سال هاست که در اثر بی رشدی ما، در اثر بی لیاقتی ها، در اثر عدم شناخت ما از اسلام و فلسفه اجتماعی و انسانی اسلام، مقررات اسلام به عنوان چیزهایی دور ریختنی، [به تدریج] از مدار زندگی اجتماعی ما خارج می شود و به جای آنها مقررات موضوعه و مجعوله دیگران جانشین می گردد. به عنوان مثال مخصوصا مثالی انتخاب می کنم که از نظر مخالفان جای ایراد زیادی است می گویند دنیای امروز دیگر نمی پسندد که دست دزد را ببرند. تلویحا می خواهند بگویند ما از خود رشد نداریم، ما از خود شناخت نداریم، ما موظف و بلکه محکومیم که پسند دیگران را بپسندیم و تشخیص ما تابع تشخیص دیگران باشد. اگر بناست از خود فکری نداشته باشیم و تشخیص نداشته باشیم، دیگران به جای ما و برای ما فکر کنند و تشخیص دهند که سخنی نداریم، ولی اگر بناست یک ذره به خود جرأت دهیم که فکر کنیم و تشخیص داشته باشیم، عرض می کنم، چرا بریدن انگشتان خائن و دزد نارواست؟ مطلب از چند صورت خالی نیست: یا باید بگوییم دزدی مجازات ندارد از باب اینکه مسئله مهمی نیست و هرکس دزدی کرد نباید کاری به کارش داشت و احیانا اگر مجازات می شود آن چنان ملایم باشد که بار دیگر تشویق شود و تکرار کند. و یا باید بگوییم، دزد را نباید مجازات کرد بلکه تربیت کرد و نجات داد. این سخن خیلی فریبنده و عوام پسند است، سخن در این نیست که یا تربیت یا مجازات، سخن در این است که آنجا که تربیت مثبت و ملایم مؤثر نشد چه باید کرد؟ آیا مجازات، آخرین دوای تربیت نیست؟ یا باید بگوییم که بریدن انگشت دزد، خشونت است و باید به کمتر از آن مثلاً چند ضربه شلاق قناعت کرد. جواب این است که ملاک خشونت و ملایمت چیست؟ دزدی ضرر به امانت است، ضربه به ناموس اجتماع است. دائما می بینیم و می خوانیم که خود عمل دزدی احیانا منجر به کشتنی ها و کشته شدن ها و دست و پا شکستن ها و ناقص الخلقه شدن ها می شود. باید دید چه مجازاتی قادر است که نقش آخرین دوا را بازی کند. تجربه نشان داده است، در جاهایی که این مجازات اجرا نمی شود، صدها و هزارها دزدی می شود و خانمان هایی سقوط می کند و آدم هایی کشته می شوند و آدم های دیگر ناقص العضو می گردند، ولی آنجا که این قانون اجرا می شود، با بریدن انگشتان یک دزد به کلی باب دزدی با همه تبعات و آثار قهری اش از بین می رود. بریدن انگشتان یک خائن خشونت نیست، بلکه جلوگیری از خشونت است، جلوگیری از یک سلسله خشونت های صد درجه سخت تر است. البته این نکته باید ناگفته نماند که از نظر اسلام، قوانین جزایی آن گاه اجرا می شود که قبلاً صریحا اعلام شده باشد و مرتکب، با آگاهی به اینکه مجازات چیست، مرتکب جرم شده باشد. نکته دیگر اینکه از نظر اسلام مجازات آخرین دوا و آخرین عامل تربیتی اجتماع است. اسلام نمی گوید یگانه راه جلوگیری از دزدی یا جنایت دیگر، مجازات است، اسلام از همه عوامل دیگر استفاده می کند، از آن جمله مجازات. منبع: امدادهای غیبی در زندگی بشر،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)،صص 142 145.
سال هاست که در اثر بی رشدی ما، در اثر بی لیاقتی ها، در اثر عدم شناخت ما از اسلام و فلسفه اجتماعی و انسانی اسلام، مقررات اسلام به عنوان چیزهایی دور ریختنی، [به تدریج] از مدار زندگی اجتماعی ما خارج می شود و به جای آنها مقررات موضوعه و مجعوله دیگران جانشین می گردد. به عنوان مثال مخصوصا مثالی انتخاب می کنم که از نظر مخالفان جای ایراد زیادی است می گویند دنیای امروز دیگر نمی پسندد که دست دزد را ببرند. تلویحا می خواهند بگویند ما از خود رشد نداریم، ما از خود شناخت نداریم، ما موظف و بلکه محکومیم که پسند دیگران را بپسندیم و تشخیص ما تابع تشخیص دیگران باشد. اگر بناست از خود فکری نداشته باشیم و تشخیص نداشته باشیم، دیگران به جای ما و برای ما فکر کنند و تشخیص دهند که سخنی نداریم، ولی اگر بناست یک ذره به خود جرأت دهیم که فکر کنیم و تشخیص داشته باشیم، عرض می کنم، چرا بریدن انگشتان خائن و دزد نارواست؟
مطلب از چند صورت خالی نیست: یا باید بگوییم دزدی مجازات ندارد از باب اینکه مسئله مهمی نیست و هرکس دزدی کرد نباید کاری به کارش داشت و احیانا اگر مجازات می شود آن چنان ملایم باشد که بار دیگر تشویق شود و تکرار کند. و یا باید بگوییم، دزد را نباید مجازات کرد بلکه تربیت کرد و نجات داد. این سخن خیلی فریبنده و عوام پسند است، سخن در این نیست که یا تربیت یا مجازات، سخن در این است که آنجا که تربیت مثبت و ملایم مؤثر نشد چه باید کرد؟ آیا مجازات، آخرین دوای تربیت نیست؟ یا باید بگوییم که بریدن انگشت دزد، خشونت است و باید به کمتر از آن مثلاً چند ضربه شلاق قناعت کرد. جواب این است که ملاک خشونت و ملایمت چیست؟ دزدی ضرر به امانت است، ضربه به ناموس اجتماع است. دائما می بینیم و می خوانیم که خود عمل دزدی احیانا منجر به کشتنی ها و کشته شدن ها و دست و پا شکستن ها و ناقص الخلقه شدن ها می شود. باید دید چه مجازاتی قادر است که نقش آخرین دوا را بازی کند. تجربه نشان داده است، در جاهایی که این مجازات اجرا نمی شود، صدها و هزارها دزدی می شود و خانمان هایی سقوط می کند و آدم هایی کشته می شوند و آدم های دیگر ناقص العضو می گردند، ولی آنجا که این قانون اجرا می شود، با بریدن انگشتان یک دزد به کلی باب دزدی با همه تبعات و آثار قهری اش از بین می رود. بریدن انگشتان یک خائن خشونت نیست، بلکه جلوگیری از خشونت است، جلوگیری از یک سلسله خشونت های صد درجه سخت تر است. البته این نکته باید ناگفته نماند که از نظر اسلام، قوانین جزایی آن گاه اجرا می شود که قبلاً صریحا اعلام شده باشد و مرتکب، با آگاهی به اینکه مجازات چیست، مرتکب جرم شده باشد. نکته دیگر اینکه از نظر اسلام مجازات آخرین دوا و آخرین عامل تربیتی اجتماع است. اسلام نمی گوید یگانه راه جلوگیری از دزدی یا جنایت دیگر، مجازات است، اسلام از همه عوامل دیگر استفاده می کند، از آن جمله مجازات.
منبع: امدادهای غیبی در زندگی بشر،علامه شهید مرتضی مطهری(ره)،صص 142 145.
- [سایر] اندیشه حاکم بر تفکر روشن فکران امروزی چیست؟
- [سایر] در میان همه روشن فکران، اقبال لاهوری، دارای چه ویژگی هایی است؟
- [سایر] شبهه : با توجه به ریشههای فطری حجاب و پوشش، منشأ بعضی حرکتهای بد حجابی و بیحجابی در تاریخ کشورهای اسلامی چیست؟
- [سایر] شبهه: با توجه به فلسفی بودن خاستگاه قوانین بشر در جهان و فرادینی بودن آن، نمیتوان با فقه سنتی، حقوق بشر دینی، اسلامی و سنتی به وجود آورد.
- [سایر] شبهه: با توجه به فلسفی بودن خاستگاه قوانین بشر در جهان و فرادینی بودن آن، نمیتوان با فقه سنتی، حقوق بشر دینی، اسلامی و سنتی به وجود آورد.
- [سایر] بر اساس شیوه های متداول در دنیا، قوانین اساسی بر چند گونه پیدایش می یابند؟ به تعبیر دیگر، منشأ شکل گیری و پیدایش قوانین اساسی چگونه است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا کار دعانویسها و فالگیرها منشأ اسلامی دارد؟
- [سایر] شبهه: در زمان حاضر، احکام و قوانین اسلام کاربرد و کارآیی صدر اسلام را ندارد.
- [سایر] شبهه: در زمان حاضر، احکام و قوانین صدر اسلام کاربرد و کارآیی صدر اسلام را ندارد.
- [آیت الله سبحانی] آیا رعایت تمام قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران واجب است مثل قوانین راهنمایی و رانندگی؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] پوشیدن لباسی که مایه هتک و بی آبرویی انسان یا منشأ فساد می شود اشکال دارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] چیز نجسی که معلوم نیست استحاله شده یا نه در صورتی که منشا شک این باشد که ایا موضوع نجس باقی است یا نه نجس است
- [آیت الله بهجت] اگر زنی علم پیدا کرد که شوهرش مرده است و شوهر کرد و بعداً شوهر اولش پیدا شد، آن زن زوجه شوهر اول است و نسبت به دومی شبهه است و باید عدّه وطی به شبهه نگه دارد.
- [آیت الله مظاهری] اگر آتشی روشن کند و مال کسی آتش بگیرد، در صورتی که مواظبت نکرده باشد ضامن است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر موقع غسل شک کند چیزی که مانع از رسیدن آب باشد در بدن او هست یا نه، چنانچه شکش منشأ عقلایی داشته باشد، باید وارسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست.
- [امام خمینی] اگر موقع غسل شک کند، چیزی که مانع از رسیدن آب باشد، در بدن او هست یا نه، چنانچه شکش منشا عقلایی داشته باشد، باید وارسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر هنگام غسل شک کند چیزی که مانع از رسیدن آب است در بدن او هست یا نه، چنانچه شک او منشأ عقلایی داشته باشد، باید بررسی کند تا مطمئن شود که مانعی نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر با زنی که در عدّه طلاق رجعی است زنا کند ، آن زن بنابر احتیاط واجب بر او حرام میشود ، و اگر در عدّه متعه یا طلاق بائن ، یا عدّه وفات یا عدّه وطی شبهه باشد ، بعداً میتواند او را عقد نماید ، و معنای طلاق رجعی ، و طلاق بائن ، وعدّه متعه ، و عدّه وفات ، و عدّه وطی شبهه ، در احکام طلاق گفته خواهد شد .
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی چند وصی برای خود معین کند، چنانچه اجازه داده باشد که هرکدام به تنهائی به وصیّت عمل کنند، لازم نیست در انجام وصیّت از یکدیگر اجازه بگیرند، و اگر اجازه نداده باشد، چه گفته باشد که همه با هم به وصیّت عمل کنند، یا نگفته باشد، باید با نظر یکدیگر به وصیّت عمل نمایند، و اگر حاضر نشوند که با یکدیگر به وصیّت عمل کنند، چنانچه منشأ آن وجود مانع شرعی برای هرکدام از موافقت با دیگری نباشد، حاکم شرع آنها را مجبور میکند، و اگر اطاعت نکنند، یا منشأ اختلاف وجود مانع شرعی برای هرکدام باشد، بجای یکی از آنان شخص دیگری را معین مینماید.
- [آیت الله مظاهری] اجرای حدود الهی وظیفه حاکم شرع است و دیگران حقّ دخالت ندارند. و در باب حدود به اندک شبهه، باید از اجرای حدّ خودداری شود.