(وحی) در لغت دارای معانی مختلف است؛ از جمله: اشاره، کتابت، نوشته، رساله، پیغام، سخن پوشیده و اعلام در خفا (1). این واژه در قرآن کریم در چهار مورد به کار رفته است: اشاره پنهانی، (2) هدایت غریزی (3)، سروش غیبی (الهام) (4) و وحی رسالی. (5) این واژه در اصطلاح دو کاربرد دارد: یکی عام و دیگری خاص. (وحی) به معنای عام، سخن پوشیده و اعلام در خفا است که در همه موجودات اعم از حیوان، جماد، انسان و شیطان وجود دارد. معنای عام وحی، نوعاً همان معنای لغوی وحی است. در معنای خاص، وحی معرفتی است که به صورت ویژه بر پیامبران و معصومان القا می شود. این فقط مختص رسولان و امامان (علیه السلام) است؛ نه غیر آنان. (6) بر این اساس اگر مقصود از وحی؛ معنای عام آن باشد، بلی، انسان با کشف و شهود و سلوک معنوی، می تواند به مقام سروش غیبی برسد که از آن به الهام و گاه به کشف معنوی تعبیر می شود. اما اگر مراد، وحی به معنای خاص آن باشدف خیر؛ زیرا صرف سلوک معنوی آدمی را به مقام انبیا و ائمه (علیه السلام) نمی رساند و چنان معرفتی برای وی حاصل نمی شود؛ زیرا: یکم. وحی آن نوع شناخت و دریافت معارف و قوانین تشریعی جامع و بی بدیل است که از سوی آفریدگار عالم با توجه به آگاهی از سیستم وجود انسان و نیازهای گوناگون حیات مادی و روحانی او در تمام مراحل مختلف زندگی افاضه می شود و جهت راهبرد هماهنگ و معقول جامعه انسانی، در روند حیات فردی و جمعی است. در حالی که محتوای مکاشفه ای که از سلوک معنوی به دست می آید، اغلب ناقص و یک جانبه است و براهین اطمینان بخش برای صاحب کشف و دیگران ندارد. علاوه بر آنکه وحی ناظر به سعادت همگان است؛ در حالی که کشف عرفانی محض، در صدد رفع مشکل صاحب کشف است. دوم. در وحی خاص، پیامبر ، فرشته (که واسطه پیام است) را می بیند؛ ولی در وحی عام اگر حامل پیام فرشته باشدف سالک او را مشاهده بصری نمی کند. سوم. نبی باید شهود خویش را به دیگران گفته و آن را تبلیغ کند؛ ولی برای سالک چنین شرطی وجود ندارد. (7) چهارم. وحی، مقامی اعطایی است که خداوند افاضه فرموده و تحت مشیت و اراده او قرار دارد، اما در مکاشفه، سالک هرچند حقایق عوالم غیب را دریافت می دارد، ولی این (آخذا من الله) و از طریق اعطا نیست. بنابراین انسان با سلوک معنوی، نمی تواند به وحی به معنای خاص آن دست یابد؛ گرچه به وحی به معنای عام آن نایل شود. پی نوشتها: 1- لسان العرب، ج 15، ص 380. 2- مریم (19)، آیه 13. 3- نحل (16)، آیه 68-69. 4- قصص (28)، آیه 7؛ طه (20)، آیه 37-40. 5- شوری (42)، آیه 7. 6- جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 454. 7- این موارد با استفاده از منابع ذیل استخراح شده است: عرفان نظری، ص 366؛ مفاتیح الغیب. ص 338؛ شرح مقدمه قیصری، ص 590 و 591؛ شرح فصوص الحکم، ص 111؛ مبانی نظری تجربه دینی، ص 154-159؛ تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت، ص 52-72.
(وحی) در لغت دارای معانی مختلف است؛ از جمله: اشاره، کتابت، نوشته، رساله، پیغام، سخن پوشیده و اعلام در خفا (1). این واژه در قرآن کریم در چهار مورد به کار رفته است: اشاره پنهانی، (2) هدایت غریزی (3)، سروش غیبی (الهام) (4) و وحی رسالی. (5)
این واژه در اصطلاح دو کاربرد دارد: یکی عام و دیگری خاص. (وحی) به معنای عام، سخن پوشیده و اعلام در خفا است که در همه موجودات اعم از حیوان، جماد، انسان و شیطان وجود دارد. معنای عام وحی، نوعاً همان معنای لغوی وحی است. در معنای خاص، وحی معرفتی است که به صورت ویژه بر پیامبران و معصومان القا می شود. این فقط مختص رسولان و امامان (علیه السلام) است؛ نه غیر آنان. (6)
بر این اساس اگر مقصود از وحی؛ معنای عام آن باشد، بلی، انسان با کشف و شهود و سلوک معنوی، می تواند به مقام سروش غیبی برسد که از آن به الهام و گاه به کشف معنوی تعبیر می شود. اما اگر مراد، وحی به معنای خاص آن باشدف خیر؛ زیرا صرف سلوک معنوی آدمی را به مقام انبیا و ائمه (علیه السلام) نمی رساند و چنان معرفتی برای وی حاصل نمی شود؛ زیرا:
یکم. وحی آن نوع شناخت و دریافت معارف و قوانین تشریعی جامع و بی بدیل است که از سوی آفریدگار عالم با توجه به آگاهی از سیستم وجود انسان و نیازهای گوناگون حیات مادی و روحانی او در تمام مراحل مختلف زندگی افاضه می شود و جهت راهبرد هماهنگ و معقول جامعه انسانی، در روند حیات فردی و جمعی است. در حالی که محتوای مکاشفه ای که از سلوک معنوی به دست می آید، اغلب ناقص و یک جانبه است و براهین اطمینان بخش برای صاحب کشف و دیگران ندارد. علاوه بر آنکه وحی ناظر به سعادت همگان است؛ در حالی که کشف عرفانی محض، در صدد رفع مشکل صاحب کشف است.
دوم. در وحی خاص، پیامبر ، فرشته (که واسطه پیام است) را می بیند؛ ولی در وحی عام اگر حامل پیام فرشته باشدف سالک او را مشاهده بصری نمی کند.
سوم. نبی باید شهود خویش را به دیگران گفته و آن را تبلیغ کند؛ ولی برای سالک چنین شرطی وجود ندارد. (7)
چهارم. وحی، مقامی اعطایی است که خداوند افاضه فرموده و تحت مشیت و اراده او قرار دارد، اما در مکاشفه، سالک هرچند حقایق عوالم غیب را دریافت می دارد، ولی این (آخذا من الله) و از طریق اعطا نیست.
بنابراین انسان با سلوک معنوی، نمی تواند به وحی به معنای خاص آن دست یابد؛ گرچه به وحی به معنای عام آن نایل شود.
پی نوشتها:
1- لسان العرب، ج 15، ص 380.
2- مریم (19)، آیه 13.
3- نحل (16)، آیه 68-69.
4- قصص (28)، آیه 7؛ طه (20)، آیه 37-40.
5- شوری (42)، آیه 7.
6- جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 454.
7- این موارد با استفاده از منابع ذیل استخراح شده است: عرفان نظری، ص 366؛ مفاتیح الغیب. ص 338؛ شرح مقدمه قیصری، ص 590 و 591؛ شرح فصوص الحکم، ص 111؛ مبانی نظری تجربه دینی، ص 154-159؛ تحلیل وحی از دیدگاه اسلام و مسیحیت، ص 52-72.
- [سایر] در مورد مراقبه در سیر و سلوک توضیح دهید؟
- [سایر] آیا در سیر و سلوک نیاز به استاد است ؟
- [سایر] مراحل سیر و سلوک به چه چیزهایی بستگی دارد ؟
- [سایر] در مورد مراقبه در سیر و سلوک توضیح دهید؟
- [سایر] شبهه: سیر و سلوک عرفانی انسان نیازی به استاد و کسانی که طی طریق کرده باشند ندارد و هر کسی به راحتی می تواند خودش رشد کند.
- [سایر] راه کشف و شهود چیست؟ راه پیبردن به اسرار مردم چیست؟
- [سایر] آیا برای سیر و سلوک معنوی انسان حتما استاد خاص لازم است یا نه و اگر دسترسی به استاد نداشتیم راه چاره چیست؟
- [سایر] آیا ترس به عنوان یک حجاب در سیر و سلوک است؟
- [سایر] چگونه یک طلبه می تواند برنامهریزی موفق در دروس و سیر و سلوک داشته باشد؟
- [سایر] آیا بدون استاد امکان شروع، ادامه و اتمام سیر و سلوک وجود دارد؟
- [آیت الله جوادی آملی] .یک نهاد حقوقی مالک باشد نه اشخاص و چند نفر به اشتراک به آن نهاد حقوق ی خدمت دهند , بدون اینکه سهمی در مالکیّت آن داشته باش ند و گنج کشف شده بعد از کسر هزینه به مقدار نصاب برسد , ادای خمس آن بر مسئول آن نهاد لازم است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک و کدام نجس است، اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد نجس نمی شود. ولی اگر به هر دو برسد محل برخورد نجس می شود.
- [امام خمینی] کسی که باید برای کفاره یک روز شصت فقیر را طعام بدهد، اگر به شصت فقیر دسترسی دارد، نباید به هر کدام از آنها بیشتر از یک مد که تقریبا ده سیر است طعام بدهد، یا یک فقیر را بیشتر از یک مرتبه سیر نماید، ولی چنانچه انسان اطمینان داشته باشد که فقیر طعام را به عیالات خود می دهد یا به آنها می خوراند، می تواند برای هر یک از عیالات فقیر اگرچه صغیر باشند یک مد به آن فقیر بدهد.
- [آیت الله بهجت] اگر انسان کسی را عمداً و به ناحق بکشد، در صورت عفو و یا گرفتن دیه علاوه بر توبه، بهعنوان کفاره باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید، ولی اگر اشتباهاً بکشد، باید دیه او را بدهند (یعنی دیه بر عاقله است) و یک بنده آزاد کند و اگر نتواند بنده آزاد کند دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند.
- [آیت الله نوری همدانی] دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک و کدام نجس است ، اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد نجس نمی شود ، ولی اگر یکی از آنها قبلاً نجس بوده و انسان نداند پاک شده یا نه ، چنانچه چیز پاکی به آن برسد نجس می شود .
- [امام خمینی] دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک است و کدام نجس است، اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد نجس نمی شود، ولی اگر یکی از آنها قبلا نجس بوده و انسان نداند پاک شده یا نه، چنانچه چیز پاکی به آن برسد نجس می شود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از دو چیزی که انسان نمیداند کدام پاک و کدام نجس است برسد، نجس نمیشود، ولی اگر چیزی قبلاً نجس بوده و انسان نداند پاک شده یا نه، چنانچه چیز پاکی به آن برسد نجس میشود.
- [آیت الله بهجت] دو چیزی که انسان نمی داند کدام پاک و کدام نجس است، اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد نجس نمی شود . ولی اگر یکی از آنها قبلاً نجس بوده و انسان نداند پاک شده یا نه، چنانچه چیز پاکی با رطوبت به آن برسد نجس می شود.
- [آیت الله علوی گرگانی] دو چیزی که انسان نمیداند کدام پاک وکدام نجس است، اگر چیز پاکی با رطوبت به یکی از آنها برسد نجس نمیشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر چیز پاکی به چیز نجس برسد و انسان شک کند که هر دو یا یکی از آنهاتر بوده یا نه، آن چیز پاک نجس نمیشود.