احمد بن محمّد بَزَنطی یک از راویان و محدثان مورد اعتماد سه امام همام و از اصحاب اجماع بوده است. احمد بن محمّد بَزَنطی، ، صحابی امام هفتم و هشتم و نهم و از محدثان و فقهای برجسته شیعه در روزگار خود و نیز از اصحاب اجماع بود. یقیناً او از اصحاب مورد توجه و محترم حضرت موسی بن جعفر[1] و علی بن موسی الرضا [2]و محمد بن علی الجواد علیهمالسلام است.[3] حسب ونسب : وابستگی او به قبیله سکون، از شاخه های بزرگ قبیله کِنده یمن، مورد اتفاق است.[4] شیخ طوسی کنیه او را ابوجعفر و به احتمال ابوعلی نقل کرده و میگوید که به بزنطی شهرت دارد[5] نام جد اول و دومش بترتیب عَمرو و زید بوده است که برای اختصار، غالباً نام اول را حذف میکنند و به جای زید نیز کنیه او، ابی نصر، را میآورند. گاهی نیز از بزنطی با عنوان (ابن ابی نصر) یاد میکنند. [6]. کلام نجاشی [7] در این باره متناقض است که مامقانی[8] و تستری[9] بدان اشاره کردهاند. هرچند سمعانی درباره نسبت بزنطی سخن نگفته است، ولی به تصریح ابن ادریس حلی[10] منسوب به نام جایی و نام نوعی پارچه نیز هست و ظاهراً معرب (بیزانسی) است. [11] برگشت بزنطی از واقفیت بزنطی پس از رحلت حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام، اندک زمانی واقفی بوده و اعتقاد به زنده بودن ایشان داشته است، ولی بعد از مکاتبه با امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام و ظهور برخی معجزات، از مذهب واقفی عدول کرده است. در این باره شیخ طوسی در کتاب الغیبه [12] و قطب راوندی در خرائج[13] و مجلسی در بحار[14] سخن گفتهاند. کشّی او را در شمار شش فقیه مهم از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام، نام برده و این شش تن طبقه سوم اصحاب اجماع را تشکیل میدهند. [15] و نیز، به گفته شیخ طوسی [16]به دلیل آنکه او و چند تن دیگر فقط از افراد ثقه، نقل روایت میکنند، روایات مرسل آنها در حکم روایات مُسند است. آثار بزنطی ابن ندیم آثار او را چنین شمرده است : کتاب ما رواه عن الرضا علیهالسلام؛ کتاب الجامِع؛ کتاب المسائل[17]. شیخ طوسی در الفهرست دو کتاب نخست را نام برده ولی به جای کتاب المسائل کتاب دیگری به نام النوادر را ذکر کرده است. [18] نجاشی[19] علاوه بر کتاب الجامع، دو کتاب نوادر را از آثار او یاد کرده است.[20] بیش از هشت روایت از او با قید (بزنطی) یا بدون آن نقل شده است که در ابواب مختلف اعتقادی و فقهی در کتب اربعه شیعه مورد استفاده و استناد قرار گرفته است.[21] اساتید ومشایخ بزنطی در معجم رجال الحدیث ابوالقاسم خوئی،[22] نام حدود یکصد تن که او از ایشان نقل روایت کرده و نام حدود چهل تن که از او روایت کردهاند آمده است. وفات بزنطی چون وفات او در 221 و یک سال پس از رحلت امام جواد علیهالسلام است، محضر امام هادی را درک نکرده و از اصحاب ایشان شمرده نشده است.[23] بنابراین بزنطی از خواص یاران ائمه بویژه امام رضا (ع) بوده ودارای جایگاه ویژه در نزد علمای شیعه می باشد. اگرچه مدتی در مذهب واقفیه بود اما پس از بصیرت یافتن دوباره به اهل بیت پیوست واز یاران امام رضا (ع) واز اصحاب اجماع شمرده شد. پی نوشتها: [1] .احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهربرجال النجاشی، ج1، ص75، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407. [2] . محمد بن حسن طوسی، ج1، ص36، الفهرست، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش [3] .رک: محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، ش 1102، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش. [4] .رک احمد بن علی نجاشی،پیشین؛ محمد بن حسن طوسی، ج1، ص36، الفهرست، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش. [5] .محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، ش 1102، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش. [6] .محمدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج1، ص563 566، قم 1410. [7] . محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج1، ص36، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش. [8] . عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص78، چاپ سنگی نجف 13491352.3 . عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص77، چاپ سنگی نجف 13491352. [9] . همان [10] .همان [11] . محمد محسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج24، ص322، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983. [12] . محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبه، ج1، ص47، نجف. [13] . سعید بن هبة الله قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص662، قم 1409. [14] . محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص36، بیروت 1403/1983. [15] . محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص48، بیروت 1403/1983. [16] . اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، ش 1050، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش. محمد بن حسن طوسی، عدّة الاصول، ج1، ص386387، چاپ محمدمهدی نجف، قم 1403/1983. [17] . ا بن ندیم، کتاب الفهرست، ج1، ص276، چاپ رضا تجدد، تهران 1350 ش. [18] . محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج1، ص36، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش. [19] . خوئی، ج2، ص243، ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، بیروت 1403/1983. [20] . ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج2، ص231236، بیروت 1403/1983. [21] . ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج2، ص624626، بیروت 1403/1983. [22] . ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر، ج3، ص553، قم 14101411. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص77، چاپ سنگی نجف 13491352. [23] . محمدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج1، ص563 566، قم 1410. منبع: اندیشه قم
احمد بن محمّد بَزَنطی یک از راویان و محدثان مورد اعتماد سه امام همام و از اصحاب اجماع بوده است.
احمد بن محمّد بَزَنطی، ، صحابی امام هفتم و هشتم و نهم و از محدثان و فقهای برجسته شیعه در روزگار خود و نیز از اصحاب اجماع بود.
یقیناً او از اصحاب مورد توجه و محترم حضرت موسی بن جعفر[1] و علی بن موسی الرضا [2]و محمد بن علی الجواد علیهمالسلام است.[3]
حسب ونسب :
وابستگی او به قبیله سکون، از شاخه های بزرگ قبیله کِنده یمن، مورد اتفاق است.[4]
شیخ طوسی کنیه او را ابوجعفر و به احتمال ابوعلی نقل کرده و میگوید که به بزنطی شهرت دارد[5]
نام جد اول و دومش بترتیب عَمرو و زید بوده است که برای اختصار، غالباً نام اول را حذف میکنند و به جای زید نیز کنیه او، ابی نصر، را میآورند. گاهی نیز از بزنطی با عنوان (ابن ابی نصر) یاد میکنند. [6].
کلام نجاشی [7] در این باره متناقض است که مامقانی[8] و تستری[9] بدان اشاره کردهاند.
هرچند سمعانی درباره نسبت بزنطی سخن نگفته است، ولی به تصریح ابن ادریس حلی[10] منسوب به نام جایی و نام نوعی پارچه نیز هست و ظاهراً معرب (بیزانسی) است. [11]
برگشت بزنطی از واقفیت
بزنطی پس از رحلت حضرت موسی بن جعفر علیهالسلام، اندک زمانی واقفی بوده و اعتقاد به زنده بودن ایشان داشته است، ولی بعد از مکاتبه با امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام و ظهور برخی معجزات، از مذهب واقفی عدول کرده است.
در این باره شیخ طوسی در کتاب الغیبه [12] و قطب راوندی در خرائج[13] و مجلسی در بحار[14] سخن گفتهاند.
کشّی او را در شمار شش فقیه مهم از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام، نام برده و این شش تن طبقه سوم اصحاب اجماع را تشکیل میدهند. [15]
و نیز، به گفته شیخ طوسی [16]به دلیل آنکه او و چند تن دیگر فقط از افراد ثقه، نقل روایت میکنند، روایات مرسل آنها در حکم روایات مُسند است.
آثار بزنطی
ابن ندیم آثار او را چنین شمرده است : کتاب ما رواه عن الرضا علیهالسلام؛ کتاب الجامِع؛ کتاب المسائل[17].
شیخ طوسی در الفهرست دو کتاب نخست را نام برده ولی به جای کتاب المسائل کتاب دیگری به نام النوادر را ذکر کرده است. [18]
نجاشی[19] علاوه بر کتاب الجامع، دو کتاب نوادر را از آثار او یاد کرده است.[20]
بیش از هشت روایت از او با قید (بزنطی) یا بدون آن نقل شده است که در ابواب مختلف اعتقادی و فقهی در کتب اربعه شیعه مورد استفاده و استناد قرار گرفته است.[21]
اساتید ومشایخ بزنطی
در معجم رجال الحدیث ابوالقاسم خوئی،[22] نام حدود یکصد تن که او از ایشان نقل روایت کرده و نام حدود چهل تن که از او روایت کردهاند آمده است.
وفات بزنطی
چون وفات او در 221 و یک سال پس از رحلت امام جواد علیهالسلام است، محضر امام هادی را درک نکرده و از اصحاب ایشان شمرده نشده است.[23]
بنابراین بزنطی از خواص یاران ائمه بویژه امام رضا (ع) بوده ودارای جایگاه ویژه در نزد علمای شیعه می باشد.
اگرچه مدتی در مذهب واقفیه بود اما پس از بصیرت یافتن دوباره به اهل بیت پیوست واز یاران امام رضا (ع) واز اصحاب اجماع شمرده شد.
پی نوشتها:
[1] .احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهربرجال النجاشی، ج1، ص75، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.
[2] . محمد بن حسن طوسی، ج1، ص36، الفهرست، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش
[3] .رک: محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، ش 1102، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش.
[4] .رک احمد بن علی نجاشی،پیشین؛ محمد بن حسن طوسی، ج1، ص36، الفهرست، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش.
[5] .محمد بن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، ش 1102، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش.
[6] .محمدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج1، ص563 566، قم 1410.
[7] . محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج1، ص36، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش.
[8] . عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص78، چاپ سنگی نجف 13491352.3 . عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص77، چاپ سنگی نجف 13491352.
[9] . همان
[10] .همان
[11] . محمد محسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج24، ص322، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983.
[12] . محمد بن حسن طوسی، کتاب الغیبه، ج1، ص47، نجف.
[13] . سعید بن هبة الله قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص662، قم 1409.
[14] . محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص36، بیروت 1403/1983.
[15] . محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار، ج49، ص48، بیروت 1403/1983.
[16] . اختیار معرفة الرجال، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، ش 1050، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش. محمد بن حسن طوسی، عدّة الاصول، ج1، ص386387، چاپ محمدمهدی نجف، قم 1403/1983.
[17] . ا بن ندیم، کتاب الفهرست، ج1، ص276، چاپ رضا تجدد، تهران 1350 ش.
[18] . محمد بن حسن طوسی، الفهرست، ج1، ص36، چاپ محمود رامیار، چاپ افست مشهد 1351 ش.
[19] . خوئی، ج2، ص243، ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، بیروت 1403/1983.
[20] . ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج2، ص231236، بیروت 1403/1983.
[21] . ابوالقاسم خوئی، معجم رجال الحدیث، ج2، ص624626، بیروت 1403/1983.
[22] . ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر، ج3، ص553، قم 14101411. عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج1، ص77، چاپ سنگی نجف 13491352.
[23] . محمدتقی تستری، قاموس الرّجال، ج1، ص563 566، قم 1410.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] با توجه به روایات زیر، (تتریب) را توضیح دهید. 1. (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ عَلِی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) أَنَّهُ کَانَ یُتَرِّبُ الْکِتَابَ وَ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ). 2. (عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ عَلِی بْنِ عَطِیةَ أَنَّهُ رَأَی کُتُباً لِأَبِی الْحَسَنِ مُتَرَّبَةً). 3. (عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ کانَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) یُتَرِّبُ الْکِتَابَ). 4. (مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی الْخِصَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَارِمِ بْنِ قَبِیصَةَ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ(ع) عَنِ النَّبِی(ص) قَالَ بَاکِرُوا بِالْحَوَائِجِ فَإِنَّهَا مُیَسَّرَةٌ وَ تَرِّبُوا الْکِتَابَ فَإِنَّهُ أَنْجَحُ لِلْحَاجَةِ وَ اطْلُبُوا الْخَیْرَ عِنْدَ حِسَانِ الْوُجُوه).
- [سایر] آیا امام رضا علیه السلام قبل از احمد بن موسی علیه السلام به شهادت رسیدند؟
- [سایر] آیا معروف کرخی خادم امام رضا (ع) و از یاران حضرت بوده است؟
- [سایر] پاسخ امام رضا(ع) به علی بن جهم در مورد شبهه حضرت داود وگناه آدم چیست؟
- [سایر] لطفاً این روایت را اجمالاً توضیح دهید: (مُحَمَّدُ بْنُ یعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَاصِمِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحَسَنِ التَّمِیمِی عَنْ عَلِی بْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ ذَکرْتُ لَهُ مِصْرَ فَقَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) اطْلُبُوا بِهَا الرِّزْقَ وَ لَا تَطْلُبُوا بِهَا الْمَکثَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مِصْرُ الْحُتُوفِ یقَیضُ لَهَا قَصِیرَةُ الْأَعْمَارِ).
- [سایر] در کتب رجالی درباره بعضی از روات آمده؛ مثلاً چند نمونه: از رجال شیخ طوسی؛ قیس بن أبی حازم أسند عنه. أحمد بن عبد الله بن محمد بن عمر بن علی بن أبیطالب(ع) الهاشمی المدنی أسند عنه. أحمد بن عائذ بن حبیب العبسی الکوفی أبو علی أسند عنه. و الی ماشاء الله؛ معنای کلمه (أسند عنه) توثیق راوی است یا تضعیف؟ بالأخره حکم راوی که این کلمه دربارهاش آمده چیست؟
- [سایر] حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی کیست؟ و از یاران کدام امام بود؟ وضعیت او میان حدیث شناسان چگونه است؟
- [سایر] با توجه به روایات زیر، معنای اختیال چیست؟ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَنْ مَشَی علی الْأَرْضِ اخْتِیالًا لَعَنَتْهُ الْأَرْضُ وَ مَنْ تَحْتَهَا وَ مَنْ فَوْقَهَا. عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَیلٌ لِمَنْ یخْتَالُ فِی الْأَرْضِ یعَانِدُ جَبَّارَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ.
- [سایر] با توجه به روایت زیر، (تَوَشُّح) را توضیح بدهید. (محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن هشام بن سالم عن أبی بصیر عن أبی عبد الله(ع) قال: لَا یَنْبَغِی أَنْ تَتَوَشَّحَ بِإِزَارٍ فَوْقَ الْقَمِیصِ وَ أَنْتَ تُصَلِّی وَ لَا تَتَّزِرْ بِإِزَارٍ فَوْقَ الْقَمِیصِ إِذَا أَنْتَ صَلَّیْتَ فَإِنَّهُ مِنْ زِیِّ الْجَاهِلِیَّةِ).
- [سایر] فرزند حضرت علی(ع) به نام عبید الله بن علی چرا توسط مختار فرزند ابو عبید کشته شد؟ لطفاً ماجرا را شرح دهید.
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله اردبیلی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن به قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معیّن شده) و بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را به مهری که معین شده) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل زن خطاب به وکیل مرد با قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ)، یعنی: (موکّل خودم فاطمه را به زوجیّت موکّل تو احمد در آوردم به مهری که معین شده) و بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجَ لِمُوَکِّلِی أحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را برای موکّلم احمد به مهری که معین شده)، عقد صحیح میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر یک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد دائم وکیل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل به قصد انشا بگوید: (زَوَّجْتُ مُوکِّلِی أَحْمَدَ مُوَکِّلَتِی فاطمَةَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلومِ) یعنی: (موکّل خودم فاطمه را به زوجیّت موکّل خود احمد در آوردم به مهری که معیّن شده) و بدون فاصله به قصد انشا بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوکِّلِی أَحْمَدَ عَلیَ الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (قبول کردم ازدواج را برای موکّلم احمد به مهری که معیّن شده)، عقد صحیح میباشد.
- [امام خمینی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم" یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتی فاطمة موکلک احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی احمد علی الصداق"، صحیح می باشد.
- [آیت الله بهجت] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم)؛ یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، و پس از آن مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجْ)، یعنی: (ازدواج را قبول کردم)، عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَة، مُوَکلَکَ اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، و سپس وکیل مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلِی اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ)، صحیح میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر یک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد موقّت وکیل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل بگوید: (مَتَّعْتُ مُوکِّلی أَحْمَدَ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (موکّل خود فاطمه را در مدّتی که معلوم شده به زوجیّت موکّل خودم احمد در آوردم به مهری که معیّن شده است) و بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ هکَذا) یعنی: (به همین گونه قبول کردم) عقد صحیح میباشد و میتواند به جای (مَتَّعْتُ)، (زَوَّجْتُ) بگوید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده؛ پس از آن بدون فاصله مرد بگوید قبلت التزویج یعنی قبول کردم ازدواج را؛ عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید زوجت موکلک احمد موکلتی فاطمه علی الصداق المعلوم سپس بدون فاصله وکیل مرد بگوید قبلت التزویج لموکلی احمد علی الصداق المعلوم صحیح می باشد و بنا بر احتیاط واجب باید لفظی که مرد می گوید با لفظی که زن می گوید مطابق باشد؛ مثلا اگر زن زوجت می گوید مرد هم قبلت التزویج بگوید.
- [آیت الله سیستانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند ، و پس از تعیین مقدار مهر . اول زن بگوید : (زَوَّجْتُکَ نَفَسِی عَلَی الصِّداقِ المَعْلُومِ) یعنی خود را همسر تو نمودم به مهری که معیّن شده ، پس از آن بدون فاصله قابل توجهی مرد بگوید : (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ) یعنی قبول کردم ازدواج را ، عقد صحیح است ؛ و همچنین اگر فقط (قبلتُ) بگوید ، عقد صحیح است . و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند ، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد ، و وکیل زن بگوید : (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ ، مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ عَلَی الصِّداقِ المَعْلُومِ) پس بدون فاصله قابل توجهی وکیل مرد ، بگوید : (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلَی الصِّداقِ المَعْلُومِ) صحیح میباشد . و احتیاط مستحب آن است لفظی که مرد میگوید ، با لفظی که زن میگوید مطابق باشد ، مثلاً اگر زن (زَوَّجْتُ) میگوید ، مرد هم (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ) بگوید نه (قَبِلْتُ النّکاحَ) .
- [آیت الله بروجردی] اگر صیغهی عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید:(زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصِّداقِ الْمَعلُوم)(یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید:(قَبِلْتُ التَّزْویجَ) (یعنی قبول کردم ازدواج را) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغهی عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید:(زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمةَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید:(قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلَی الصِّدَاقِ) صحیح میباشد و بنا بر احتیاط واجب باید لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن (زَوَّجتُ) میگوید مرد هم (قَبِلتُ التَزویجَ) بگوید.