در پاسخ به مطاب ذیل توجه کنید : 1- بر خلاف تصور و برداشت شما خداوند در قسمت پایانی آیه مورد پرسش مطلبی که با عدالت الهی منافات داشته باشد و مربوط به تبعیض میان زن و مرد باشد بیان نکرده است . 2- برای آگاهی از معنای این عبارت به توضیح و تفسیر این بخش از آیه توجه نمایید : و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آنها است حقوق شایستهای قرار داده شده و مردان بر آنها برتری دارند (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ . به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان، این جمله از کلمات عجیب و جالب و جامعی است که فواید بسیاری را در بر دارد و در واقع بحث را به مسائل مهمتری فراتر از طلاق و عده کشانیده و به مجموعه حقوق زناشویی مردان و زنان، اشاره میکند و میگوید: همان طور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذارده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام هرگز حق یک طرفه نیست، و همیشه به صورت متقابل میباشد. واژه معروف که به معنی کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقی است، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده (از آیه مورد بحث تا 241) تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند. جمله وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ در حقیقت تکمیلی است بر آنچه در باره حقوق متقابل زن و مرد قبلا گفته شد، و در واقع مفهومش این است که مساله عدالت میان زن و مرد به این معنی نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند، آیا راستی لازم است آن دو در همه چیز مساوی باشند؟ با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن میشود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند. و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند. اینکه بعضی از روشنفکران اصرار دارند که این دو جنس را مساوی در همه چیز قلمداد کنند، اصراری است که با واقعیتها هرگز نمیسازد، و مطالعات مختلف علمی آن را انکار میکند، حتی در جوامعی که شعار مساوات و برابری در تمام جهات، همه جا را پر کرده، عملا غیر آن دیده میشود، مثلا مدیریت سیاسی و نظامی تمام جوامع بشری- جز در موارد استثنایی همه در دست مردان است، حتی در جوامع غربی که شعار اصلی شعار مساوات است، این معنی به وضوح دیده میشود. به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده میشود) از همین جا سرچشمه میگیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است. بعضی از مفسران گفتهاند که جمله لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ، تنها نظر به مساله رجوع در عده طلاق دارد . ولی روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا قبل از آن یک قانون کلی در باره حقوق زن و رعایت عدالت، به صورت وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ بیان شده، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلی دیگر به دنبال آن قرار گرفته است. و بالاخره در پایان آیه میخوانیم: خداوند توانا و حکیم است (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ) . و در واقع پاسخی است برای آنها که در این زمینه ایراد میگیرند، و اشارهای است به اینکه حکمت و تدبیر الهی، ایجاب میکند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار گیرد، تا تعادلی میان وظیفه و حق بر قرار شود. در اینجا قرآن به یک اصل اساسی اشاره کرده است، و آن اینکه هر جا وظیفهای وجود دارد در کنار آن حقی هم ثابت است، یعنی وظیفه از حق هرگز جدا نیست مثلا پدر و مادر وظایفی در برابر فرزندان خود دارند، همین سبب میشود که حقوقی نیز به گردن آنها داشته باشند، یا اینکه قاضی موظف است برای بسط و تعمیم عدالت حد اکثر کوشش را بنماید در مقابل، حقوق فراوانی هم برای او قرار داده شده است این موضوع حتی در مورد پیامبران و امتها نیز ثابت است. در آیه مورد بحث نیز اشاره به این حقیقت شده و میفرماید: به همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آنها قرار داده شده است و از تساوی این حقوق با آن وظایف اجرای عدالت در حق آنان عملی میگردد. عکس این معنی نیز ثابت است که اگر برای کسی حقی قرار داده شده در مقابل وظایفی هم به عهده او خواهد بود و لذا نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که حقی در موردی داشته باشد بدون اینکه وظیفهای بر دوش او قرار گیرد. 3- زن در طول تاریخ جریان پر ماجرا و دردآلودی دارد که از مهمترین مباحث جامعهشناسی روز بهشمار میرود، به طور کلی دوران زندگی زن را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: نخست دوران ما قبل تاریخ که امروز اطلاع صحیحی از وضع زن در آن دوره، در دست ما نیست، و شاید در آن دوران از حقوق طبیعی بیشتری برخوردار بوده است. با شروع تاریخ بشر نوبت به دوره دوم رسید، در این دوره در بعضی از جوامع زن به عنوان یک شخصیت غیر مستقل در کلیه حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شناخته میشد، و این وضع در پارهای از کشورها تا قرون اخیر ادامه داشت این طرز تفکر در باره زن حتی در قانون مدنی به اصطلاح مترقی فرانسه هم دیده میشود که به عنوان نمونه به چند ماده از موادی که در باره روابط مالی زوجین سخن میگوید اشاره میشود. از ماده 215 و 217 استفاده میگردد که زن شوهردار نمیتواند بدون اجازه و امضای شوهر خود هیچ عمل حقوقی را انجام دهد و هر گونه معامله برای او محتاج به اذن شوهر است (البته در صورتی که شوهر نخواهد از قدرتش سوء استفاده کرده و بدون علت موجه از اجازه دادن امتناع ورزد) . طبق ماده 1242 شوهر حق دارد به تنهایی در دارایی مشترک بین زن و مرد هر گونه تصرف که بخواهد بکند و اجازه زن هم لازم نیست (البته با این قید که هر معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن لازم نیست) . و از این بالاتر در ماده 1428 حق اداره کلیه اموال اختصاصی زن هم به مرد محول شده (البته با این قید که در هر گونه معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن نیز لازم است) (. در محیط پیدایش اسلام یعنی حجاز نیز قبل از ظهور پیغمبر اکرم ص با زن همان معامله انسان وابسته غیر مستقل انجام میشد، رفتار آنها شباهت زیادی به بشرهای نیمه وحشی داشت زیرا به وضع رسوا و ننگینی از زن بهرهبرداری میکردند زن در محیط آنها آن چنان بی اراده و بی اختیار بود که گاهی جهت ارتزاق صاحب خود در معرض کرایه قرار میگرفت، محرومیت از تمدن، و ابتلای به فقر آنها را گرفتار خشونت عجیبی کرده بود که جنایت معروف وأد (زنده به گور کردن) را در مورد آنها مرتکب میشدند. با ظهور اسلام و تعلیمات ویژه آن زندگی زن وارد مرحله نوینی گردید که با دو مرحله گذشته فاصله زیادی داشت در این دوره دیگر مستقل شد و از کلیه حقوق فردی و اجتماعی و انسانی برخوردار گردید پایه تعلیمات اسلام در مورد زن همان است که در آیات مورد بحث میخوانیم: وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ، یعنی زن همان اندازه که در اجتماع وظایف سنگینی دارد حقوق قابل توجهی نیز داراست اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانی و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است میبیند لذا هر دو را در یک صف قرار داده و با خطابهای یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا مخاطب ساخته برنامههای تربیتی و اخلاقی و علمی را برای آنها لازم کرده است و با آیاتی مثل وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ. وعده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده، و با آیاتی مانند مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ میگوید: که هر کدام از زن و مرد میتوانند به دنبال انجام برنامههای اسلام و وظایف الهی به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیاتی طیب و پاکیزه که سراسر سعادت و نور است گام نهند. اسلام زن را مانند مرد به تمام معنی مستقل و آزاد میداند و قرآن با آیاتی نظیر کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ و یا مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها . این آزادی را برای عموم افراد اعم از زن و مرد بیان میدارد و لذا در برنامههای مجازاتی هم میبینم در آیاتی مثل: الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ و مانند آن هر دو را به مجازات واحدی محکوم میکند. از طرفی چون استقلال لازمه اراده و اختیار است لذا اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادی میآورد. و انواع و اقسام ارتباطات مالی را برای زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایههای خویش میشمارد در سوره نساء آیه 32 میخوانیم: لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ با توجه به لغت (اکتساب) که بر خلاف (کسب) برای بدست آوردن مالی است که نتیجهاش متعلق به شخص به دست آورنده است (4) و همچنین با در نظر گرفتن قانون کلی: الناس مسلطون علی اموالهم (همه مردم بر اموال خویش مسلطاند) به دست میآید که چگونه اسلام به استقلال اقتصادی زن احترام گذارده و تفاوتی بین زن و مرد نگذاشته است. خلاصه آنکه زن در اسلام یک رکن اساسی اجتماع بهشمار میرود و هرگز نباید با او معامله یک موجود فاقد اراده و وابسته و نیازمند به قیم نمود. 4- تنها مطلبی که باید به آن توجه داشت (و در اسلام به آن توجه خاصی شده) ولی بعضی روی یک سلسله احساسات افراطی و حساب نشده آن را انکار میکنند . مساله تفاوتهای روحی و جسمی زن و مرد و تفاوت وظایف آنها است. ما هر چه را انکار کنیم این حقیقت را نمیتوانیم انکار نمائیم که بین این دو جنس هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی تفاوت زیادی است که ذکر آنها در کتب مختلف ما را از تکرار آنها بی نیاز میسازد و خلاصه همه آنها این است که چون زن پایگاه وجود و پیدایش انسان است و رشد نونهالان در دامن او انجام میپذیرد همانطور که جسما متناسب با حمل و پرورش و تربیت نسلهای بعد آفریده شده از نظر روحی هم سهم بیشتری از عواطف و احساسات دارد. با وجود این اختلافات دامنهدار آیا میتوان گفت زن و مرد باید در تمام شؤون همراه یکدیگر گام برداشته و در تمام کارها صد در صد مساوی باشند. مگر نه این است که باید طرفدار عدالت در اجتماع بود آیا عدالت غیر از این است که هر کس به وظیفه خود پرداخته و از مواهب و مزایای وجودی خویش بهرهمند گردد؟ بنا بر این آیا دخالت دادن زن در کارهایی که خارج از تناسب روحی و جسمی اوست بر خلاف عدالت نمیباشد؟! اینجاست که میبینیم اسلام در عین طرفداری از عدالت، مرد را در پارهای از کارهای اجتماعی که به خشونت و یا دقت بیشتری نیازمند است، مانند: سرپرستی کانون خانه و ... مقدم داشته و مقام معاونت را به زن واگذار کرده است. یک خانه و یک اجتماع هر کدام احتیاج به مدیر دارند و مساله مدیریت در آخرین مرحله خود باید در یک شخص منتهی گردد، و گرنه کشمکش و هرج و مرج بر قرار خواهد شد. با این وضع آیا بهتر است که مرد برای این کار نامزد گردد یا زن؟ همه محاسبات دور از تعصب میگوید وضع ساختمانی مرد ایجاب میکند که مدیریت خانواده به عهده او نهاده شود و زن معاون او گردد. گر چه جمعی اصرار دارند این واقعیتها را نادیده بگیرند، ولی وضع زندگی حتی در جهان امروز و حتی در کشورهایی که به زنان آزادی و مساوات کامل دادهاند نشان میدهد که عملا مطلب همان است که در بالا گفته شد اگر چه در سخن خلاف آن گفته شود! تفسیر نمونه، ج2، ص: 157 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100132534)
در پاسخ به مطاب ذیل توجه کنید :
1- بر خلاف تصور و برداشت شما خداوند در قسمت پایانی آیه مورد پرسش مطلبی که با عدالت الهی منافات داشته باشد و مربوط به تبعیض میان زن و مرد باشد بیان نکرده است .
2- برای آگاهی از معنای این عبارت به توضیح و تفسیر این بخش از آیه توجه نمایید :
و برای زنان همانند وظایفی که بر دوش آنها است حقوق شایستهای قرار داده شده و مردان بر آنها برتری دارند (وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ .
به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان، این جمله از کلمات عجیب و جالب و جامعی است که فواید بسیاری را در بر دارد و در واقع بحث را به مسائل مهمتری فراتر از طلاق و عده کشانیده و به مجموعه حقوق زناشویی مردان و زنان، اشاره میکند و میگوید: همان طور که برای مرد حقوقی بر عهده زنان گذارده شده همچنین زنان حقوقی بر مردان دارند که آنها موظف به رعایت آنند زیرا در اسلام هرگز حق یک طرفه نیست، و همیشه به صورت متقابل میباشد.
واژه معروف که به معنی کار نیک و شناخته شده و معقول و منطقی است، در این سلسله آیات دوازده بار تکرار شده (از آیه مورد بحث تا 241) تا هشداری به مردان و زنان باشد که هرگز از حق خود، سوء استفاده نکنند بلکه با احترام به حقوق متقابل یکدیگر در تحکیم پیوند زناشویی و جلب رضای الهی بکوشند.
جمله وَ لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ در حقیقت تکمیلی است بر آنچه در باره حقوق متقابل زن و مرد قبلا گفته شد، و در واقع مفهومش این است که مساله عدالت میان زن و مرد به این معنی نیست که آنها در همه چیز برابرند و همراه یکدیگر گام بردارند، آیا راستی لازم است آن دو در همه چیز مساوی باشند؟
با توجه به اختلاف دامنه داری که بین نیروهای جسمی و روحی زن و مرد وجود دارد، پاسخ این سؤال روشن میشود، جنس زن برای انجام وظایفی متفاوت با مرد آفریده شده و به همین دلیل احساسات متفاوتی دارد قانون آفرینش، وظیفه حساس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده او گذارده، به همین دلیل سهم بیشتری از عواطف و احساسات به او داده است، در حالی که طبق این قانون، وظایف خشن و سنگینتر اجتماعی بر عهده جنس مرد گذارده شده، و سهم بیشتری از تفکر به او اختصاص یافته بنا بر این اگر بخواهیم عدالت را اجرا کنیم باید پارهای از وظایف اجتماعی که نیاز بیشتری به اندیشه و مقاومت و تحمل شدائد دارد بر عهده مردان گذارده شود، و وظایفی که عواطف و احساسات بیشتری را میطلبد بر عهده زنان، و به همین دلیل مدیریت خانواده بر عهده مرد، و معاونت آن بر عهده زن گذارده شده است و به هر حال این مانع از آن نخواهد بود که زنان در اجتماع، کارها و وظایفی را که با ساختمان جسم و جان آنها میسازد، عهده دار شوند، و در کنار انجام وظیفه مادری، وظایف حساس دیگری را نیز انجام دهند.
و نیز این تفاوت مانع از آن نخواهد بود که از نظر مقامات معنوی و دانش و
تقوا، گروهی از زنان از بسیاری از مردان پیشرفتهتر باشند.
اینکه بعضی از روشنفکران اصرار دارند که این دو جنس را مساوی در همه چیز قلمداد کنند، اصراری است که با واقعیتها هرگز نمیسازد، و مطالعات مختلف علمی آن را انکار میکند، حتی در جوامعی که شعار مساوات و برابری در تمام جهات، همه جا را پر کرده، عملا غیر آن دیده میشود، مثلا مدیریت سیاسی و نظامی تمام جوامع بشری- جز در موارد استثنایی همه در دست مردان است، حتی در جوامع غربی که شعار اصلی شعار مساوات است، این معنی به وضوح دیده میشود.
به هر حال قوانینی همچون بودن حق طلاق، یا رجوع در عده یا قضاوت به دست مردان، (جز در موارد خاصی که به زن یا حاکم شرع حق طلاق داده میشود) از همین جا سرچشمه میگیرد، و نتیجه مستقیم همین واقعیت است.
بعضی از مفسران گفتهاند که جمله لِلرِّجالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ، تنها نظر به مساله رجوع در عده طلاق دارد .
ولی روشن است که این تفسیر با ظاهر آیه سازگار نیست، زیرا قبل از آن یک قانون کلی در باره حقوق زن و رعایت عدالت، به صورت وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ بیان شده، سپس جمله مورد بحث به صورت یک قانون کلی دیگر به دنبال آن قرار گرفته است.
و بالاخره در پایان آیه میخوانیم: خداوند توانا و حکیم است (وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ) .
و در واقع پاسخی است برای آنها که در این زمینه ایراد میگیرند، و اشارهای است به اینکه حکمت و تدبیر الهی، ایجاب میکند که هر کس در جامعه به وظایفی بپردازد که قانون آفرینش برای او تعیین کرده است، و با ساختمان جسم و جان او هماهنگ است، حکمت خداوند ایجاب میکند که در برابر وظایفی که بر عهده
زنان گذارده، حقوق مسلمی قرار گیرد، تا تعادلی میان وظیفه و حق بر قرار شود.
در اینجا قرآن به یک اصل اساسی اشاره کرده است، و آن اینکه هر جا وظیفهای وجود دارد در کنار آن حقی هم ثابت است، یعنی وظیفه از حق هرگز جدا نیست مثلا پدر و مادر وظایفی در برابر فرزندان خود دارند، همین سبب میشود که حقوقی نیز به گردن آنها داشته باشند، یا اینکه قاضی موظف است برای بسط و تعمیم عدالت حد اکثر کوشش را بنماید در مقابل، حقوق فراوانی هم برای او قرار داده شده است این موضوع حتی در مورد پیامبران و امتها نیز ثابت است.
در آیه مورد بحث نیز اشاره به این حقیقت شده و میفرماید: به همان اندازه که زنان وظایفی دارند حقوقی هم برای آنها قرار داده شده است و از تساوی این حقوق با آن وظایف اجرای عدالت در حق آنان عملی میگردد.
عکس این معنی نیز ثابت است که اگر برای کسی حقی قرار داده شده در مقابل وظایفی هم به عهده او خواهد بود و لذا نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که حقی در موردی داشته باشد بدون اینکه وظیفهای بر دوش او قرار گیرد.
3- زن در طول تاریخ جریان پر ماجرا و دردآلودی دارد که از مهمترین مباحث جامعهشناسی روز بهشمار میرود، به طور کلی دوران زندگی زن را به دو دوره میتوان تقسیم کرد: نخست دوران ما قبل تاریخ که امروز اطلاع صحیحی از وضع زن در آن دوره، در دست ما نیست، و شاید در آن دوران از حقوق طبیعی بیشتری برخوردار بوده است.
با شروع تاریخ بشر نوبت به دوره دوم رسید، در این دوره در بعضی از جوامع زن به عنوان یک شخصیت غیر مستقل در کلیه حقوق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شناخته میشد، و این وضع در پارهای از کشورها تا قرون اخیر ادامه داشت این طرز تفکر در باره زن حتی در قانون مدنی به اصطلاح مترقی فرانسه هم دیده میشود که به عنوان نمونه به چند ماده از موادی که در باره روابط مالی زوجین سخن میگوید اشاره میشود.
از ماده 215 و 217 استفاده میگردد که زن شوهردار نمیتواند بدون اجازه و امضای شوهر خود هیچ عمل حقوقی را انجام دهد و هر گونه معامله برای او محتاج به اذن شوهر است (البته در صورتی که شوهر نخواهد از قدرتش سوء استفاده کرده و بدون علت موجه از اجازه دادن امتناع ورزد) .
طبق ماده 1242 شوهر حق دارد به تنهایی در دارایی مشترک بین زن و مرد هر گونه تصرف که بخواهد بکند و اجازه زن هم لازم نیست (البته با این قید که هر معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن لازم نیست) .
و از این بالاتر در ماده 1428 حق اداره کلیه اموال اختصاصی زن هم به مرد محول شده (البته با این قید که در هر گونه معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضای زن نیز لازم است) (.
در محیط پیدایش اسلام یعنی حجاز نیز قبل از ظهور پیغمبر اکرم ص با زن همان معامله انسان وابسته غیر مستقل انجام میشد، رفتار آنها شباهت زیادی به بشرهای نیمه وحشی داشت زیرا به وضع رسوا و ننگینی از زن بهرهبرداری میکردند زن در محیط آنها آن چنان بی اراده و بی اختیار بود که گاهی جهت ارتزاق صاحب خود در معرض کرایه قرار میگرفت، محرومیت از تمدن، و ابتلای به فقر آنها را گرفتار خشونت عجیبی کرده بود که جنایت معروف وأد (زنده به گور کردن) را در مورد آنها مرتکب میشدند.
با ظهور اسلام و تعلیمات ویژه آن زندگی زن وارد مرحله نوینی گردید که با دو مرحله گذشته فاصله زیادی داشت در این دوره دیگر مستقل شد و از کلیه حقوق فردی و اجتماعی و انسانی برخوردار گردید پایه تعلیمات اسلام در مورد زن همان است که در آیات مورد بحث میخوانیم: وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ، یعنی زن همان اندازه که در اجتماع وظایف سنگینی دارد حقوق قابل توجهی نیز داراست اسلام زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانی و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است میبیند لذا هر دو را در یک صف قرار داده و با خطابهای یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا مخاطب ساخته برنامههای تربیتی و اخلاقی و علمی را برای آنها لازم کرده است و با آیاتی مثل وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ.
وعده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده، و با آیاتی مانند مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ میگوید: که هر کدام از زن و مرد میتوانند به دنبال انجام برنامههای اسلام و وظایف الهی به تکامل معنوی و مادی برسند و به حیاتی طیب و پاکیزه که سراسر سعادت و نور است گام نهند.
اسلام زن را مانند مرد به تمام معنی مستقل و آزاد میداند و قرآن با آیاتی
نظیر کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ و یا مَنْ عَمِلَ صالِحاً فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَساءَ فَعَلَیْها .
این آزادی را برای عموم افراد اعم از زن و مرد بیان میدارد و لذا در برنامههای مجازاتی هم میبینم در آیاتی مثل: الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ و مانند آن هر دو را به مجازات واحدی محکوم میکند.
از طرفی چون استقلال لازمه اراده و اختیار است لذا اسلام این استقلال را در کلیه حقوق اقتصادی میآورد. و انواع و اقسام ارتباطات مالی را برای زن بلامانع دانسته و او را مالک درآمد و سرمایههای خویش میشمارد در سوره نساء آیه 32 میخوانیم: لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ با توجه به لغت (اکتساب) که بر خلاف (کسب) برای بدست آوردن مالی است که نتیجهاش متعلق به شخص به دست آورنده است (4) و همچنین با در نظر گرفتن قانون کلی:
الناس مسلطون علی اموالهم (همه مردم بر اموال خویش مسلطاند) به دست میآید که چگونه اسلام به استقلال اقتصادی زن احترام گذارده و تفاوتی بین زن و مرد نگذاشته است.
خلاصه آنکه زن در اسلام یک رکن اساسی اجتماع بهشمار میرود و هرگز نباید با او معامله یک موجود فاقد اراده و وابسته و نیازمند به قیم نمود.
4- تنها مطلبی که باید به آن توجه داشت (و در اسلام به آن توجه خاصی شده) ولی بعضی روی یک سلسله احساسات افراطی و حساب نشده آن را انکار میکنند .
مساله تفاوتهای روحی و جسمی زن و مرد و تفاوت وظایف آنها است.
ما هر چه را انکار کنیم این حقیقت را نمیتوانیم انکار نمائیم که بین این دو جنس هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی تفاوت زیادی است که ذکر آنها در کتب مختلف ما را از تکرار آنها بی نیاز میسازد و خلاصه همه آنها این است که چون زن پایگاه وجود و پیدایش انسان است و رشد نونهالان در دامن او انجام میپذیرد همانطور که جسما متناسب با حمل و پرورش و تربیت نسلهای بعد آفریده شده از نظر روحی هم سهم بیشتری از عواطف و احساسات دارد.
با وجود این اختلافات دامنهدار آیا میتوان گفت زن و مرد باید در تمام شؤون همراه یکدیگر گام برداشته و در تمام کارها صد در صد مساوی باشند.
مگر نه این است که باید طرفدار عدالت در اجتماع بود آیا عدالت غیر از این است که هر کس به وظیفه خود پرداخته و از مواهب و مزایای وجودی خویش بهرهمند گردد؟
بنا بر این آیا دخالت دادن زن در کارهایی که خارج از تناسب روحی و جسمی اوست بر خلاف عدالت نمیباشد؟! اینجاست که میبینیم اسلام در عین طرفداری از عدالت، مرد را در پارهای از کارهای اجتماعی که به خشونت و یا دقت بیشتری نیازمند است، مانند: سرپرستی کانون خانه و ... مقدم داشته و مقام معاونت را به زن واگذار کرده است.
یک خانه و یک اجتماع هر کدام احتیاج به مدیر دارند و مساله مدیریت در آخرین مرحله خود باید در یک شخص منتهی گردد، و گرنه کشمکش و هرج و مرج بر قرار خواهد شد.
با این وضع آیا بهتر است که مرد برای این کار نامزد گردد یا زن؟ همه محاسبات دور از تعصب میگوید وضع ساختمانی مرد ایجاب میکند که مدیریت خانواده به عهده او نهاده شود و زن معاون او گردد.
گر چه جمعی اصرار دارند این واقعیتها را نادیده بگیرند، ولی وضع زندگی حتی در جهان امروز و حتی در کشورهایی که به زنان آزادی و مساوات کامل دادهاند نشان میدهد که عملا مطلب همان است که در بالا گفته شد اگر چه در سخن خلاف آن گفته شود!
تفسیر نمونه، ج2، ص: 157 (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 1/100132534)
- [آیت الله علوی گرگانی] آیا ازدواج مرد مسلمان با زن کافر کتابی و غیر کتابی و مرد کافر با زن مسلمان جایز است؟
- [سایر] چرا ازدواج مرد مسلمان با زن غیرمسلمان(مسیحی و یهودی) مشکلی ندارد ولی ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان حرام است؟
- [سایر] شبهه: زن و مرد از جهت انسان بودن و مسلمان بودن برابرند، ولی در اسلام حقوق زن نصف حقوق مرد است.
- [سایر] چرا یک زن مسلمان با یک مرد مسیحی نمیتواند ازدواج کند امّا یک مرد مسلمان میتواند با یک زن مسیحی ازدواج کند؟
- [سایر] با توجه به اینکه زن و مرد از جهت انسان بودن و مسلمان بودن برابرند، چرا در اسلام حقوق زن نصف حقوق مرد است؟
- [سایر] آیا از دید اسلام، زن فرع، و مرد اصل است، و یا زن، در انسانیّت از مرد پست تر است ؟
- [سایر] چرا ارث مرد دو برابر ارث زن است؟ مگر در اسلام حقوق زن و مرد برابر نیست؟
- [سایر] سرّ اختلاف دیه زن و مرد در اسلام چیست؟
- [سایر] چرا در اسلام سهم ارث زن نصف سهم مرد است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] دیه مرد و زن غیر مسلمان چه مقدار است؟
- [آیت الله مظاهری] دیه مرد مسلمان هزار مثقال شرعی طلا (هر مثقال هیجده نخود) است و دیه زن نصف مرد است.
- [آیت الله سبحانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید ولی مرد مسلمان می تواند با زن های کافر به طور موقت ازدواج کند.
- [آیت الله بهجت] زن مسلمان، نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمیتواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً بهصورت صیغه میتواند ازدواج نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، ولی مرد مسلمان می¬تواند با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری ازدواج کند.
- [آیت الله مظاهری] مسلمانان باید نگاه شهوتانگیز به یکدیگر نداشته باشند، غیر از زن به شوهرش یا شوهر به زنش، و فرقی نیست که آن نگاه به نامحرم باشد یا- العیاذ باللَّه- به محرم نظیر مادر و خواهر و مادر زن و مانند اینها، مرد به زن باشد یا زن به مرد، مرد به مرد باشد یا زن به زن، و خلاصه کلام اینکه هر نگاهی که محرّک شهوت جنسی باشد، در اسلام حرام، بلکه تخیّلها و وسوسهها که محرّک شهوت باشد و مربوط به زن و شوهر نباشد، حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر درآید، همچنین مرد مسلمان نمی تواند بنابر احتیاط با زن کافر ازدواج دائم کند ولی ازدواج موقت با زنان اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در آید؛ مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند؛ ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد و بنا بر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خود را مسلمان می دانند؛ در حکم کفارند و مرد و زن مسلمان نمی توانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.
- [آیت الله خوئی] زن مسلمان نمیتواند به عقد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی صیغه کردن زنهای اهل کتاب مانند یهود و نصاری مانعی ندارد، و بنابر احتیاط استحبابی عقد دائمی با آنها ننماید و بعضی از فرق از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خود را مسلمان میدانند در حکم کفارند، و مرد و زن مسلمان نمیتوانند با آنها به طور دائم یا انقطاع ازدواج نمایند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] امام جماعت باید (بالغ) و (عاقل) و (عادل) و (حلال زاده) و (شیعه دوازده امامی) باشد و قرائت را صحیح بخواند و اگر مأموم مرد است امام هم باید مرد باشد، ولی امامت زن برای زن مانعی ندارد و هر انسانی حلال زاده است خواه مسلمان یا غیر مسلمان، مگر این که خلاف آن ثابت شود.