ابومحفوظ معروف بن فیروز (یا فیروزان) بغدادی کرخی از مشاهیر عرفا و پدر و مادرش نصرانی مذهب بودهاند. پدر و مادرش او را در هفت سالگی نزد معلمی نصرانی بردند. معلم به او گفت بگو (ثالث ثلثة) (و این اشاره به عقائد نصاری است که به نام اب و ابن و روح القدس به سه اصل (اقانیم ثلاثة) معتقد میباشند، که اب را خدای تعالی و ابن را حضرت مسیح و روح القدس را جبرئیل میدانند و در قرآن مجید هم در ردّ ایشان آمده است: لََقَد کَفَرَ الذین قالُوا انَّ الله ثالِثُ ثلثةٍ؛[1] به تحقیق کسانی که خداوند را 3 نفر حساب کردهاند کفر ورزیدند.) معروف این گفته استاد را شدیداً انکار کرد و گفت: (لا بَل هُوالله أحَدْ) پس معلّم برآشفت و سیلی محکمی بر رویش زد، او نیز فرار کرد و مدتی غایب شد تا آن که پدر و مادرش آرزوی برگشت او را میکردند و هردینی را که قبول کند ایشان نیز موافقت نمایند. تا آنکه معروف به حسب فرمایش امام رضا علیه السلام در هفت سالگی دین مقدّس اسلام را قبول کرد و به خانهاش بازگشت. پدر و مادرش از وی پرسیدند که به کدام دین معتقد شدهای؟ گفت به اسلام و آنان نیز اسلام آوردند.[2] نام پدر وی که فیروز یا فیروزان میباشد نام نصرانیت اوست و ظاهر کلام روضاتالجنات[3] که وی را با عنوان معروف بن علی ذکر کرده نه فیروزان معرّف این است که پس از قبول اسلام نام پدرش تبدیل به علی شده است. معروف در مراقب سیر و سلوک بینظیر بود، صوفیه و عرفا در حق او ارادت فراوانی دارند و او را تا حد مستجاب الدّعوه ذکر کرده و کرامات بسیاری به او نسبت میدهند و او را از اصحاب و موالیان بلکه دربان امام رضا علیه السلام میدانند.[4] که البته بسیاری از این مطالب بر پایه غلو میتواند باشد. و یک سلسله از عرفای صوفیه هستند که سند طریقتی خودشان را به معروف کرخی میرسانند و به واسطه او سلسله خود را به آن حضرت متصل داشته و به همین جهت به (معروفیه) شهرت دارند. این سلسله خود با نامهای نعمتاللهی، نوربخشی، نقشبندی، سقطیان و جندیان و غیره به چند شعبه منشعب هستند و به جهت همین کثرت است که این سلسله به (ام السلاسل) معروف شدهاند. وی سرانجام در سال 200 هجری در بغداد وفات یافت. در اواخر عمرش که علائم موت آشکار شد به او گفته شده وصیّتی کن: گفت وقتی مشرف به موت شدم پیراهن مرا صدقه بدهید که چنانچه عریان به دنیا آمدهام عریان نیز رفته باشم. این مطالب کلّ آن چیزی است که در منابع به آن اشاره شده است. با این همه که در منابع، وی را از اصحاب امام رضا علیه السلام دانستهاند، در هیچ کدام از کتب رجالیّه[5] که به شرح حال هر یک از اصحاب و خواصّ و خدّام و موالی ائمه اطهار علیهم السلام پرداخته و ولادت هریک از مشاهیر و مجهولان و ثقات و کسانی که مورد مدح و ستایش و یا ذمّ و نکوهش قرار گرفتهاند، به نگارش درآوردهاند، اصلاً تعرّضی به شرح حال معروف کرخی نشده و مدحاً یا ذمّاً به صورت تصریح یا تلویح نامی از او برده نشده و به این جهت نسبت صحابی و یا دربان بودن او نسبت به امام رضا علیه السلام بعید به نظر میرسد و برخی از کتب فوق الذکر در ادامه مطالب بالا به این نکته نیز اشاره کردهاند. مؤلف ریحانة الادب نظر علامه مجلسی را در عینالحیات آورده است که وی نیز به دلایل بالا در باب صحابی بودن معروف نسبت به امام رضا علیه السلام شدیداً انکار میکند.[6] در نهایت آنچه مسلم است این است که وی فردی مسلمان و امامی مذهب و نیز عابد و عارف بوده است و صحابی بودن وی نسبت به امام رضا علیه السلام بعید و دور از ذهن میباشد.[7] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. معجم الرجال ،آیه الله خوئی . 2. ریحانة الادب؛محمد علی تبریزی 3. تنقیح المقال. حائری پی نوشتها: [1] . مائده،آیه 73. [2] . شیخ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، انتشارات گنجینه، چاپخانه مطبوعات، چاپ دوم، ص241. [3] . موسوی، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چاپخانه مهر استوار قم، ج8، ص134. [4] . در رابطه با روایاتی که در مورد او نقل شده رجوع شود به (طبقات الصوفیه)، ابوعبدالرحمان سُلمی، مطبعه دار التألیف مصر، چاپ دوّم، 1389 ه .ق، ص83. [5] . کتبی همچون، رجال طوسی، رجال نجاشی، رجال ابن داوود، رجال علامه حلی و ... [6] . ریحانة الادب، همان ص47. [7] . ریحانةالادب، همان ص47. منبع: اندیشه قم
ابومحفوظ معروف بن فیروز (یا فیروزان) بغدادی کرخی از مشاهیر عرفا و پدر و مادرش نصرانی مذهب بودهاند. پدر و مادرش او را در هفت سالگی نزد معلمی نصرانی بردند. معلم به او گفت بگو (ثالث ثلثة) (و این اشاره به عقائد نصاری است که به نام اب و ابن و روح القدس به سه اصل (اقانیم ثلاثة) معتقد میباشند، که اب را خدای تعالی و ابن را حضرت مسیح و روح القدس را جبرئیل میدانند و در قرآن مجید هم در ردّ ایشان آمده است: لََقَد کَفَرَ الذین قالُوا انَّ الله ثالِثُ ثلثةٍ؛[1] به تحقیق کسانی که خداوند را 3 نفر حساب کردهاند کفر ورزیدند.) معروف این گفته استاد را شدیداً انکار کرد و گفت: (لا بَل هُوالله أحَدْ) پس معلّم برآشفت و سیلی محکمی بر رویش زد، او نیز فرار کرد و مدتی غایب شد تا آن که پدر و مادرش آرزوی برگشت او را میکردند و هردینی را که قبول کند ایشان نیز موافقت نمایند. تا آنکه معروف به حسب فرمایش امام رضا علیه السلام در هفت سالگی دین مقدّس اسلام را قبول کرد و به خانهاش بازگشت.
پدر و مادرش از وی پرسیدند که به کدام دین معتقد شدهای؟ گفت به اسلام و آنان نیز اسلام آوردند.[2] نام پدر وی که فیروز یا فیروزان میباشد نام نصرانیت اوست و ظاهر کلام روضاتالجنات[3] که وی را با عنوان معروف بن علی ذکر کرده نه فیروزان معرّف این است که پس از قبول اسلام نام پدرش تبدیل به علی شده است.
معروف در مراقب سیر و سلوک بینظیر بود، صوفیه و عرفا در حق او ارادت فراوانی دارند و او را تا حد مستجاب الدّعوه ذکر کرده و کرامات بسیاری به او نسبت میدهند و او را از اصحاب و موالیان بلکه دربان امام رضا علیه السلام میدانند.[4] که البته بسیاری از این مطالب بر پایه غلو میتواند باشد. و یک سلسله از عرفای صوفیه هستند که سند طریقتی خودشان را به معروف کرخی میرسانند و به واسطه او سلسله خود را به آن حضرت متصل داشته و به همین جهت به (معروفیه) شهرت دارند. این سلسله خود با نامهای نعمتاللهی، نوربخشی، نقشبندی، سقطیان و جندیان و غیره به چند شعبه منشعب هستند و به جهت همین کثرت است که این سلسله به (ام السلاسل) معروف شدهاند.
وی سرانجام در سال 200 هجری در بغداد وفات یافت. در اواخر عمرش که علائم موت آشکار شد به او گفته شده وصیّتی کن: گفت وقتی مشرف به موت شدم پیراهن مرا صدقه بدهید که چنانچه عریان به دنیا آمدهام عریان نیز رفته باشم.
این مطالب کلّ آن چیزی است که در منابع به آن اشاره شده است. با این همه که در منابع، وی را از اصحاب امام رضا علیه السلام دانستهاند، در هیچ کدام از کتب رجالیّه[5] که به شرح حال هر یک از اصحاب و خواصّ و خدّام و موالی ائمه اطهار علیهم السلام پرداخته و ولادت هریک از مشاهیر و مجهولان و ثقات و کسانی که مورد مدح و ستایش و یا ذمّ و نکوهش قرار گرفتهاند، به نگارش درآوردهاند، اصلاً تعرّضی به شرح حال معروف کرخی نشده و مدحاً یا ذمّاً به صورت تصریح یا تلویح نامی از او برده نشده و به این جهت نسبت صحابی و یا دربان بودن او نسبت به امام رضا علیه السلام بعید به نظر میرسد و برخی از کتب فوق الذکر در ادامه مطالب بالا به این نکته نیز اشاره کردهاند.
مؤلف ریحانة الادب نظر علامه مجلسی را در عینالحیات آورده است که وی نیز به دلایل بالا در باب صحابی بودن معروف نسبت به امام رضا علیه السلام شدیداً انکار میکند.[6]
در نهایت آنچه مسلم است این است که وی فردی مسلمان و امامی مذهب و نیز عابد و عارف بوده است و صحابی بودن وی نسبت به امام رضا علیه السلام بعید و دور از ذهن میباشد.[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. معجم الرجال ،آیه الله خوئی .
2. ریحانة الادب؛محمد علی تبریزی
3. تنقیح المقال. حائری
پی نوشتها:
[1] . مائده،آیه 73.
[2] . شیخ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، انتشارات گنجینه، چاپخانه مطبوعات، چاپ دوم، ص241.
[3] . موسوی، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چاپخانه مهر استوار قم، ج8، ص134.
[4] . در رابطه با روایاتی که در مورد او نقل شده رجوع شود به (طبقات الصوفیه)، ابوعبدالرحمان سُلمی، مطبعه دار التألیف مصر، چاپ دوّم، 1389 ه .ق، ص83.
[5] . کتبی همچون، رجال طوسی، رجال نجاشی، رجال ابن داوود، رجال علامه حلی و ...
[6] . ریحانة الادب، همان ص47.
[7] . ریحانةالادب، همان ص47.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا بزنطی از یاران امام رضا (ع) قابل اعتماد است؟
- [سایر] دوران امامت امام سجاد علیه السّلام و یاران معروف آن حضرت را به اختصار معرفی نمائید.
- [سایر] دوران امامت امام سجاد علیه السّلام و یاران معروف آن حضرت را به اختصار معرفی نمائید.
- [سایر] دوران امامت امام سجاد علیه السّلام و یاران معروف آن حضرت را به اختصار معرفی نمائید.
- [سایر] چگونه می توان خادم امام رضا(علیه السلام) شد؟
- [سایر] پاسخ امام رضا(ع) به علی بن جهم در مورد شبهه حضرت داود وگناه آدم چیست؟
- [سایر] امام رضا(ع) به هنگام تولد حضرت جواد(ع)ایشان رابه کدامیک ازپیامبران الهی تشبیه کردند؟
- [سایر] سفر حضرت معصومه به ایران به دعوت امام رضا(ع) بود یا فرار از خواستگاری مامون؟
- [سایر] زمان ورود حضرت معصومه(س) به ایران امام رضا(ع) شهید شده بود یا زنده بود؟
- [سایر] علت انتخاب امام رضا (ع) به عنوان ولیعهد از جانب مامون؟علل پذیرفتن حضرت؟
- [آیت الله وحید خراسانی] از بزرگترین واجبات بر مکلفین امر به معروف و نهی از منکر است خداوند متعال می فرماید والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و مردان و زنان مومن بعضی از ایشان دوستان بعضی دیگر هستند امر می کنند به معروف و نهی می کنند از منکر امر به معروف و نهی از منکر راه انبیای خداست و به این فریضه الهیه بقیه فرایض و مقررات دین اجرا می شود و کسب و کار حلال و امنیت جان و عرض و مال مردم حفظ و حق به حق دار می رسد و زمین از لوث منکرات و بدیها تطهیر و به معروف و خوبیها اباد می شود و به روایتی از امام ششم علیه السلام اکتفا می شود که فرمود رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود چگونه است حال شما زمانی که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و حال ان که امر به معروف و نهی از منکر نکرده اید گفته شد چنان خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که امر کنید به منکر و نهی کنید از معروف گفته شد یا رسول الله چنان خواهد شد فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ)؛ یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید:(بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِی طالِقٌ) و در هر دو صورت اگر به جای کلمة (عَلی مَهْرِها) (بمَهْرها) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر شوهر بخواهد صیغ مبارات را بخواند، چنانچه مثلًا اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارأُتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلْتْ فَهِیَ طالِق) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کردة او از هم جدا شدیم پس او رها است، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (عَنْ قِبَلِ مُوَکِّلِی بارَأُتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَة عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق) ودر هر دو صورت اگر بهجای کلم (علی ما بذلت) (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.
- [آیت الله سیستانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد بگوید : (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ) و بنابر احتیاط لازم نیز بگوید : (فَهِیَ طالِقٌ) یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او ، از هم جدا شدیم پس او رها است . و اگر دیگری را وکیل کند ، وکیل باید بگوید : (عَنْ قِبَلِ مُوَکّلِی بارَأْتُ زَوْجَتَهُ فاطِمَةَ عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و در هر دو صورت اگر بجای کلمه (عَلی ما بَذَلَتْ) (بِما بَذَلَتْ) بگوید ، اشکال ندارد .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل انچه او بذل کرده از هم جدا شدیم پس او رها است و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید بارات زوجه موکلی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یا بگوید عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و لزوم گفتن فهی طالق در صیغه های ذکر شده مبنی بر احتیاط واجب است و اگر به جای علی ما بذلت بما بذلت بگوید اشکال ندارد
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب بلکه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.