستحق مجازات بودن اوست.[17] (قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ)[18] بگو! به واسطه این خشم خود بمیرید. این آیه خطاب به کسانی است که در درون، نسبت به مؤمنان خشمگین هستند تا حدّی که از شدت خشم سرانگشتان خود را به دندان می گزند، اینان در ظاهر به خاطر نفوذ در بین شما طرح دوستی می ریزند، قرآن ضمن این که به مؤمنان می گوید: آنان را محرم اسرار خود نگیرید، به آنان می گوید: (موتوا بغیضکم)، با همین خشمی که دارید بمیرید.[19] 2 دروغگویان، ظالمان و آزاردهندگان خدا و پیامبر این گروه های سه گانه هم در قرآن مورد شدیدترین نکوهش ها قرار گرفته اند، زیرا هر کدام با روشی مردم را از مسیر هدایت منحرف می کنند. درباره دروغگویان می فرماید: (قُتِلَ الْخَرّاصُونَ)،[20] مرگ بر دروغگویان. (أَنْ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ)،[21] لعنت خداوند بر ظالمان باد. (إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ)،[22] کسانی که خدا و پیامبرش را آزار می دهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور می سازد (لعن می کند). منظور از ایذاء خداوند یا همان کفر و الحاد است، یا همان آزار پیامبر و مؤمنان است، و ذکر خداوند برای اهمیت و تأکید مطلب است. آزار پیامبر، شامل کفر، مخالفت با دستورات خداوند با نسبت های ناروا، و تهمت می شود. 3 ابولهب و همسرش و ولید بن مغیره این اشخاص به خاطر آزار شدید آنها نسبت به پیامبر اسلام مورد شدیدترین نکوهش ها در قرآن قرار گرفته اند. (تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَب وَ تَبَّ... وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ )[23] مرگ بر ابولهب باد (دستان او بریده باد) هم چنین مرده باد همسرش، در حالیکه هیزم به دوش می کشد. وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را به توحید فرا می خواند، ابولهب از پشت سنگ به پای پیامبر می زد، به گونه ای که خون از پاهایش جاری می شد و فریاد می زد: ای مردم! محمد دروغگو است، او را تصدیق نکنید. یا می گفت: پیامبر مجنون است و ما پیوسته مشغول مداوی جنون او هستیم، و همسرش ام جمیل هم در عداوت و دشمنی دست کمی از شوهرش نداشت.[24] ولید بن مغیره که از افراد سرشناس مکه بود و به عقل و درایت شهرت داشت، در طراحی افکار شیطانی ماهر بود، او بر پیامبر لقب ساحر گذاشت، خداوند با تعبیراتی رسا و کوبنده او را زیر شدیدترین انذارها می گیرد: (فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ)[25] مرگ بر او باد چگونه (برای مبارزه با حق) نقشه کشید، باز هم مرگ بر او، چگونه نقشه شیطانی خود را آماده کرد. با توجه به نکات فوق روشن می شود، علل این خطابات قرآن، شخصیت های منفی این افراد و گروه ها و انحرافاتی است که در مسیر حق ایجاد کرده اند، این گونه افراد منفور خدا، پیامبر و تمام انسان های صالح و حق مدار در طول تاریخ اند، و شدت برخورد قرآن کریم با چنین افرادی برخاسته از منطق (اشداء علی الکفار) است. افزون بر آن چه گذشت، برخی واژه ها گرچه ممکن است درزبان و ادبیات فارسی معنای ناسزا و فحش را برسانند، ولی در زبان و ادبیات عرب هیچ گاه معنای ناسزا و فحش را نمی دهند، بلکه نوعی شدت برخورد خداوند متعال، آن هم بعد از استدلال و اقامه دلیل های فراوان خداوند از کلماتی مانند: لعن (دوری از رحمت) موتوا (مردن) و... استفاده می کند. اساساً قرآن کریم انسانها را از (سبّ) (فحش و ناسزا) نهی کرده و می فرماید: (و لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زیّنا لکل امة عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون،[26] معبود کسانی را که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل می کردند، آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد).[27] در روایات اسلامی نیز منطق قرآن درباره ترک ناسزا و دشمنام که امری خلاف اخلاق اسلامی است به خوبی روشن و بیان شده است، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر...)[28] من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و تحلیل نمایید) به حق و راستی نزدیک تر است و برای اتمام حجت بهتر می باشد.) معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج1، ص 552 و ج14، ص 337 339. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. فتح/ 29. [2]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 66، ص 239؛ و مهدوی کنی، محمدرضا، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1373. [3]. ممتحنه/ 1. [4]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان. [5]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 552. [6]. احزاب/ 64؛ بقره/ 88؛ هم چنین زیارت عاشورا. [7]. احزاب/ 64؛ بقره/ 88؛ بقره/ 161؛ مؤمنون/ 108. [8]. احزاب/ 57. [9]. بقره/ 159. [10]. نور/ 23. [11]. آل عمران/ 61. [12]. اعراف/ 44. [13]. رعد/ 25. [14]. حجر/ 35. [15]. بقره/ 88. [16]. مؤمنون/ 108. [17]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 337 339. [18]. آل عمران/ 119. [19]. همان، ج 3، صفحات 62 تا 67. [20]. الذاریات/ 10. [21]. اعراف/ 44. [22]. احزاب/ 57. [23]. تبت/ 1 و 3. [24]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 415 422. [25]. مدثر/ 19 و 20. [26]. انعام/ 108. [27]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1367، ج 5، ص 393 396. [28]. ر. ک: عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ه. ق، ج 11، ص 21.
عنوان سوال:

قرآن که شاخصه اخلاق است، چرا در متن آن کلماتی مانند «لعنت» و خطاباتی تند مانند «بمیرید»! و «دور شوید»! برای گروهی از انسان ها آمده است؟


پاسخ:

توجه به چند نکته را برای رسیدن به پاسخ سؤال سودمند می باشد.
1. اسلام دین جامعی است و تمام ابعاد آن را باید با هم بررسی کرد، نگرش به دیدگاه های اقتصادی آن بدون توجه به دیدگاه های سیاسی آن و یا مطالعه هر دو دیدگاه، بدون آموزه های اخلاقی یا حقوقی و دیگر ابعاد آن شایسته نیست، پس دستورات اخلاقی آن در پرتو دیگر ابعاد و هماهنگ با آنها معنی می یابند.
2. برخی تعابیر اساساً خشن و تند نیست بلکه بر اثر مرور زمان چنین تلقی شده است.
3. برخورد تند و خشن با انسانهای لجوج که سد راه حرکت انسانها به سوی کمال شده اند، برخوردی مناسب است؛ زیرا برخورد تند، شدیدتر از دستور جواز قتل انسانهای متمرد نیست.
4. طبق تعلیمات اسلام، مسلمانان با همدیگر مهربان و در مقابل کفار و دشمنان سرسخت و مقاومند.
(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ)[1]؛ محمد صلی الله علیه وآله پیامبر خدا و پیروانش با کافران سخت در ستیزند و نسبت به یکدیگر رحیم و مهربان.
بنابراین یکی از فروع برجسته دین اسلام تولّی یعنی دوست داشتن دوستان خدا، و تبرّی، یعنی دشمنی با دشمنان خداست.
این دوستی و دشمنی به قدری اهمیت دارد که در برخی از احادیث به عنوان محکم ترین دستاویز ایمان به شمار آمده است.[2]
بدین جهت قرآن می فرماید:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَ عَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ)؛[3])
ای مؤمنان! دشمنان من و دشمان خود را به ولایت مگیرید که با ایشان طرح دوستی و محبت افکنید، در صورتی که آنها به این حقیقت که برای شما آمده، کفر میورزند.
پی آمدهای منفی دوستی با کفار و دشمنان دین، سرّ مخالفت قرآن را روشن می سازد:
1 دوستی با آنها منجر به علاقه قلبی می شود، و قلبی که شیفته دشمنان خداست نمی تواند محبت خدا را در خود جای دهد.
2 مؤمنان در برابر دشمنان دین، ذلیل می گردند و موجبات سلطه آنها بر مسلمانان فراهم می شود.
3 موجب سهل انگاری در جهاد علیه کفار و نارضایتی از جنگیدن با آنهاست.
4 چنین کسی حاضر نیست در راه جهاد با کفار که دوستشان دارد رنج جنگیدن و سفر و گرسنگی و محرومیت را تحمل کند، پس کسی می تواند این ناملایمات را تحمل کند که به طور کلی رابطه اجتماعی خود را با آنان قطع کند.[4]
5. مفهوم لعن
لعن در اصل به معنای طرد و دور ساختنی است که آمیخته با خشم و غضب باشد، بنابراین لعن از ناحیه خداوند یعنی دور ساختن کسی را از رحمت خویش و از تمام مواهب و برکاتی که از ناحیه او به بندگان می رسد.[5]
لعن، اعلان برائت و تبیین خط مشی اعتقادی و سیاسی است.
لعن بر کسانی است که دست خود و دیگران را از دست خداوند و دامان رهبران معصوم جدا کردند، لعن ابراز تنفر از کسانی است که سد راه سعادت شده و دیگران را از کمال لایق انسانی محروم کردند.
در فرهنگ قرآن و زیارات، عوامل اصلی و فرعی این محرومیت مورد لعن قرار گرفته اند.[6]
6. افراد مورد لعن و خطابات تند در قرآن:
1 کافران؛[7]
2 آزار دهندگان به خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله .[8]
3 کتمان کنندگان آیات و هدایت های الهی[9]
4 نسبت ناروا دهندگان به زنان و مردان شایسته.[10]
5 دروغگویان.[11]
6 ظالمین.[12]
7 مفسدان فی الارض.[13]
8 ابلیس.[14]
7. بررسی مختصری از عملکرد افراد و جریانات مطرود در قرآن:
افراد مورد لعن و مطرود در قرآن چند گروه هستند:
1 کافران:
این گروه پیشوایان مبارزه با حق در هر زمانی هستند، در قرآن برای آنان درخواست لعن، مرگ و دوری از رحمت خداوند شده است:
(بَلْ لَعَنَهُمُ اللّهُ بِکُفْرِهِمْ)،[15] بلکه خداوند به سبب کفرشان آنها را لعن کرده است.
(قالَ اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ)[16] بگو! دور شوید و با من سخن نگویید.
(اخسوا) که به صورت فعل امر است معمولا برای دور کردن سگ به کار می رود، و هر گاه در مورد انسانی گفته شود، به معنای پستی او و مستحق مجازات بودن اوست.[17]
(قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ)[18] بگو! به واسطه این خشم خود بمیرید.
این آیه خطاب به کسانی است که در درون، نسبت به مؤمنان خشمگین هستند تا حدّی که از شدت خشم سرانگشتان خود را به دندان می گزند، اینان در ظاهر به خاطر نفوذ در بین شما طرح دوستی می ریزند، قرآن ضمن این که به مؤمنان می گوید: آنان را محرم اسرار خود نگیرید، به آنان می گوید: (موتوا بغیضکم)، با همین خشمی که دارید بمیرید.[19]
2 دروغگویان، ظالمان و آزاردهندگان خدا و پیامبر
این گروه های سه گانه هم در قرآن مورد شدیدترین نکوهش ها قرار گرفته اند، زیرا هر کدام با روشی مردم را از مسیر هدایت منحرف می کنند.
درباره دروغگویان می فرماید: (قُتِلَ الْخَرّاصُونَ)،[20] مرگ بر دروغگویان.
(أَنْ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ)،[21] لعنت خداوند بر ظالمان باد.
(إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ)،[22] کسانی که خدا و پیامبرش را آزار می دهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور می سازد (لعن می کند).
منظور از ایذاء خداوند یا همان کفر و الحاد است، یا همان آزار پیامبر و مؤمنان است، و ذکر خداوند برای اهمیت و تأکید مطلب است.
آزار پیامبر، شامل کفر، مخالفت با دستورات خداوند با نسبت های ناروا، و تهمت می شود.
3 ابولهب و همسرش و ولید بن مغیره
این اشخاص به خاطر آزار شدید آنها نسبت به پیامبر اسلام مورد شدیدترین نکوهش ها در قرآن قرار گرفته اند.
(تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَب وَ تَبَّ... وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ )[23] مرگ بر ابولهب باد (دستان او بریده باد) هم چنین مرده باد همسرش، در حالیکه هیزم به دوش می کشد.
وقتی پیامبر صلی الله علیه وآله مردم را به توحید فرا می خواند، ابولهب از پشت سنگ به پای پیامبر می زد، به گونه ای که خون از پاهایش جاری می شد و فریاد می زد: ای مردم! محمد دروغگو است، او را تصدیق نکنید.
یا می گفت: پیامبر مجنون است و ما پیوسته مشغول مداوی جنون او هستیم، و همسرش ام جمیل هم در عداوت و دشمنی دست کمی از شوهرش نداشت.[24]
ولید بن مغیره که از افراد سرشناس مکه بود و به عقل و درایت شهرت داشت، در طراحی افکار شیطانی ماهر بود، او بر پیامبر لقب ساحر گذاشت، خداوند با تعبیراتی رسا و کوبنده او را زیر شدیدترین انذارها می گیرد:
(فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ)[25] مرگ بر او باد چگونه (برای مبارزه با حق) نقشه کشید، باز هم مرگ بر او، چگونه نقشه شیطانی خود را آماده کرد.
با توجه به نکات فوق روشن می شود، علل این خطابات قرآن، شخصیت های منفی این افراد و گروه ها و انحرافاتی است که در مسیر حق ایجاد کرده اند، این گونه افراد منفور خدا، پیامبر و تمام انسان های صالح و حق مدار در طول تاریخ اند، و شدت برخورد قرآن کریم با چنین افرادی برخاسته از منطق (اشداء علی الکفار) است.
افزون بر آن چه گذشت، برخی واژه ها گرچه ممکن است درزبان و ادبیات فارسی معنای ناسزا و فحش را برسانند، ولی در زبان و ادبیات عرب هیچ گاه معنای ناسزا و فحش را نمی دهند، بلکه نوعی شدت برخورد خداوند متعال، آن هم بعد از استدلال و اقامه دلیل های فراوان خداوند از کلماتی مانند: لعن (دوری از رحمت) موتوا (مردن) و... استفاده می کند.
اساساً قرآن کریم انسانها را از (سبّ) (فحش و ناسزا) نهی کرده و می فرماید: (و لا تسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زیّنا لکل امة عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون،[26] معبود کسانی را که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل می کردند، آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد).[27]
در روایات اسلامی نیز منطق قرآن درباره ترک ناسزا و دشمنام که امری خلاف اخلاق اسلامی است به خوبی روشن و بیان شده است، چنان که حضرت علی علیه السلام می فرماید: انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر...)[28] من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و تحلیل نمایید) به حق و راستی نزدیک تر است و برای اتمام حجت بهتر می باشد.)
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج1، ص 552 و ج14، ص 337 339.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. فتح/ 29.
[2]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 66، ص 239؛ و مهدوی کنی، محمدرضا، نقطه های آغاز در اخلاق عملی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1373.
[3]. ممتحنه/ 1.
[4]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان.
[5]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 1، ص 552.
[6]. احزاب/ 64؛ بقره/ 88؛ هم چنین زیارت عاشورا.
[7]. احزاب/ 64؛ بقره/ 88؛ بقره/ 161؛ مؤمنون/ 108.
[8]. احزاب/ 57.
[9]. بقره/ 159.
[10]. نور/ 23.
[11]. آل عمران/ 61.
[12]. اعراف/ 44.
[13]. رعد/ 25.
[14]. حجر/ 35.
[15]. بقره/ 88.
[16]. مؤمنون/ 108.
[17]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 337 339.
[18]. آل عمران/ 119.
[19]. همان، ج 3، صفحات 62 تا 67.
[20]. الذاریات/ 10.
[21]. اعراف/ 44.
[22]. احزاب/ 57.
[23]. تبت/ 1 و 3.
[24]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 27، ص 415 422.
[25]. مدثر/ 19 و 20.
[26]. انعام/ 108.
[27]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1367، ج 5، ص 393 396.
[28]. ر. ک: عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1404 ه. ق، ج 11، ص 21.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین