شبهه: یک زن در جامعه اسلامی همیشه باید در حالت محبوس قرار داشته باشد.
جامعه اسلامی، در حال حاضر عمیقاً نیازمند قاعده‌مند ساختن میزان مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی سیاسی می‌باشد، و زنان مسلمان از یک طرف با رویکردی از جایگاه زن در غرب مواجه هستند که بر مبنای تشابه حقوق زن و مرد بر حضور بی‌قید و شرط زنان در تمامی عرصه تأکید می‌ورزد؛ و از طرف دیگر با نگرش تفریطی روبرو می‌باشد که با تکیه بر برخی تفاوت‌های بیولوژیک بین زن و مرد، تنگ نظرانه و بی‌منطق کارکردهای متفاوتی را برای هر یک تعریف نموده و رسالت اصلی زن را خانه داری، تربیت فرزندان و خوب شوهر داری کردن می‌داند و حضور او را در عرصه‌ اجتماعی به اصلاح نمی‌بیند. رویارویی در نگرش افراطی و تفریطی، جامعه اسلامی زنان را در معرض چالش قرار می‌دهد، اصولاً زن مسلمان در چه عرصه‌هایی باید فعال باشد؟ آیا زن در جامعه اسلامی همواره باید مانند یک زندانی زندگی کند، یا او می‌تواند در پرتو آموزه‌های دینی و حفظ کرامت زن هم میدان دار علم، سیاست و اقتصاد باشد و هم از حصار مستحکم فرهنگ دینی پاسداری کند؟ واقعاً یک زن چگونه می‌تواند حضور کارآمد و متناسب با شأن وجایگاه خود در نظام دینی پیدا کند؟ در این رابطه، امروزه سه رویکرد عمده در جهان و جامعه اسلامی وجود دارد، رویکرد رادیکال، سنتی، و تکامل مدار. 1. رویکرد رادیکال این رویکرد که با تکیه بر عدم تفاوت بین جنسیت زن و مرد بر یکسانی و تشابه حقوق زنان و مردان پای می‌فشارد، خاستگاه غربی دارد، و بازتاب افراطی نگرش سنتی نسبت به زن در جهان غرب می‌باشد. نگرش مزبور که از سده هفدهم میلادی شکل گرفت، در اکثر اسناد و مدارک بین المللی از جمله منشور سازمان ملل متحد،[1] اعلامیه جهانی حقوق بشر[2] میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی[3]، و به ویژه کنوانسیون، محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان)[4] مورد تأکید قرار گرفته، و جنبش‌های طرفدار حقوق زن از آن حمایت می‌کنند، در کشورهای اسلامی نیز روشنفکران! و گروههای رادیکال از آن تبلیغ می‌کنند و خواهان مشارکت مطلق زنان در تمامی عرصه‌های اجتماعی هستند. 2. رویکرد سنّتی رویکرد سنّتی بر مبنای تفاوت‌های بیولوژیک بین زن و مرد بر نوعی تقسیم کار کلاسیک بین زنان و مردان اصرار می‌ورزند. ریشه تاریخی این نگرش به ساختار زندگی قبیله‌ای در دوران گذشته باز می‌گردد؛ زمانی که مرد در سطح خانواده و قبیله از اقتدار بلامنازع برخوردار بوده و زن به مثابه موجود ناتوان در استخدام مرد و حمایت او قرار دارد. براساس این رویکرد حیطه فعالیت زن، خانه است، او حق ندارد وارد عرصه اجتماع و سیاست شود. سابقه این نگرش را در تمامی جامعه‌ها (اسلامی و غیراسلامی) می‌توان دید. در جهان غرب تا سده هفدهم میلادی،‌ جریان مردسالاری حاکمیت مطلق داشت از آن زمان نگرش رادیکالی شکل گرفت که مورد اشاره قرار گرفت. در جهان اسلام نیز به دلیل اینکه برخی از آموزه‌های شریعت به ظاهر با نظریه منع حضور زن در عرصه اجتماع وافق می‌نمود،‌ این نگرش تا حدود زیادی رسوخ کرد، و در بستر زمان به عنوان یک تفکر اسلامی نسبت به زن مورد پذیرش قرار گرفت. و طرفداران آن دلایلی هم بر مدعای‌شان ارایه کرده‌اند که در جای مناسب باید به آن پرداخته شود. 3. رویکرد تکامل مدار این رویکرد بر مبنای تکامل گرائی زنان نگرشهای پیشین را دچار افراط و تفریط دانسته و با موازین شرع و فرهنگ حاکم بر جامعه اسلامی ناسازگار می‌بیند. و باورمند است که سعادت جامعه انسانی در پرتو توازن میان زن و مرد و قرار گرفتن هر یک در جایگاه مناسب خود، تأمین می‌گردد، نه در تقابل که سنت گرایان گفته‌اند و نه در تشابهی که جهان غرب بر آن تأکید دارد. براساس این رویکرد که بیانگر نگرش اسلام نسبت به زن می‌باشد زنان مانند مردان در عرصه‌ اجتماعی پایگاه و موقعیت مناسب دارند، و مسؤولیت‌های اجتماعی متعددی به طور یکسان متوجه زن و مرد می‌باشد.[5] از این منظر، زن مانند مرد رسالت الهی و انسانی دارد،‌ افق اندیشه و حساسیت زن نباید در خانه محصور بماند، بلکه فراتر رود، ‌نگرش اجتماعی و جهانی پیدا کنند، نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان در برابر بدخواهان از ارزشها و مقام والای زن مسلمان پاسداری کند. واقع این است که هیچ مکتبی به اندازه اسلام نسبت به هویت واقعی زن و تغییر نگرش جاهلی (قدیم و جدید) درباره وی و ارائه قوانین کامل، عنایت ندارد. از نگاه اسلام نادیده گرفتن مجموعه عظیم انسانی که در ترقی و انحطاط جامعه نقش دارد، نه با واقعیت عینی بشر سازگار است و نه توجیه عقلانی و شرعی دارد. چنان که رویکرد رادیکال غرب را نیز نمی‌پذیرد، چون اصل یکسانی و برابری زن و مرد در غرب تجربه شد، و تساوی بین آن دو عملاً پاسخ مطلوب نداد، مهم‌ترین بن بست جهان سرمایه‌داری غرب بحران هویتی است که زنان دچار آن شده‌اند. در نظام سرمایه‌داری غرب، زن ابراز توسعه اقتصادی و جذب سرمایه می‌باشد نه انسانی که خواهان کمال و سعادت است. به گفته ویل دورانت: (زن اروپایی در غفلت تفکر و تمدن جدید به بند کشیده شد که نتوانست درک کند عامل پیشرفتهای اقتصادی یا سودآوری هرچه بیشتر صاحبان ثروتهای انبوه گردیده، بدون آنکه در آن سود سهیم باشد).[6] و اعتراف مونا شاون نویسنده آمریکایی در مقاله‌ای تحت عنوان (اشتباه فمنیست‌ها) جالب است،‌ او می‌نویسد: (آزادی زنان برای ما افزایش در آمد سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن، تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران و تجاوز، اعتبار فردی، عشق آزاد، و بیماریهای زنان را به ارمغان آورد و لکن در ازای آن چیزی را به غارت برد که خوشبختی بسیاری از زنان درگیر آن است و آن وجود همسر و خانواده است).[7] در یک جمله، زنان در غرب به امید آزادی، اسارت نو را تجربه می‌کنند. امّا از دیدگاه اسلام که برتکامل گرائی زن تأکید می‌کند، حضور زن در مسایل اجتماعی و سیاسی نه تنها منعی ندارد، بلکه نشانه بلوغ و ایمان به شمار می‌آید منتها مشارکت آنان آدابی دارد، به فرموده امام راحل (ره): (امروز خانم‌ها باید وظایف اجتماعی خودشان را و وظایف دینی خودشان را عمل بکنند و عفت عمومی را حفظ کنند و روی آن عفت عمومی، کارهای سیاسی اجتماعی را انجام دهند).[8] در جای دیگر خطاب به زنان می‌گوید: (شما باید در همه صحنه‌ها و میدانها آن قدری که اسلام اجازه داده، وارد باشید... با حفظ عفاف با حفظ شرف).[9] قرآن کریم صحنه‌های با عظمت حضور زنان را در امور سیاسی و اجتماعی نقل می‌کند از جمله، بیعت زنان با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در جایگاه رهبر جامعه اسلامی،[10] هجرت زنان با مردان در صدر اسلام.[11] و قرآن بر آن، سیره بزرگ زنان صدر اسلام همانند ام سلمه، حضرت زهراء سلام الله علیها ، زینب سلام الله علیها ، بویژه سخنرانی‌های زینب و کلثوم و فاطمه صغرا[12] در قیام عاشورا، جلوه‌هایی از حضور زن در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی است همین طور زنان پیشتاز در عرصه سیاست مانند سوره همدانی[13] و نظایر او در تاریخ جاودان مانده‌اند).[14] این رویکرد که مبتنی بر آموزه‌های دینی است، در دوران معاصر در ایران اسلامی تجربه شد، و بانگاه مثبت به زن توانست، توانایی زن را در عرصه اجتماع اثبات کند. و مشارکت فعال و گسترده زنان در عرصه‌های گوناگون سیاسی اجتماعی، این واقعیت را مبرهن ساخت که مشارکت زنان از طریق الگوسازی می‌تواند سرنوشت جامعه را تغییر دهد حضور زنان فهیم، دین مدار و مسئولیت پذیر در بدنه نظام اسلامی نمونه‌ای از توانایی‌های زن مسلمان است. نتیجه آن که از دیدگاه اسلام زن همانند مرد یک انسان است، می‌تواند در تمامی عرصه‌های اجتماعی با رعایت آداب دینی که آن هم در راستای مصونیت اوست نه محدودیت، حضور فعال داشته باشد. در پرتو این نگرش، با شناخت منزلت تکوینی زن و تعریف صحیح از آن بایستگی مشارکت کارآمد زن در توسعه نظام دینی و شکوفایی ارزشهای اسلامی کاملاً محسوس است، و باید توسعه و تکامل اجتماعی را براساس توازن بین زن و مرد در نظر گرفت، افراط و تشابه گرائی به همان اندازه زیانبار است که تفریط و تقابل گرائی. به امید روزی که زن مسلمان بتواند، هم میدان دار علم، فرهنگ، اقتصاد و سیاست باشد و هم از حصار مستحکم فرهنگ و آداب دینی پاسداری نماید. پی نوشتها: [1] . منشور سازمان ملل متحد، ماده یک بند 3. [2] . اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 2، 21. [3] . میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، مصوب (16 دسامبر 1966). [4] . کنوانسیون (محو طلیه اشکال تبعیض علیه زنان)، ماده 7. [5] . توبه (9)/ 67، 68 و 71؛ ممتحنه (60)/ 10؛ احزاب (33)/ 35؛ نساء (4)/ 124؛ ملک (67)/ 23؛ اسراء (17)/ 36؛ آل عمران (3)/ 195؛ نمل (27)/ 58. [6] . ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، ص 154. [7] . تبیان، جایگاه زنان در اندیشه امام خمینی، ص 7271. [8] . تبیان، جایگاه زنان در اندیشه امام خمینی، ص 7271. [9] . همان، ص 75. [10] . ممتحنه (60)/ 12. [11] . همان/ 10. [12] . سید بن طاوس، زندگانی ابا عبدالله الحسین، ترجمه سید محمد صحفی، ص 109106، 124129. [13] . اعیان الشیعه، ج 7، ص 324. [14] . عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء، ص 394329. www.andisheqom.com
عنوان سوال:

شبهه: یک زن در جامعه اسلامی همیشه باید در حالت محبوس قرار داشته باشد.


پاسخ:

جامعه اسلامی، در حال حاضر عمیقاً نیازمند قاعده‌مند ساختن میزان مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی سیاسی می‌باشد، و زنان مسلمان از یک طرف با رویکردی از جایگاه زن در غرب مواجه هستند که بر مبنای تشابه حقوق زن و مرد بر حضور بی‌قید و شرط زنان در تمامی عرصه تأکید می‌ورزد؛ و از طرف دیگر با نگرش تفریطی روبرو می‌باشد که با تکیه بر برخی تفاوت‌های بیولوژیک بین زن و مرد، تنگ نظرانه و بی‌منطق کارکردهای متفاوتی را برای هر یک تعریف نموده و رسالت اصلی زن را خانه داری، تربیت فرزندان و خوب شوهر داری کردن می‌داند و حضور او را در عرصه‌ اجتماعی به اصلاح نمی‌بیند. رویارویی در نگرش افراطی و تفریطی، جامعه اسلامی زنان را در معرض چالش قرار می‌دهد، اصولاً زن مسلمان در چه عرصه‌هایی باید فعال باشد؟ آیا زن در جامعه اسلامی همواره باید مانند یک زندانی زندگی کند، یا او می‌تواند در پرتو آموزه‌های دینی و حفظ کرامت زن هم میدان دار علم، سیاست و اقتصاد باشد و هم از حصار مستحکم فرهنگ دینی پاسداری کند؟ واقعاً یک زن چگونه می‌تواند حضور کارآمد و متناسب با شأن وجایگاه خود در نظام دینی پیدا کند؟
در این رابطه، امروزه سه رویکرد عمده در جهان و جامعه اسلامی وجود دارد، رویکرد رادیکال، سنتی، و تکامل مدار.

1. رویکرد رادیکال
این رویکرد که با تکیه بر عدم تفاوت بین جنسیت زن و مرد بر یکسانی و تشابه حقوق زنان و مردان پای می‌فشارد، خاستگاه غربی دارد، و بازتاب افراطی نگرش سنتی نسبت به زن در جهان غرب می‌باشد.
نگرش مزبور که از سده هفدهم میلادی شکل گرفت، در اکثر اسناد و مدارک بین المللی از جمله منشور سازمان ملل متحد،[1] اعلامیه جهانی حقوق بشر[2] میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی[3]، و به ویژه کنوانسیون، محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان)[4] مورد تأکید قرار گرفته، و جنبش‌های طرفدار حقوق زن از آن حمایت می‌کنند، در کشورهای اسلامی نیز روشنفکران! و گروههای رادیکال از آن تبلیغ می‌کنند و خواهان مشارکت مطلق زنان در تمامی عرصه‌های اجتماعی هستند.

2. رویکرد سنّتی
رویکرد سنّتی بر مبنای تفاوت‌های بیولوژیک بین زن و مرد بر نوعی تقسیم کار کلاسیک بین زنان و مردان اصرار می‌ورزند. ریشه تاریخی این نگرش به ساختار زندگی قبیله‌ای در دوران گذشته باز می‌گردد؛ زمانی که مرد در سطح خانواده و قبیله از اقتدار بلامنازع برخوردار بوده و زن به مثابه موجود ناتوان در استخدام مرد و حمایت او قرار دارد. براساس این رویکرد حیطه فعالیت زن، خانه است، او حق ندارد وارد عرصه اجتماع و سیاست شود. سابقه این نگرش را در تمامی جامعه‌ها (اسلامی و غیراسلامی) می‌توان دید. در جهان غرب تا سده هفدهم میلادی،‌ جریان مردسالاری حاکمیت مطلق داشت از آن زمان نگرش رادیکالی شکل گرفت که مورد اشاره قرار گرفت. در جهان اسلام نیز به دلیل اینکه برخی از آموزه‌های شریعت به ظاهر با نظریه منع حضور زن در عرصه اجتماع وافق می‌نمود،‌ این نگرش تا حدود زیادی رسوخ کرد، و در بستر زمان به عنوان یک تفکر اسلامی نسبت به زن مورد پذیرش قرار گرفت. و طرفداران آن دلایلی هم بر مدعای‌شان ارایه کرده‌اند که در جای مناسب باید به آن پرداخته شود.

3. رویکرد تکامل مدار
این رویکرد بر مبنای تکامل گرائی زنان نگرشهای پیشین را دچار افراط و تفریط دانسته و با موازین شرع و فرهنگ حاکم بر جامعه اسلامی ناسازگار می‌بیند. و باورمند است که سعادت جامعه انسانی در پرتو توازن میان زن و مرد و قرار گرفتن هر یک در جایگاه مناسب خود، تأمین می‌گردد، نه در تقابل که سنت گرایان گفته‌اند و نه در تشابهی که جهان غرب بر آن تأکید دارد.
براساس این رویکرد که بیانگر نگرش اسلام نسبت به زن می‌باشد زنان مانند مردان در عرصه‌ اجتماعی پایگاه و موقعیت مناسب دارند، و مسؤولیت‌های اجتماعی متعددی به طور یکسان متوجه زن و مرد می‌باشد.[5]
از این منظر، زن مانند مرد رسالت الهی و انسانی دارد،‌ افق اندیشه و حساسیت زن نباید در خانه محصور بماند، بلکه فراتر رود، ‌نگرش اجتماعی و جهانی پیدا کنند، نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان در برابر بدخواهان از ارزشها و مقام والای زن مسلمان پاسداری کند.
واقع این است که هیچ مکتبی به اندازه اسلام نسبت به هویت واقعی زن و تغییر نگرش جاهلی (قدیم و جدید) درباره وی و ارائه قوانین کامل، عنایت ندارد.
از نگاه اسلام نادیده گرفتن مجموعه عظیم انسانی که در ترقی و انحطاط جامعه نقش دارد، نه با واقعیت عینی بشر سازگار است و نه توجیه عقلانی و شرعی دارد. چنان که رویکرد رادیکال غرب را نیز نمی‌پذیرد، چون اصل یکسانی و برابری زن و مرد در غرب تجربه شد، و تساوی بین آن دو عملاً پاسخ مطلوب نداد، مهم‌ترین بن بست جهان سرمایه‌داری غرب بحران هویتی است که زنان دچار آن شده‌اند. در نظام سرمایه‌داری غرب، زن ابراز توسعه اقتصادی و جذب سرمایه می‌باشد نه انسانی که خواهان کمال و سعادت است.
به گفته ویل دورانت: (زن اروپایی در غفلت تفکر و تمدن جدید به بند کشیده شد که نتوانست درک کند عامل پیشرفتهای اقتصادی یا سودآوری هرچه بیشتر صاحبان ثروتهای انبوه گردیده، بدون آنکه در آن سود سهیم باشد).[6]
و اعتراف مونا شاون نویسنده آمریکایی در مقاله‌ای تحت عنوان (اشتباه فمنیست‌ها) جالب است،‌ او می‌نویسد: (آزادی زنان برای ما افزایش در آمد سیگار ویژه زنان، حق انتخاب برای تنها زیستن، تشکیل خانواده یک نفره، ایجاد مراکز بحران و تجاوز، اعتبار فردی، عشق آزاد، و بیماریهای زنان را به ارمغان آورد و لکن در ازای آن چیزی را به غارت برد که خوشبختی بسیاری از زنان درگیر آن است و آن وجود همسر و خانواده است).[7]
در یک جمله، زنان در غرب به امید آزادی، اسارت نو را تجربه می‌کنند.
امّا از دیدگاه اسلام که برتکامل گرائی زن تأکید می‌کند، حضور زن در مسایل اجتماعی و سیاسی نه تنها منعی ندارد، بلکه نشانه بلوغ و ایمان به شمار می‌آید منتها مشارکت آنان آدابی دارد، به فرموده امام راحل (ره): (امروز خانم‌ها باید وظایف اجتماعی خودشان را و وظایف دینی خودشان را عمل بکنند و عفت عمومی را حفظ کنند و روی آن عفت عمومی، کارهای سیاسی اجتماعی را انجام دهند).[8]
در جای دیگر خطاب به زنان می‌گوید:
(شما باید در همه صحنه‌ها و میدانها آن قدری که اسلام اجازه داده، وارد باشید... با حفظ عفاف با حفظ شرف).[9]
قرآن کریم صحنه‌های با عظمت حضور زنان را در امور سیاسی و اجتماعی نقل می‌کند از جمله، بیعت زنان با پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در جایگاه رهبر جامعه اسلامی،[10] هجرت زنان با مردان در صدر اسلام.[11] و قرآن بر آن، سیره بزرگ زنان صدر اسلام همانند ام سلمه، حضرت زهراء سلام الله علیها ، زینب سلام الله علیها ، بویژه سخنرانی‌های زینب و کلثوم و فاطمه صغرا[12] در قیام عاشورا، جلوه‌هایی از حضور زن در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی است همین طور زنان پیشتاز در عرصه سیاست مانند سوره همدانی[13] و نظایر او در تاریخ جاودان مانده‌اند).[14]
این رویکرد که مبتنی بر آموزه‌های دینی است، در دوران معاصر در ایران اسلامی تجربه شد، و بانگاه مثبت به زن توانست، توانایی زن را در عرصه اجتماع اثبات کند. و مشارکت فعال و گسترده زنان در عرصه‌های گوناگون سیاسی اجتماعی، این واقعیت را مبرهن ساخت که مشارکت زنان از طریق الگوسازی می‌تواند سرنوشت جامعه را تغییر دهد حضور زنان فهیم، دین مدار و مسئولیت پذیر در بدنه نظام اسلامی نمونه‌ای از توانایی‌های زن مسلمان است.
نتیجه آن که از دیدگاه اسلام زن همانند مرد یک انسان است، می‌تواند در تمامی عرصه‌های اجتماعی با رعایت آداب دینی که آن هم در راستای مصونیت اوست نه محدودیت، حضور فعال داشته باشد. در پرتو این نگرش، با شناخت منزلت تکوینی زن و تعریف صحیح از آن بایستگی مشارکت کارآمد زن در توسعه نظام دینی و شکوفایی ارزشهای اسلامی کاملاً محسوس است، و باید توسعه و تکامل اجتماعی را براساس توازن بین زن و مرد در نظر گرفت، افراط و تشابه گرائی به همان اندازه زیانبار است که تفریط و تقابل گرائی. به امید روزی که زن مسلمان بتواند، هم میدان دار علم، فرهنگ، اقتصاد و سیاست باشد و هم از حصار مستحکم فرهنگ و آداب دینی پاسداری نماید.

پی نوشتها:
[1] . منشور سازمان ملل متحد، ماده یک بند 3.
[2] . اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 2، 21.
[3] . میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، مصوب (16 دسامبر 1966).
[4] . کنوانسیون (محو طلیه اشکال تبعیض علیه زنان)، ماده 7.
[5] . توبه (9)/ 67، 68 و 71؛ ممتحنه (60)/ 10؛ احزاب (33)/ 35؛ نساء (4)/ 124؛ ملک (67)/ 23؛ اسراء (17)/ 36؛ آل عمران (3)/ 195؛ نمل (27)/ 58.
[6] . ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب خویی، ص 154.
[7] . تبیان، جایگاه زنان در اندیشه امام خمینی، ص 7271.
[8] . تبیان، جایگاه زنان در اندیشه امام خمینی، ص 7271.
[9] . همان، ص 75.
[10] . ممتحنه (60)/ 12.
[11] . همان/ 10.
[12] . سید بن طاوس، زندگانی ابا عبدالله الحسین، ترجمه سید محمد صحفی، ص 109106، 124129.
[13] . اعیان الشیعه، ج 7، ص 324.
[14] . عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، قم، اسراء، ص 394329.
www.andisheqom.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین