در کتاب‌های لغت شیعه به معنای "پیرو" و "یاور" و نیز به معنای "منهاج و دین یکسان داشتن" آمده است.[1] واژه شیعه در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژه‌ای به پیروان حضرت علی (ع) پیدا کرده است. در مورد پیروان آن حضرت نیز در معانی متعددی استعمال شده است که عبارت اند از: 1. شیعه به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی (ع). 2. شیعه یعنی کسی که حضرت علی (ع) را از عثمان برتر می داند و در مقابل شیعه علی (ع) شیعه عثمان قرار دارد. 3. شیعه کسی است که حضرت علی (ع) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می داند. 4. شیعه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی (ع) اعتقاد دارد. البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست. شاید بتوان با توجه به فرقه‌های مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: "شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علی(ع) را سزاوارترین شخص برای جانشینی حضرت پیامبر اکرم (ص) می داند". در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروه‌های دیگر است؛ زیرا گروه‌های دیگر جانشینی پیامبر اکرم (ص) را انتخابی می دانند، ولی شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم (ص) منوط دانسته است. تاریخچه پیدایش تشیع بعض از پژوهش گران گفته اند تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند: گروهی می گویند: تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که گروهی از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: علی (ع) اولی به امامت و خلافت است. دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط می دانند و انتشار آرای عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط می دهند. گروه دیگری معتقدند: شیعه در روز فتنه الدار (روز قتل خلیفه سوم) پدید آمده است. دسته چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجرای حکمیت تا شهادت علی (ع)به وجود آمده است. دسته پنجم نیز آغاز تشیع را به نهضت کربلا و شهادت امام حسین (ع) ربط می دهند. در مقابل این اقوال پراکنده و متشتت، پژوهش گرانی معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا (ص) ریشه دارد و آن حضرت بارها این واژه را در باره پیروان و یاران حضرت علی (ع) استعمال کرده اند. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا، شیخ محمد حسین مظفر، محمدحسین زین عاملی و از میان علمای اهل سنت، محمد کرد علی می گویند: شماری از صحابه در عصر پیامبر اکرم (ص)به شیعه علی معروف بودند.[2] حق این است که در زمان خود پیامبر (ص) و به دست خود پیامبر (ص)، تشیع پایه گذاری شد و پس از وفات پیامبر (ص) صف شیعیان مشخص شد و کسانی که حضرت علی (ع) را جانشین پیامبر دانستند، شیعه علی نامیده شدند. واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده همه فرقه‌ها و گروه های شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و... را شامل می شود. اما در این میان واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که با این مفهوم عام تفاوت هایی دارد و بعضا پیروان اهل بیت (ع) را با آنها می خوانند که لازم است توضیح کوتاهی پیرامون هریک از این اصطلاحات داشته باشیم. برخی از این واژه‌ها عبارت است از: 1. رافضی: رفض به معنای رد کردن و ترک کردن و واگذاشتن کاری است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً در مقام مذمّت و بدگویی از شیعیان به کار می برند. درباره این واژه گفته شده است: از آن جا که شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد کردند "رافضی" خوانده می شوند. برخی نیز گفته‌اند. رافضی به شیعیانی گفته می شود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود، اردوی وی را ترک کردند. هر یک از دو معنا را که بپذیریم واژه رافضی با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست؛ زیرا این کلمه گروه هایی از زیدیه را در بر نمی گیرد. 2. جعفری: از آن جا که امام جعفر صادق (ع) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبری امامان معصوم (ع) هویّت فقهی و کلامی ویژه‌ای بخشید، شیعیان بهره‌مند از آموزه‌های آن بزرگوار به "جعفری" شهرت یافتند. امروزه واژه جعفری با شیعه اثنی عشری مترادف می نماید؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل می شود؛ زیرا آنان نیز به امامت امام جعفر صادق (ع) اعتقاد دارند. 3. امامی: در دوران هر یک از امامان به شیعیانی که به امامت امامان معصوم (ع) از فرزندان حضرت فاطمه (س) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه می دادند، امامی خوانده می شدند. امامی در سیر تاریخی اش، به تناسب زمان‌های مختلف معانی دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی (ع) نیز داشته، ولی امروزه معنایی معادل اثنی عشری دارد. 4. خاصّه: این واژه بیش‌تر در متون فقهی و در مقابل لفظ عامه (اکثریت مسلمانان) به کار می رود و به معنای شیعه است. معنای ویژه‌تر این واژه در متون فقهی امامیه اثنی عشری است که فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه می گیرند. 5. علوی: شاید این واژه در زمان هایی برگرایش کلامی شیعه (اعتقاد به برتری حضرت علی) دلالت می کرده است؛ اما بعدها بیش‌تر در معنای نسبی اش یعنی بیان وابستگی نسبی افراد به حضرت علی (ع) به کار رفته است. 6. فاطمی: این واژه بیشتر در معنای نسبی کاربرد دارد و برای تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین (ع)، از فرزندان محمد حنفیه که "کیسانیه" خود را بدو منسوب می ساختند، به کار می رود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه (س) نبود، هر چند در شمار فرزندان حضرت علی (ع) جای داشت. 7. طالبی: این واژه نیز مفهومی نسبی دارد ؛ ولی دایره شمولش از دو واژه پیشین بیش‌تر است. طالبی به معنای فرزندان ابوطالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت علی (ع) را نیز شامل می شود. فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب "مقاتل الطالبین" ابوالفرج اصفهانی به دست می آید که در آن از قیام‌های همه طالبی ها و از جمله قیام‌های فرزندان جعفر بن ابی طالب نیز نام برده است. این مجموعه ای از واژه ها است که در طول تاریخ با آنها از شیعه تعبیر شده است. تشیع در طول تاریخ پر بار خود، فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته است. فرازهایی که گاه این مکتب را در آستانه تسلط بر کلّ جهان اسلام قرار داده و نشیب هایی که گاه آن را در سراشیبی سقوط نمایانده است. در این میان، آنچه این مکتب را متمایز کرده، عناصری مانند پیشینه دیرین غنی بودن در ابعاد مختلف معارف اسلامی، ادّعای توان تشکیل حکومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعی چند و بالاخره هویّت مستقل آن در طول تاریخ بوده است. از آن جا که مذهب شیعه دارای پشتوانه های عقلی و فقهی و کلامی و اخلاقی و ... است توانسته است علی رغم همه محدودیت ها و فشارها و تبلیغات مسموم جای خود را در همه جای دنیا باز کند و در سرتاسر دنیا پیروان زیادی که روز به روز عدد آنها در حال افزایش است پیدا کند. اما متأسفانه باید اعتراف کنیم آفت بزرگ تفرقه و ایجاد فرقه های متعدد که از دیر باز دامن گیر همه ادیان و مذاهب بوده است کم و بیش دامن گیر مکتب تشیع نیز شده است که امیدواریم با آگاهی روز افزون همه مسلمانان و پیروان حقیقی پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) روزی همه مسلمانان با اتحاد و همدلی خود، دشمنان را ناکام کرده همه مذاهب انحرافی را کنار گذاشته و در زیر پرچم یک مذهب واحد جمع شوند. اما در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول وجود دارد: بغدادی در کتاب خود اصول فرق شیعه را سه فرقه دانسته است: زیدیه، کیسانیه، امامیه، وی در آغاز غلات را نیز از انشعابات شیعه دانسته، ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند از فرق های اسلامی به شمار نمی آیند.[3] شهرستانی اسماعیلیه را نیز در شمار شعبه های اصلی آورده است، و فرقه های اصلی شیعه را پنچ فرقه می داند.[4] خواجه طوسی (ره) در قواعدالعقاید با نظریه بغدادی موافقت نموده و اصول فرق شیعه را "زیدیه، کیسانیه، امامیه" دانسته است".[5] قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه می شمارد: کیسانیه، امامیه، زیدیه. بعضی نیز اصول فرق شیعی را چهار فرقه، امامیه، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه می دانند. آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه است، اما در مورد شاخه ها و فروع فرق اختلاف نظر وجود دارد. برای اطلاع بیشتر به کتاب های : الفرق بین الفرق ، ملل و نحل ،قواعد العقاید مراجعه فرمایید. پی نوشتها: [1] القاموس المحیط، ج 3، ص 61 و 62 ؛ تاج العروس، ج 5، ص 405 ؛ لسان العرب، ج 7، ص 258 ؛ النهایه ابن اثیر، ج 2، ص 246. [2] نک: تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان، ص 24 - 28. [3] الفرق بین الفرق، بغدادی، عبدالقاهر، ص 21- 23. [4] ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 147. [5] طوسی، خواجه نصیر، قواعد العقاید، تحقیق، ربانی، علی، ص 110. منبع: http://farsi.islamquest.net
در کتابهای لغت شیعه به معنای "پیرو" و "یاور" و نیز به معنای "منهاج و دین یکسان داشتن" آمده است.[1]
واژه شیعه در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژهای به پیروان حضرت علی (ع) پیدا کرده است. در مورد پیروان آن حضرت نیز در معانی متعددی استعمال شده است که عبارت اند از:
1. شیعه به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی (ع).
2. شیعه یعنی کسی که حضرت علی (ع) را از عثمان برتر می داند و در مقابل شیعه علی (ع) شیعه عثمان قرار دارد.
3. شیعه کسی است که حضرت علی (ع) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می داند.
4. شیعه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی (ع) اعتقاد دارد.
البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست. شاید بتوان با توجه به فرقههای مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: "شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علی(ع) را سزاوارترین شخص برای جانشینی حضرت پیامبر اکرم (ص) می داند". در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروههای دیگر است؛ زیرا گروههای دیگر جانشینی پیامبر اکرم (ص) را انتخابی می دانند، ولی شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم (ص) منوط دانسته است.
تاریخچه پیدایش تشیع
بعض از پژوهش گران گفته اند تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند:
گروهی می گویند: تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که گروهی از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: علی (ع) اولی به امامت و خلافت است.
دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط می دانند و انتشار آرای عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط می دهند.
گروه دیگری معتقدند: شیعه در روز فتنه الدار (روز قتل خلیفه سوم) پدید آمده است.
دسته چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجرای حکمیت تا شهادت علی (ع)به وجود آمده است.
دسته پنجم نیز آغاز تشیع را به نهضت کربلا و شهادت امام حسین (ع) ربط می دهند.
در مقابل این اقوال پراکنده و متشتت، پژوهش گرانی معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا (ص) ریشه دارد و آن حضرت بارها این واژه را در باره پیروان و یاران حضرت علی (ع) استعمال کرده اند. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا، شیخ محمد حسین مظفر، محمدحسین زین عاملی و از میان علمای اهل سنت، محمد کرد علی می گویند: شماری از صحابه در عصر پیامبر اکرم (ص)به شیعه علی معروف بودند.[2]
حق این است که در زمان خود پیامبر (ص) و به دست خود پیامبر (ص)، تشیع پایه گذاری شد و پس از وفات پیامبر (ص) صف شیعیان مشخص شد و کسانی که حضرت علی (ع) را جانشین پیامبر دانستند، شیعه علی نامیده شدند.
واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده همه فرقهها و گروه های شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و... را شامل می شود. اما در این میان واژههای دیگری نیز وجود دارد که با این مفهوم عام تفاوت هایی دارد و بعضا پیروان اهل بیت (ع) را با آنها می خوانند که لازم است توضیح کوتاهی پیرامون هریک از این اصطلاحات داشته باشیم. برخی از این واژهها عبارت است از:
1. رافضی: رفض به معنای رد کردن و ترک کردن و واگذاشتن کاری است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً در مقام مذمّت و بدگویی از شیعیان به کار می برند. درباره این واژه گفته شده است: از آن جا که شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد کردند "رافضی" خوانده می شوند. برخی نیز گفتهاند. رافضی به شیعیانی گفته می شود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود، اردوی وی را ترک کردند. هر یک از دو معنا را که بپذیریم واژه رافضی با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست؛ زیرا این کلمه گروه هایی از زیدیه را در بر نمی گیرد.
2. جعفری: از آن جا که امام جعفر صادق (ع) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبری امامان معصوم (ع) هویّت فقهی و کلامی ویژهای بخشید، شیعیان بهرهمند از آموزههای آن بزرگوار به "جعفری" شهرت یافتند. امروزه واژه جعفری با شیعه اثنی عشری مترادف می نماید؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل می شود؛ زیرا آنان نیز به امامت امام جعفر صادق (ع) اعتقاد دارند.
3. امامی: در دوران هر یک از امامان به شیعیانی که به امامت امامان معصوم (ع) از فرزندان حضرت فاطمه (س) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه می دادند، امامی خوانده می شدند. امامی در سیر تاریخی اش، به تناسب زمانهای مختلف معانی دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی (ع) نیز داشته، ولی امروزه معنایی معادل اثنی عشری دارد.
4. خاصّه: این واژه بیشتر در متون فقهی و در مقابل لفظ عامه (اکثریت مسلمانان) به کار می رود و به معنای شیعه است. معنای ویژهتر این واژه در متون فقهی امامیه اثنی عشری است که فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه می گیرند.
5. علوی: شاید این واژه در زمان هایی برگرایش کلامی شیعه (اعتقاد به برتری حضرت علی) دلالت می کرده است؛ اما بعدها بیشتر در معنای نسبی اش یعنی بیان وابستگی نسبی افراد به حضرت علی (ع) به کار رفته است.
6. فاطمی: این واژه بیشتر در معنای نسبی کاربرد دارد و برای تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین (ع)، از فرزندان محمد حنفیه که "کیسانیه" خود را بدو منسوب می ساختند، به کار می رود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه (س) نبود، هر چند در شمار فرزندان حضرت علی (ع) جای داشت.
7. طالبی: این واژه نیز مفهومی نسبی دارد ؛ ولی دایره شمولش از دو واژه پیشین بیشتر است. طالبی به معنای فرزندان ابوطالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت علی (ع) را نیز شامل می شود. فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب "مقاتل الطالبین" ابوالفرج اصفهانی به دست می آید که در آن از قیامهای همه طالبی ها و از جمله قیامهای فرزندان جعفر بن ابی طالب نیز نام برده است.
این مجموعه ای از واژه ها است که در طول تاریخ با آنها از شیعه تعبیر شده است.
تشیع در طول تاریخ پر بار خود، فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است. فرازهایی که گاه این مکتب را در آستانه تسلط بر کلّ جهان اسلام قرار داده و نشیب هایی که گاه آن را در سراشیبی سقوط نمایانده است. در این میان، آنچه این مکتب را متمایز کرده، عناصری مانند پیشینه دیرین غنی بودن در ابعاد مختلف معارف اسلامی، ادّعای توان تشکیل حکومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعی چند و بالاخره هویّت مستقل آن در طول تاریخ بوده است. از آن جا که مذهب شیعه دارای پشتوانه های عقلی و فقهی و کلامی و اخلاقی و ... است توانسته است علی رغم همه محدودیت ها و فشارها و تبلیغات مسموم جای خود را در همه جای دنیا باز کند و در سرتاسر دنیا پیروان زیادی که روز به روز عدد آنها در حال افزایش است پیدا کند. اما متأسفانه باید اعتراف کنیم آفت بزرگ تفرقه و ایجاد فرقه های متعدد که از دیر باز دامن گیر همه ادیان و مذاهب بوده است کم و بیش دامن گیر مکتب تشیع نیز شده است که امیدواریم با آگاهی روز افزون همه مسلمانان و پیروان حقیقی پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) روزی همه مسلمانان با اتحاد و همدلی خود، دشمنان را ناکام کرده همه مذاهب انحرافی را کنار گذاشته و در زیر پرچم یک مذهب واحد جمع شوند.
اما در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول وجود دارد:
بغدادی در کتاب خود اصول فرق شیعه را سه فرقه دانسته است: زیدیه، کیسانیه، امامیه، وی در آغاز غلات را نیز از انشعابات شیعه دانسته، ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند از فرق های اسلامی به شمار نمی آیند.[3]
شهرستانی اسماعیلیه را نیز در شمار شعبه های اصلی آورده است، و فرقه های اصلی شیعه را پنچ فرقه می داند.[4]
خواجه طوسی (ره) در قواعدالعقاید با نظریه بغدادی موافقت نموده و اصول فرق شیعه را "زیدیه، کیسانیه، امامیه" دانسته است".[5] قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه می شمارد: کیسانیه، امامیه، زیدیه.
بعضی نیز اصول فرق شیعی را چهار فرقه، امامیه، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه می دانند.
آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه است، اما در مورد شاخه ها و فروع فرق اختلاف نظر وجود دارد.
برای اطلاع بیشتر به کتاب های : الفرق بین الفرق ، ملل و نحل ،قواعد العقاید مراجعه فرمایید.
پی نوشتها:
[1] القاموس المحیط، ج 3، ص 61 و 62 ؛ تاج العروس، ج 5، ص 405 ؛ لسان العرب، ج 7، ص 258 ؛ النهایه ابن اثیر، ج 2، ص 246.
[2] نک: تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان، ص 24 - 28.
[3] الفرق بین الفرق، بغدادی، عبدالقاهر، ص 21- 23.
[4] ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 147.
[5] طوسی، خواجه نصیر، قواعد العقاید، تحقیق، ربانی، علی، ص 110.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] شیعیان بر چه اساسی امامان خود را معصوم می دانند؟
- [سایر] شیعیان بر چه اساسی امامان خود را معصوم می دانند؟
- [سایر] جایگاه شورای نگهبان در قانون اساسی چگونه است؟ لطفا ترکیب، وظایف و صلاحیت های این شورا را به استناد قانون اساسی بیان فرمایید.
- [سایر] جایگاه شورای نگهبان در قانون اساسی چگونه است؟ لطفا ترکیب، وظایف و صلاحیت های این شورا را به استناد قانون اساسی بیان فرمایید.
- [سایر] آیا قرآن و روایات به تعداد امامان اشاره ای دارند؟
- [سایر] چرا تعداد شیعه ها از همان ابتدا کم بوده است؟
- [سایر] تعداد موجودات در هر گروه مثل انسان بر چه اساسی است؟ چون موجود وجود نداشته، بلکه خلق شده است و فقط هر موجودی یک (من) است که به او اراده داده میشود، تعداد بر چه اساسی میتواند باشد که یک عدد ثابتی باشد که نه اینکه موجودی خلق نشود و نه موجودی اضافه خلق شود؟ آفرینش (من) بر چه اساسی است تا مطمئن شویم موجودی نیست که خلق نشده باشد؟
- [سایر] از چه زمانی مسلمین به شیعه و سنی تقسیم شدند و چرا تعداد سنی ها از شیعیان بیشتر است؟
- [سایر] نظر حضرت آیت الله خویی(ره) را درباره تعداد آیات ناسخ و منسوخ مرقوم فرمایید.
- [سایر] همسران حضرت علی علیه السّلام چند تا بودند و تعداد فرزندان آنها را مرقوم فرمائید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] خودداری کردن از بول و غائط مکروه است و اگر موجب فساد بدن شود و ضرر اساسی داشته باشد، حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جنس هایی را که با وزن و پیمانه نمی فروشند بلکه با عدد و متر می فروشند مانند تخم مرغ و پارچه و بسیاری از ظروف و یا با مشاهده می فروشند مانند بسیاری از حیوانات، اگر تعداد کمتر را به تعداد بیشتر بفروشند اشکال ندارد.
- [آیت الله سبحانی] جنس هایی را که با وزن و پیمانه نمی فروشند بلکه با عدد و متر می فروشند مانند تخم مرغ و پارچه و بسیاری از ظروف و یا با مشاهده می فروشند مانند بسیاری از حیوانات، اگر تعداد کمتر را به تعداد بیشتر بفروشند اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کسی که چند نماز از او قضا شده و تعداد آنها را نمیداند، مثلاً نمیداند چهار تا بوده یا پنج تا، چنانچه مقدار کمتر را بخواند کافی است.
- [آیت الله اردبیلی] عاریه یک چیز به چند شخص معیّن صحیح است، ولی عاریه دادن آن به جماعتی که تعداد آنها معلوم نیست، اشکال دارد.
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زنی که عادت عددیّه دارد بیشتر از شماره عادت خود خون ببیند و از ده روز نیز بیشتر شود، چنانچه همه خونهایی که دیده مثل هم باشند،باید برای تعیین روز شروع حیض، به وقت شروع عادت خویشان خود مراجعه کند و از آن وقت به تعداد روزهای عادت خود را حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد و اگر خویشاوندی نداشت و یا وقت شروع عادت آنان یکسان نبود، باید از هنگام دیدن خون، به تعداد روزهای عادت خود را حیض قرار دهد و اگر همه خونهایی که دیده یک جور نباشند بلکه چند روز از آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد، اگر روزهایی که خون نشانه حیض را دارد با شماره روزهای عادت او یک اندازه باشد، باید همان روزها را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر تعداد روزهایی که خون نشانه حیض را دارد از تعداد روزهای عادت او بیشتر باشد، فقط به اندازه روزهای عادت خود را حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد و اگر تعداد روزهایی که خون نشانه حیض را دارد از تعداد روزهای عادت او کمتر باشد، باید آن روزها را با چند روز دیگر که روی هم به اندازه روزهای عادت او میشوند، حیض و بقیّه را استحاضه قرار دهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شخصی از عامه بمیرد و از او یک دختر عامی مذهب بماند و برادری داشته باشد اگر برادر شیعه باشد و یا پس از مرگ برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام برادر شیعه می تواند انچه از ترکه میت زیاد می اید از باب تعصیب بگیرد هر چند تعصیب در مذهب شیعه باطل است و همچنین اگر شخصی از عامه یک خواهر عامی مذهب وارث داشته باشد و عموی ابوینی داشته باشد چنانچه عموی او شیعه باشد و یا بعد از مرگ پسر برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام می تواند انچه از باب تعصیب به او می رسد بگیرد و همچنین است حکم در سایر موارد تعصیب
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را نخراشد و به خود سیلی نزند و آسیب نرساند، بلکه اگر آسیب به نقص اساسی بدن بینجامد، حرام میباشد.
- [آیت الله بروجردی] کسی که زکات میگیرد باید شیعه دوازده امامی باشد و اگر انسان کسی را شیعه بداند و به او زکات بدهد، بعد معلوم شود شیعه نبوده، باید دوباره زکات بدهد.