راه گم کردن علاقه به این دنیا و تمام هم و غم خود را روی آخرت گذاشتن چیست؟
یکم. توبه از حب دنیا توبه از (موجودات و مخلوقات) نیست؛ بلکه بازگشت از دنیای مذموم، خوش بودن و لذت بردن از آنها است؛ آن هم خوشی و التذاذی که به این زندگی بر می گردد. در فرهنگ دینی، دنیایی که معبود و مقصود برخی می گردد و حب آن و عشق به آن همه وجود آنان را فرا می گیرد؛ همان هوا و التذاذ مربوط به این زندگی است که با این و آن حاصل می شود! خواستن دنیای مذموم، خوشی و التذاذ نفسانی همان خود را خواستن است. آنچه انسان از مال و جاه، خوردنی، آشامیدنی، همسر و فرزند، مسکن و باغ، طلا و نقره و این و آن می خواهد، برای این است که التذاذ و خوشی نفسانی خویش را در آنها و به سبب آنها و با آنها می بیند، وگرنه خود اینها مطلوب و مقصود اصلی او نیست و اگر گاهی خود اینها مطلوب و مقصود انسان می شود، اشتباهی بیش نیست! بنابراین حب دنیا، یعنی حب خوشی و التذاذ نفسانی خود و وقتی آدمی خوشی و التذاذ نفسانی با این و آن را دوست داشت، در حقیقت، گرفتار رذیله (حب دنیا) است. (1) دوم. برای رهایی از این حب و دنیای مذموم توجه به امور ذیل بایسته است: 1. سلامتی و روشنی دل: سالک به دل روشن و دریافت کننده نیاز دارد و هر چه دل او روشن تر و سالم تر باشد؛ به همان اندازه در گرفتن آنچه باید دریافت کند موفق تر خواهد بود و در نتیجه خواهد توانست در طریق سلوک پیش برود. حب دنیا، دل را تیره می سازد و سلامت آن را از میان می برد. ماهیت آن را تغییر داده، روشنی را از آن می گیرد. چشم و گوش آن را از کار انداخته، نمی گذارد دل کار خود را انجام دهد. پس تامل در این حقیقت که حب دنیا بزرگ ترین ظلم به خویشتن است موجب می گردد آدمی اراده خویش را تقویت کند و عزم خود را بر ترک حب دنیا جزم نماید و این در واقع گام اول است. گفت پیغمبر که حق فرموده است: من نگنجم هیچ در بالا و پست در زمین و آسمان و عرش نیز من نگنجم این یقین دان ای عزیز در دل مومن بگنجم ای عجب! که مرا جویی در آن دل ها طلب گفت: (فادخل فی عبادی تلتقی جنة من رویتی) یا متقی!(2) 2. دوری از هواهای نفسانی؛ خداوند خطاب به داود (علیه السلام) می فرماید:‌(... و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله) (3) ؛ (تبعیت از هوای نفس نکن تا تو را از راه خدا گمراه کند). این بدان معنا است که تبعیت از هواهای نفسانی ، موجب انحراف از صراط مستقیم در (سفر الحق) است و اینکه حرکت در صراطی که منتهی به حضرت معبود می گردد ، مشروط به کنار گذاشتن هواها است. (4) مرا هوا را تو وزیر خود مساز که برآید جان پاکت از نماز. (5) 3. زهد ورزی؛ حضرت علی (علیه السلام) زهد را گونه ای نگریستن به دنیا می داند، نه روش زندگی در آن و این نگرش موجب می گردد علاقه به دنیا مذموم در انسان ، رو به گاهش گذارد. آن حضرت در تعریف زهد می فرماید: (زهد با همه شاخ و برگش میان دو کلمه قرآن است: (تا بر آنچه از دست شما رفته است حسرت نخورید و به آنچه به شما رسیده است ، شادمان نشوید)) (6) هر آنکه بر از دست رفته ، اندوهگین و بر دستاورد، شاد نشود، هر دو روی زهد را گرفته است). (7) ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش بیش آید پیش او دنیا و پیش راه های مختلف آسان شده است هر یکی را ملتی چون جان شده است مرد باش و مسخره موران مشو رو سر خود گیر و سرگردان مشو(8) 4. توجه به احوال گذشتگان؛ فرازهای ذیل که از زبان مبارک امام علی (علیه السلام) نقل شده، برای بیان مقصود کافی است: (اخبار گذشتگان و آنچه را بر نسل های پیشین رفته است، به یادآور. بر سرزمین هایشان بگذرد و در آثار بازماندگان شان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جای گرفتند! بی گمان در می یابی که از میان دوستان به سرای غربت در افتاده اند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتی چو آنان یابی). (9) 5. مرگ اندیشی؛ تفکر و تامل در مرگ و یاد آن، موجب بی رغبتی به دنیا می شود؛ چنان که حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: (آنکه یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود) . (10) 6. ترک ویژگی های اصلی دنیا؛ کسی که می خواهد از دنیای مذموم فاصله بگیرد، باید بکوشد تا متصف به اوصاف اهل دنیا نباشد، ویژگی های اهل دنیا بنابر حدیث معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیست مورد است که اهل آخرت نباید بدان ها آراسته باشد. (11) اهل دنیا چنین هستند: 1.پرخور و شکم باره اند؛ 2.خنده فراوان می کنند؛ 3.پر خواب هستند؛ 4.خشم فراوان دارند؛ 5.کم خرسند می گردند و همواره از دیگران طلب کارند؛ 6.وقتی به دیگران بدی می کنند، پوزش نمی خواهند؛ 7.عذر دیگران را نمی پذیرند؛ 8.در هنگام عبادت کسل اند و هنگام معصیت شجاع؛ 9.با اینکه مرگشان نزدیک است ، آرزوهای دور و دراز دارند؛ 10. با محاسبه و حسابرسی نفس خود نمی پردازند؛ 11. به دیگران نفع نمی رسانند؛ 12. بسیار سخن می گویند؛ 13. ترس اندک از خدا دارند؛ 14. هنگام آماده شدن غذا، شادمانند؛ 15. نه هنگام آسایش، شکر می کنند و نه بر بلا و گرفتاری صابرند؛ 16. مردم را به حساب نمی آورند و کارهای خیری که دیگران انجام می دهند، (حتی اگر فراوان نیز باشد) در چشم آنان اندک است؛ 17. خود را به کاری که انجام نداده اند، می ستایند؛ 18. چیزی را ادعا می کنند که در وجود آنان نیست؛ 19. همواره تمنا و انتظارات خود را بیان می کنند؛ 20. به عیب گویی از دیگران می پردازند. 7. متخلق شدن به اخلاق اهل آخرت؛ آدمی با آراستگی به ویژگی های اهل آخرت از دنیای مذموم دور می شود اهل آخرت در حدیث معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین توصیف شده اند: 1. چهره شان ملاطفت آمیز و به عبارتی دیگر زرد و ضعیف است؛ 2. حیای آنان فراوان است؛ 3. حماقت و نابخردی شان اندک است؛ 4. نفع آنها برای مردم فراوان است؛ 5. مکر و نیرنگ شان اندک است و صادقانه با دیگران برخورد می کنند؛ 6. مردم از دست آنان در آسایش و امنیت اند و خود در سختی و رنج؛ 7. سنجیده سخن می گویند؛ 8. به محاسبه نفس خویش می پردازند؛ 9. نفس خویش را (برای تزکیه و تهذیب) به زحمت می اندازند؛ 10. چشمان شان به خواب می رود ، ولی دل شان بیدار است؛ 11. چشمان شان گریان و دل شان همواره به یاد خداوند است؛ 12. در آغاز نعمت حمد و در پایان آن شکر خدا را به جا می آورند؛ 13. حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن از یاد خدا غافل نمی شوند و چیزی آنان را از ذکر خدا باز نمی دارد؛ 14. خواهان پرخوری نیستند؛ 15. طالب پرگویی نمی باشند؛ 16. خواهان اسراف در لباس نمی باشند؛ 17. مردم در نظر آنان مردگانند و خدا در نظرشان حی و کریم است؛ 18. کسانی را که به آنها پشت کرده اند، از روی بزرگواری به سوی خود می خوانند و کسانی را که به آنان روی آورده اند، از روی لطف می پذیرند؛ 19. دنیا و آخرت در نظر آنان یکسان است؛ 20. در اثر مبارزه با نفس و مخالفت با هوا و هوس و مجاهدت با شیطان، روزی هفتاد بار می میرند؛ 21. آن قدر لاغر و ضعیف اند که اگر بادی بوزد آنان را تکان می دهد؛ اما وقتی ر برابر خدا به عبادت می ایستند، چونان سدی آهنین خسته نمی شوند و هیچ چیز آنان را از جای خود تکان نمی دهد؛ 22. لحظه ای دل شان به آفریده ای مشغول نمی گردد. (12) پی نوشتها: 1- نگا به عنوان نمونه: جاثیه (45)، آیه 23؛ و نیز ر. ک : مقالات، ج 2، ص 146-150؛ چهل حدیث، ص 102-105؛ دانشنامه امام علی (علیه السلام) ، ج 1، مقاله حقیقت دنیا. 2- مثنوی معنوی ، دفتر 1. 3- ص (38)، آیه 26. 4- در این خصوص نگا: مقالات، ج 3، ص 138-149. 5- مثنوی معنوی، دفتر 4. 6- حدید (57)، آیه 33. 7- نهج البلاغة ، حکمت 439، از امام صادق (علیه السلام) نیز در: معانی الاخبار، ص 252 و از امام سجاد (علیه السلام) در: تفسیر القمی، ص 587 همین مضمون نقل شده است. 8- مثنوی معنوی، دفتر 1، ابیات 479-494. 9- نهج البلاغة ، نامه 31؛ 10- همان، حکمت 349؛ 11- برای اطلاع تحصیلی از این ویژگی ها نگا: راهیان کوی دوست، شرح حدیث معراج، ص 138-144. 12- همان، ص 159-184.
عنوان سوال:

راه گم کردن علاقه به این دنیا و تمام هم و غم خود را روی آخرت گذاشتن چیست؟


پاسخ:

یکم. توبه از حب دنیا توبه از (موجودات و مخلوقات) نیست؛ بلکه بازگشت از دنیای مذموم، خوش بودن و لذت بردن از آنها است؛ آن هم خوشی و التذاذی که به این زندگی بر می گردد.
در فرهنگ دینی، دنیایی که معبود و مقصود برخی می گردد و حب آن و عشق به آن همه وجود آنان را فرا می گیرد؛ همان هوا و التذاذ مربوط به این زندگی است که با این و آن حاصل می شود! خواستن دنیای مذموم، خوشی و التذاذ نفسانی همان خود را خواستن است. آنچه انسان از مال و جاه، خوردنی، آشامیدنی، همسر و فرزند، مسکن و باغ، طلا و نقره و این و آن می خواهد، برای این است که التذاذ و خوشی نفسانی خویش را در آنها و به سبب آنها و با آنها می بیند، وگرنه خود اینها مطلوب و مقصود اصلی او نیست و اگر گاهی خود اینها مطلوب و مقصود انسان می شود، اشتباهی بیش نیست! بنابراین حب دنیا، یعنی حب خوشی و التذاذ نفسانی خود و وقتی آدمی خوشی و التذاذ نفسانی با این و آن را دوست داشت، در حقیقت، گرفتار رذیله (حب دنیا) است. (1)
دوم. برای رهایی از این حب و دنیای مذموم توجه به امور ذیل بایسته است:
1. سلامتی و روشنی دل: سالک به دل روشن و دریافت کننده نیاز دارد و هر چه دل او روشن تر و سالم تر باشد؛ به همان اندازه در گرفتن آنچه باید دریافت کند موفق تر خواهد بود و در نتیجه خواهد توانست در طریق سلوک پیش برود. حب دنیا، دل را تیره می سازد و سلامت آن را از میان می برد. ماهیت آن را تغییر داده، روشنی را از آن می گیرد. چشم و گوش آن را از کار انداخته، نمی گذارد دل کار خود را انجام دهد. پس تامل در این حقیقت که حب دنیا بزرگ ترین ظلم به خویشتن است موجب می گردد آدمی اراده خویش را تقویت کند و عزم خود را بر ترک حب دنیا جزم نماید و این در واقع گام اول است.
گفت پیغمبر که حق فرموده است:
من نگنجم هیچ در بالا و پست
در زمین و آسمان و عرش نیز
من نگنجم این یقین دان ای عزیز
در دل مومن بگنجم ای عجب!
که مرا جویی در آن دل ها طلب
گفت: (فادخل فی عبادی تلتقی
جنة من رویتی) یا متقی!(2)
2. دوری از هواهای نفسانی؛ خداوند خطاب به داود (علیه السلام) می فرماید:‌(... و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله) (3) ؛ (تبعیت از هوای نفس نکن تا تو را از راه خدا گمراه کند). این بدان معنا است که تبعیت از هواهای نفسانی ، موجب انحراف از صراط مستقیم در (سفر الحق) است و اینکه حرکت در صراطی که منتهی به حضرت معبود می گردد ، مشروط به کنار گذاشتن هواها است. (4)
مرا هوا را تو وزیر خود مساز
که برآید جان پاکت از نماز. (5)
3. زهد ورزی؛ حضرت علی (علیه السلام) زهد را گونه ای نگریستن به دنیا می داند، نه روش زندگی در آن و این نگرش موجب می گردد علاقه به دنیا مذموم در انسان ، رو به گاهش گذارد. آن حضرت در تعریف زهد می فرماید:
(زهد با همه شاخ و برگش میان دو کلمه قرآن است: (تا بر آنچه از دست شما رفته است حسرت نخورید و به آنچه به شما رسیده است ، شادمان نشوید)) (6) هر آنکه بر از دست رفته ، اندوهگین و بر دستاورد، شاد نشود، هر دو روی زهد را گرفته است). (7)
ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش
بیش آید پیش او دنیا و پیش
راه های مختلف آسان شده است
هر یکی را ملتی چون جان شده است
مرد باش و مسخره موران مشو
رو سر خود گیر و سرگردان مشو(8)
4. توجه به احوال گذشتگان؛ فرازهای ذیل که از زبان مبارک امام علی (علیه السلام) نقل شده، برای بیان مقصود کافی است:
(اخبار گذشتگان و آنچه را بر نسل های پیشین رفته است، به یادآور. بر سرزمین هایشان بگذرد و در آثار بازماندگان شان نیک بنگر. ببین که چه کردند و از کجا برکنده شدند و به کجا فرود آمدند و جای گرفتند! بی گمان در می یابی که از میان دوستان به سرای غربت در افتاده اند، و زود باشد که تو نیز سرنوشتی چو آنان یابی). (9)
5. مرگ اندیشی؛ تفکر و تامل در مرگ و یاد آن، موجب بی رغبتی به دنیا می شود؛ چنان که حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: (آنکه یاد مرگ بسیار کند، از دنیا به اندک خشنود شود) . (10)
6. ترک ویژگی های اصلی دنیا؛ کسی که می خواهد از دنیای مذموم فاصله بگیرد، باید بکوشد تا متصف به اوصاف اهل دنیا نباشد، ویژگی های اهل دنیا بنابر حدیث معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیست مورد است که اهل آخرت نباید بدان ها آراسته باشد. (11) اهل دنیا چنین هستند:
1.پرخور و شکم باره اند؛
2.خنده فراوان می کنند؛
3.پر خواب هستند؛
4.خشم فراوان دارند؛
5.کم خرسند می گردند و همواره از دیگران طلب کارند؛
6.وقتی به دیگران بدی می کنند، پوزش نمی خواهند؛
7.عذر دیگران را نمی پذیرند؛
8.در هنگام عبادت کسل اند و هنگام معصیت شجاع؛
9.با اینکه مرگشان نزدیک است ، آرزوهای دور و دراز دارند؛
10. با محاسبه و حسابرسی نفس خود نمی پردازند؛
11. به دیگران نفع نمی رسانند؛
12. بسیار سخن می گویند؛
13. ترس اندک از خدا دارند؛
14. هنگام آماده شدن غذا، شادمانند؛
15. نه هنگام آسایش، شکر می کنند و نه بر بلا و گرفتاری صابرند؛
16. مردم را به حساب نمی آورند و کارهای خیری که دیگران انجام می دهند، (حتی اگر فراوان نیز باشد) در چشم آنان اندک است؛
17. خود را به کاری که انجام نداده اند، می ستایند؛
18. چیزی را ادعا می کنند که در وجود آنان نیست؛
19. همواره تمنا و انتظارات خود را بیان می کنند؛
20. به عیب گویی از دیگران می پردازند.
7. متخلق شدن به اخلاق اهل آخرت؛ آدمی با آراستگی به ویژگی های اهل آخرت از دنیای مذموم دور می شود اهل آخرت در حدیث معراج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین توصیف شده اند:
1. چهره شان ملاطفت آمیز و به عبارتی دیگر زرد و ضعیف است؛
2. حیای آنان فراوان است؛
3. حماقت و نابخردی شان اندک است؛
4. نفع آنها برای مردم فراوان است؛
5. مکر و نیرنگ شان اندک است و صادقانه با دیگران برخورد می کنند؛
6. مردم از دست آنان در آسایش و امنیت اند و خود در سختی و رنج؛
7. سنجیده سخن می گویند؛
8. به محاسبه نفس خویش می پردازند؛
9. نفس خویش را (برای تزکیه و تهذیب) به زحمت می اندازند؛
10. چشمان شان به خواب می رود ، ولی دل شان بیدار است؛
11. چشمان شان گریان و دل شان همواره به یاد خداوند است؛
12. در آغاز نعمت حمد و در پایان آن شکر خدا را به جا می آورند؛
13. حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن از یاد خدا غافل نمی شوند و چیزی آنان را از ذکر خدا باز نمی دارد؛
14. خواهان پرخوری نیستند؛
15. طالب پرگویی نمی باشند؛
16. خواهان اسراف در لباس نمی باشند؛
17. مردم در نظر آنان مردگانند و خدا در نظرشان حی و کریم است؛
18. کسانی را که به آنها پشت کرده اند، از روی بزرگواری به سوی خود می خوانند و کسانی را که به آنان روی آورده اند، از روی لطف می پذیرند؛
19. دنیا و آخرت در نظر آنان یکسان است؛
20. در اثر مبارزه با نفس و مخالفت با هوا و هوس و مجاهدت با شیطان، روزی هفتاد بار می میرند؛
21. آن قدر لاغر و ضعیف اند که اگر بادی بوزد آنان را تکان می دهد؛ اما وقتی ر برابر خدا به عبادت می ایستند، چونان سدی آهنین خسته نمی شوند و هیچ چیز آنان را از جای خود تکان نمی دهد؛
22. لحظه ای دل شان به آفریده ای مشغول نمی گردد. (12)
پی نوشتها:
1- نگا به عنوان نمونه: جاثیه (45)، آیه 23؛ و نیز ر. ک : مقالات، ج 2، ص 146-150؛ چهل حدیث، ص 102-105؛ دانشنامه امام علی (علیه السلام) ، ج 1، مقاله حقیقت دنیا.
2- مثنوی معنوی ، دفتر 1.
3- ص (38)، آیه 26.
4- در این خصوص نگا: مقالات، ج 3، ص 138-149.
5- مثنوی معنوی، دفتر 4.
6- حدید (57)، آیه 33.
7- نهج البلاغة ، حکمت 439، از امام صادق (علیه السلام) نیز در: معانی الاخبار، ص 252 و از امام سجاد (علیه السلام) در: تفسیر القمی، ص 587 همین مضمون نقل شده است.
8- مثنوی معنوی، دفتر 1، ابیات 479-494.
9- نهج البلاغة ، نامه 31؛
10- همان، حکمت 349؛
11- برای اطلاع تحصیلی از این ویژگی ها نگا: راهیان کوی دوست، شرح حدیث معراج، ص 138-144.
12- همان، ص 159-184.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین