اگر ممکن است تعداد فرق اساسی شیعه را بیان فرمایید؟
در کتاب‌های لغت شیعه به معنای "پیرو" و "یاور" و نیز به معنای "منهاج و دین یکسان داشتن" آمده است.[1] واژه شیعه در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژه‌ای به پیروان حضرت علی (ع) پیدا کرده است. در مورد پیروان آن حضرت نیز در معانی متعددی استعمال شده است که عبارت اند از: 1. شیعه به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی (ع). 2. شیعه یعنی کسی که حضرت علی (ع) را از عثمان برتر می داند و در مقابل شیعه علی (ع) شیعه عثمان قرار دارد. 3. شیعه کسی است که حضرت علی (ع) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می داند. 4. شیعه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی (ع) اعتقاد دارد. البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست. شاید بتوان با توجه به فرقه‌های مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: "شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علی(ع) را سزاوارترین شخص برای جانشینی حضرت پیامبر اکرم (ص) می داند". در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروه‌های دیگر است؛ زیرا گروه‌های دیگر جانشینی پیامبر اکرم (ص) را انتخابی می دانند، ولی شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم (ص) منوط دانسته است. تاریخچه پیدایش تشیع بعض از پژوهش گران گفته اند تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند: گروهی می گویند: تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که گروهی از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: علی (ع) اولی به امامت و خلافت است. دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط می دانند و انتشار آرای عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط می دهند. گروه دیگری معتقدند: شیعه در روز فتنه الدار (روز قتل خلیفه سوم) پدید آمده است. دسته چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجرای حکمیت تا شهادت علی (ع)به وجود آمده است. دسته پنجم نیز آغاز تشیع را به نهضت کربلا و شهادت امام حسین (ع) ربط می دهند. در مقابل این اقوال پراکنده و متشتت، پژوهش گرانی معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا (ص) ریشه دارد و آن حضرت بارها این واژه را در باره پیروان و یاران حضرت علی (ع) استعمال کرده اند. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا، شیخ محمد حسین مظفر، محمدحسین زین عاملی و از میان علمای اهل سنت، محمد کرد علی می گویند: شماری از صحابه در عصر پیامبر اکرم (ص)به شیعه علی معروف بودند.[2] حق این است که در زمان خود پیامبر (ص) و به دست خود پیامبر (ص)، تشیع پایه گذاری شد و پس از وفات پیامبر (ص) صف شیعیان مشخص شد و کسانی که حضرت علی (ع) را جانشین پیامبر دانستند، شیعه علی نامیده شدند. واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده همه فرقه‌ها و گروه های شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و... را شامل می شود. اما در این میان واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که با این مفهوم عام تفاوت هایی دارد و بعضا پیروان اهل بیت (ع) را با آنها می خوانند که لازم است توضیح کوتاهی پیرامون هریک از این اصطلاحات داشته باشیم. برخی از این واژه‌ها عبارت است از: 1. رافضی: رفض به معنای رد کردن و ترک کردن و واگذاشتن کاری است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً در مقام مذمّت و بدگویی از شیعیان به کار می برند. درباره این واژه گفته شده است: از آن جا که شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد کردند "رافضی" خوانده می شوند. برخی نیز گفته‌اند. رافضی به شیعیانی گفته می شود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود، اردوی وی را ترک کردند. هر یک از دو معنا را که بپذیریم واژه رافضی با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست؛ زیرا این کلمه گروه هایی از زیدیه را در بر نمی گیرد. 2. جعفری: از آن جا که امام جعفر صادق (ع) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبری امامان معصوم (ع) هویّت فقهی و کلامی ویژه‌ای بخشید، شیعیان بهره‌مند از آموزه‌های آن بزرگوار به "جعفری" شهرت یافتند. امروزه واژه جعفری با شیعه اثنی عشری مترادف می نماید؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل می شود؛ زیرا آنان نیز به امامت امام جعفر صادق (ع) اعتقاد دارند. 3. امامی: در دوران هر یک از امامان به شیعیانی که به امامت امامان معصوم (ع) از فرزندان حضرت فاطمه (س) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه می دادند، امامی خوانده می شدند. امامی در سیر تاریخی اش، به تناسب زمان‌های مختلف معانی دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی (ع) نیز داشته، ولی امروزه معنایی معادل اثنی عشری دارد. 4. خاصّه: این واژه بیش‌تر در متون فقهی و در مقابل لفظ عامه (اکثریت مسلمانان) به کار می رود و به معنای شیعه است. معنای ویژه‌تر این واژه در متون فقهی امامیه اثنی عشری است که فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه می گیرند. 5. علوی: شاید این واژه در زمان هایی برگرایش کلامی شیعه (اعتقاد به برتری حضرت علی) دلالت می کرده است؛ اما بعدها بیش‌تر در معنای نسبی اش یعنی بیان وابستگی نسبی افراد به حضرت علی (ع) به کار رفته است. 6. فاطمی: این واژه بیشتر در معنای نسبی کاربرد دارد و برای تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین (ع)، از فرزندان محمد حنفیه که "کیسانیه" خود را بدو منسوب می ساختند، به کار می رود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه (س) نبود، هر چند در شمار فرزندان حضرت علی (ع) جای داشت. 7. طالبی: این واژه نیز مفهومی نسبی دارد ؛ ولی دایره شمولش از دو واژه پیشین بیش‌تر است. طالبی به معنای فرزندان ابوطالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت علی (ع) را نیز شامل می شود. فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب "مقاتل الطالبین" ابوالفرج اصفهانی به دست می آید که در آن از قیام‌های همه طالبی ها و از جمله قیام‌های فرزندان جعفر بن ابی طالب نیز نام برده است. این مجموعه ای از واژه ها است که در طول تاریخ با آنها از شیعه تعبیر شده است. تشیع در طول تاریخ پر بار خود، فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته است. فرازهایی که گاه این مکتب را در آستانه تسلط بر کلّ جهان اسلام قرار داده و نشیب هایی که گاه آن را در سراشیبی سقوط نمایانده است. در این میان، آنچه این مکتب را متمایز کرده، عناصری مانند پیشینه دیرین غنی بودن در ابعاد مختلف معارف اسلامی، ادّعای توان تشکیل حکومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعی چند و بالاخره هویّت مستقل آن در طول تاریخ بوده است. از آن جا که مذهب شیعه دارای پشتوانه های عقلی و فقهی و کلامی و اخلاقی و ... است توانسته است علی رغم همه محدودیت ها و فشارها و تبلیغات مسموم جای خود را در همه جای دنیا باز کند و در سرتاسر دنیا پیروان زیادی که روز به روز عدد آنها در حال افزایش است پیدا کند. اما متأسفانه باید اعتراف کنیم آفت بزرگ تفرقه و ایجاد فرقه های متعدد که از دیر باز دامن گیر همه ادیان و مذاهب بوده است کم و بیش دامن گیر مکتب تشیع نیز شده است که امیدواریم با آگاهی روز افزون همه مسلمانان و پیروان حقیقی پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) روزی همه مسلمانان با اتحاد و همدلی خود، دشمنان را ناکام کرده همه مذاهب انحرافی را کنار گذاشته و در زیر پرچم یک مذهب واحد جمع شوند. اما در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول وجود دارد: بغدادی در کتاب خود اصول فرق شیعه را سه فرقه دانسته است: زیدیه، کیسانیه، امامیه، وی در آغاز غلات را نیز از انشعابات شیعه دانسته، ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند از فرق های اسلامی به شمار نمی آیند.[3] شهرستانی اسماعیلیه را نیز در شمار شعبه های اصلی آورده است، و فرقه های اصلی شیعه را پنچ فرقه می داند.[4] خواجه طوسی (ره) در قواعدالعقاید با نظریه بغدادی موافقت نموده و اصول فرق شیعه را "زیدیه، کیسانیه، امامیه" دانسته است".[5] قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه می شمارد: کیسانیه، امامیه، زیدیه. بعضی نیز اصول فرق شیعی را چهار فرقه، امامیه، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه می دانند. آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه است، اما در مورد شاخه ها و فروع فرق اختلاف نظر وجود دارد. برای اطلاع بیشتر به کتاب های : الفرق بین الفرق ، ملل و نحل ،قواعد العقاید مراجعه فرمایید. پی نوشتها: [1] القاموس المحیط، ج 3، ص 61 و 62 ؛ تاج العروس، ج 5، ص 405 ؛ لسان العرب، ج 7، ص 258 ؛ النهایه ابن اثیر، ج 2، ص 246. [2] نک: تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان، ص 24 - 28. [3] الفرق بین الفرق، بغدادی، عبدالقاهر، ص 21- 23. [4] ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 147. [5] طوسی، خواجه نصیر، قواعد العقاید، تحقیق، ربانی، علی، ص 110. منبع: http://farsi.islamquest.net
عنوان سوال:

اگر ممکن است تعداد فرق اساسی شیعه را بیان فرمایید؟


پاسخ:

در کتاب‌های لغت شیعه به معنای "پیرو" و "یاور" و نیز به معنای "منهاج و دین یکسان داشتن" آمده است.[1]
واژه شیعه در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژه‌ای به پیروان حضرت علی (ع) پیدا کرده است. در مورد پیروان آن حضرت نیز در معانی متعددی استعمال شده است که عبارت اند از:
1. شیعه به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی (ع).
2. شیعه یعنی کسی که حضرت علی (ع) را از عثمان برتر می داند و در مقابل شیعه علی (ع) شیعه عثمان قرار دارد.
3. شیعه کسی است که حضرت علی (ع) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می داند.
4. شیعه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی (ع) اعتقاد دارد.
البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست. شاید بتوان با توجه به فرقه‌های مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: "شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علی(ع) را سزاوارترین شخص برای جانشینی حضرت پیامبر اکرم (ص) می داند". در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروه‌های دیگر است؛ زیرا گروه‌های دیگر جانشینی پیامبر اکرم (ص) را انتخابی می دانند، ولی شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم (ص) منوط دانسته است.
تاریخچه پیدایش تشیع
بعض از پژوهش گران گفته اند تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند:
گروهی می گویند: تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که گروهی از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: علی (ع) اولی به امامت و خلافت است.
دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط می دانند و انتشار آرای عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط می دهند.
گروه دیگری معتقدند: شیعه در روز فتنه الدار (روز قتل خلیفه سوم) پدید آمده است.
دسته چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجرای حکمیت تا شهادت علی (ع)به وجود آمده است.
دسته پنجم نیز آغاز تشیع را به نهضت کربلا و شهادت امام حسین (ع) ربط می دهند.
در مقابل این اقوال پراکنده و متشتت، پژوهش گرانی معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا (ص) ریشه دارد و آن حضرت بارها این واژه را در باره پیروان و یاران حضرت علی (ع) استعمال کرده اند. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا، شیخ محمد حسین مظفر، محمدحسین زین عاملی و از میان علمای اهل سنت، محمد کرد علی می گویند: شماری از صحابه در عصر پیامبر اکرم (ص)به شیعه علی معروف بودند.[2]
حق این است که در زمان خود پیامبر (ص) و به دست خود پیامبر (ص)، تشیع پایه گذاری شد و پس از وفات پیامبر (ص) صف شیعیان مشخص شد و کسانی که حضرت علی (ع) را جانشین پیامبر دانستند، شیعه علی نامیده شدند.
واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده همه فرقه‌ها و گروه های شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و... را شامل می شود. اما در این میان واژه‌های دیگری نیز وجود دارد که با این مفهوم عام تفاوت هایی دارد و بعضا پیروان اهل بیت (ع) را با آنها می خوانند که لازم است توضیح کوتاهی پیرامون هریک از این اصطلاحات داشته باشیم. برخی از این واژه‌ها عبارت است از:
1. رافضی: رفض به معنای رد کردن و ترک کردن و واگذاشتن کاری است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً در مقام مذمّت و بدگویی از شیعیان به کار می برند. درباره این واژه گفته شده است: از آن جا که شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد کردند "رافضی" خوانده می شوند. برخی نیز گفته‌اند. رافضی به شیعیانی گفته می شود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود، اردوی وی را ترک کردند. هر یک از دو معنا را که بپذیریم واژه رافضی با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست؛ زیرا این کلمه گروه هایی از زیدیه را در بر نمی گیرد.
2. جعفری: از آن جا که امام جعفر صادق (ع) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبری امامان معصوم (ع) هویّت فقهی و کلامی ویژه‌ای بخشید، شیعیان بهره‌مند از آموزه‌های آن بزرگوار به "جعفری" شهرت یافتند. امروزه واژه جعفری با شیعه اثنی عشری مترادف می نماید؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل می شود؛ زیرا آنان نیز به امامت امام جعفر صادق (ع) اعتقاد دارند.
3. امامی: در دوران هر یک از امامان به شیعیانی که به امامت امامان معصوم (ع) از فرزندان حضرت فاطمه (س) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه می دادند، امامی خوانده می شدند. امامی در سیر تاریخی اش، به تناسب زمان‌های مختلف معانی دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی (ع) نیز داشته، ولی امروزه معنایی معادل اثنی عشری دارد.
4. خاصّه: این واژه بیش‌تر در متون فقهی و در مقابل لفظ عامه (اکثریت مسلمانان) به کار می رود و به معنای شیعه است. معنای ویژه‌تر این واژه در متون فقهی امامیه اثنی عشری است که فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه می گیرند.
5. علوی: شاید این واژه در زمان هایی برگرایش کلامی شیعه (اعتقاد به برتری حضرت علی) دلالت می کرده است؛ اما بعدها بیش‌تر در معنای نسبی اش یعنی بیان وابستگی نسبی افراد به حضرت علی (ع) به کار رفته است.
6. فاطمی: این واژه بیشتر در معنای نسبی کاربرد دارد و برای تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین (ع)، از فرزندان محمد حنفیه که "کیسانیه" خود را بدو منسوب می ساختند، به کار می رود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه (س) نبود، هر چند در شمار فرزندان حضرت علی (ع) جای داشت.
7. طالبی: این واژه نیز مفهومی نسبی دارد ؛ ولی دایره شمولش از دو واژه پیشین بیش‌تر است. طالبی به معنای فرزندان ابوطالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت علی (ع) را نیز شامل می شود. فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب "مقاتل الطالبین" ابوالفرج اصفهانی به دست می آید که در آن از قیام‌های همه طالبی ها و از جمله قیام‌های فرزندان جعفر بن ابی طالب نیز نام برده است.
این مجموعه ای از واژه ها است که در طول تاریخ با آنها از شیعه تعبیر شده است.
تشیع در طول تاریخ پر بار خود، فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشته است. فرازهایی که گاه این مکتب را در آستانه تسلط بر کلّ جهان اسلام قرار داده و نشیب هایی که گاه آن را در سراشیبی سقوط نمایانده است. در این میان، آنچه این مکتب را متمایز کرده، عناصری مانند پیشینه دیرین غنی بودن در ابعاد مختلف معارف اسلامی، ادّعای توان تشکیل حکومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعی چند و بالاخره هویّت مستقل آن در طول تاریخ بوده است. از آن جا که مذهب شیعه دارای پشتوانه های عقلی و فقهی و کلامی و اخلاقی و ... است توانسته است علی رغم همه محدودیت ها و فشارها و تبلیغات مسموم جای خود را در همه جای دنیا باز کند و در سرتاسر دنیا پیروان زیادی که روز به روز عدد آنها در حال افزایش است پیدا کند. اما متأسفانه باید اعتراف کنیم آفت بزرگ تفرقه و ایجاد فرقه های متعدد که از دیر باز دامن گیر همه ادیان و مذاهب بوده است کم و بیش دامن گیر مکتب تشیع نیز شده است که امیدواریم با آگاهی روز افزون همه مسلمانان و پیروان حقیقی پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) روزی همه مسلمانان با اتحاد و همدلی خود، دشمنان را ناکام کرده همه مذاهب انحرافی را کنار گذاشته و در زیر پرچم یک مذهب واحد جمع شوند.
اما در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول وجود دارد:
بغدادی در کتاب خود اصول فرق شیعه را سه فرقه دانسته است: زیدیه، کیسانیه، امامیه، وی در آغاز غلات را نیز از انشعابات شیعه دانسته، ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند از فرق های اسلامی به شمار نمی آیند.[3]
شهرستانی اسماعیلیه را نیز در شمار شعبه های اصلی آورده است، و فرقه های اصلی شیعه را پنچ فرقه می داند.[4]
خواجه طوسی (ره) در قواعدالعقاید با نظریه بغدادی موافقت نموده و اصول فرق شیعه را "زیدیه، کیسانیه، امامیه" دانسته است".[5] قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه می شمارد: کیسانیه، امامیه، زیدیه.
بعضی نیز اصول فرق شیعی را چهار فرقه، امامیه، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه می دانند.
آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه است، اما در مورد شاخه ها و فروع فرق اختلاف نظر وجود دارد.
برای اطلاع بیشتر به کتاب های : الفرق بین الفرق ، ملل و نحل ،قواعد العقاید مراجعه فرمایید.
پی نوشتها:
[1] القاموس المحیط، ج 3، ص 61 و 62 ؛ تاج العروس، ج 5، ص 405 ؛ لسان العرب، ج 7، ص 258 ؛ النهایه ابن اثیر، ج 2، ص 246.
[2] نک: تاریخ تشیع در ایران رسول جعفریان، ص 24 - 28.
[3] الفرق بین الفرق، بغدادی، عبدالقاهر، ص 21- 23.
[4] ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 147.
[5] طوسی، خواجه نصیر، قواعد العقاید، تحقیق، ربانی، علی، ص 110.

منبع: http://farsi.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین