در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در اینباره نگاشتهاند، در اینجا نقل میکنیم: بسیاری از منطقنگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشتههای پیشین با عنوان (احکام قضایا) یا (نسبت قضایا) مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمردهاند و نامهایی؛ همچون استدلال (مباشر)، (بیواسطه) و (بسیط) بر آن نهادهاند. اصطلاح (استدلال مباشر) در کتابها و نوشتههای بزرگان منطق به کار نرفته است. گویا نخستین کسی که آنرا به کار برده، مرحوم مظفّر بوده است. گواه این مدّعا این بخش از کلام او است: (و سمّیناه استدلالاً مباشراً...). وی پس از تبیین احکام قضایا مینویسد: (همه آنچه در باب احکام قضایا گفته شد (نقیض، عکسها و نقض) نسبت به قضیه دگرگون شده از اصل، از نوع استدلال مباشر است؛ زیرا در تناقض، از صدق اصل به صدق معکوس و منقوض، و از کذب آن دو به کذب اصل، استدلال میکنیم و ما آنرا استدلال مباشر نامیدهایم؛ چرا که انتقال ذهن به مطلوب یعنی کذب یا صدق یک قضیه تنها از یک قضیه معلوم، بیوساطت قضیهای دیگر حاصل میشود. بنابر آنچه گذشت، آشکار میشود که تقسیم استدلال به (مباشر) و (غیر مباشر) و تعریف استدلال مباشر به (استدلال تک مقدّمهای)، نظری است نو پیدا که منطقنگاران معاصر آنرا طرح کردهاند.[1] اما آیا استدلال مباشر را میتوان پذیرفت؛ یعنی آیا میتوان از یک مقدمه به نتیجه رسید یا نه؟ مطلبی است که نیاز به تأمل بیشتری دارد و در فرصت دیگری باید به آن پرداخت. پینوشت: [1]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: فصلنامه معرفت فلسفی، سال چهارم، شماره 1، پاییز 1385ش؛ و به آدرس اینترنتی: http://www.irip.ir/Home/Single/2969 منبع: islamquest.net
در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در اینباره نگاشتهاند، در اینجا نقل میکنیم: بسیاری از منطقنگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشتههای پیشین با عنوان (احکام قضایا) یا (نسبت قضایا) مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمردهاند و نامهایی؛ همچون استدلال (مباشر)، (بیواسطه) و (بسیط) بر آن نهادهاند.
اصطلاح (استدلال مباشر) در کتابها و نوشتههای بزرگان منطق به کار نرفته است. گویا نخستین کسی که آنرا به کار برده، مرحوم مظفّر بوده است. گواه این مدّعا این بخش از کلام او است: (و سمّیناه استدلالاً مباشراً...). وی پس از تبیین احکام قضایا مینویسد: (همه آنچه در باب احکام قضایا گفته شد (نقیض، عکسها و نقض) نسبت به قضیه دگرگون شده از اصل، از نوع استدلال مباشر است؛ زیرا در تناقض، از صدق اصل به صدق معکوس و منقوض، و از کذب آن دو به کذب اصل، استدلال میکنیم و ما آنرا استدلال مباشر نامیدهایم؛ چرا که انتقال ذهن به مطلوب یعنی کذب یا صدق یک قضیه تنها از یک قضیه معلوم، بیوساطت قضیهای دیگر حاصل میشود.
بنابر آنچه گذشت، آشکار میشود که تقسیم استدلال به (مباشر) و (غیر مباشر) و تعریف استدلال مباشر به (استدلال تک مقدّمهای)، نظری است نو پیدا که منطقنگاران معاصر آنرا طرح کردهاند.[1]
اما آیا استدلال مباشر را میتوان پذیرفت؛ یعنی آیا میتوان از یک مقدمه به نتیجه رسید یا نه؟ مطلبی است که نیاز به تأمل بیشتری دارد و در فرصت دیگری باید به آن پرداخت.
پینوشت:
[1]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: فصلنامه معرفت فلسفی، سال چهارم، شماره 1، پاییز 1385ش؛ و به آدرس اینترنتی:
http://www.irip.ir/Home/Single/2969
منبع: islamquest.net
- [سایر] معنای استدلال مباشر چیست؟ با مثال.
- [آیت الله خوئی] شخصی یک دستش به واسطه شکستن به گردنش بسته است اگر وظیفهء وضو دارد، چگونه بگیرد؟ و اگر بخواهد تیمم کند با مباشر چگونه، و در صورت نبودن مباشر، یک دستی مکفی است یا خیر؟
- [آیت الله نوری همدانی] آیا برای اجرای مجازات مُمسک در قتل، وحدت قصد بین مباشر و ممسک لازم است؟
- [سایر] آیا فروشنده و راهنمایی کننده روش مصرف قرص "سقط جنین" مباشر سقط محسوب میگردد؟ این گناه حق الناس دارد؟
- [آیت الله نوری همدانی] در صورت مساوی بودن تقصیر سبب و مباشر، تقسیم مسئولیت آن دو برای پرداخت خسارت چگونه خواهد بود؟
- [سایر] چند نوع استدلال بر معاد در قرآن وجود دارد؟
- [سایر] پیروی مطلق از رهبری مستلزم تعطیلی فکر و استدلال نیست؟
- [سایر] آیا در قرآن کریم اثبات وجود خدا استدلال شده است؟
- [سایر] آیا اشکالات برخی از اندیشمندان بر پارهای از دلایل حرکت جوهری وارد است یا خیر؟ 2. آیا استدلال از طریق زمان برای اثبات حرکت جوهری و استدلال از راه حرکت جوهری برای اثبات زمان، استدلال دوری نیست؟ 3. حرکت در مجردات چگونه است؟
- [سایر] آیا ائمه (ع) برای اثبات امامتشان به إعجاز و کرامات استدلال کرده اند؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در واجب شدن خمس بر معدن، لازم نیست خود شخص مباشر در استخراج باشد , بلکه اگر کسی مباشرتاً یا تسبیباً معدنی را استخراج کند, یا مواد معدنی به علل طبیعی یا غیر طبیعی روی زمین ریخته باشد و شخصی آن را به قصد تملّک جمع کند، در تمام این موارد , خمس بر او واجب میشود. دیون مالی کافر در معدن و غیر آن
- [آیت الله سیستانی] انداختن حَمْل پس از انعقاد نطفه، جایز نیست، مگر اینکه باقی ماندن حمل برای مادر ضرر جانی داشته باشد، یا مستلزم حرج شدیدی باشد که معمولاً تحمل نمیشود، که در این صورت قبل از دمیدن روح و جان گرفتن جنین اسقاط آن جایز است، و بعد از آن مطلقاً جایز نیست. و اگر مادر حمل خود را بیندازد، دیه آن بر مادر واجب است، و باید آن را به پدر یا دیگر ورثهاش بپردازد. و اگر پدر حمل را بیندازد، دیهاش بر او واجب است، و باید آن را به مادر بپردازد. و اگر مباشر اسقاط پزشک باشد دیه بر او واجب است، مگر اینکه وارث ببخشد، هرچند اسقاط جنین به درخواست پدر و مادر باشد. و کافی است در دیه جنین پس از جان گرفتن آن پرداختن پنج هزار و دویست و پنجاه مثقال نقره، اگر جنین پسر باشد، و نصف این مقدار اگر دختر باشد. و بنا بر احتیاط واجب دیه جنینی که در رحم بمیرد نیز همین مقدار است. و اگر جنین جان نداشته باشد در صورتی که نطفه باشد کافی است در دیه آن یکصد و پنج مثقال نقره و اگر خون بسته باشد دویست و ده مثقال، و اگر گوشت باشد سیصد و پانزده مثقال، و اگر استخوان داشته باشد چهارصد و بیست مثقال، و اگر اعضا و جوارحش کامل باشند پانصد و بیست و پنج مثقال. و بنا بر احتیاط واجب فرقی بین پسر و دختر در فرض جان نداشتن نیست.
- [آیت الله مظاهری] اعانت بر اثم (یعنی کمک به گناه)، از گناهان بزرگ در اسلام است و اگر کمک در گناه کبیره نموده باشد، گناه او نیز کبیره است، و آن اقسامی دارد: الف) امر مؤثّر کند به گناهی یا نهی موثّر کند از واجبی؛ نظیر کسی که امر کند و اجیر کند و استقبال کند در کورتاژ، و پزشک آن عمل قبیح را انجام دهد، در این گناه بزرگ، پدر بچّه اگر آمر باشد و زن که حاضر به چنین عملی میشود با دکتری که مباشر این گناه است شریک میباشند، و همچنین است اگر شوهر نهی مؤثّر کند از حجاب همسرش. ب) تسبیب اسباب کند و دیگری بعد از فراهم شدن اسباب، گناه را انجام دهد؛ نظیر اینکه زنی را به خانهای میآورد و دیگری- العیاذ باللَّه- زنا میکند و یا کسی را در جایی نگاه میدارد تا واجبی از او فوت میشود، در این قسم نیز در گناه زنا و ترک واجب شریک میباشد. ج) کسی را در انجام گناه ترغیب و یا در ترک گناه تهدید کند، به طوری که ترغیب و تهدید او محرّک برای گناه نمودن دیگری میشود، نظیر ترغیب کسی بر زنا، به طوری که محرّک شهوت او باشد و یا تهدید کسی بر ترک قتل دیگری که آن تهدید محرّک او گردد، در این قسم هم نظیر اقسام قبلی، کسی که ترغیب یا تهدید نموده، شریک در گناه گناهکار است. د) تبلیغ در گناه و یا ترک واجب به حدّی که آن تبلیغ مؤثّر در بهجا آوردن گناه و یا ترک واجب شود، نظیر کسی که تبلیغ در بیحجابی زنها میکند و آن تبلیغ موجب این امر میشود، و یا تبلیغ برای ترک حجّ میکند و آن تبلیغ مؤثّر و موجب ترک آن واجب میگردد، این قسم نیز اعانت بر گناه، و مبلّغ شریک در گناه است. ه) تسبیب اسباب بعیده کند و قصد دارد که آن اسباب مؤثّر در گناه گنهکار شود؛ نظیر کسی که اسلحه میدهد به کسی و میداند که او اسلحه را برای قتل کسی میخواهد، و نظیر زنی که با بدحجابی یا بیحجابی به میان مردم میرود و میداند که موجب گناه دیگران میشود، این قسم نیز اعانت بر گناه و اعانتکننده شریک در گناه است، ولی اگر قصد نداشته باشد، گرچه اعانت بر گناه نیست، ولی در بسیاری از موارد شریک در گناه گناهکار است، نظیر زن بدحجاب یا بیحجاب که موجب فساد جوانها شود. صفحه 390