آیا آیه شریفه لا اکراه فی الدین، با حکم اعدام برای مرتد منافات ندارد؟
برای پاسخ، توجه به چند امر ضروری است: 1. مجازات در اسلام به انگیزه حمایت و پاسداری از فضائل و دور نگه داشتن جامعه از رذایل است، که در جهت حفظ مصالح و منافع عمومی انجام می‌گیرد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: (ایها الناس انتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضی فیما یعلمه الطبیب لا فیما یشتهیه المریض)[1] ای مردم! شما همانند بیماران و پروردگار عالمیان همانند پزشک است. پس مصلحت بیمار در تشخیص پزشک است نه تمایلات و خواسته‌های بیمار. بهترین قانون، آن است که وضع کننده آن ضمن شناخت مصالح فرد و جامعه، بدون آن که خود از آن منتفع شود و رعایت تمام جوانب مصالح اقدام به قانونگذاری کنند. احکام اسلامی به دلیلی که واضع آن شارع مقدس است بهترین نوع ممکن است. و ملاک مجازات‌ها مصالح واقعی افراد و جامعه است. 2. اسلام آزادی عقیده را به رسمیت شناخته، چرا که خداوند انسان را مسؤول آفریده و لازمه مسؤولیت شعور و آزادی اراده است. انسان با این دو نیرو که خداوند در وی به ودیعت نهاده، طبیعت را تسخیر می‌کند، فرهنگ می‌آفریند، تمدن می‌سازند، انتخاب یا اجتناب می‌کند، او مسؤول است و مورد تشویق یا بازخواست قرار می‌گیرد. لازمه این دو نیروی تکوینی آزادی تشریعی و اجتماعی است. انسان در پرتو آن سلوک اجتماعی خود را برمی‌گزیند. هیچ کسی حق ندارد این اصل الهی را تحت سیطره و حاکمیّت خود قرار دهد. در فرهنگ دین ما قوام و ارزش انسان به چگونگی اعتقاد و ایمان او بستگی دارد با این وجود ‌که در زبان وحی اعتقاد به توحید مطلوب خداوند است،[2] ولی پیامبر فقط مأمور ابلاغ آن است؛ (حق را بگو، و عقیده‌ای را بر کسی تحمیل مکن.)[3] به همین خاطر اگر خداوند، عقیده اجباری را مطلوب می‌دانست، آن را تحمیل می‌کرد، (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً أفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ)[4] (و اگر خداوند اراده می‌کرد، تمامی اهل زمین ایمان می‌آوردند (ولی خداوند چنین ایمانی را نمی‌خواهد) آیا تو مردم را به اکراه وامی‌داری که مؤمن شوند؟) در جای دیگر نیز با صراحت اجبار در پذیرش دین را نفی می‌کند: (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)[5] در قبول دین، اکراهی نیست،‌راه درست از راه انحرافی روشن شده است. تعبیر (قد تبین الرشد من الغیّ) گویای این حقیقت است که باید در پی حقایق بود، نه تحمیل عقاید و این فرهنگ الهی است که سعی دارد با منطق و استدلال و جدال احسن،[6] بشر را به سوی حق فراخواند، تا آنان پس از تأمل و تفکر، بهترین را برگزینند (ای پیامبر بشارت به بندگانی ده که پس از شنیدن سخنان، بهترین آنها را گزینش می‌کنند.)[7] تشخیص و برگزیدن قول بهتر و عقیده برتر، زمانی میسر می‌گردد که زمینه ابراز عقاید گوناگون فراهم باشد، در غیر این صورت انتخاب احسن معنا ندارد. بر همین اساس وظیفه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله تذکر دادن است، نه اجبار و اکراه در پذیرش دین.[8] اصولاً اسلام و هر دین حق از دو جهت نمی‌تواند جنبة تحمیلی داشته باشد، یکی این‌که با وجود دلایل روشن، استدلال منطقی و معجزات آشکار نیازی به تحمیل نیست؛ دیگر آنکه افکار و اعتقادات نمی‌تواند تحمیلی باشد، ‌زور و اعمال فشار می‌تواند در اعمال و حرکات جسمانی بشر مؤثر باشد، امّا در اعتقادات قلبی هرگز. امّا منطق باطل‌گرایان این است که به دیگران فرصت اندیشه را نمی‌دهند، تلاش می‌کنند، ضمن خودسانسوری حق انتخاب را از دیگران سلب کنند.[9] 3. مرتد به کسی گفته می‌شود که از اسلام خارج شده و کفر را برگزیند.[10] و حقیقت ارتداد کفر پس از ایمان است.[11] فقیهان عامه نیز در معنای اصطلاحی مرتد گفته‌اند: مرتد عبارت است از کافر شدن مسلمانی که اسلام او به شهادتین، از روی اختیار، و پس از آگاهی بر ارکان اسلام و التزام به احکام آن باشد.[12] یک چنین کسی از نظر اسلام، احترامی ندارد، و مجازات شدیدی حتی مرگ برای او در نظر گرفته شده است.[13] 4. امّا وجه جمع احکام مرتد با آیاتی که بر اصل آزادی عقیده تصریح دارند، این است که همه آنها در مقام پذیرش اصل دین‌اند. یعنی در اسلام اصل پذیرش دین اجباری نیست. اسلام پیش از دعوت به حق سعی دارد تا جوّ اختناق را از بین ببرد، فرصت تفکر و تعقل را برای انسان فراهم سازد.[14] امّا پس از انتخاب دین، کسی حق ندارد، دین را به بازی بگیرد. به بیان دیگر، شخصی که اقدام به پذیرش دین می‌کند، باید به اصل ارتداد و عواقب آن آگاهانه ملتزم شود. در حالی که همان شخص قبل از پذیرش اسلام چنین تعهدی ندارد. می‌خواهیم این را بگوییم که احکام ارتداد با آزادی عقیده تنافی ندارد، زیرا هر کسی در اصل پذیرش اسلام آزاد است، امّا باید بداند که با پذیرش اسلام، حق برگشت از او سلب می‌شود. دینی که اصل آزادی در انتخاب عقیده را اصل می‌داند، این را هم می‌گوید که باید آگاهانه و با التزام به همة احکام دین آن را پذیرا شوی، و اگر پس از انتخاب انکار کنی، احکام ارتداد دربارة تو جاری می‌شود. همان‌گونه که ارتکاب دیگر انحرافات اجتماعی مجازات دارد، به طور مثال کسی که مسلمان شد نمی‌تواند شراب بنوشد و اگر مرتکب آن شود، ‌حدّ بر او جاری می‌گردد و کسی که در کمال آزادی دین را پذیرفته، نمی‌تواند احکام آن را با اصل آزادی در تضاد ببیند. این یک حکم عقلانی است. در امور اجتماعی نیز چنین است، انسان در رانندگی و عدم آن آزاد است. امّا اگر بخواهد رانندگی کند، ‌باید به قوانین راهنمایی و رانندگی کردن نهد، یا اگر کسی به استخدام اداره‌ای درآمد باید مقررات آن را بپذیرد. بدون شک هیچ یک از امور ذکر شده با آزادی او منافات ندارد. این امر در مورد دین اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، چرا که دین حق از ضروریات اولیه انسان بوده و با گوهر انسانیت مرتبط است. فقط در اعتقادات قلبی خلاصه نمی‌شود. طبعاً در بینش اسلام بین داشتن یا نداشتن دین تفاوت وجود دارد، چنانکه دین حقیقی با خرافی نیز یکسان نیست. در نتیجه پذیرش آزادی مطلق در این زمینه مساوی با قبول هرج و مرج و تعارض اجتماعی است که یقیناً چنین چیزی را هیچ عاقلی نمی‌پذیرد. به همین دلیل ارتداد موجب عقوبت است، و حکم شدید مرتد از فروعات آزادی عقیده و حق تدین است، چون ارتداد نه تنها اهانت به مقدسات دینی است، بلکه مایه تزلزل در عقاید دیگران، و در واقع تجاوز به حقوق آنان است. قرآن کریم از گروهی یاد می‌کند که همواره به اسلام و مسلمانان عناد می‌ورزیدند، از شیوه‌هایی که آنان به منظور بدبین کردن مردم به اسلام در پیش گرفتند تظاهر به اسلام و پس از آن ارتداد از اسلام بود. اهل کتاب از گردانندگان اصلی این جریان بودند، و خداوند از توطئه پلید آنان چنین پرده برمی‌دارد. (دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: اوّل روز به آنچه بر مؤمنان نازل شده، ایمان بیاورید، و در آخر روز انکارش کنید شاید آنان از اعتقاد خویش برگردند.)[15] واقع امر همین است، اگر پذیرش و انکار افراد به دین و مکتبی بدون ضابطه بوده و نظارتی در کار نباشد،‌آن دین تحقیر شده و اقتدار خود را از دست خواهد داد. اسلام چنین چیزی را برنمی‌تابد. بحث را با گفتاری از رهبر معظم انقلاب به پایان می‌بریم، ایشان می‌فرماید: (با توجه به آیات مربوط به ارتداد، این گونه به نظر می‌رسد که اسلام با این کار درصدد آن است که حصار ایمان اسلامی را حفظ کند، در حقیقت بعد از این‌که مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مکلف کرده است که از ایمان مردم حفاظت و حراست کنند... علت خشم الهی بر مرتدین و کسانی که از دین خارج شده‌اند این است که اینها زندگی و عشرت دنیوی و هوای نفسانی را بر خواست معنوی و قلبی و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح داده‌اند. [16]بنابراین مسئله فقط عوض شدن یک اعتقاد نبوده است. مسئله این بوده که کسانی به خاطر جاذبه‌های مادی و تأمین هواهای نفسانی حاضر شده‌اند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند، و به آن پشت کرده، ایمان اسلامی را رها کنند. این مقوله دیگری است و سخت‌گیری اسلام در رابطه با این مقوله است.)، لذا در یک جمع‌بندی، احکام ارتداد نه تنها با اصل آزادی عقیده تنافی ندارد، بلکه در راستای تأمین آن بوده و ضامن امنیت اعتقادی پیروان دین می‌باشد. منابع جهت مطالعة بیشتر: 1. عیسی دلایی، ارتداد در اسلام، (تهران: نشر نی، 1380). 2. سیف الله صرامی، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1376. 3. علی غلامی دهقی، جنگ‌های ارتداد، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1381. 4. محمد حسن قدردان ملکی، آزادی در فقه و حدود آن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1382. 5. مقام معظم رهبری، آزادی از منظر اسلام و غرب، مجله اندیشه حوزه، سال چهارم، شماره دوم. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران: اسلامیه، 1406 ق، ج 4، ص 107. [2] . زمر/ 7؛ لا یرضی لعباده الکفر. [3] . کهف/28. [4] . یونس/99. [5] . بقره/256. [6] . نحل/135؛ عنکبوت/46. [7] . زمر/18؛ فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه. [8] . غاشیه/21، 22؛ انما انت مذکر لیست علیهم بمصیطر، سورة ق/45: نحل اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجّبار فذکر بالقرآن من یخاف وعید. [9] . فصلت/26؛ قال الذین کفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوافیه لعلکم تغلبون. [10] . امام خمینی، تحریرالوسیله، قم: دفتر انتشارات اسلامی، بی‌تا، ج 2، ص 329،‌مسئلة 10 موانع الارث. [11] . علم الهدی، سید مرتضی، در السلسلة‌ینابیع الفقهیه، بیروت: مؤسسة فقه الشیعه، 1413ق، ج 23، ص 22؛ قمی، میرزا ابوالقاسم، جامع الشتات، چ سنگی، بی‌تا، ج 2، ص 742. [12] . ‌الجزیری، عبدالرحمان، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 15، ص 422؛ ابن قدامة، موفق الدین، المغنی، بیروت: دارالفکر، 1404 ق، ج 10، ص 72. [13] . ر. ک: صرامی، سیف الله، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1376، ص 177 به بعد. [14] . اعراف/157. [15] . آل عمران/72. [16] . خامنه‌ای، سید علی، آزادی از نظر اسلام و غرب، مجلة اندیشه حوزه، سال چهارم، شمارة 2، ص 39.
عنوان سوال:

آیا آیه شریفه لا اکراه فی الدین، با حکم اعدام برای مرتد منافات ندارد؟


پاسخ:

برای پاسخ، توجه به چند امر ضروری است:
1. مجازات در اسلام به انگیزه حمایت و پاسداری از فضائل و دور نگه داشتن جامعه از رذایل است، که در جهت حفظ مصالح و منافع عمومی انجام می‌گیرد. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: (ایها الناس انتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب فصلاح المرضی فیما یعلمه الطبیب لا فیما یشتهیه المریض)[1] ای مردم! شما همانند بیماران و پروردگار عالمیان همانند پزشک است. پس مصلحت بیمار در تشخیص پزشک است نه تمایلات و خواسته‌های بیمار. بهترین قانون، آن است که وضع کننده آن ضمن شناخت مصالح فرد و جامعه، بدون آن که خود از آن منتفع شود و رعایت تمام جوانب مصالح اقدام به قانونگذاری کنند. احکام اسلامی به دلیلی که واضع آن شارع مقدس است بهترین نوع ممکن است. و ملاک مجازات‌ها مصالح واقعی افراد و جامعه است.
2. اسلام آزادی عقیده را به رسمیت شناخته، چرا که خداوند انسان را مسؤول آفریده و لازمه مسؤولیت شعور و آزادی اراده است. انسان با این دو نیرو که خداوند در وی به ودیعت نهاده، طبیعت را تسخیر می‌کند، فرهنگ می‌آفریند، تمدن می‌سازند، انتخاب یا اجتناب می‌کند، او مسؤول است و مورد تشویق یا بازخواست قرار می‌گیرد. لازمه این دو نیروی تکوینی آزادی تشریعی و اجتماعی است. انسان در پرتو آن سلوک اجتماعی خود را برمی‌گزیند. هیچ کسی حق ندارد این اصل الهی را تحت سیطره و حاکمیّت خود قرار دهد.
در فرهنگ دین ما قوام و ارزش انسان به چگونگی اعتقاد و ایمان او بستگی دارد با این وجود ‌که در زبان وحی اعتقاد به توحید مطلوب خداوند است،[2] ولی پیامبر فقط مأمور ابلاغ آن است؛ (حق را بگو، و عقیده‌ای را بر کسی تحمیل مکن.)[3] به همین خاطر اگر خداوند، عقیده اجباری را مطلوب می‌دانست، آن را تحمیل می‌کرد، (وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً أفَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّی یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ)[4] (و اگر خداوند اراده می‌کرد، تمامی اهل زمین ایمان می‌آوردند (ولی خداوند چنین ایمانی را نمی‌خواهد) آیا تو مردم را به اکراه وامی‌داری که مؤمن شوند؟)
در جای دیگر نیز با صراحت اجبار در پذیرش دین را نفی می‌کند: (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ)[5] در قبول دین، اکراهی نیست،‌راه درست از راه انحرافی روشن شده است. تعبیر (قد تبین الرشد من الغیّ) گویای این حقیقت است که باید در پی حقایق بود، نه تحمیل عقاید و این فرهنگ الهی است که سعی دارد با منطق و استدلال و جدال احسن،[6] بشر را به سوی حق فراخواند، تا آنان پس از تأمل و تفکر، بهترین را برگزینند (ای پیامبر بشارت به بندگانی ده که پس از شنیدن سخنان، بهترین آنها را گزینش می‌کنند.)[7] تشخیص و برگزیدن قول بهتر و عقیده برتر، زمانی میسر می‌گردد که زمینه ابراز عقاید گوناگون فراهم باشد، در غیر این صورت انتخاب احسن معنا ندارد. بر همین اساس وظیفه پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله تذکر دادن است، نه اجبار و اکراه در پذیرش دین.[8] اصولاً اسلام و هر دین حق از دو جهت نمی‌تواند جنبة تحمیلی داشته باشد، یکی این‌که با وجود دلایل روشن، استدلال منطقی و معجزات آشکار نیازی به تحمیل نیست؛ دیگر آنکه افکار و اعتقادات نمی‌تواند تحمیلی باشد، ‌زور و اعمال فشار می‌تواند در اعمال و حرکات جسمانی بشر مؤثر باشد، امّا در اعتقادات قلبی هرگز. امّا منطق باطل‌گرایان این است که به دیگران فرصت اندیشه را نمی‌دهند، تلاش می‌کنند، ضمن خودسانسوری حق انتخاب را از دیگران سلب کنند.[9]
3. مرتد به کسی گفته می‌شود که از اسلام خارج شده و کفر را برگزیند.[10] و حقیقت ارتداد کفر پس از ایمان است.[11] فقیهان عامه نیز در معنای اصطلاحی مرتد گفته‌اند: مرتد عبارت است از کافر شدن مسلمانی که اسلام او به شهادتین، از روی اختیار، و پس از آگاهی بر ارکان اسلام و التزام به احکام آن باشد.[12] یک چنین کسی از نظر اسلام، احترامی ندارد، و مجازات شدیدی حتی مرگ برای او در نظر گرفته شده است.[13]
4. امّا وجه جمع احکام مرتد با آیاتی که بر اصل آزادی عقیده تصریح دارند، این است که همه آنها در مقام پذیرش اصل دین‌اند. یعنی در اسلام اصل پذیرش دین اجباری نیست. اسلام پیش از دعوت به حق سعی دارد تا جوّ اختناق را از بین ببرد، فرصت تفکر و تعقل را برای انسان فراهم سازد.[14] امّا پس از انتخاب دین، کسی حق ندارد، دین را به بازی بگیرد. به بیان دیگر، شخصی که اقدام به پذیرش دین می‌کند، باید به اصل ارتداد و عواقب آن آگاهانه ملتزم شود. در حالی که همان شخص قبل از پذیرش اسلام چنین تعهدی ندارد. می‌خواهیم این را بگوییم که احکام ارتداد با آزادی عقیده تنافی ندارد، زیرا هر کسی در اصل پذیرش اسلام آزاد است، امّا باید بداند که با پذیرش اسلام، حق برگشت از او سلب می‌شود. دینی که اصل آزادی در انتخاب عقیده را اصل می‌داند، این را هم می‌گوید که باید آگاهانه و با التزام به همة احکام دین آن را پذیرا شوی، و اگر پس از انتخاب انکار کنی، احکام ارتداد دربارة تو جاری می‌شود. همان‌گونه که ارتکاب دیگر انحرافات اجتماعی مجازات دارد، به طور مثال کسی که مسلمان شد نمی‌تواند شراب بنوشد و اگر مرتکب آن شود، ‌حدّ بر او جاری می‌گردد و کسی که در کمال آزادی دین را پذیرفته، نمی‌تواند احکام آن را با اصل آزادی در تضاد ببیند. این یک حکم عقلانی است.
در امور اجتماعی نیز چنین است، انسان در رانندگی و عدم آن آزاد است. امّا اگر بخواهد رانندگی کند، ‌باید به قوانین راهنمایی و رانندگی کردن نهد، یا اگر کسی به استخدام اداره‌ای درآمد باید مقررات آن را بپذیرد. بدون شک هیچ یک از امور ذکر شده با آزادی او منافات ندارد.
این امر در مورد دین اهمیت بیشتری پیدا می‌کند، چرا که دین حق از ضروریات اولیه انسان بوده و با گوهر انسانیت مرتبط است. فقط در اعتقادات قلبی خلاصه نمی‌شود. طبعاً در بینش اسلام بین داشتن یا نداشتن دین تفاوت وجود دارد، چنانکه دین حقیقی با خرافی نیز یکسان نیست. در نتیجه پذیرش آزادی مطلق در این زمینه مساوی با قبول هرج و مرج و تعارض اجتماعی است که یقیناً چنین چیزی را هیچ عاقلی نمی‌پذیرد. به همین دلیل ارتداد موجب عقوبت است، و حکم شدید مرتد از فروعات آزادی عقیده و حق تدین است، چون ارتداد نه تنها اهانت به مقدسات دینی است، بلکه مایه تزلزل در عقاید دیگران، و در واقع تجاوز به حقوق آنان است. قرآن کریم از گروهی یاد می‌کند که همواره به اسلام و مسلمانان عناد می‌ورزیدند، از شیوه‌هایی که آنان به منظور بدبین کردن مردم به اسلام در پیش گرفتند تظاهر به اسلام و پس از آن ارتداد از اسلام بود. اهل کتاب از گردانندگان اصلی این جریان بودند، و خداوند از توطئه پلید آنان چنین پرده برمی‌دارد. (دسته‌ای از اهل کتاب گفتند: اوّل روز به آنچه بر مؤمنان نازل شده، ایمان بیاورید، و در آخر روز انکارش کنید شاید آنان از اعتقاد خویش برگردند.)[15]
واقع امر همین است، اگر پذیرش و انکار افراد به دین و مکتبی بدون ضابطه بوده و نظارتی در کار نباشد،‌آن دین تحقیر شده و اقتدار خود را از دست خواهد داد. اسلام چنین چیزی را برنمی‌تابد. بحث را با گفتاری از رهبر معظم انقلاب به پایان می‌بریم، ایشان می‌فرماید: (با توجه به آیات مربوط به ارتداد، این گونه به نظر می‌رسد که اسلام با این کار درصدد آن است که حصار ایمان اسلامی را حفظ کند، در حقیقت بعد از این‌که مردم ایمان آوردند، نظام اسلامی را مکلف کرده است که از ایمان مردم حفاظت و حراست کنند... علت خشم الهی بر مرتدین و کسانی که از دین خارج شده‌اند این است که اینها زندگی و عشرت دنیوی و هوای نفسانی را بر خواست معنوی و قلبی و فطرت انسانی خود و بر آخرت ترجیح داده‌اند. [16]بنابراین مسئله فقط عوض شدن یک اعتقاد نبوده است. مسئله این بوده که کسانی به خاطر جاذبه‌های مادی و تأمین هواهای نفسانی حاضر شده‌اند به حیثیت نظام اسلامی لطمه بزنند، و به آن پشت کرده، ایمان اسلامی را رها کنند. این مقوله دیگری است و سخت‌گیری اسلام در رابطه با این مقوله است.)، لذا در یک جمع‌بندی، احکام ارتداد نه تنها با اصل آزادی عقیده تنافی ندارد، بلکه در راستای تأمین آن بوده و ضامن امنیت اعتقادی پیروان دین می‌باشد.
منابع جهت مطالعة بیشتر:
1. عیسی دلایی، ارتداد در اسلام، (تهران: نشر نی، 1380).
2. سیف الله صرامی، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1376.
3. علی غلامی دهقی، جنگ‌های ارتداد، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1381.
4. محمد حسن قدردان ملکی، آزادی در فقه و حدود آن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1382.
5. مقام معظم رهبری، آزادی از منظر اسلام و غرب، مجله اندیشه حوزه، سال چهارم، شماره دوم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران: اسلامیه، 1406 ق، ج 4، ص 107.
[2] . زمر/ 7؛ لا یرضی لعباده الکفر.
[3] . کهف/28.
[4] . یونس/99.
[5] . بقره/256.
[6] . نحل/135؛ عنکبوت/46.
[7] . زمر/18؛ فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.
[8] . غاشیه/21، 22؛ انما انت مذکر لیست علیهم بمصیطر، سورة ق/45: نحل اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجّبار فذکر بالقرآن من یخاف وعید.
[9] . فصلت/26؛ قال الذین کفروا لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوافیه لعلکم تغلبون.
[10] . امام خمینی، تحریرالوسیله، قم: دفتر انتشارات اسلامی، بی‌تا، ج 2، ص 329،‌مسئلة 10 موانع الارث.
[11] . علم الهدی، سید مرتضی، در السلسلة‌ینابیع الفقهیه، بیروت: مؤسسة فقه الشیعه، 1413ق، ج 23، ص 22؛ قمی، میرزا ابوالقاسم، جامع الشتات، چ سنگی، بی‌تا، ج 2، ص 742.
[12] . ‌الجزیری، عبدالرحمان، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 15، ص 422؛ ابن قدامة، موفق الدین، المغنی، بیروت: دارالفکر، 1404 ق، ج 10، ص 72.
[13] . ر. ک: صرامی، سیف الله، احکام مرتد از دیدگاه اسلام و حقوق بشر، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1376، ص 177 به بعد.
[14] . اعراف/157.
[15] . آل عمران/72.
[16] . خامنه‌ای، سید علی، آزادی از نظر اسلام و غرب، مجلة اندیشه حوزه، سال چهارم، شمارة 2، ص 39.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین