پیروی مطلق از رهبری مستلزم تعطیلی فکر و استدلال نیست؟ با سلام به شما دانشجوی گرامی، از اینکه این مرکز را برای بیان دغدغههای فکری و دینی خود انتخاب نمودهاید و اینکه میخواهید اعتقادات و اعمالتان بر اساس بینشی دقیق، منطقی و عاقلانه باشد، قدردانیم . در پاسخ به دغدغه فکری شما میتوان مباحث زیر را مورد توجه قرارداد. 1. بر اساس اندیشه دینی سیاسی که پس از انقلاب مردمی و اسلامی ایران در بهمن 57 مبنای نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران قرارگرفت، نظام مردمسالار دینی جایگزین نظام استبدادی و وابسته پهلوی گردید. این نوع نظام دو اصل راهبردی را در خود داشت، یکی نقش مردم در تعیین سرنوشت خود تحت عنوان مردمسالاری و دیگری مبنای مشروعیت این نظام سیاسی با نام ولایتفقیه. هر نظام سیاسی نیازمند مبنایی برای مشروعیت خود میباشد که این مشروعیت بایستی از طریق مقبولیت مردمی جامه عمل بپوشد. در نظام سیاسی اسلام مشروعیت مبنایی توحیدی دارد، زیرا بر اساس هدف خلقت، کمال انسان در فهم توحید و عبودیت است به این معنی که انسان فقط عبد خداست و نه کس دیگر، پس غیر خدا هر که و هر چه هست، نمیتواند مولا و سرپرست حقیقی انسان باشدو تنها اوست که حق حاکمیت بر بندگان را داراست. ولایت خداوند بر انسانها یا به تعبیری حق حاکمیت، به مقتضای برهان عقلی این است که حق حاکمیت انسانها مخصوص به کسی است که خالق ایشان بوده و به ارتباط متقابل او با جهان، چه دنیا و چه آخرت آگاهی کامل دارد، بنابراین تنها ولی حقیقی انسان خداست و هموست که میتواند این حق را به فرد یا افرادی بدهد. ولایت پیامبر، امام و جانشینان ایشان بر جامعه بشری از همین قبیل است. ولایت پیغمبر و امام و جانشین امام بر مردم به ولایت الله باز میگردد؛ یعنی مکتب و دین، رهبری و سرپرستی و هدایت جامعه را به عهده دارد، چراکه در اندیشه ولایت، خود ولی و حاکم نیز تابع احکامی است که صادر میکند. 2. معنای ولایت فقیه نیز در همین راستاست و بازگشت آن به ولایت دین و مکتب در جامعه یا به تعبیری ولایت فقاهت و عدالت است و گرنه هیچ کسی بر شخص دیگری ولایت و حق حاکمیت ندارد. و به تبع آن تبعیت بدون دلیل از هیچ کس قابل پذیرش نیست. پیروی از ولایتفقیه ، به معنای پیروی و ولایت یک فرد نیست. حاکمیت ولیفقیه یعنی حاکمیت مجموعهای از شرایط. حاکمیت عدالت و تقوا و عدم اصرار بر گناه ، حاکمیت اجتهاد و قدرت استنباط احکام شرعی از قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت، حاکمیت ولایت فقیه یعنی حاکمیت عدم تمایل به دنیا و اشرافیگری و حاکمیت عقل و تدبیر و سیاستمداری در اداره جامعه اسلامی است. به دلیل همین ویژگی هاست که اطاعت امر ولی فقیه یعنی اطاعت از مکتب و قانونی که از سوی خالق انسانها و تنها ولی آنها ارائه شده است. 3. نگرش ولایتفقیه که بخشی از اندیشه مردمسالاری دینی است، زمانی تحقق عینی مییابد که مردم به آن روی آورند و بر اساس مقبولیت مردمی به اجرا درآید. زیرا اگرچه حق حاکمیت الهی چه مردم بپذیرند و چه نپذیرند هماره ثابت است، اما این حق زمانی عملی میشود که مردم نیز به آن روی آورند. غیر از مفهوم مقبولیت کلی مردم در ایجاد نظام دینی، بر اساس نگرش مردم سالاری دینی، مردم حق انتخاب رهبر خود یا همان ولیفقیه را نیز دارا میباشند. به این صورت که ایشان از میان برخی افراد که حائز شرایط این منصب هستند فردی را انتخاب میکنند که البته بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی این انتخاب به صورت غیرمستقیم و توسط خبرگان منتخب مردم صورت میگیرد. مردم در این انتخاب فردی را برگزیده و خود را تابع نظر او میدانند، نظری که لازم است در چارچوب شرع و مصالح جامعه اسلامی باشد. 4. از نکات قابل توجه در بحث ولایتفقیه و تبعیت از دستورات او، این مسئله است که آیا تبعیت از نظرات ولیفقیه به معنی اطاعت از نظرات یک فرد است؟! به نظر میآید این پیروی، پیروی از یک مکتب باشد که فردی با توجه به تخصص خود از مبانی آن به خوبی آگاه است. به تعبیر بهتر به معنی پیروی از تخصص است نه فرد. به گونهای که انجام دستورات ولیفقیه حتی بر خود او نیز واجب است. تبعیت از متخصص نه امری غیرعقلی و خلاف اراده و اختیار که عین پیروی از حکم عقل است. همانگونه که ما تبعیت از نظر پزشک متخصص را به معنی سلب اراده و بیتوجهی و تعطیلی عقل نمیدانیم، عین این مطلب در مورد نظر ولیفقیه نیز جاری است. انسان بر اساس اراده و اختیار خود یک مبنایی را مورد پذیرش قرار میدهد، و باز بنا به حکم عقل با استفاده از همین اختیار و اراده به لوازم این مبنا نیز تن میدهد. 5. نکته انتهایی که لازم میدانیم در اینباره مورد اشاره قرار دهیم این است که، که برخی چنین الغاء میکنند که ولایتمداری نوعی استبداد پذیری است. در این باره غیر از مباحثی که در ابتدا اشاره شد، میتوان گفت، شرایطی که در مورد ولایتفقیه در اندیشه شیعی وجود دارد، از این منصب به عنوان یک منصب فوقالعاده تحت نظارت، با شرایط خاص یاد میشود. هر گونه عمل سوء یا بیعدالتی یا ضعف در انجام وظایف توسط ولیفقیه، باعث میشود که خود به خود از این منصب عزل شود. بنابراین ولایتفقیه نه حکومت یک فرد که حکومت مکتب و اندیشهای الهی و انسانی است. و تبعیت از آن نیز نه پذیرش غیرمنطقی نظرات یک فرد که گردن نهادن به قانونی است که توسط خالق انسانها برای نیل به سعادت همه بشریت ارائه شده است. در حقیقت ولایت فقیه ، نظامی است مبتنی برانتخاب بهترین و کامل ترین قوانین و بهترین و مطمئن ترین مجریان که با ارتقاء سطح آگاهی و بینشی یک جامعه صورت می پذیرد . بدیهی است علاوه بر این عنصر آگاهی کامل که در تک تک عناصر و اجزاء تشکیل دهنده این اصل مستحکم دینی وجود دارد ، در تحقق آن هم در بعد تصمیم گیری و سیاستگذاری و هم اجرا مبتنی بر عناصر عقلانیت ، کارشناسی و مشورت با متخصصین مختلف می باشد . امیدواریم مطالب مطرحشده پاسخگوی دغدغه فکری شما دانشجوی گرامی بوده باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 11/100137471)
پیروی مطلق از رهبری مستلزم تعطیلی فکر و استدلال نیست؟
با سلام به شما دانشجوی گرامی، از اینکه این مرکز را برای بیان دغدغههای فکری و دینی خود انتخاب نمودهاید و اینکه میخواهید اعتقادات و اعمالتان بر اساس بینشی دقیق، منطقی و عاقلانه باشد، قدردانیم . در پاسخ به دغدغه فکری شما میتوان مباحث زیر را مورد توجه قرارداد.
1. بر اساس اندیشه دینی سیاسی که پس از انقلاب مردمی و اسلامی ایران در بهمن 57 مبنای نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران قرارگرفت، نظام مردمسالار دینی جایگزین نظام استبدادی و وابسته پهلوی گردید. این نوع نظام دو اصل راهبردی را در خود داشت، یکی نقش مردم در تعیین سرنوشت خود تحت عنوان مردمسالاری و دیگری مبنای مشروعیت این نظام سیاسی با نام ولایتفقیه. هر نظام سیاسی نیازمند مبنایی برای مشروعیت خود میباشد که این مشروعیت بایستی از طریق مقبولیت مردمی جامه عمل بپوشد. در نظام سیاسی اسلام مشروعیت مبنایی توحیدی دارد، زیرا بر اساس هدف خلقت، کمال انسان در فهم توحید و عبودیت است به این معنی که انسان فقط عبد خداست و نه کس دیگر، پس غیر خدا هر که و هر چه هست، نمیتواند مولا و سرپرست حقیقی انسان باشدو تنها اوست که حق حاکمیت بر بندگان را داراست. ولایت خداوند بر انسانها یا به تعبیری حق حاکمیت، به مقتضای برهان عقلی این است که حق حاکمیت انسانها مخصوص به کسی است که خالق ایشان بوده و به ارتباط متقابل او با جهان، چه دنیا و چه آخرت آگاهی کامل دارد، بنابراین تنها ولی حقیقی انسان خداست و هموست که میتواند این حق را به فرد یا افرادی بدهد. ولایت پیامبر، امام و جانشینان ایشان بر جامعه بشری از همین قبیل است. ولایت پیغمبر و امام و جانشین امام بر مردم به ولایت الله باز میگردد؛ یعنی مکتب و دین، رهبری و سرپرستی و هدایت جامعه را به عهده دارد، چراکه در اندیشه ولایت، خود ولی و حاکم نیز تابع احکامی است که صادر میکند.
2. معنای ولایت فقیه نیز در همین راستاست و بازگشت آن به ولایت دین و مکتب در جامعه یا به تعبیری ولایت فقاهت و عدالت است و گرنه هیچ کسی بر شخص دیگری ولایت و حق حاکمیت ندارد. و به تبع آن تبعیت بدون دلیل از هیچ کس قابل پذیرش نیست. پیروی از ولایتفقیه ، به معنای پیروی و ولایت یک فرد نیست. حاکمیت ولیفقیه یعنی حاکمیت مجموعهای از شرایط. حاکمیت عدالت و تقوا و عدم اصرار بر گناه ، حاکمیت اجتهاد و قدرت استنباط احکام شرعی از قرآن و سنت پیامبر و اهل بیت، حاکمیت ولایت فقیه یعنی حاکمیت عدم تمایل به دنیا و اشرافیگری و حاکمیت عقل و تدبیر و سیاستمداری در اداره جامعه اسلامی است. به دلیل همین ویژگی هاست که اطاعت امر ولی فقیه یعنی اطاعت از مکتب و قانونی که از سوی خالق انسانها و تنها ولی آنها ارائه شده است.
3. نگرش ولایتفقیه که بخشی از اندیشه مردمسالاری دینی است، زمانی تحقق عینی مییابد که مردم به آن روی آورند و بر اساس مقبولیت مردمی به اجرا درآید. زیرا اگرچه حق حاکمیت الهی چه مردم بپذیرند و چه نپذیرند هماره ثابت است، اما این حق زمانی عملی میشود که مردم نیز به آن روی آورند. غیر از مفهوم مقبولیت کلی مردم در ایجاد نظام دینی، بر اساس نگرش مردم سالاری دینی، مردم حق انتخاب رهبر خود یا همان ولیفقیه را نیز دارا میباشند. به این صورت که ایشان از میان برخی افراد که حائز شرایط این منصب هستند فردی را انتخاب میکنند که البته بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی این انتخاب به صورت غیرمستقیم و توسط خبرگان منتخب مردم صورت میگیرد. مردم در این انتخاب فردی را برگزیده و خود را تابع نظر او میدانند، نظری که لازم است در چارچوب شرع و مصالح جامعه اسلامی باشد.
4. از نکات قابل توجه در بحث ولایتفقیه و تبعیت از دستورات او، این مسئله است که آیا تبعیت از نظرات ولیفقیه به معنی اطاعت از نظرات یک فرد است؟! به نظر میآید این پیروی، پیروی از یک مکتب باشد که فردی با توجه به تخصص خود از مبانی آن به خوبی آگاه است. به تعبیر بهتر به معنی پیروی از تخصص است نه فرد. به گونهای که انجام دستورات ولیفقیه حتی بر خود او نیز واجب است. تبعیت از متخصص نه امری غیرعقلی و خلاف اراده و اختیار که عین پیروی از حکم عقل است. همانگونه که ما تبعیت از نظر پزشک متخصص را به معنی سلب اراده و بیتوجهی و تعطیلی عقل نمیدانیم، عین این مطلب در مورد نظر ولیفقیه نیز جاری است. انسان بر اساس اراده و اختیار خود یک مبنایی را مورد پذیرش قرار میدهد، و باز بنا به حکم عقل با استفاده از همین اختیار و اراده به لوازم این مبنا نیز تن میدهد.
5. نکته انتهایی که لازم میدانیم در اینباره مورد اشاره قرار دهیم این است که، که برخی چنین الغاء میکنند که ولایتمداری نوعی استبداد پذیری است. در این باره غیر از مباحثی که در ابتدا اشاره شد، میتوان گفت، شرایطی که در مورد ولایتفقیه در اندیشه شیعی وجود دارد، از این منصب به عنوان یک منصب فوقالعاده تحت نظارت، با شرایط خاص یاد میشود. هر گونه عمل سوء یا بیعدالتی یا ضعف در انجام وظایف توسط ولیفقیه، باعث میشود که خود به خود از این منصب عزل شود. بنابراین ولایتفقیه نه حکومت یک فرد که حکومت مکتب و اندیشهای الهی و انسانی است. و تبعیت از آن نیز نه پذیرش غیرمنطقی نظرات یک فرد که گردن نهادن به قانونی است که توسط خالق انسانها برای نیل به سعادت همه بشریت ارائه شده است.
در حقیقت ولایت فقیه ، نظامی است مبتنی برانتخاب بهترین و کامل ترین قوانین و بهترین و مطمئن ترین مجریان که با ارتقاء سطح آگاهی و بینشی یک جامعه صورت می پذیرد . بدیهی است علاوه بر این عنصر آگاهی کامل که در تک تک عناصر و اجزاء تشکیل دهنده این اصل مستحکم دینی وجود دارد ، در تحقق آن هم در بعد تصمیم گیری و سیاستگذاری و هم اجرا مبتنی بر عناصر عقلانیت ، کارشناسی و مشورت با متخصصین مختلف می باشد .
امیدواریم مطالب مطرحشده پاسخگوی دغدغه فکری شما دانشجوی گرامی بوده باشد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 11/100137471)
- [سایر] با چه استدلال و روایتی میتوان ثابت کرد که مقام معظم رهبری مورد تأیید امام زمان است؟
- [سایر] رهبری در نظام جمهوری اسلامی، چه جایگاهی دارد؟آیا مطلق از همهی قوانین است؟ در قوای دیگر مداخله می کند؟
- [سایر] در مواردی که تعطیلی کارگاه علت اخراج عنوان شده است تکلیف مراجع حل اختلاف چیست؟
- [سایر] معنای استدلال مباشر چیست؟
- [سایر] آثار و پیامدهای پیروی از شهوات چیست؟
- [سایر] معنای استدلال مباشر چیست؟ با مثال.
- [سایر] چرا قرآن بتپرستی را نتیجه پیروی از هواهای نفسانی میداند؟
- [سایر] پیروی از هواهای نفسانی چه نتیجه ای در بردارد؟
- [سایر] چند نوع استدلال بر معاد در قرآن وجود دارد؟
- [سایر] این حدیث از کیست: (ما رازهای پنهان زمان و استوانههای همیشه روزگاریم، سیادت و آقایی بندگان و سیاستگذاری همه شهرهای آنان در دست ما است. استقلال و خودکفایی و سرپرستی و پشتیبانی دین و رهبری امت و راه نجات مردم در پیروی از ما است...)؟
- [آیت الله وحید خراسانی] شرط دوم ان که مطلق باشد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در اصول دین انسان باید یقین و اعتقاد جزمی داشته باشد و این یقین از هر دلیل و طریقی حاصل شود کفایت می کند. چه به واسطه استدلال و برهان باشد یا از گفته والدین و مبلّغین. هر چند نتواند استدلال کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است یعنی چیز نجس را پاک می کند، وضو و غسل هم با آن صحیح است، و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله نوری همدانی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه ، مثل آب مطلق است ، یعنی چیز نجس را پاک می کند ، وضو و غسل هم با آن صحیح است و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است ، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند ، وضو و غسل هم با آن باطل است .
- [آیت الله اردبیلی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک میکند و وضو و غسل نیز با آن صحیح است، ولی آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند و وضو و غسل نیز با آن باطل است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه آبی مطلق بوده، شک کنیم مضاف شده یا نه مانند سیلابهایی که نمی دانیم به آن آب می گویند یا نه حکم آب مطلق را دارد، یعنی می توان چیزهای نجس را با آن شست و وضو گرفت و غسل کرد، اما بعکس اگر آبی مضاف بوده، شک داریم مطلق شده، حکم آب مضاف را دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه آبی مطلق بوده، شک کنیم مضاف شده یا نه مانند سیلابهایی که نمی دانیم به آن آب می گویند یا نه حکم آب مطلق را دارد، یعنی می توان چیزهای نجس را با آن شست و وضو گرفت و غسل کرد، اما بعکس اگر آبی مضاف بوده، شک داریم مطلق شده، حکم آب مضاف را دارد.
- [آیت الله مظاهری] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است یعنی چیز نجس را پاک میکند و وضو و غسل هم با آن صحیح است، و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است یعنی چیز نجس را پاک نمیکند و وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک می کند، وضو و غسل هم با آن صحیح است و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله بروجردی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک میکند، وضو و غسل هم با آن صحیح است و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند، وضو و غسل هم با آن باطل است.