اگر منظور از سؤال مطرح شده، این است که تربیت در جوار پیامبر (ص) و تحت نظر او، موجب ثبوت فضیلتی برای آدمی نمی‌شود! همان گونه که زید ابن حارثه بهره‌ای از این فضیلت نبرده؛ پس همنشینی با رسول خدا، فضیلتی را برای امیرالمؤمنین (ع) در بر نخواهد داشت. چنین ادعایی پذیرفتنی نیست؛ زیرا بین آنهایی که در دهه‌های نخست اسلام زندگانی می‌کردند، بین مردم زمان حاضر، سکونت در مسجد النبی یا بیت الله الحرام فضیلتی است ستودنی. به کسانی که در این اماکن متبرک خانه می‌گزیدند، لقب جار الله می‌دادند. حال دربارۀ نکو مردی که تربیت یافتۀ امین بیت الله و صاحب مسجدالنبی، رسول اکرم ‌(ص) است، چه باید گفت؟ آیا به واقع همنشینی با خانۀ گِل، افضل از مأوی گزینی در خانۀ دل است؟ به ویژه، بنابر اندیشه اهل سنت که برای مصاحبت با پیامبر ارزش فراوان قائل اند. برخلاف شیعه که صرف مصاحبت را ملاک فضیلت نمی‌داند، بلکه آن را راهی برای کسب فضایل می‌داند و انسان به اندازۀ فضایل کسب کردۀ خود، ارزش می‌یابد. اگر مراد از سؤال، نفی اختصاص چنین فضیلتی از امیرالمؤمنین علی (ع) و مشترک دانستن زید با وی در این باره باشد، باید گفت پیش داوری خاصی در طرح سؤال وجود دارد و آن همسان نگری و فرض یک جهت داشتن پرورش این دو شخصیت در دامن رسول اکرم (ص) است. از این رو ناگزیریم تا در این راستا به کلماتی از وصی نبی خدا و نوشته‌هایی از سیره نویسان، اشاره‌ای گذرا داشته باشیم. امیرالمؤمنین علی (ع) در یکی از طولانی‌ترین خطبه‌هایش به نام قاصعه، در حالات دوران کودکی خود و پیامبر اسلام (ص)، چنین می‌فرمایند: "شما می‌دانید که من نزد رسول خدا (ص) چه احترام و عزت و مقامی داشتم. در کودکی مرا در دامان خویش می‌پروراند و همچون جان شیرین، مرا در بسترش به سینۀ خود می‌فشرد. آغوش مهرش جایگاه من بود. من با لمس و تماس به وجود عزیزش، رایحۀ دلاویز محمدی گرفتم. لقمه را ریز کرده و در دهانم می‌گذاشت. او هیچ گاه دروغ، خلاف و اشتباهی در کردار، گفتار و رفتار من نیافت... . من همچون بچه شتری تازه زاده - که دایم در پی مادرش است - به دنبال او می‌رفتم. او هر روز از منش‌های گزیدۀ خویش، نشانه‌ای آشکار می‌کرد و مرا به پیروی از آن، امر می‌فرمود. در هر سالی به کوه حرا می‌رفت و آن جا اقامت می‌گزید و جز من کسی او را نمی‌دید".[1] احادیث فراوان دیگری نیز وجود دارد که نزدیکی پیامبر اکرم به علی (ع) را بیان می‌کند؛ مانند فرمایش پیامبر (ص) پس از جنگ تبوک، که خطاب به امیر المؤمنین علی (ع) می‌فرمایند: "تو نسبت به من، به منزلۀ هارون نسبت به موسی هستی... مگر این که پیامبری پس از من نیست، بلکه تو وزیر و وصی من هستی"[2]. از سوی دیگر می‌بینیم که حضرت پیامبر (ص)، در دوران طفولیت علی (ع) وی را برای پرورش در خانۀ خود برگزیده و سپس می‌فرمایند: "همان را برگزیدم که خدا او را برایم برگزید".[3] تمام اینها شاهدی بزرگ بر رابطۀ خاص پیامبر با جانشین خود است. در حالی که آمدن زید به خانه پیامبر اتفاقی بوده است. زید ابن حارثه غلامی بود که بیابان گردان عرب وی را ربوده و در بازار عکاظ به حکیم ابن حزام فروخته بودند که وی نیز او را برای عمۀ خود خدیجۀ کبری (س) خریداری کرد. ایشان نیز پس از ازدواج با پیامبر، زید را به حضرت بخشیدند. در مدتی که زید کنار پیامبر (ص) بود؛ بسیار به ایشان دلبسته شد به طوری که پس از آزاد شدنش توسط پیامبر، باز هم نزد ایشان مانده و به خانوادۀ خود باز نگشت. تا این که پیامبر (ص) او را به فرزند خواندگی انتخاب نمودند. پس از مدتی، پیامبر اسلام (ص) نوۀ عبدالمطلب، زینب را که دختر عمۀ ایشان بود به ازدواج زید درآوردند. که به علت ناسازگاری و تند خویی های زید، این ازدواج به طلاق انجامید و توصیۀ پیامبر (ص) برای حفظ کانون خانواده، تأثیری در زید نکرد.[4] نتیجه این که نه نحوۀ نگرش پیامبر، به علی (ع) و زید یکسان بوده است و نه فضایلی که هر یک از خانۀ پیامبر (ص) آموخته و کسب کرده‌اند، برابر است. علی (ع)با ارادۀ الاهی و با هدفی از پیش تعیین شده، در محضر پیامبر اسلام (ص) تربیت یافتند و نمودی از کردار نبوی شدند، این فضیلتی است که در هیچ یک از صحابی پیامبر به چشم نمی‌خورد. اگر مراد از سؤال انکار ولایت حضرت علی (ع) است، پاسخ این است که هیچ کس پرورش یافتن حضرت علی (ع) در خانۀ پیامبر (ص) را علت ولایت و وصایت آن حضرت معرفی نکرده است تا با رد فضیلت دانستن آن ولایت آن حضرت نفی شود. پی نوشتها: [1] شاهین، داریوش، ترجمۀ نهج البلاغه، ص 602 ؛ نهج البلاغۀ صبحی صالح، خطبۀ 192. [2] طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 210 ؛ سید ابن طاووس، التحصین، قسم دوم، باب 25 ؛ اشرف عاملی، میرمحمد، فضایل السادات، ص 284 ؛ کتاب سلیم بن قیس هلائی، ص 392 و 431. [3] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص 15. [4] سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 321. منابع و مآخذ: 1. نهج البلاغه، ترجمه، داریوش شاهین، چاپ و نشر جاویدان، چاپ ششم، 1357 ه.ش. 2. نهج البلاغه، صبحی صالح، الطبعة الأولی، بیروت، لبنان، 1387 ه.ق. 3. احتجاج، طبرسی، تحقیق سید محمد باقر خرسان، انتشارات دارالنعمان، نجف، سال 1386 ه.ق. 4. التحصین، سید ابن طاووس، انتشارات دارالکتاب، قم، 1413 ه.ق. 5. فضایل السادات، میر محمد اشرف عاملی، شرکت معارف، 1380 ه.ق. 6. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی، نشر مشعر، 1375 ه.ش. 7. کتاب سلیم بن قیس هلالی، انتشارات الهادی، 1377 ه ق. 8. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، منشورات المکتبة الحیدریه، نجف اشرف. منبع: http://farsi.islamquest.net
پرورش یافتن حضرت علی (علیه السلام) در خانۀ پیامبر، فضیلتی برای او نیست؛ چون زید ابن حارثه نیز، در خانۀ پیامبر، پرورش یافته بود.
اگر منظور از سؤال مطرح شده، این است که تربیت در جوار پیامبر (ص) و تحت نظر او، موجب ثبوت فضیلتی برای آدمی نمیشود! همان گونه که زید ابن حارثه بهرهای از این فضیلت نبرده؛ پس همنشینی با رسول خدا، فضیلتی را برای امیرالمؤمنین (ع) در بر نخواهد داشت. چنین ادعایی پذیرفتنی نیست؛ زیرا بین آنهایی که در دهههای نخست اسلام زندگانی میکردند، بین مردم زمان حاضر، سکونت در مسجد النبی یا بیت الله الحرام فضیلتی است ستودنی. به کسانی که در این اماکن متبرک خانه میگزیدند، لقب جار الله میدادند. حال دربارۀ نکو مردی که تربیت یافتۀ امین بیت الله و صاحب مسجدالنبی، رسول اکرم (ص) است، چه باید گفت؟ آیا به واقع همنشینی با خانۀ گِل، افضل از مأوی گزینی در خانۀ دل است؟ به ویژه، بنابر اندیشه اهل سنت که برای مصاحبت با پیامبر ارزش فراوان قائل اند. برخلاف شیعه که صرف مصاحبت را ملاک فضیلت نمیداند، بلکه آن را راهی برای کسب فضایل میداند و انسان به اندازۀ فضایل کسب کردۀ خود، ارزش مییابد.
اگر مراد از سؤال، نفی اختصاص چنین فضیلتی از امیرالمؤمنین علی (ع) و مشترک دانستن زید با وی در این باره باشد، باید گفت پیش داوری خاصی در طرح سؤال وجود دارد و آن همسان نگری و فرض یک جهت داشتن پرورش این دو شخصیت در دامن رسول اکرم (ص) است.
از این رو ناگزیریم تا در این راستا به کلماتی از وصی نبی خدا و نوشتههایی از سیره نویسان، اشارهای گذرا داشته باشیم.
امیرالمؤمنین علی (ع) در یکی از طولانیترین خطبههایش به نام قاصعه، در حالات دوران کودکی خود و پیامبر اسلام (ص)، چنین میفرمایند: "شما میدانید که من نزد رسول خدا (ص) چه احترام و عزت و مقامی داشتم. در کودکی مرا در دامان خویش میپروراند و همچون جان شیرین، مرا در بسترش به سینۀ خود میفشرد. آغوش مهرش جایگاه من بود. من با لمس و تماس به وجود عزیزش، رایحۀ دلاویز محمدی گرفتم. لقمه را ریز کرده و در دهانم میگذاشت. او هیچ گاه دروغ، خلاف و اشتباهی در کردار، گفتار و رفتار من نیافت... . من همچون بچه شتری تازه زاده - که دایم در پی مادرش است - به دنبال او میرفتم. او هر روز از منشهای گزیدۀ خویش، نشانهای آشکار میکرد و مرا به پیروی از آن، امر میفرمود. در هر سالی به کوه حرا میرفت و آن جا اقامت میگزید و جز من کسی او را نمیدید".[1]
احادیث فراوان دیگری نیز وجود دارد که نزدیکی پیامبر اکرم به علی (ع) را بیان میکند؛ مانند فرمایش پیامبر (ص) پس از جنگ تبوک، که خطاب به امیر المؤمنین علی (ع) میفرمایند: "تو نسبت به من، به منزلۀ هارون نسبت به موسی هستی... مگر این که پیامبری پس از من نیست، بلکه تو وزیر و وصی من هستی"[2].
از سوی دیگر میبینیم که حضرت پیامبر (ص)، در دوران طفولیت علی (ع) وی را برای پرورش در خانۀ خود برگزیده و سپس میفرمایند: "همان را برگزیدم که خدا او را برایم برگزید".[3]
تمام اینها شاهدی بزرگ بر رابطۀ خاص پیامبر با جانشین خود است. در حالی که آمدن زید به خانه پیامبر اتفاقی بوده است. زید ابن حارثه غلامی بود که بیابان گردان عرب وی را ربوده و در بازار عکاظ به حکیم ابن حزام فروخته بودند که وی نیز او را برای عمۀ خود خدیجۀ کبری (س) خریداری کرد. ایشان نیز پس از ازدواج با پیامبر، زید را به حضرت بخشیدند.
در مدتی که زید کنار پیامبر (ص) بود؛ بسیار به ایشان دلبسته شد به طوری که پس از آزاد شدنش توسط پیامبر، باز هم نزد ایشان مانده و به خانوادۀ خود باز نگشت. تا این که پیامبر (ص) او را به فرزند خواندگی انتخاب نمودند.
پس از مدتی، پیامبر اسلام (ص) نوۀ عبدالمطلب، زینب را که دختر عمۀ ایشان بود به ازدواج زید درآوردند. که به علت ناسازگاری و تند خویی های زید، این ازدواج به طلاق انجامید و توصیۀ پیامبر (ص) برای حفظ کانون خانواده، تأثیری در زید نکرد.[4]
نتیجه این که نه نحوۀ نگرش پیامبر، به علی (ع) و زید یکسان بوده است و نه فضایلی که هر یک از خانۀ پیامبر (ص) آموخته و کسب کردهاند، برابر است.
علی (ع)با ارادۀ الاهی و با هدفی از پیش تعیین شده، در محضر پیامبر اسلام (ص) تربیت یافتند و نمودی از کردار نبوی شدند، این فضیلتی است که در هیچ یک از صحابی پیامبر به چشم نمیخورد.
اگر مراد از سؤال انکار ولایت حضرت علی (ع) است، پاسخ این است که هیچ کس پرورش یافتن حضرت علی (ع) در خانۀ پیامبر (ص) را علت ولایت و وصایت آن حضرت معرفی نکرده است تا با رد فضیلت دانستن آن ولایت آن حضرت نفی شود.
پی نوشتها:
[1] شاهین، داریوش، ترجمۀ نهج البلاغه، ص 602 ؛ نهج البلاغۀ صبحی صالح، خطبۀ 192.
[2] طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 210 ؛ سید ابن طاووس، التحصین، قسم دوم، باب 25 ؛ اشرف عاملی، میرمحمد، فضایل السادات، ص 284 ؛ کتاب سلیم بن قیس هلائی، ص 392 و 431.
[3] اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ص 15.
[4] سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 321.
منابع و مآخذ:
1. نهج البلاغه، ترجمه، داریوش شاهین، چاپ و نشر جاویدان، چاپ ششم، 1357 ه.ش.
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، الطبعة الأولی، بیروت، لبنان، 1387 ه.ق.
3. احتجاج، طبرسی، تحقیق سید محمد باقر خرسان، انتشارات دارالنعمان، نجف، سال 1386 ه.ق.
4. التحصین، سید ابن طاووس، انتشارات دارالکتاب، قم، 1413 ه.ق.
5. فضایل السادات، میر محمد اشرف عاملی، شرکت معارف، 1380 ه.ق.
6. فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، جعفر سبحانی، نشر مشعر، 1375 ه.ش.
7. کتاب سلیم بن قیس هلالی، انتشارات الهادی، 1377 ه ق.
8. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، منشورات المکتبة الحیدریه، نجف اشرف.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] پرورش یافتن علی(ع) در خانه پیامبر اسلام(ص)، فضیلتی برای او نیست؛ چون زید بن حارثه نیز، در خانه پیامبر، پرورش یافته بود.
- [سایر] علی ابن ابی طالب امام اول شیعیان در کجا مدفون شده است؟
- [سایر] چرا ابن ملجم امیرالمومنین علی علیه السلام را به شهادت رساند؟ مگر وی از یاران حضرت نبود؟
- [سایر] ابن حجر عسقلانی در مورد نظرات ابن تیمیه در مورد حضرت علی ع چه نظری دارد؟
- [سایر] ابن تیمیه در مورد ابن ملجم- قاتل حضرت علی ع- چه دیدگاهی دارد؟
- [سایر] آیا زید بن علی علیه السلام دعوی امامت داشت یا خیر؟
- [سایر] آیا زید بن علی علیه السلام دعوی امامت داشت یا خیر؟ پاسخ :
- [سایر] آیا ادعای ابن تیمه درباره بغض صحابه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) صحیح است؟
- [سایر] آیا ادعای ابن تیمه درباره بغض صحابه نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) صحیح است؟
- [سایر] حمله به بیت وحی، خانه حضرت علی(ع) و فاطمه(س) چند روز پس از رحلت پیامبر(ص) بود؟
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.