عارفان، عشق را به صورت های گوناگونی تعریف کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم: (عشق) عبارت است از: علاقه به شخص یا شیئی ویژه که وقتی به اوج شدت برسد، وجود انسان را به تصرف خویش درمی آورد و حاکم مطلق وجود او می شود.1 عشق، اوج علاقه و احساسات است. احساسات انسان، انواع و مراتبی دارد: 1. برخی از آنها از مقوله شهوت (به ویژه شهوت جنسی) و از وجوه مشترک انسان و دیگر حیوانات است، با این تفاوت که در انسان، به دلایلی خاص این احساس اوج و غلیان می گیرد. ازاین رو، آن را عشق می نامند. با این حال، از نظر حقیقت و ماهیت، چیزی جز طغیان و فوران شهوت نیست؛ یعنی از قوای جنسی سرچشمه می گیرد و به همان جا ختم می شود. همچنین افزایش و کاهش آن، به فعالیت های فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی و به سنین جوانی بستگی فراوانی دارد. در حقیقت، نیرویی که در جوانی پس از دیدن زیبارویی به وجود می آید، چیزی جز احساسی مادی و حیوانی نیست. این گونه عشق ها همان گونه که به سرعت می آید، به سرعت نیز از بین می رود و نه تنها نمی توان به آن اعتماد کرد، بلکه خطرناک و منحرف کننده است و تنها با عفاف و تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن، آدمی به کمال می رسد. 2. نوع دیگری از احساسات انسان که از نظر حقیقت و ماهیت با شهوت مخالف است، (عاطفه) یا به تعبیر قرآن، (مودت) و (رحمت) نامیده می شود. این نوع احساسات، انسان را به اوج کمال می رساند، درحالی که احساسات نوع اول ناپایدار و گذراست. در قرآن کریم، رابطه میان زن و شوهر با کلمه (مودّت) و (رحمت) بیان شده است.2 این نکته بسیار عالی است و به جنبه انسانی و فوق حیوانی زندگی زناشویی اشاره دارد. این امر مبیّن آن است که عامل اصلی، تنها رابطه طبیعی زندگی زناشویی نیست، بلکه ارتباط اصلی، صفا، صمیمیت و اتحاد دو روح است. به عبارت دیگر، آنچه زن و شوهر را به یکدیگر پیوند می دهد، مهر، مودت، صفا، صمیمیت و عشق به معنای حقیقی کلمه است، نه شهوت که در حیوانات نیز وجود دارد. مولوی با بیان لطیف خویش، میان شهوت و مودت تفکیک می کند و شهوت را حیوانی و مودت را انسانی می خواند و می سراید: مهر و رقّت، وصف انسانی بود خشم و شهوت، وصف حیوانی بود و در جایی دیگر می سراید: این چنین خاصیتی در آدمی است مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است3 برتراند راسل در این باره می گوید: کاری که منظور از آن فقط درآمد باشد، نتایج مفیدی به بار نخواهد آورد. برای چنین نتیجه ای باید کاری پیشه کرد که در آن ایمان به یک فرد، به یک مرام یا یک هدف نهفته باشد. عشق نیز اگر منظور از آن وصال محبوب باشد، کمالی در شخصیت ما به وجود نخواهد آورد و شبیه کاری است که برای پول انجام می دهیم. برای وصول به این کمال باید وجود محبوب را چون وجود خود بدانیم و احساسات و نیت هایش را از آن خود بشماریم.4 اگر بخواهیم برای عشق و عاشقی نمونه بیاوریم، انصاف این است که از شیعه و مکتب او یاد کنیم؛ زیرا از امتیازهای بزرگ شیعه در مقایسه با دیگر مذاهب این است که زیربنای اصلی آن، عشق و محبت است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آلهمی فرماید: (عَلیٌّ وَ شِیعَتُهُ هُمُ الفائِزُونَ؛ علی و شیعیان او رستگارانند).5 شیعیان شیفته، عاشق و مجذوب حضرت علی علیه السلام هستند. ازاین رو، تشیع، مذهب و مظهر عشق و شیفتگی و بالندگی است. تولای امام علی علیه السلام، مکتب عشق و محبت است؛ چرا که عشق به حضرت علی علیه السلام، عشق به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و عشق به خدا، عشق حقیقی است. به این ترتیب، در تشیع عنصر محبت دخالت تام دارد. حضرت علی علیه السلامدراین باره می فرماید: لَو ضَرَبْتُ خَیشومَ المُؤمِن بِسَیْفی هذا علی أَن یُبغِضَنی مَا أَبْغَضَنی، وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنیا بِجَّماتِها عَلی المُنافقِ علی أَنْ یُحِبَّنی ما أحَبَّنی، وَ ذلِکَ أَنَّه قُضِی فَانْقَضی عَلی لِسانِ النَّبی الأمّیِّ أَنَّهُ قَالَ: (یا عَلیُّ لایُبْغِضُکَ مُؤمنُ وَ لا یُحِبُّکَ مُنافِقٌ). اگر با شمشیرم بینی مؤمنی را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت؛ زیرا این سخنی است که بر زبان پیامبر امّی جاری گشته است که فرمود: (یا علی! مؤمن، تو را دشمن و منافق، تو را دوست ندارد).6 حضرت علی علیه السلام، مقیاس و میزانی برای سنجش فطرت ها و سرشت هاست. آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد، از وی نمی رنجد، اگرچه شمشیر آن حضرت بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نمی شود، اگرچه احسانش کند؛ زیرا علی علیه السلام جز تجسم حقیقت چیزی نیست. انواع عشق به عقیده حکما عشق بر دو گونه است: عشق حقیقی و عشق مجازی و عشق مجازی نیز بر دو گونه است: نفسانی و حیوانی. 1. عشق حقیقی 1. عشق حقیقی عبارت است از: بهجت و رضایت مندی از درک ذات چیزی.7 عشق حقیقی در حقیقت، همان شادی ناشی از تصور حضور ذات معشوق است که به ذات باری تعالی منحصر است؛ زیرا او خیر محض و کمال مطلق و ذات مقدسی است که هر کس به او بپیوندد، به سعادت ابدی می رسد که هدف عشق حقیقی است.8 به بیانی دیگر، خداوند معشوق حقیقی است؛ زیرا خدا، حقیقت مطلق و جمیل به ذات است و آن، همان عشق کامل به حق است.9 2. عشق مجازی عشق مجازی؛ یعنی عشقی که معشوقش مجازی است و جمال و کمالی که در معشوق است، از آن خودش نیست، بلکه عاریتی است و این نوع عشق، خود دو گونه است: الف) عشق مجازی نفسانی عبارت است از: علاقه به حُسن و شمایل معشوق که منشأ نوعی سنخیت میان عاشق و معشوق است که بیشتر شیفتگی عاشق به شمایل معشوق است. ب) عشق مجازی حیوانی، این نوع عشق از شهوت سرچشمه می گیرد و به شهوت نیز پایان می یابد. در این نوع عشق، عاشق بیشتر به سیما و شکل ظاهری معشوق؛ یعنی اموری مانند رنگ و شکل اندام ها و امور مربوط به جسم معشوق شیفته است.10 خلاصه سخن اینکه معیار شناخت عشق حقیقی از غیرحقیقی، منشأ تولد آن است. اگر سرچشمه عشق، شهوت باشد، غیرحقیقی و فضیلت کُش و اگر سرچشمه آن، عفت و پرهیزکاری باشد، حقیقی و فضیلت آور است. هرچه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل باشم از آن گرچه تفسیر زبان روشن تر است لیک عشق بی زبان روشن تر است چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت علت عاشق ز علت ها جداست عشق، اصطرلاب اسرار خداست11 مولوی پی نوشتها: 1. نک: مجموعه آثار، ج 16، ص 250. 2. نک: (وَ مِن آیاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْواجَاً لِتَسکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحَمَةً). روم: 21 3. مجموعه آثار، ج 16، صص 250 252. 4. همان، ص 252. 5. جلال الدین سیوطی، الدرّالمنثور، ذیل آیه 7 سوره بیّنه، به نقل از: ابن عساکر از جابر بن عبداللّه انصاری نقل می کند: در محضر پیامبر بودیم که علی علیه السلامنیز وارد شد. حضرت فرمود: (وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إنَّ هذا وَ شِیعَتُهُ هُمُ الْفائِزوُنَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، این مرد و شیعیان او در روز قیامت رستگارانند.) آن گاه این آیه نازل شد: (إنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیرُ الْبَرِیَّةِ؛ کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام داده اند، آنها بهترین خلق خدایند.) وقتی این آیه نازل شد، اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه علی علیه السلام را می دیدند، می گفتند: (خیرُالبریّة) آمد. تفسیر المیزان، ج 20، ص 587. 6. نهج البلاغه، حکمت 45. 7. خواجه نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، دارالبلاغه، 1375، چ 1، ج 3، ص 359. 8. سیدیحیی یثربی، فلسفه عرفان، قم، دفتر تبلیغات، 1374، چ 3، ص 330. 9. نک: مجموعه آثار، ج 7، ص 130. 10. شرح الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 383. 11. بدیع الزمان فروزان فر، خلاصه مثنوی، انتشارات اساطیر، 1373، چ 1، صص 31 و 32. www.irc.ir
عارفان، عشق را به صورت های گوناگونی تعریف کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
(عشق) عبارت است از: علاقه به شخص یا شیئی ویژه که وقتی به اوج شدت برسد، وجود انسان را به تصرف خویش درمی آورد و حاکم مطلق وجود او می شود.1
عشق، اوج علاقه و احساسات است. احساسات انسان، انواع و مراتبی دارد:
1. برخی از آنها از مقوله شهوت (به ویژه شهوت جنسی) و از وجوه مشترک انسان و دیگر حیوانات است، با این تفاوت که در انسان، به دلایلی خاص این احساس اوج و غلیان می گیرد. ازاین رو، آن را عشق می نامند. با این حال، از نظر حقیقت و ماهیت، چیزی جز طغیان و فوران شهوت نیست؛ یعنی از قوای جنسی سرچشمه می گیرد و به همان جا ختم می شود. همچنین افزایش و کاهش آن، به فعالیت های فیزیولوژیکی دستگاه تناسلی و به سنین جوانی بستگی فراوانی دارد.
در حقیقت، نیرویی که در جوانی پس از دیدن زیبارویی به وجود می آید، چیزی جز احساسی مادی و حیوانی نیست. این گونه عشق ها همان گونه که به سرعت می آید، به سرعت نیز از بین می رود و نه تنها نمی توان به آن اعتماد کرد، بلکه خطرناک و منحرف کننده است و تنها با عفاف و تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن، آدمی به کمال می رسد.
2. نوع دیگری از احساسات انسان که از نظر حقیقت و ماهیت با شهوت مخالف است، (عاطفه) یا به تعبیر قرآن، (مودت) و (رحمت) نامیده می شود.
این نوع احساسات، انسان را به اوج کمال می رساند، درحالی که احساسات نوع اول ناپایدار و گذراست. در قرآن کریم، رابطه میان زن و شوهر با کلمه (مودّت) و (رحمت) بیان شده است.2 این نکته بسیار عالی است و به جنبه انسانی و فوق حیوانی زندگی زناشویی اشاره دارد. این امر مبیّن آن است که عامل اصلی، تنها رابطه طبیعی زندگی زناشویی نیست، بلکه ارتباط اصلی، صفا، صمیمیت و اتحاد دو روح است. به عبارت دیگر، آنچه زن و شوهر را به یکدیگر پیوند می دهد، مهر، مودت، صفا، صمیمیت و عشق به معنای حقیقی کلمه است، نه شهوت که در حیوانات نیز وجود دارد.
مولوی با بیان لطیف خویش، میان شهوت و مودت تفکیک می کند و شهوت را حیوانی و مودت را انسانی می خواند و می سراید:
مهر و رقّت، وصف انسانی بود
خشم و شهوت، وصف حیوانی بود
و در جایی دیگر می سراید:
این چنین خاصیتی در آدمی است
مهر، حیوان را کم است، آن از کمی است3
برتراند راسل در این باره می گوید:
کاری که منظور از آن فقط درآمد باشد، نتایج مفیدی به بار نخواهد آورد. برای چنین نتیجه ای باید کاری پیشه کرد که در آن ایمان به یک فرد، به یک مرام یا یک هدف نهفته باشد. عشق نیز اگر منظور از آن وصال محبوب باشد، کمالی در شخصیت ما به وجود نخواهد آورد و شبیه کاری است که برای پول انجام می دهیم. برای وصول به این کمال باید وجود محبوب را چون وجود خود بدانیم و احساسات و نیت هایش را از آن خود بشماریم.4
اگر بخواهیم برای عشق و عاشقی نمونه بیاوریم، انصاف این است که از شیعه و مکتب او یاد کنیم؛ زیرا از امتیازهای بزرگ شیعه در مقایسه با دیگر مذاهب این است که زیربنای اصلی آن، عشق و محبت است، چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آلهمی فرماید: (عَلیٌّ وَ شِیعَتُهُ هُمُ الفائِزُونَ؛ علی و شیعیان او رستگارانند).5
شیعیان شیفته، عاشق و مجذوب حضرت علی علیه السلام هستند. ازاین رو، تشیع، مذهب و مظهر عشق و شیفتگی و بالندگی است. تولای امام علی علیه السلام، مکتب عشق و محبت است؛ چرا که عشق به حضرت علی علیه السلام، عشق به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و عشق به خدا، عشق حقیقی است. به این ترتیب، در تشیع عنصر محبت دخالت تام دارد. حضرت علی علیه السلامدراین باره می فرماید:
لَو ضَرَبْتُ خَیشومَ المُؤمِن بِسَیْفی هذا علی أَن یُبغِضَنی مَا أَبْغَضَنی، وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنیا بِجَّماتِها عَلی المُنافقِ علی أَنْ یُحِبَّنی ما أحَبَّنی، وَ ذلِکَ أَنَّه قُضِی فَانْقَضی عَلی لِسانِ النَّبی الأمّیِّ أَنَّهُ قَالَ: (یا عَلیُّ لایُبْغِضُکَ مُؤمنُ وَ لا یُحِبُّکَ مُنافِقٌ).
اگر با شمشیرم بینی مؤمنی را بزنم که با من دشمن شود، هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه دنیا را بر سر منافق بریزم که مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت؛ زیرا این سخنی است که بر زبان پیامبر امّی جاری گشته است که فرمود: (یا علی! مؤمن، تو را دشمن و منافق، تو را دوست ندارد).6
حضرت علی علیه السلام، مقیاس و میزانی برای سنجش فطرت ها و سرشت هاست. آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد، از وی نمی رنجد، اگرچه شمشیر آن حضرت بر او فرود آید و آن که فطرتی آلوده دارد، به او علاقه مند نمی شود، اگرچه احسانش کند؛ زیرا علی علیه السلام جز تجسم حقیقت چیزی نیست.
انواع عشق
به عقیده حکما عشق بر دو گونه است: عشق حقیقی و عشق مجازی و عشق مجازی نیز بر دو گونه است: نفسانی و حیوانی.
1. عشق حقیقی
1. عشق حقیقی عبارت است از: بهجت و رضایت مندی از درک ذات چیزی.7 عشق حقیقی در حقیقت، همان شادی ناشی از تصور حضور ذات معشوق است که به ذات باری تعالی منحصر است؛ زیرا او خیر محض و کمال مطلق و ذات مقدسی است که هر کس به او بپیوندد، به سعادت ابدی می رسد که هدف عشق حقیقی است.8 به بیانی دیگر، خداوند معشوق حقیقی است؛ زیرا خدا، حقیقت مطلق و جمیل به ذات است و آن، همان عشق کامل به حق است.9
2. عشق مجازی
عشق مجازی؛ یعنی عشقی که معشوقش مجازی است و جمال و کمالی که در معشوق است، از آن خودش نیست، بلکه عاریتی است و این نوع عشق، خود دو گونه است:
الف) عشق مجازی نفسانی عبارت است از: علاقه به حُسن و شمایل معشوق که منشأ نوعی سنخیت میان عاشق و معشوق است که بیشتر شیفتگی عاشق به شمایل معشوق است.
ب) عشق مجازی حیوانی، این نوع عشق از شهوت سرچشمه می گیرد و به شهوت نیز پایان می یابد. در این نوع عشق، عاشق بیشتر به سیما و شکل ظاهری معشوق؛ یعنی اموری مانند رنگ و شکل اندام ها و امور مربوط به جسم معشوق شیفته است.10
خلاصه سخن اینکه معیار شناخت عشق حقیقی از غیرحقیقی، منشأ تولد آن است. اگر سرچشمه عشق، شهوت باشد، غیرحقیقی و فضیلت کُش و اگر سرچشمه آن، عفت و پرهیزکاری باشد، حقیقی و فضیلت آور است.
هرچه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم، خجل باشم از آن
گرچه تفسیر زبان روشن تر است
لیک عشق بی زبان روشن تر است
چون قلم اندر نوشتن می شتافت
چون به عشق آمد، قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش، چو خر در گل بخفت
شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت
علت عاشق ز علت ها جداست
عشق، اصطرلاب اسرار خداست11
مولوی
پی نوشتها:
1. نک: مجموعه آثار، ج 16، ص 250.
2. نک: (وَ مِن آیاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْواجَاً لِتَسکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحَمَةً). روم: 21
3. مجموعه آثار، ج 16، صص 250 252.
4. همان، ص 252.
5. جلال الدین سیوطی، الدرّالمنثور، ذیل آیه 7 سوره بیّنه، به نقل از: ابن عساکر از جابر بن عبداللّه انصاری نقل می کند:
در محضر پیامبر بودیم که علی علیه السلامنیز وارد شد. حضرت فرمود: (وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إنَّ هذا وَ شِیعَتُهُ هُمُ الْفائِزوُنَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست، این مرد و شیعیان او در روز قیامت رستگارانند.) آن گاه این آیه نازل شد: (إنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیرُ الْبَرِیَّةِ؛ کسانی که ایمان آوردند و اعمال شایسته انجام داده اند، آنها بهترین خلق خدایند.) وقتی این آیه نازل شد، اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه علی علیه السلام را می دیدند، می گفتند: (خیرُالبریّة) آمد. تفسیر المیزان، ج 20، ص 587.
6. نهج البلاغه، حکمت 45.
7. خواجه نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، دارالبلاغه، 1375، چ 1، ج 3، ص 359.
8. سیدیحیی یثربی، فلسفه عرفان، قم، دفتر تبلیغات، 1374، چ 3، ص 330.
9. نک: مجموعه آثار، ج 7، ص 130.
10. شرح الاشارات و التنبیهات، ج 3، ص 383.
11. بدیع الزمان فروزان فر، خلاصه مثنوی، انتشارات اساطیر، 1373، چ 1، صص 31 و 32.
www.irc.ir
- [سایر] عشق حقیقی چیست؟
- [سایر] عشق حقیقی چیست؟
- [سایر] می خواهم عاشق حقیقی و واقعی باشم، نشانه های عشق حقیقی کدام است؟
- [سایر] از چه راهی عشق مجازی را به عشق الهی و حقیقی تبدیل کنیم؟
- [سایر] عشق و حقیقت آن چیست؟
- [سایر] تفاوت عشق مجازی را با حقیقی بیان کنید؟
- [سایر] آیا عشق به شناخت و معرفت نیازمند است؟
- [سایر] چگونه عشق به خدا مؤثر می شود؟ و عاشق حقیقی می شویم؟
- [سایر] محبت و عشق ورزیدن از نظر اسلام چگونه است و آیا عشق مجازی میتواند پلی برای رسیدن به حقیقت باشد؟
- [سایر] آیا بودن ولی فقیه که معصوم نیست و خود درمعرض اشتباه است سبب شناخت حقیقت است؟
- [آیت الله جوادی آملی] .کسی که توان شناخت قبله را ندارد و میخواهد حیوانی را ذبح کند که تأخیر آن تا وقت شناخت قبله, ضرر یا حرج دارد, باید برابر گمان خود عمل کند و اگر به هیچ طرف گمان ندارد, به هر طرف انجام دهد, صحیح است و اگر بعداً معلوم شد که سر بریدن رو به قبله نبوده, گوشت آن حیوان در مورد یادشده, حلال است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] 44 شخصیتهای حقیقی و حقوقی هر دو مالک می شوند و می توانند طرف معامله واقع گردند، بنابراین هر مؤسسه خیریه یا انتفاعی که تأسیس گردد و دارای شخصیت حقوقی شود، با اشخاص حقیقی از این نظر تفاوت نمی کند.
- [امام خمینی] سفته حقیقی را اگر کسی از بدهکار بگیرد که با دیگری معامله کند به مبلغی کمتر، حرام و باطل است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه کسی با زن شوهرداری (نعوذ بالله) زنا کند برای توبه کردن لازم نیست به آن مرد بگوید، بلکه باید در پیشگاه خدا توبه حقیقی کند.
- [آیت الله بهجت] در موقع اعلان بعضی از اوصاف مال پیدا شده را میگوید که تا حدودی آن را بشناساند و بعضی دیگر را نمیگوید تا مالک حقیقی را بشناسد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] حقیقت تقلید در احکام، استنادعملی به دستور مجتهد است، یعنی انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سفته حقیقی را اگر کسی با دیگری به مبلغی کمتر معامله کند مثل این که سفته هزار تومانی را که سه ماه مدت دارد به نهصد تومان پول نقد معامله نماید و در حقیقت یک هزار تومان اسکناسی را که در ذمه بدهکار، طلب دارد، به نهصد تومان پول نقد می فروشد، این گونه معامله سفته اشکال ندارد (و آن را تنزیل سفته گویند) ولی معامله روی سفته دوستانه خالی از اشکال نیست، چون بدهی واقعی در آنجا وجود ندارد و راههایی که برای حل مشکل آن ذکر شده هیچ کدام خالی از اشکال نمی باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هنگام خواندن صیغه معامله باید دو طرف قصد انشاء داشته باشند یعنی مقصودشان از گفتن این دو جمله خرید و فروش باشد، همچنین در جایی که داد و ستد عملی جانشین صیغه لفظی می شود باید قصد انشاء وجود داشته باشد. ضمناً شخصیّتهای حقیقی و حقوقی هر دو مالک می شوند و می توانند طرف معامله واقع گردند، بنابراین هر موسّسه خیریّه یا انتفاعی که تأسیس گردد و دارای شخصیّت حقوقی شود، با اشخاص حقیقی از این نظر تفاوت نمی کند.
- [آیت الله مظاهری] در صورتی که شناخت اعلم مشکل باشد، یا آنکه اهل تشخیص در شناخت اعلم اختلاف داشته باشند اعلم بودن شرط نیست، و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند، از هر کدام که بخواهد میتواند تقلید کند، بلکه میتواند در بعضی مسائل از کسی و در بعضی دیگر از دیگری تقلید نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیز نجسی به صورت چیز پاکی در بیاید که عرف ان را تغییر در حقیقت ببیند پاک می شود مثل ان که چوب نجس بسوزد و خاکستر گردد یا سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود ولی اگر حقیقت ان عوض نشود مثل ان که گندم نجس را ارد کنند یا نان بپزند پاک نمی شود