آیا از دید اسلام، زن فرع، و مرد اصل است، و یا زن، در انسانیّت از مرد پست تر است ؟
جنس مرد و زن در حالی که هر دو انسان هستند، مشترک است و در اصل ویژگی های انسانی اشتراک دارند; امّا دو صنفِ (صنف به اصطلاح علم منطق) متفاوت هستند و توجّه کامل به اشتراک ها و اختلاف های این دو قشر، ما را در حلِ مسائل و فهم حقوق و تکالیف آن ها یاری خواهد کرد. موارد اشتراک مرد و زن بر اساس آن چه از مطالعه قرآن کریم به دست می‌آید می‌تواند بدین صورت دسته بندی شود:1 1. مرد و زن از لحاظ ماهیت انسانی و لوازم آن، یکسانند; یعنی هردو (انسان) هستند. نهایت این که در عین داشتن وحدت نوعی، به دو صنف منطقی یا (به تعبیر عرفی) به دو جنس تعلّق دارند. از قدیم نظریّه ای (اگرچه نادر) وجود داشته که زن ها را انسان نمی‌دانسته و برای ایشان ماهیت دیگری قائل بوده است. اسلام این نظریّه را به کلّی رد می‌کند. در آیه اوّل سوره نس می‌خوانیم: یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها ای مردم! از پروردگارتان که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از او آفرید، بترسید. عبارت (خَلَقَ مِنْها زَوْجَها) در این آیه شریفه به روشنی نشان می‌دهد که جفت حضرت آدم(علیه السلام) (حضرت حوّا) از جنس خود او بوده است.2 همچنین اشتراک آدم و حوّا در فریفته شدن با وسوسه های شیطانی، خود بیانگر اشتراک سرنوشت آنان است. مقایسه ای کوتاه میان قرآن کریم و تورات در باب فریب خوردن آدم و حوّا، در این مورد، نکته آموز خواهد بود. طبق آن چه در تورات، سفر پیدایش، باب سوم، آیات 113 آمده است، مار با زن (حوّا) به گفتوگو می‌پردازد و او را وسوسه می‌کند و می‌فریبد و سرانجام (چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکو است و به نظر خوش نما و درختی دل پذیر و دانش افزا است، پس از میوه اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد). آدم هنگامی که مورد خطاب عتاب آلود خداوند واقع می‌شود، می‌گوید: (این زنی که قرینِ من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم); آن گاه خداوند (به زن گفت: این چه کار است که کردی؟! زن گفت: مار مرا اِغوا نمود که خوردم). بر این اساس، یهودیان و مسیحیان را عقیده بر این است که شیطان، حوّا و حوّا، آدم را فریفت. قرآن کریم، در هر سه موضعی3 که به داستان آدم و حوّ می‌پردازد، می‌فرماید که آن ها یکسان مورد خطاب و نهی خداوند متعالی قرار گرفتند و با هم، فریفته وسوسه های شیطان شدند; بنابراین، چنین نبوده که عامل فریب حوّا، شیطان و عاملِ فریب آدم حوّا باشد; بلکه وسوسه گر و فریب دهنده هر دو، شیطان بوده است. 2. مرد و زن بر اثر عبودیّتِ خدای متعالی و انجام تکالیفی که برعهده آنان است، به طور مساوی و یکسان استکمال می‌یابند. چنین نیست که بعضی از انواع و مراتب کمالات انسانی، به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمی و مشارکتی نباشد، یا به عکس.4 3. در هر یک از دو جناحِ حقّ و باطل، هم مرد و هم زن وجود دارد و چنین نیست که تکیه جناح حق یا جناحِ باطل بر مردان یا زنان باشد. آن چه انسان ها را (اعمّ از مرد و زن) در دو جناح حقّ و باطل جای می‌دهد، ایمان حقیقی و کفر باطنی و نفاق است، نه زن یا مرد بودن. مردان و زنانی که به راستی ایمان آورده اند و کارهای شایسته می‌کنند، با هم در پیوندند و مردان و زنان کافر و منافق نیز با یک دیگر ارتباط دارند.5 4. بسیاری از تکالیف و مسؤولیت ها میان مردان و زنان مشترک است; چه در آیاتی که فقط صیغه مذکّر آمده6 و چه در آیاتی که هر دو صیغه به کار رفته است. از جمله آیه هایی که در آن، هر دو صیغه ذکر شده، آیات 30 و 31 سوره نور است: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ. به مردان با ایمان بگو چشم های خود را [از نگاه به زنان نامحرم[ فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند... و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را ]از نگاه به مردان نامحرم] فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند. همچنین در آیه دوم از همین سوره می‌خوانیم: الزّانِیَةُ وَ الزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة. هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید. در آیه 38 سوره مائده نیز آمده است: وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ. دست مردِ دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده اند، به سبب مجازات الاهی قطع کنید. 5. بین مرد و زن، هیچ تفاوت ناروا و ظالمانه ای نباید وجود داشته باشد. هنگام طلوع آفتاب اسلام، اعراب مشرک، آداب و رسومی داشتند که به سبب آن، بر جنس مؤنّث ستمی بزرگ می‌رفت; برای مثال، دختران را زنده به گور می‌کردند که قرآن کریم در سوره نحل (آیه 58 و 59) و تکویر (آیه 8 و 9) این رسم را به سختی نکوهش می‌کند یا بچّه های چارپایان را اگر زنده می‌ماندند، فقط از آنِ مردان می‌دانستند و آن ها را بر زنان حرام می‌پنداشتند. قرآن این تبعیض ها و ستم ها را به شدّت تقبیح و رد می‌کند.7 6. همان گونه که مردان در فعّالیت های اجتماعی و سیاسی مستقلّند، زنان نیز استقلال اجتماعی و سیاسی دارند، نه این که تابع مردان باشند. تا آن جا که تفاوت های جسمی و روانی و حکمت الاهی چیزی را اقتضا نکند، آنان به طور یکسان در شؤون اجتماعی، حقّ مشارکت دارند. بهترین آیه هایی که بر استقلال زنان در امور اجتماعی سیاسی دلالت می‌کند، آیه های 10 و 12 از سوره ممتحنه است که می‌فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنانِ با ایمان برای هجرت نزد شما آیند، آن ها را آزمایش کنید خداوند به ایمانشان آگاه تر است هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آن ها را به سوی کافران باز نگردانید. نه آن ها برای کافران حلالند و نه کافران برای آن ها حلال، و آن چه را همسران آن ها [برای ازدواج با این زنان ]پرداخته اند، به آنان بپردازید و...8 ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند; دزدی و زنا نکنند; فرزندان خود را نکشند; تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند [= به شوهرانشان، جز فرزندان خودِ ایشان را نسبت ندهند] و در هیچ کار شایسته ای مخالفتِ فرمان تو نکنند، با آن ها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است.9 7. زنان نیز همچون مردان، مالک می‌شوند و از استقلال اقتصادی بهره مند هستند. در دنیای غرب، تا همین چند دهه اخیر، زنان استقلال اقتصادی نداشتند; حال آن که در جهان اسلام به سبب آموزه های قرآن، زنان از ابتدا دسترنج خود را مالک و در ارث سهیم شدند.10 8. همان گونه که پدران دارای یک سلسله حقوق خانوادگی هستند، مادران نیز حقوقی دارند که از حقوق پدران هم بیش تر است. بی شک، تأثیر تکوینی پدر و مادر در تشکیل خانواده، تولّد فرزندان، تهیه وسایل معاش آنان و نیز تعلیم و تربیت ایشان، منشأ یک رشته حقوق خانوادگی برای آنان می‌شود. همچنین، بدون تردید مادر از آن رو که نزدیک نُه ماه، فرزند را در شکم خود دارد و تقریباً دو سال، او را شیر می‌دهد و پرستاری و حضانتِ او را عهده دار است، تأثیری بیش از پدر دارد; بنابراین باید حقّی بیش از او داشته باشد; به همین جهت، قرآن و روایات، افزون بر آن که حقوق مشترکی را برای والدین اثبات می‌کنند، بر حقوق مادر بیش تر پای می‌فشرند. روایات بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد، حقّ مادر بیش از پدر، و بهشت زیر پای مادران است و سفارش های شگفت انگیز دیگری که از ذکر آن ها صرف نظر می‌کنیم. برخی از آیه های قرآن11 حقوق مشترک پدر و مادر را گوشزد می‌کند; از جمله در سوره اسرا، آیه 23 و 24 می‌خوانیم: و پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آن ها نزد تو به سنّ پیری رسند، کم‌ترین اهانتی به آن ها روا مدار و بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو، و بال های تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو پروردگارا! همان گونه که آن ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده. در پاره ای دیگر از آیه ها، فزونی حقوق مادر بر حقوق پدر، همراه با علّت آن، ذکر می‌شود;12برای مثال در سوره أحقاف، آیه 15 آمده است: ما به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل می‌کند و با سختی برزمین می‌گذارد، و دوران حمل و از شیر گرفتنش 30 ماه است.... ذکر سختی های مادر، افزون بر حقوق مشترک والدین، مقدّمه و اشاره ای برای حقوق و مقام برتر او است. جهت های مشترک میان مرد و زن و لوازم حقوقی آن ها، بیش از موارد نام برده است که از ذکر بقیه در می‌گذریم. نتیجه سخن این شد که مرد و زن، در ماهیت انسانی مشترک و یکسان هستند و تبعیضی وجود ندارد. 1. ر.ک: محمّدتقی مصباح یزدی، جزوه حقوق و سیاست در قرآن، درس 206. 2. در این زمینه همچنین ر.ک: اعراف (7)، 189; نحل (16)، 72; روم (30)، 21; فاطر (35)، 11; شوری (42)، 11; حجرات (49)، 13; قیامت (75)، 3739. 3. بقره (2)، 35 و 36; اعراف (7)، 1923; طه (20)، 117122. 4. ر.ک: بقره (1)، 221; نساء (4)، 124; نمل (27)، 97; توبه (9)، 72; احزاب (33)، 35; فتح (48)، 5 و 6; حدید (57)، 12; یس (36)، 56 ; غافر (40)، 8. 5. ر.ک: توبه (9)، 67 و 68 و 71; نور (24)، 26. 6. نکته ای که باید توجّه داشت این است که بیش تر خطاب های قرآنی و اوامر و نواهی آن، متوجّه مردان و زنان با هم است و هیچ اختصاصی به مردان ندارد; اگرچه به دلیل ویژگی زبانِ عرب از جهت صرفی با صیغه های مذکر آمده باشد; برای مثال، عبارتِ (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ) (بقره، 183) به این معنا است که ای مردان و زنان با ایمان! روزه بر شما واجب شده است. 7. انعام (6)، 140. 8. ممتحنه (60)، 10. 9. همان، 12. 10. ر.ک: نساء (4)، 32 و 33. 11. ر.ک: عنکبوت (29) ،8; بقره (2)، 83; نساء (4)، 36; انعام (6)، 151; مریم (19)، 14. 12. ر.ک: لقمان (31)، 14 و 15. ( مأخذ : آیةالله مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها،ج 5 )
عنوان سوال:

آیا از دید اسلام، زن فرع، و مرد اصل است، و یا زن، در انسانیّت از مرد پست تر است ؟


پاسخ:

جنس مرد و زن در حالی که هر دو انسان هستند، مشترک است و در اصل ویژگی های انسانی اشتراک دارند; امّا دو صنفِ (صنف به اصطلاح علم منطق) متفاوت هستند و توجّه کامل به اشتراک ها و اختلاف های این دو قشر، ما را در حلِ مسائل و فهم حقوق و تکالیف آن ها یاری خواهد کرد.

موارد اشتراک مرد و زن بر اساس آن چه از مطالعه قرآن کریم به دست می‌آید می‌تواند بدین صورت دسته بندی شود:1

1. مرد و زن از لحاظ ماهیت انسانی و لوازم آن، یکسانند; یعنی هردو (انسان) هستند. نهایت این که در عین داشتن وحدت نوعی، به دو صنف منطقی یا (به تعبیر عرفی) به دو جنس تعلّق دارند. از قدیم نظریّه ای (اگرچه نادر) وجود داشته که زن ها را انسان نمی‌دانسته و برای ایشان ماهیت دیگری قائل بوده است. اسلام این نظریّه را به کلّی رد می‌کند. در آیه اوّل سوره نس می‌خوانیم:
یا أَیُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْس واحِدَة وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها
ای مردم! از پروردگارتان که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از او آفرید، بترسید.
عبارت (خَلَقَ مِنْها زَوْجَها) در این آیه شریفه به روشنی نشان می‌دهد که جفت حضرت آدم(علیه السلام) (حضرت حوّا) از جنس خود او بوده است.2
همچنین اشتراک آدم و حوّا در فریفته شدن با وسوسه های شیطانی، خود بیانگر اشتراک سرنوشت آنان است. مقایسه ای کوتاه میان قرآن کریم و تورات در باب فریب خوردن آدم و حوّا، در این مورد، نکته آموز خواهد بود. طبق آن چه در تورات، سفر پیدایش، باب سوم، آیات 113 آمده است، مار با زن (حوّا) به گفتوگو می‌پردازد و او را وسوسه می‌کند و می‌فریبد و سرانجام (چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکو است و به نظر خوش نما و درختی دل پذیر و دانش افزا است، پس از میوه اش گرفته بخورْد و به شوهر خود نیز داد و او خورد). آدم هنگامی که مورد خطاب عتاب آلود خداوند واقع می‌شود، می‌گوید: (این زنی که قرینِ من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم); آن گاه خداوند (به زن گفت: این چه کار است که کردی؟! زن گفت: مار مرا اِغوا نمود که خوردم). بر این اساس، یهودیان و مسیحیان را عقیده بر این است که شیطان، حوّا و حوّا، آدم را فریفت.
قرآن کریم، در هر سه موضعی3 که به داستان آدم و حوّ می‌پردازد، می‌فرماید که آن ها یکسان مورد خطاب و نهی خداوند متعالی قرار گرفتند و با هم، فریفته وسوسه های شیطان شدند; بنابراین، چنین نبوده که عامل فریب حوّا، شیطان و عاملِ فریب آدم حوّا باشد; بلکه وسوسه گر و فریب دهنده هر دو، شیطان بوده است.
2. مرد و زن بر اثر عبودیّتِ خدای متعالی و انجام تکالیفی که برعهده آنان است، به طور مساوی و یکسان استکمال می‌یابند. چنین نیست که بعضی از انواع و مراتب کمالات انسانی، به مردان اختصاص داشته باشد و زنان را در آن سهمی و مشارکتی نباشد، یا به عکس.4
3. در هر یک از دو جناحِ حقّ و باطل، هم مرد و هم زن وجود دارد و چنین نیست که تکیه جناح حق یا جناحِ باطل بر مردان یا زنان باشد. آن چه انسان ها را (اعمّ از مرد و زن) در دو جناح حقّ و باطل جای می‌دهد، ایمان حقیقی و کفر باطنی و نفاق است، نه زن یا مرد بودن. مردان و زنانی که به راستی ایمان آورده اند و کارهای شایسته می‌کنند، با هم در پیوندند و مردان و زنان کافر و منافق نیز با یک دیگر ارتباط دارند.5
4. بسیاری از تکالیف و مسؤولیت ها میان مردان و زنان مشترک است; چه در آیاتی که فقط صیغه مذکّر آمده6 و چه در آیاتی که هر دو صیغه به کار رفته است. از جمله آیه هایی که در آن، هر دو صیغه ذکر شده، آیات 30 و 31 سوره نور است:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ... وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ.
به مردان با ایمان بگو چشم های خود را [از نگاه به زنان نامحرم[ فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند... و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را ]از نگاه به مردان نامحرم] فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند.
همچنین در آیه دوم از همین سوره می‌خوانیم:
الزّانِیَةُ وَ الزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَة.
هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید.
در آیه 38 سوره مائده نیز آمده است:
وَ السّارِقُ وَ السّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُما جَزاءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ.
دست مردِ دزد و زن دزد را به کیفر عملی که انجام داده اند، به سبب مجازات الاهی قطع کنید.
5. بین مرد و زن، هیچ تفاوت ناروا و ظالمانه ای نباید وجود داشته باشد. هنگام طلوع آفتاب اسلام، اعراب مشرک، آداب و رسومی داشتند که به سبب آن، بر جنس مؤنّث ستمی بزرگ می‌رفت; برای مثال، دختران را زنده به گور می‌کردند که قرآن کریم در سوره نحل (آیه 58 و 59) و تکویر (آیه 8 و 9) این رسم را به سختی نکوهش می‌کند یا بچّه های چارپایان را اگر زنده می‌ماندند، فقط از آنِ مردان می‌دانستند و آن ها را بر زنان حرام می‌پنداشتند. قرآن این تبعیض ها و ستم ها را به شدّت تقبیح و رد می‌کند.7
6. همان گونه که مردان در فعّالیت های اجتماعی و سیاسی مستقلّند، زنان نیز استقلال اجتماعی و سیاسی دارند، نه این که تابع مردان باشند. تا آن جا که تفاوت های جسمی و روانی و حکمت الاهی چیزی را اقتضا نکند، آنان به طور یکسان در شؤون اجتماعی، حقّ مشارکت دارند. بهترین آیه هایی که بر استقلال زنان در امور اجتماعی سیاسی دلالت می‌کند، آیه های 10 و 12 از سوره ممتحنه است که می‌فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که زنانِ با ایمان برای هجرت نزد شما آیند، آن ها را آزمایش کنید خداوند به ایمانشان آگاه تر است هرگاه آنان را مؤمن یافتید، آن ها را به سوی کافران باز نگردانید. نه آن ها برای کافران حلالند و نه کافران برای آن ها حلال، و آن چه را همسران آن ها [برای ازدواج با این زنان ]پرداخته اند، به آنان بپردازید و...8
ای پیامبر! هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند; دزدی و زنا نکنند; فرزندان خود را نکشند; تهمت و افترایی پیش دست و پای خود نیاورند [= به شوهرانشان، جز فرزندان خودِ ایشان را نسبت ندهند] و در هیچ کار شایسته ای مخالفتِ فرمان تو نکنند، با آن ها بیعت کن و برای آنان از درگاه خداوند آمرزش بطلب که خداوند آمرزنده و مهربان است.9
7. زنان نیز همچون مردان، مالک می‌شوند و از استقلال اقتصادی بهره مند هستند. در دنیای غرب، تا همین چند دهه اخیر، زنان استقلال اقتصادی نداشتند; حال آن که در جهان اسلام به سبب آموزه های قرآن، زنان از ابتدا دسترنج خود را مالک و در ارث سهیم شدند.10
8. همان گونه که پدران دارای یک سلسله حقوق خانوادگی هستند، مادران نیز حقوقی دارند که از حقوق پدران هم بیش تر است. بی شک، تأثیر تکوینی پدر و مادر در تشکیل خانواده، تولّد فرزندان، تهیه وسایل معاش آنان و نیز تعلیم و تربیت ایشان، منشأ یک رشته حقوق خانوادگی برای آنان می‌شود. همچنین، بدون تردید مادر از آن رو که نزدیک نُه ماه، فرزند را در شکم خود دارد و تقریباً دو سال، او را شیر می‌دهد و پرستاری و حضانتِ او را عهده دار است، تأثیری بیش از پدر دارد; بنابراین باید حقّی بیش از او داشته باشد; به همین جهت، قرآن و روایات، افزون بر آن که حقوق مشترکی را برای والدین اثبات می‌کنند، بر حقوق مادر بیش تر پای می‌فشرند. روایات بسیاری وجود دارد که نشان می‌دهد، حقّ مادر بیش از پدر، و بهشت زیر پای مادران است و سفارش های شگفت انگیز دیگری که از ذکر آن ها صرف نظر می‌کنیم.
برخی از آیه های قرآن11 حقوق مشترک پدر و مادر را گوشزد می‌کند; از جمله در سوره اسرا، آیه 23 و 24 می‌خوانیم:
و پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید. هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آن ها نزد تو به سنّ پیری رسند، کم‌ترین اهانتی به آن ها روا مدار و بر آن ها فریاد مزن و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آن ها بگو، و بال های تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرود آر و بگو پروردگارا! همان گونه که آن ها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
در پاره ای دیگر از آیه ها، فزونی حقوق مادر بر حقوق پدر، همراه با علّت آن، ذکر می‌شود;12برای مثال در سوره أحقاف، آیه 15 آمده است:
ما به انسان سفارش کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. مادرش او را با ناراحتی حمل می‌کند و با سختی برزمین می‌گذارد، و دوران حمل و از شیر گرفتنش 30 ماه است....
ذکر سختی های مادر، افزون بر حقوق مشترک والدین، مقدّمه و اشاره ای برای حقوق و مقام برتر او است.
جهت های مشترک میان مرد و زن و لوازم حقوقی آن ها، بیش از موارد نام برده است که از ذکر بقیه در می‌گذریم. نتیجه سخن این شد که مرد و زن، در ماهیت انسانی مشترک و یکسان هستند و تبعیضی وجود ندارد.


1. ر.ک: محمّدتقی مصباح یزدی، جزوه حقوق و سیاست در قرآن، درس 206.
2. در این زمینه همچنین ر.ک: اعراف (7)، 189; نحل (16)، 72; روم (30)، 21; فاطر (35)، 11; شوری (42)، 11; حجرات (49)، 13; قیامت (75)، 3739.
3. بقره (2)، 35 و 36; اعراف (7)، 1923; طه (20)، 117122.
4. ر.ک: بقره (1)، 221; نساء (4)، 124; نمل (27)، 97; توبه (9)، 72; احزاب (33)، 35; فتح (48)، 5 و 6; حدید (57)، 12; یس (36)، 56 ; غافر (40)، 8.
5. ر.ک: توبه (9)، 67 و 68 و 71; نور (24)، 26.
6. نکته ای که باید توجّه داشت این است که بیش تر خطاب های قرآنی و اوامر و نواهی آن، متوجّه مردان و زنان با هم است و هیچ اختصاصی به مردان ندارد; اگرچه به دلیل ویژگی زبانِ عرب از جهت صرفی با صیغه های مذکر آمده باشد; برای مثال، عبارتِ (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ) (بقره، 183) به این معنا است که ای مردان و زنان با ایمان! روزه بر شما واجب شده است.
7. انعام (6)، 140.
8. ممتحنه (60)، 10.
9. همان، 12.
10. ر.ک: نساء (4)، 32 و 33.
11. ر.ک: عنکبوت (29) ،8; بقره (2)، 83; نساء (4)، 36; انعام (6)، 151; مریم (19)، 14.
12. ر.ک: لقمان (31)، 14 و 15.

( مأخذ : آیةالله مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها،ج 5 )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین