چرا در بعضی روایات، عرفان و تصوف طرد شده است؟
تصوف، به عنوان یک گرایش خاص در اواسط قرن دوم هجری آغاز شد و در نیمه دوم قرن چهارم، به صورت یک مکتب مطرح گردید؛ اما بسیاری از اصول و مسائل آن، در قرن ششم و هفتم تبلور یافت و تازه همین اصول هم دارای ابهام بود. (1) از این رو برخورد امامان (علیه السلام) به طور عمده با رفتارها و کردارهایی بود که با روح اصیل اسلام منافات داشت و این قبیل رفتار و اعمال را نباید به پای گرایشی خاص چون عرفان و تصوف راستین و حقیقی گذاشت. در احادیث مستند و موثق (2) روایتی وجود ندارد که به طور مستقیم این مشرب فکری را با همین عنوان مطرح و تخطئه کند؛ چرا که اصلا این گرایش در جهان اسلام به تدریج شکل گرفت. اما در عین حال برخی از کسانی که با روح و جامعیت اسلام چندان آشنایی نداشتند، دست به اعمالی می زنند که در اسلام تخطئه شده است. (اسلام) دین عملی، حقیقت بین و معتدلی است که پیروان خویش را به میانه روی و اعتدال توصیه می کند؛ یعنی دستور می دهد که مسلمانان به نعمت های این دنیا به حد اعتدال متنعم شوند؛ ولی آخرت را هم فراموش نکنند و جامعه و مسلمین بر اساس احکام الهی اداره شود. به هر روی، منظور نظر اسلام سعادت دنیوی و اخروی است: (ابتغ فیما اتاک الله الدار الاخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا...) ؛ (3) (و با آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن). و نیز : (قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین امنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة کذلک نفصل الایات لقوم یعلمون) (4)؛ ((ای پیامبر!) بگو: (زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و (نیز) روزهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ (بگو) این (نعمت ها) در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت نیز خاص آنان می باشد) این گونه آیات خود را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان می کنیم). بر این اساس احادیث فراوانی که دلالت می کند بر اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیه السلام) از افراط و مبالغه در زهد و ریاضات سخت و عبادات به حد افراط که با روح عرفان و تصوف راستین منافات دارد جلوگیری می کردند؛ به عنوان مثال وقتی عثمان بن مظعون به تقلید برخی از زهاد مسیحی ، می خواست خود را اخصا نموده و زنش را طلاق دهد و سر به بیابان ها بگذارد؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع کار او شد و او را به اعتدال دعوت فرمود. یا وقتی ابن عمر روزه های طولانی می گرفت و تمام شب را به مناجات می گذرانید، آن حضرت (علیه السلام) او را از افراط نهی می کرد. (5) امام صادق (علیه السلام) نیز روزی سراغ یکی از صوفیان افراطی را گرفت که در جواب گفتند: (وی گفته است: در خانه می نشینم، روزه می گیرم و عبادت خدای می کنم روزی من خواهد آمد!! امام فرمود: این از کسانی است که دعایشان مستجاب نمی شود) (6). همچنین به حضرت گفتند: فلانی نیازمند شده فرمود: اینک چه می کند؟ گفتند: در خانه اش مانده، خدا را عبادت می کند. پرسید: غذا و خوراک از کجا می آورد؟ گفتند: یکی از دوستانش به او می دهد. فرمود: به خدا سوگند! آن که غذا می دهد، از او عابدتر است)(7). به هر حال ، تخطئه چنین روش هایی از سوی معصومین (علیه السلام) برای این بود که مردم از راه هدایت و صراط مستقیم خارج نشوند و به دنبال افرادی که اسلام را در تمام ابعاد آن مطرح نکرده و برداشت درستی از آن نداشته اند، نروند و راهبران اصلی را که همان ائمه (علیه السلام) بودند فراموش نکنند (8). چنان که بعدها در تاریخ تصوف دروغین رشد نموده و عده ای مردم را از روح اصلی آموزه های دینی و اسلامی دور نگه داشتند. (9) البته این شیوه برخورد نباید به صورت عام و فراگیر نسبت به عرفان راستین و تصوف حقیقی مطرح شود؛ چرا که بسیاری از آموزه های اصیل عرفانی، ریشه در گفتار و کردار ائمه و معصومین (علیه السلام) دارد. پی نوشتها: 1- پژوهشی در نسبت دین و عرفان، صص 41-43. 2- نگا: سفینة البحار، ج 2، صص 65-64. 3- قصص (28)، آیه 77. 4- اعراف (7)، آیه 32. 5- نگا: تاریخ تصوف در اسلام، صص 10 و 11. 6- امام صادق و تصوف اسلامی، صائب عبدالحمید، ترجمه عبدالله امینی؛ نگا: روزنامه جام جم، صفحه اندیشه شماره 871. 7- همان. 8- در این خصوص نگا: تصوف و تشیع، صص 548-550. 9- نگا: تاریخ ایران اسلامی ، ج 2، صص 208، 213، 234 و 237.
عنوان سوال:

چرا در بعضی روایات، عرفان و تصوف طرد شده است؟


پاسخ:

تصوف، به عنوان یک گرایش خاص در اواسط قرن دوم هجری آغاز شد و در نیمه دوم قرن چهارم، به صورت یک مکتب مطرح گردید؛ اما بسیاری از اصول و مسائل آن، در قرن ششم و هفتم تبلور یافت و تازه همین اصول هم دارای ابهام بود. (1) از این رو برخورد امامان (علیه السلام) به طور عمده با رفتارها و کردارهایی بود که با روح اصیل اسلام منافات داشت و این قبیل رفتار و اعمال را نباید به پای گرایشی خاص چون عرفان و تصوف راستین و حقیقی گذاشت.
در احادیث مستند و موثق (2) روایتی وجود ندارد که به طور مستقیم این مشرب فکری را با همین عنوان مطرح و تخطئه کند؛ چرا که اصلا این گرایش در جهان اسلام به تدریج شکل گرفت. اما در عین حال برخی از کسانی که با روح و جامعیت اسلام چندان آشنایی نداشتند، دست به اعمالی می زنند که در اسلام تخطئه شده است. (اسلام) دین عملی، حقیقت بین و معتدلی است که پیروان خویش را به میانه روی و اعتدال توصیه می کند؛ یعنی دستور می دهد که مسلمانان به نعمت های این دنیا به حد اعتدال متنعم شوند؛ ولی آخرت را هم فراموش نکنند و جامعه و مسلمین بر اساس احکام الهی اداره شود. به هر روی، منظور نظر اسلام سعادت دنیوی و اخروی است: (ابتغ فیما اتاک الله الدار الاخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا...) ؛ (3) (و با آنچه خدایت داده، سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن).
و نیز : (قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق قل هی للذین امنوا فی الحیاة الدنیا خالصة یوم القیامة کذلک نفصل الایات لقوم یعلمون) (4)؛ ((ای پیامبر!) بگو: (زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و (نیز) روزهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده است؟ (بگو) این (نعمت ها) در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و روز قیامت نیز خاص آنان می باشد) این گونه آیات خود را برای گروهی که می دانند به روشنی بیان می کنیم).
بر این اساس احادیث فراوانی که دلالت می کند بر اینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان معصوم (علیه السلام) از افراط و مبالغه در زهد و ریاضات سخت و عبادات به حد افراط که با روح عرفان و تصوف راستین منافات دارد جلوگیری می کردند؛ به عنوان مثال وقتی عثمان بن مظعون به تقلید برخی از زهاد مسیحی ، می خواست خود را اخصا نموده و زنش را طلاق دهد و سر به بیابان ها بگذارد؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مانع کار او شد و او را به اعتدال دعوت فرمود. یا وقتی ابن عمر روزه های طولانی می گرفت و تمام شب را به مناجات می گذرانید، آن حضرت (علیه السلام) او را از افراط نهی می کرد. (5)
امام صادق (علیه السلام) نیز روزی سراغ یکی از صوفیان افراطی را گرفت که در جواب گفتند: (وی گفته است: در خانه می نشینم، روزه می گیرم و عبادت خدای می کنم روزی من خواهد آمد!! امام فرمود: این از کسانی است که دعایشان مستجاب نمی شود) (6). همچنین به حضرت گفتند: فلانی نیازمند شده فرمود: اینک چه می کند؟ گفتند: در خانه اش مانده، خدا را عبادت می کند. پرسید: غذا و خوراک از کجا می آورد؟ گفتند: یکی از دوستانش به او می دهد. فرمود: به خدا سوگند! آن که غذا می دهد، از او عابدتر است)(7).
به هر حال ، تخطئه چنین روش هایی از سوی معصومین (علیه السلام) برای این بود که مردم از راه هدایت و صراط مستقیم خارج نشوند و به دنبال افرادی که اسلام را در تمام ابعاد آن مطرح نکرده و برداشت درستی از آن نداشته اند، نروند و راهبران اصلی را که همان ائمه (علیه السلام) بودند فراموش نکنند (8). چنان که بعدها در تاریخ تصوف دروغین رشد نموده و عده ای مردم را از روح اصلی آموزه های دینی و اسلامی دور نگه داشتند. (9) البته این شیوه برخورد نباید به صورت عام و فراگیر نسبت به عرفان راستین و تصوف حقیقی مطرح شود؛ چرا که بسیاری از آموزه های اصیل عرفانی، ریشه در گفتار و کردار ائمه و معصومین (علیه السلام) دارد.
پی نوشتها:
1- پژوهشی در نسبت دین و عرفان، صص 41-43.
2- نگا: سفینة البحار، ج 2، صص 65-64.
3- قصص (28)، آیه 77.
4- اعراف (7)، آیه 32.
5- نگا: تاریخ تصوف در اسلام، صص 10 و 11.
6- امام صادق و تصوف اسلامی، صائب عبدالحمید، ترجمه عبدالله امینی؛ نگا: روزنامه جام جم، صفحه اندیشه شماره 871.
7- همان.
8- در این خصوص نگا: تصوف و تشیع، صص 548-550.
9- نگا: تاریخ ایران اسلامی ، ج 2، صص 208، 213، 234 و 237.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین