منظور از آیه (لا اکراه فی الدین ) چیست ؟
منظور از آیه (لا اکراه فی الدین ) چیست ؟ لااکراه فی الدین قد تبیّن الرشدُ مِن الغَیّ فَمَن یکفر بالطاغُوتِ وَ یُومِن بالله فقد استمسک بالعروة الوُثقی لاانفصامِ لها و اللهسمیعٌ علیم (بقره(2) : 256) در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفرورزد، و به خدا ایمان آوَرَد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوایِ داناست. گفتگو پیرامون این آیه شریفه راه گشای ما در رفع بسیاری از ابهامات، اجرای احکام اسلام می‌باشد. و می‌تواند به عنوان یک اصل راهبردی و درخشان در سر لوحه نظام مترقی اسلام، در هنگام گفتگو و تعامل با پیروان دیگر ادیان معرفی گردد. به همین منظور نخست، به فضای نزول آیه و شأن نزول آن، به عنوان مصداق بارز و نمونه آشکار چگونگی رفتار و تعامل با دیگران، اشاره می‌شود؛ سپس به پاسخ برخی پرسشها درباره چگونگی رفتار در مجموعه نظام اسلامی و چگونگی رفتار با پیروان دیگر ادیان وفرهنگها، به طور مختصر می‌پردازیم. فضای نزول و شأن نزول آیه شریفه: آیه شریفه فوق‌الذکر، در سوره بقره می‌باشد. و نزول آیات سوره بقره بدون تردید پس از هجرت به مدینه آغاز گردیده است. و چندین سال به طول انجامیده است. (ر.ک: معرفت، هادی، تلخیص التمهید، ص 101) یعنی درزمانی که نظام اسلامی در حال شکل‌گیری و استحکام بوده است. درباره هنگام نزول آیه شریفه فوق، چندین داستان، نقل شده است؛ (ر.ک؛ تفسیر المیزان، نمونه، مجمع‌البیان، ابن‌کثیر، روح‌المعانی و... ذیل آیه شریفه)؛ از آن جمله: داستان مردی از مسلمانان انصار، به نام (حصین) می‌باشد. که دو فرزند او به آئین مسیحیت گرویده بودند و او می‌خواست، آنان را با اجبار به سوی اسلام دعوت کنند. وقتی موضوع با پیامبر(ص) درمیان گذاشته شد. آیه شریفه (لااکراه فی‌الدین... نازل گردید. با توجه به شأن نزول آیه و ظهور آیات دیگر در قرآن مجید، آشکارترین مراد آیه شریفه آن است که (پذیرش دین اسلام اجباری نیست)؛ و این اصل کلی برای همگان می‌باشد. و پیروان ادیان دیگر و کافران، را شامل می‌شود و کسی حق ندارد به زور و اجبار، شریعت اسلام رابر آنان تحمیل کند. چنان که در آیه دیگر می‌خوانیم: و قل الحَقَّ مِن ربکم فمَن شاء فلیؤمن و من شاء فلیَکْفُر (کهف(18):29) بگو: حق از پروردگارتان [رسیده [است.پس هر که بخواهد، بگرود و هر که بخواهد انکار کند. علاوه بر اینکه اجبار در پذیرش دین و ایمان به خداوند مخالف آزمایش و امتحان بندگان و مخالف مقتضی حکمت خداوند در دنیا می‌باشد. که آدمی را مختار و آزاد قرار داده است. به همین جهت خداوند متعال، پیامبر اسلام(ص) را از اجبار مردم برای ایمان بخداوند، بازداشته است، چنان که در قرآن مجید می‌خوانیم: و لو شاءَ ربُّکَ لأَمنَ مَن فِی الارضِ کلُّهُم جمیعا اَفاَنتَ تُکْرِه الناسَ حتی یکونوا مؤمنینَ (یونس (10): 99 ر.ک: المیزان، ج10، ص 120 ط عربی) و اگر پروردگار تو می‌خواست، قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می‌آوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که بگروند؟! اضافه بر اینکه، اعتقاد به دین و التزام به آن، از امور قلبی و باطنی است، که اجبار و اکراه در آن ثمربخش نیست. بنابراین عبارت لااکراه فی الدین یا یک جمله خبری و بیانگر حال حقیقی انسان و مقتضی تکوینی اوست؛ و یا بیانگر یکحکم تشریعی به منظور نهی از اجبار در پذیرش دین می‌باشد. که این نهی تشریعی متکی بر آن حقیقت تکوینی و مقتضای وجودی آدمی می‌باشد. (ر.ک: المیزان، ج 2، ص 347، ط عربی بیروت ر.ک مجمع‌البیان، ج 12،ص 631) بنابر آنچه گفته شد، انسان (بخودی خود)، در پذیرش دین و چگونگی راه و روش زندگی خود، مختار و آزاد است، اگر چه درباره چگونگی حضور او در اجتماع و تأثیرگذاری او بر دیگر افراد، قوانینی در نظام اسلامی وضع شده است. و خداوند متعال فرجام مؤمنان و کافران رابه او گوشزد نموده است. و آدمی را برای بهره‌مندی از اعتقادات صحیح و روش زندگی شایسته راهنمایی فرموده است. چنان که در آیه شریفه مورد نظر و آیات قبل و بعد آن به خوبی این حقیقت آشکار می‌باشد. بنابراین (عقیده) قابل تحمیل نیست؛ ولی این محدوده غیر از محدوده احکام است. توضیح این که: کلیه نظام‌های فکری، برای خود نظامی اجتماعی را نیز طراحی می‌کنند. در نظام‌های اجتماعی، اکراه و اجبار از ابزارهای پیش‌بینی شده در کلیه نظام‌ها است؛ یعنی، در هر نظامیدر مقوله‌های اجتماعی و حقوقی آن، جبر قانونی وجود دارد و بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست. نظام‌های قضایی و نیروهای انتظامی در همه نظام‌ها، امری مقبول و معقول هستند. بنابراین بایستی محدوده عقیده را از محدوده عمل و حقوق جدا کرد. در حیطه (عقیده) اجبارراهی ندارد؛ ولی در حیطه عمل، جبر و اکراه هم لازم است و هم قابل قبول‌است، چنان که در تمامی جوامع قوانین و مقرراتی وضع می‌شود و همگان ملزم به رعایت آن می‌باشند. با این تفاوت که در برخی جوامع تنها به رفاه عمومی و آسایش جسمی افراد جامعه توجه دارند و هرچه کهاختلال در آسایش بدنی باشد، خلاف قانون شمرده می‌شود ولی در جامعه اسلامی علاوه بر آسایش بدنی به حفظ ارزش‌های معنوی نیز توجه شده است و آنچه تأثیر سوء بر معنویت افراد جامعه دارد، خلاف قانون شمرده می‌شود. البته تعیین حیطه و محدوده قوانین باید با کارشناسی وآگاهی کامل بر دستورات دینی انجام شود و از سلیقه‌های شخصی و برداشت‌های افراطی یا تفریطی از دین جلوگیری کرد.
عنوان سوال:

منظور از آیه (لا اکراه فی الدین ) چیست ؟


پاسخ:

منظور از آیه (لا اکراه فی الدین ) چیست ؟

لااکراه فی الدین قد تبیّن الرشدُ مِن الغَیّ فَمَن یکفر بالطاغُوتِ وَ یُومِن بالله فقد استمسک بالعروة الوُثقی لاانفصامِ لها و اللهسمیعٌ علیم (بقره(2) : 256) در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه بخوبی آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفرورزد، و به خدا ایمان آوَرَد، به یقین، به دستاویزی استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنوایِ داناست.
گفتگو پیرامون این آیه شریفه راه گشای ما در رفع بسیاری از ابهامات، اجرای احکام اسلام می‌باشد. و می‌تواند به عنوان یک اصل راهبردی و درخشان در سر لوحه نظام مترقی اسلام، در هنگام گفتگو و تعامل با پیروان دیگر ادیان معرفی گردد.
به همین منظور نخست، به فضای نزول آیه و شأن نزول آن، به عنوان مصداق بارز و نمونه آشکار چگونگی رفتار و تعامل با دیگران، اشاره می‌شود؛ سپس به پاسخ برخی پرسشها درباره چگونگی رفتار در مجموعه نظام اسلامی و چگونگی رفتار با پیروان دیگر ادیان وفرهنگها، به طور مختصر می‌پردازیم.
فضای نزول و شأن نزول آیه شریفه: آیه شریفه فوق‌الذکر، در سوره بقره می‌باشد. و نزول آیات سوره بقره بدون تردید پس از هجرت به مدینه آغاز گردیده است. و چندین سال به طول انجامیده است. (ر.ک: معرفت، هادی، تلخیص التمهید، ص 101) یعنی درزمانی که نظام اسلامی در حال شکل‌گیری و استحکام بوده است.
درباره هنگام نزول آیه شریفه فوق، چندین داستان، نقل شده است؛ (ر.ک؛ تفسیر المیزان، نمونه، مجمع‌البیان، ابن‌کثیر، روح‌المعانی و... ذیل آیه شریفه)؛ از آن جمله:
داستان مردی از مسلمانان انصار، به نام (حصین) می‌باشد. که دو فرزند او به آئین مسیحیت گرویده بودند و او می‌خواست، آنان را با اجبار به سوی اسلام دعوت کنند. وقتی موضوع با پیامبر(ص) درمیان گذاشته شد. آیه شریفه (لااکراه فی‌الدین... نازل گردید.
با توجه به شأن نزول آیه و ظهور آیات دیگر در قرآن مجید، آشکارترین مراد آیه شریفه آن است که (پذیرش دین اسلام اجباری نیست)؛ و این اصل کلی برای همگان می‌باشد. و پیروان ادیان دیگر و کافران، را شامل می‌شود و کسی حق ندارد به زور و اجبار، شریعت اسلام رابر آنان تحمیل کند. چنان که در آیه دیگر می‌خوانیم: و قل الحَقَّ مِن ربکم فمَن شاء فلیؤمن و من شاء فلیَکْفُر (کهف(18):29) بگو: حق از پروردگارتان [رسیده [است.پس هر که بخواهد، بگرود و هر که بخواهد انکار کند.
علاوه بر اینکه اجبار در پذیرش دین و ایمان به خداوند مخالف آزمایش و امتحان بندگان و مخالف مقتضی حکمت خداوند در دنیا می‌باشد. که آدمی را مختار و آزاد قرار داده است. به همین جهت خداوند متعال، پیامبر اسلام(ص) را از اجبار مردم برای ایمان بخداوند، بازداشته است، چنان که در قرآن مجید می‌خوانیم:
و لو شاءَ ربُّکَ لأَمنَ مَن فِی الارضِ کلُّهُم جمیعا اَفاَنتَ تُکْرِه الناسَ حتی یکونوا مؤمنینَ (یونس (10): 99 ر.ک: المیزان، ج10، ص 120 ط عربی) و اگر پروردگار تو می‌خواست، قطعا هر که در زمین است همه آنها یکسر ایمان می‌آوردند. پس آیا تو مردم را ناگزیر می‌کنی که بگروند؟!
اضافه بر اینکه، اعتقاد به دین و التزام به آن، از امور قلبی و باطنی است، که اجبار و اکراه در آن ثمربخش نیست. بنابراین عبارت لااکراه فی الدین یا یک جمله خبری و بیانگر حال حقیقی انسان و مقتضی تکوینی اوست؛ و یا بیانگر یکحکم تشریعی به منظور نهی از اجبار در پذیرش دین می‌باشد. که این نهی تشریعی متکی بر آن حقیقت تکوینی و مقتضای وجودی آدمی می‌باشد. (ر.ک: المیزان، ج 2، ص 347، ط عربی بیروت ر.ک مجمع‌البیان، ج 12،ص 631) بنابر آنچه گفته شد، انسان (بخودی خود)، در پذیرش دین و چگونگی راه و روش زندگی خود، مختار و آزاد است، اگر چه درباره چگونگی حضور او در اجتماع و تأثیرگذاری او بر دیگر افراد، قوانینی در نظام اسلامی وضع شده است. و خداوند متعال فرجام مؤمنان و کافران رابه او گوشزد نموده است. و آدمی را برای بهره‌مندی از اعتقادات صحیح و روش زندگی شایسته راهنمایی فرموده است. چنان که در آیه شریفه مورد نظر و آیات قبل و بعد آن به خوبی این حقیقت آشکار می‌باشد.
بنابراین (عقیده) قابل تحمیل نیست؛ ولی این محدوده غیر از محدوده احکام است. توضیح این که: کلیه نظام‌های فکری، برای خود نظامی اجتماعی را نیز طراحی می‌کنند. در نظام‌های اجتماعی، اکراه و اجبار از ابزارهای پیش‌بینی شده در کلیه نظام‌ها است؛ یعنی، در هر نظامیدر مقوله‌های اجتماعی و حقوقی آن، جبر قانونی وجود دارد و بدون آن، جامعه قابل اداره و کنترل نیست. نظام‌های قضایی و نیروهای انتظامی در همه نظام‌ها، امری مقبول و معقول هستند. بنابراین بایستی محدوده عقیده را از محدوده عمل و حقوق جدا کرد. در حیطه (عقیده) اجبارراهی ندارد؛ ولی در حیطه عمل، جبر و اکراه هم لازم است و هم قابل قبول‌است، چنان که در تمامی جوامع قوانین و مقرراتی وضع می‌شود و همگان ملزم به رعایت آن می‌باشند. با این تفاوت که در برخی جوامع تنها به رفاه عمومی و آسایش جسمی افراد جامعه توجه دارند و هرچه کهاختلال در آسایش بدنی باشد، خلاف قانون شمرده می‌شود ولی در جامعه اسلامی علاوه بر آسایش بدنی به حفظ ارزش‌های معنوی نیز توجه شده است و آنچه تأثیر سوء بر معنویت افراد جامعه دارد، خلاف قانون شمرده می‌شود. البته تعیین حیطه و محدوده قوانین باید با کارشناسی وآگاهی کامل بر دستورات دینی انجام شود و از سلیقه‌های شخصی و برداشت‌های افراطی یا تفریطی از دین جلوگیری کرد.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین