برای پاسخگویی به پرسش فوق لازم است آن را در دو بخش مورد بررسی قرار دهیم: قسمت اول: مسئله ی اصل برائت برای دانستن اینکه آیا نظارت استصوابی و بررسی و تحقیق جهت تشخیص و احراز صلاحیت با (اصل برائت) در تعارض است یا نه ابتدا باید دید جایگاه (اصل برائت) کجاست، تا در پرتو آن معلوم شود که اساساً این مورد از موارد جریان اصل برائت است یا خیر. (اصل برائت) می گوید: اگر کسی بخواهد به کسی نسبتی ناروا بدهد و او را به مجازات برساند، باید آن را اثبات کند وگرنه تا دلیلی اقامه نکرده است، مطابق این اصل هیچ اتهامی وارد نیست و طبعاً دلیل که اقامه شد، اصل برائت از کار می افتد . این در حالی است که در جایی که وجود یک سری ویژگی ها و توانایی ها شرط گزینش است، نمی توان وجود آن ها را مفروض تلقی کرد و به تفحص برای احراز آن ها نپرداخت. به تعبیر دیگر، اصل برائت عدم وجود اتهام را اثبات می کند، نه وجود لیاقت و توانمندی را. برای مثال آیا می توان همه ی افراد جامعه را بر مبنای اصل برائت مجتهد دانست؟! آیا در اثبات مهارت ها و توانایی های صنعتی می توان بر مبنای اصل برائت حکم کرد؟ و آیا پلیس بر اساس اصل برائت به متقاضیان گواهی نامه ی رانندگی می دهد؟! از ساده ترین امور تا پیچیده ترین آن ها وقتی عقلا و قانوناً شرایطی برای واگذاری مسؤولیت وضع شده باشد، اجرای آن شرایط نیز حتمی خواهد بود.[1] باید توجه داشت هر چه اهمیت پست و منصب بالاتر باشد، قیود و شرایطی که در نظر گرفته می شود دقیق تر است; تا جایی که در متون اصلی قانون ذکرش را ضروری می شمارند. برای مثال شرایط مقام رهبری یا ریاست جمهوری در اصول 5، 107، 109، 115 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تفصیل برشمرده شده است. از ایندو منصب که بگذریم، یکی دیگر از مهم ترین مناصب اجتماعی، نمایندگی مجلس شورای اسلامی است. برای تصدی این سمت لازم است،اشخاص همه ی شرایطی را که در متون قانونی شمرده شده است دارا باشند. برای مثال، قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب 1378، شرایط داوطلبان را این گونه بر می شمارد: ماده ی 28: (انتخاب شوندگان هنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند: 1. اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی. 2. تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران. 3. ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه. 4. حداقل مدرک فوق دیپلم و یا معادل آن. 5. نداشتن سوء شهرت در حوزه ی انتخابیه. 6. سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی. 7. حداقل سن سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام.[2] ماده ی 30: اشخاص زیر از داوطلب شدن نمایندگی مجلس محروم اند: 1. کسانی که در تحکیم مبانی رژیم سابق نقش مؤثر داشته اند. 2. ملاکین بزرگ که زمین های موات را به نام خود ثبت داده اند. 3. وابستگان و هواداران احزاب، سازمان ها و گروه هایی که غیرقانونی بودن آن ها از طرف مقامات صالحه اعلام شده است. 4. کسانی که به جرم اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران محکوم شده اند. 5. محکومین به ارتداد به حکم محاکم صالحه ی قضایی. 6. مشهورین به فساد و متجاهرین به فسق. 7. محکومین به حدود شرعی، مگر آن که توبه آن ها ثابت شده باشد. 8. قاچاقچیان مواد مخدر و معتادین به این مواد. 9. محجورین و کسانی که به حکم دادگاه مشمول اصل چهل و نهم قانون اساسی هستند. 10. وابستگان به رژیم سابق که از قبیل اعضای انجمن های شهر و شهرستان و وابستگان به تشکیلات فراماسونری و هیأت رییسه کانون های حزب رستاخیز و حزب ایران نوین و اعضای فعال آن ها، نمایندگان مجلس سنا، شورای ملی سابق و مأموران ساواک. 11. محکومین به خیانت و کلاه برداری، اختلااساسی و ارتشا و غصب اموال دیگران و محکومین به سوء استفاده مالی به حکم محاکم صالحه ی قضایی.[3] با اندک تأملی در مفاد مواد 28 و 30 قانون انتخابات متوجه دو نوع شرط می شویم: شرایط ایجابی، یعنی شرایطی که داوطلب نمایندگی باید آن ها را داشته باشد و شرایط سلبی، یعنی شرایطی که داوطلب نمایندگی نباید آن ها را داشته باشد. سؤال این است که نهادی که قرار است مجموع شرایط نمایندگی را احراز کند، چگونه باید عمل نماید و اصل عملی در این خصوص کدام است؟ آیا با اصل برائت می توان این شرایط نمایندگی را احراز کرد؟ به نظر می رسد اساساً این قابلیت برای اصل برائت وجود ندارد، چون بر اساس این اصل، افراد جامعه اصالتاً مجرم نیستند و از وصف مجرمیت مبرا می باشند، مگر آن که جرم آنان در محاکم صالحه بررسی شده و اثبات گردد.[4] اصل 37 قانون اساسی مبین این اصل اساسی در مورد حقوق اساسی و آزادی های فردی در نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد. اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر این که جرم او در دادگاه ثابت گردد. در خصوص این مسئله یعنی بررسی و احراز صلاحیت داوطلبان در انتخابات، مقام تشخیص دهنده ی صلاحیت درصدد اثبات مجرمیت یا عدم مجرمیت داوطلبان نیست تا با تمسک به اصل برائت، در صدد اثبات عدم مجرمیت برآمده، صلاحیت و شایستگی او را برای شرکت در انتخابات تأیید نماید. بنابراین، این مقام، مقام اصل برائت نیست،بلکه مقام، مقام کسب یک موقعت اجتماعی توسط فرد یا افراد متعدد است. مجریان و ناظران برای انجام وظیفه ی خطیر خود، بر اساس تکلیفی که قانون برای آنان مقرر داشته، موظفند شرایطی را که قانون برای تصدی این مقام در نظر گرفته، مجموعاً احراز کنند.[5] در مورد موارد سلبی، اصل برائت جاری است مگر خلاف آن ثابت شود و (شورا به دنبال آن است); و در مورد ویژگی ها، اصل عدم واجدیت است، مگر وجودش ثابت شود که شورای نگهبان در پی آن است. قسمت دوم: مسئله ی اصالة الصحة برخی معتقدند باید نسبت به داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی، اصل صحت را جاری کنیم. یکی از منتقدین نظارت استصوابی در این باره چنین می گوید: شورای نگهبان باید برحسب سیره ی عقلای جهان بنا را بر اصالة الصحة نسبت به عمل غیر، یعنی متصدیان وزارت کشور قرار دهد، مگر در جایی که برحسب شکایات، خلاف آن ثابت شود.[6] نیز در این باره گفته شده است: شورای نگهبان باید نسبت به عمل وزارت کشور اصالة الصحة جاری کند که طریق عقلایی همه جا است. طراحان لایحه انتخابات هم در آن آورده اند که اگر در مورد کاندیداها شک و تردید داریم، اصالة الصحة اجرا کنیم.[7] اولا: پاسخ ها در این جا، شبیه همان چیزی است که در قسمت اول یعنی اصل برائت بیان شد. آیا با اجرای اصل صحت می توان تمام شرایط ایجابی و سلبی (مفاد ماده ی 28 و 30 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی) را احراز کرد؟! قطعاً جواب منفی است. آیا عقلا در زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی، فرض صحت را جاری می کنند و بدون تحقیق و تفحص و بدون احراز شرایط به دیگری اختیارات می دهند؟ آیا برای استخدام یک فرد،یا ارتقاء رتبه و یا ازدواج با یک نفر می توان چشم را بست و بنا را بر این گذاشت که طرف مقابل تمام شرایط لازم را دارا است؟ ثانیاً: اگر تحقیق و تفخحص شورای نگهبان خلاف اصل صحت است، قطعاً همین اشکال به وزارت کشور نیز وارد است; زیرا وزارت کشور در بررسی های ابتدایی خویش به شرایط افراد رسیدگی می کند و این در حالی است که بنابر اصل صحت لازم می آید که اساساً وزارت کشور از بررسی صلاحیت ها خودداری کند. در این حالت، ذکر شرایط قانونی (مانند: ماده 28 و 30 قانون انتخابات مجلس) لغو و بیهوده خواهد بود. ثالثاً: بر فرض بپذیریم که مردم در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره ی خویش با دیگران، اصالة الصحة را جاری کنند، اما باید دانست که وظیفه شورای نگهبان به عنوان ناظر با وظیفه ی عموم مردم متفاوت است. وظیفه شورا همانند وظیفه و یا اختیار رهبری در نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام است. یقیناً رهبر نمی تواند به انتظار شکایت شاکی بنشیند تا با مسؤول مربوط برخورد لازم را انجام دهد. اگر بنابر این باشد که کسی مسؤولیت نظارت بر عهده او گذاشته شده است، با اصالة الصحة خود را از رنج تحقیق و تفحص معاف دارد، دیگر نباید گروه هایی به عنوان هیأت نظارت در سراسر کشو تعیین شود; چون تشکیل این هیأت ها جهت نظارت و بررسی کارها برخلاف اصالة الصحة است و این سخن مانند این است که بگوییم: رهبر که مسؤولیت نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام را بر عهده دارد نباید گروه هایی را به عنوان هیأت تحقیق و بررسی تعیین نماید، یا این که بگوییم: مجلس شورای اسلامی نباید گروه تحقیق و تفحص جهت بررسی برخی از کارها تشکیل دهد، یا مهم تر به منزله ی این است که بگوییم: قوه ی قضاییه که بر اساس اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، مسئولیت نظارت بر حسن اجرای قوانین را بر عهده دارد، نمی تواند سازمانی به نام (سازمان بازرسی کل کشور) تشکیل دهد، (مفاد اصل یکصد و هفتاد و چهارم قانون اساسی). چرا که در همه ی این موارد، ناظر با دیدگاه اصالة الصحة خود را از بررسی معاف نمی کند و به تشکیل هیأت های تحقیق و بازرسی اقدام می کند؟[8] پی نوشتها: [1]. محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 3، ص 81. [2]. مجموعه ی قوانین انتخابات مجلس شورای اسلامی، ص 26. [3]. همان، ص 31 32. [4]. هدایت نیا، فرج الله و محمد هادی کاویانی; بررسی فقهی حقوقی شورای نگهبان، (قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، 1380).ص 200 201. [5]. همان. [6]. نامه آیت الله منتظری در رد نظارت استصوابی. [7]. به نقل از مجله ی ناظر امین، ش 8، ص 11. [8]. عباس نیکزاد، نظارت استصوابی، ص 53 55. منبع: اندیشه قم
چرا در نظارت ها و بررسی صلاحیت افراد ، اصل بر برائت و اصاله الصحه گذاشته نمی شود بلکه اصرار بر نظارت استصوابی و احراز صلاحیت هاست ؟
برای پاسخگویی به پرسش فوق لازم است آن را در دو بخش مورد بررسی قرار دهیم:
قسمت اول: مسئله ی اصل برائت
برای دانستن اینکه آیا نظارت استصوابی و بررسی و تحقیق جهت تشخیص و احراز صلاحیت با (اصل برائت) در تعارض است یا نه ابتدا باید دید جایگاه (اصل برائت) کجاست، تا در پرتو آن معلوم شود که اساساً این مورد از موارد جریان اصل برائت است یا خیر. (اصل برائت) می گوید: اگر کسی بخواهد به کسی نسبتی ناروا بدهد و او را به مجازات برساند، باید آن را اثبات کند وگرنه تا دلیلی اقامه نکرده است، مطابق این اصل هیچ اتهامی وارد نیست و طبعاً دلیل که اقامه شد، اصل برائت از کار می افتد .
این در حالی است که در جایی که وجود یک سری ویژگی ها و توانایی ها شرط گزینش است، نمی توان وجود آن ها را مفروض تلقی کرد و به تفحص برای احراز آن ها نپرداخت. به تعبیر دیگر، اصل برائت عدم وجود اتهام را اثبات می کند، نه وجود لیاقت و توانمندی را. برای مثال آیا می توان همه ی افراد جامعه را بر مبنای اصل برائت مجتهد دانست؟! آیا در اثبات مهارت ها و توانایی های صنعتی می توان بر مبنای اصل برائت حکم کرد؟ و آیا پلیس بر اساس اصل برائت به متقاضیان گواهی نامه ی رانندگی می دهد؟! از ساده ترین امور تا پیچیده ترین آن ها وقتی عقلا و قانوناً شرایطی برای واگذاری مسؤولیت وضع شده باشد، اجرای آن شرایط نیز حتمی خواهد بود.[1]
باید توجه داشت هر چه اهمیت پست و منصب بالاتر باشد، قیود و شرایطی که در نظر گرفته می شود دقیق تر است; تا جایی که در متون اصلی قانون ذکرش را ضروری می شمارند. برای مثال شرایط مقام رهبری یا ریاست جمهوری در اصول 5، 107، 109، 115 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به تفصیل برشمرده شده است. از ایندو منصب که بگذریم، یکی دیگر از مهم ترین مناصب اجتماعی، نمایندگی مجلس شورای اسلامی است. برای تصدی این سمت لازم است،اشخاص همه ی شرایطی را که در متون قانونی شمرده شده است دارا باشند. برای مثال، قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی مصوب 1378، شرایط داوطلبان را این گونه بر می شمارد:
ماده ی 28:
(انتخاب شوندگان هنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند:
1. اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی.
2. تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران.
3. ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه.
4. حداقل مدرک فوق دیپلم و یا معادل آن.
5. نداشتن سوء شهرت در حوزه ی انتخابیه.
6. سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی.
7. حداقل سن سی سال تمام و حداکثر هفتاد و پنج سال تمام.[2]
ماده ی 30:
اشخاص زیر از داوطلب شدن نمایندگی مجلس محروم اند:
1. کسانی که در تحکیم مبانی رژیم سابق نقش مؤثر داشته اند.
2. ملاکین بزرگ که زمین های موات را به نام خود ثبت داده اند.
3. وابستگان و هواداران احزاب، سازمان ها و گروه هایی که غیرقانونی بودن آن ها از طرف مقامات صالحه اعلام شده است.
4. کسانی که به جرم اقدام علیه جمهوری اسلامی ایران محکوم شده اند.
5. محکومین به ارتداد به حکم محاکم صالحه ی قضایی.
6. مشهورین به فساد و متجاهرین به فسق.
7. محکومین به حدود شرعی، مگر آن که توبه آن ها ثابت شده باشد.
8. قاچاقچیان مواد مخدر و معتادین به این مواد.
9. محجورین و کسانی که به حکم دادگاه مشمول اصل چهل و نهم قانون اساسی هستند.
10. وابستگان به رژیم سابق که از قبیل اعضای انجمن های شهر و شهرستان و وابستگان به تشکیلات فراماسونری و هیأت رییسه کانون های حزب رستاخیز و حزب ایران نوین و اعضای فعال آن ها، نمایندگان مجلس سنا، شورای ملی سابق و مأموران ساواک.
11. محکومین به خیانت و کلاه برداری، اختلااساسی و ارتشا و غصب اموال دیگران و محکومین به سوء استفاده مالی به حکم محاکم صالحه ی قضایی.[3]
با اندک تأملی در مفاد مواد 28 و 30 قانون انتخابات متوجه دو نوع شرط می شویم: شرایط ایجابی، یعنی شرایطی که داوطلب نمایندگی باید آن ها را داشته باشد و شرایط سلبی، یعنی شرایطی که داوطلب نمایندگی نباید آن ها را داشته باشد. سؤال این است که نهادی که قرار است مجموع شرایط نمایندگی را احراز کند، چگونه باید عمل نماید و اصل عملی در این خصوص کدام است؟ آیا با اصل برائت می توان این شرایط نمایندگی را احراز کرد؟ به نظر می رسد اساساً این قابلیت برای اصل برائت وجود ندارد، چون بر اساس این اصل، افراد جامعه اصالتاً مجرم نیستند و از وصف مجرمیت مبرا می باشند، مگر آن که جرم آنان در محاکم صالحه بررسی شده و اثبات گردد.[4] اصل 37 قانون اساسی مبین این اصل اساسی در مورد حقوق اساسی و آزادی های فردی در نظام جمهوری اسلامی ایران می باشد.
اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر این که جرم او در دادگاه ثابت گردد.
در خصوص این مسئله یعنی بررسی و احراز صلاحیت داوطلبان در انتخابات، مقام تشخیص دهنده ی صلاحیت درصدد اثبات مجرمیت یا عدم مجرمیت داوطلبان نیست تا با تمسک به اصل برائت، در صدد اثبات عدم مجرمیت برآمده، صلاحیت و شایستگی او را برای شرکت در انتخابات تأیید نماید. بنابراین، این مقام، مقام اصل برائت نیست،بلکه مقام، مقام کسب یک موقعت اجتماعی توسط فرد یا افراد متعدد است. مجریان و ناظران برای انجام وظیفه ی خطیر خود، بر اساس تکلیفی که قانون برای آنان مقرر داشته، موظفند شرایطی را که قانون برای تصدی این مقام در نظر گرفته، مجموعاً احراز کنند.[5]
در مورد موارد سلبی، اصل برائت جاری است مگر خلاف آن ثابت شود و (شورا به دنبال آن است); و در مورد ویژگی ها، اصل عدم واجدیت است، مگر وجودش ثابت شود که شورای نگهبان در پی آن است.
قسمت دوم: مسئله ی اصالة الصحة
برخی معتقدند باید نسبت به داوطلبان نمایندگی مجلس شورای اسلامی، اصل صحت را جاری کنیم. یکی از منتقدین نظارت استصوابی در این باره چنین می گوید:
شورای نگهبان باید برحسب سیره ی عقلای جهان بنا را بر اصالة الصحة نسبت به عمل غیر، یعنی متصدیان وزارت کشور قرار دهد، مگر در جایی که برحسب شکایات، خلاف آن ثابت شود.[6]
نیز در این باره گفته شده است:
شورای نگهبان باید نسبت به عمل وزارت کشور اصالة الصحة جاری کند که طریق عقلایی همه جا است. طراحان لایحه انتخابات هم در آن آورده اند که اگر در مورد کاندیداها شک و تردید داریم، اصالة الصحة اجرا کنیم.[7]
اولا: پاسخ ها در این جا، شبیه همان چیزی است که در قسمت اول یعنی اصل برائت بیان شد. آیا با اجرای اصل صحت می توان تمام شرایط ایجابی و سلبی (مفاد ماده ی 28 و 30 قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی) را احراز کرد؟! قطعاً جواب منفی است. آیا عقلا در زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی، فرض صحت را جاری می کنند و بدون تحقیق و تفحص و بدون احراز شرایط به دیگری اختیارات می دهند؟ آیا برای استخدام یک فرد،یا ارتقاء رتبه و یا ازدواج با یک نفر می توان چشم را بست و بنا را بر این گذاشت که طرف مقابل تمام شرایط لازم را دارا است؟
ثانیاً: اگر تحقیق و تفخحص شورای نگهبان خلاف اصل صحت است، قطعاً همین اشکال به وزارت کشور نیز وارد است; زیرا وزارت کشور در بررسی های ابتدایی خویش به شرایط افراد رسیدگی می کند و این در حالی است که بنابر اصل صحت لازم می آید که اساساً وزارت کشور از بررسی صلاحیت ها خودداری کند. در این حالت، ذکر شرایط قانونی (مانند: ماده 28 و 30 قانون انتخابات مجلس) لغو و بیهوده خواهد بود.
ثالثاً: بر فرض بپذیریم که مردم در تعاملات اجتماعی و زندگی روزمره ی خویش با دیگران، اصالة الصحة را جاری کنند، اما باید دانست که وظیفه شورای نگهبان به عنوان ناظر با وظیفه ی عموم مردم متفاوت است. وظیفه شورا همانند وظیفه و یا اختیار رهبری در نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام است. یقیناً رهبر نمی تواند به انتظار شکایت شاکی بنشیند تا با مسؤول مربوط برخورد لازم را انجام دهد.
اگر بنابر این باشد که کسی مسؤولیت نظارت بر عهده او گذاشته شده است، با اصالة الصحة خود را از رنج تحقیق و تفحص معاف دارد، دیگر نباید گروه هایی به عنوان هیأت نظارت در سراسر کشو تعیین شود; چون تشکیل این هیأت ها جهت نظارت و بررسی کارها برخلاف اصالة الصحة است و این سخن مانند این است که بگوییم: رهبر که مسؤولیت نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام را بر عهده دارد نباید گروه هایی را به عنوان هیأت تحقیق و بررسی تعیین نماید، یا این که بگوییم: مجلس شورای اسلامی نباید گروه تحقیق و تفحص جهت بررسی برخی از کارها تشکیل دهد، یا مهم تر به منزله ی این است که بگوییم: قوه ی قضاییه که بر اساس اصل یکصد و پنجاه و ششم قانون اساسی، مسئولیت نظارت بر حسن اجرای قوانین را بر عهده دارد، نمی تواند سازمانی به نام (سازمان بازرسی کل کشور) تشکیل دهد، (مفاد اصل یکصد و هفتاد و چهارم قانون اساسی). چرا که در همه ی این موارد، ناظر با دیدگاه اصالة الصحة خود را از بررسی معاف نمی کند و به تشکیل هیأت های تحقیق و بازرسی اقدام می کند؟[8]
پی نوشتها:
[1]. محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 3، ص 81.
[2]. مجموعه ی قوانین انتخابات مجلس شورای اسلامی، ص 26.
[3]. همان، ص 31 32.
[4]. هدایت نیا، فرج الله و محمد هادی کاویانی; بررسی فقهی حقوقی شورای نگهبان، (قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ی اسلامی، 1380).ص 200 201.
[5]. همان.
[6]. نامه آیت الله منتظری در رد نظارت استصوابی.
[7]. به نقل از مجله ی ناظر امین، ش 8، ص 11.
[8]. عباس نیکزاد، نظارت استصوابی، ص 53 55.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] چرا در نظارت ها و بررسی صلاحیت افراد ، اصل بر برائت و اصاله الصحه گذاشته نمی شود بلکه اصرار بر نظارت استصوابی و احراز صلاحیت هاست ؟
- [سایر] چرا در نظارت ها و بررسی صلاحیت افراد ، اصل بر برائت و اصاله الصحه گذاشته نمی شود بلکه اصرار بر نظارت استصوابی و احراز صلاحیت هاست ؟
- [سایر] با توجه به بیان شرایط داوطلبان و تبیین نحوهی برگزاری انتخابات در قوانین انتخاباتی، چه ضرورتی به نظارت بر انتخابات وجود دارد؟ قانون اساسی مردم را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم دانسته و برای آنان حق تعیین سرنوشت قائل شده است. آیا نظارت استصوابی نافی حق حاکمیت مردم نیست؟ توجه به اصل برائت، آیا میتوان صلاحیت داوطلبان را با استناد به دلیل غیرقضایی رد کرد؟
- [سایر] برخی مطرح می کنند وجود نظارت استصوابی که بر اساس آن شورای نگهبان در هر مرحله از انتخابات با بهانه های عدم التزام عملی با اسلام و ... اقدام به رد صلاحیت کاندیداهای ریاست جمهوری، مجلس و یا خبرگان رهبری
- [سایر] آیا نظارت استصوابی مانع توسعه سیاسی و مشارکت آحاد مردم نیست؟ شرح گاه در شرح و تفسیر اشکال فوق گفته میشود: اولا، مردم به دلیل این که واهمه و نگرانی رد صلاحیت را دارند از کاندیدا شدن پرهیز میکنند. ثانیاً، به دلیل این که نظارت استصوابی مانع تنوع و تکثر در بین کاندیداها است، بخشی از جامعه از آن جا که کاندیدای مورد نظر خود را در بین کاندیداها نمیبیند، انگیزهای برای حضور در انتخابات ندارد. آیا واقعا نظارت استصوابی مانع توسعه سیاسی و مشارکت آحاد مردم نیست؟
- [سایر] سلام حاج آقا. جلسه ی دیروز بسیار بسیار عالی بود. تقریبا می شه گفت به بررسی مشکلی که ما هم اکنون دچارش هستیم پرداخته شد. اصل موضوعی که شما به آن پرداختید تطبیق دادن مناسباتمون با افراد دیگر با هر شرایطی که آنها دارند و زیاد در بند تغییر دادن اخلاق و رفتار افراد دیگر بخصوص نزدیکانمون نباشیم. بی صبرانه منتظر راه حل شما هستیم.
- [سایر] فقهای شورای نگهبان چگونه صلاحیت رقبای خود را برای انتخابات خبرگان احراز میکنند؟ شرح یکی از شبهاتی که پس از ثبتنام اعضای شورای نگهبان در فضای مجازی به صورت گسترده مطرح شد، درباره تأیید صلاحیت اعضای خبرگان توسط شورای نگهبان است. در ادامه متن این شبهه آمده است: "تا این لحظه، به جز یک نفر (مهدی شب زنده دار)، پنج فقیه دیگر شورای نگهبان رسما نامزد مجلس خبرگان شدهاند. قانون فعلی منعی برای اینکار در نظر نگرفته اما همین قانون قید و بندها و تناقضهایی در خود دارد که فلسفه نظارت را زیر سوال میبرد. آقای رئیسجمهوری که تاکید زیادی بر قانون و اجرای آن در انتخابات دارد، بد نیست به نکات زیر توجه کند و مهیای اقدام لازم باشد. طبق تبصره 4 ماده 11 آییننامه اجرایی قانون انتخابات خبرگان، «چنانچه اعضای شورای نگهبان داوطلب نمایندگی مجلس خبرگان گردند نمیتوانند نسبت به انتخابات استانی که از آنجا داوطلب شدهاند نظارت و اتخاذ تصمیم نمایند.» خب! این ماده خیلی شفاف و صریح است. پس تا این لحظه: احمد جنتی که از تهران نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان تهران را ندارد. محمود هاشمی شاهرودی که از مشهد نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان خراسان رضوی را ندارد. محمد مومن که از قم نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان قم را ندارد. محمد رضا مدرسی یزدی که از تهران نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان تهران را ندارد. محمد یزدی هم که از تهران نامزد شده حق نظارت و اتخاذ تصمیم در مورد انتخابات استان تهران را ندارد. خب! پس تا اینجا سه نفر از فقهای شورای نگهبان نامزد استان تهران هستند و طبق قانون حق نظارت و اتخاذ تصمیم برای این استان را ندارد. دو نفر دیگر هم یکی به مشهد رفته و دیگری نامزد استان قم است. حالا در نظر داشته باشید که همین قانون (ماده 15 و 16) وظیفه تایید صلاحیتهای نامزدهای خبرگان را هم به «فقهای شورای نگهبان» سپرده است. یعنی شش عضو فقیه که تا اینجا پنج نفرشان خودشان نامزد هستند و طبق قانون هم محدودیت نظارتی و دخالت در سه استان تهران، قم و خراسان رضوی شامل حالشان میشود. حالا سوال اساسی این است که چگونه میتوان اطمینان حاصل کرد که در روند تایید صلاحیتها و نظارتها این محدودیتهای قانونی واقعا رعایت میشود! مثلا وقتی لیست اسامی نامزدهای استان تهران به شورای نگهبان میرسد و «فقهای شورا» باید بررسی را آغاز کنند، آقایان محمد یزدی و احمد جنتی و مدرسی یزدی چشم و دهانشان را میبندند و یا از اتاق بیرون میروند؟! که «دخالتی در اتخاذ تصمیم» نداشته باشند! شهروندان چگونه باید به این روند نظارت داشته باشند!؟"
- [آیت الله خامنه ای] ج: اگر وقف کتابخانه بر اولاد او مشروط و معلّق به این امر باشد که آنها اشتغال به تحصیل علوم دینیه داشته باشند و داخل در سلک علمای دین شوند، این وقف به علت وجود تعلیق در آن از اصل باطل است و اگر وقف آنان کرده تا از آن استفاده کنند، ولی در حال حاضر کسی که بتواند از آن کتابخانه استفاده کند در بین آنها وجود ندارد و امیدی به تحقق این صلاحیت در آینده نیست، در این صورت وقف مزبور صحیح است و جایز است که آنان کتابخانه را در معرض استفاده کسانی قرار دهند که قابلیت استفاده از آن را دارند و همچنین اگر کتابخانه برای استفاده کسانی وقف شده باشد که صلاحیت آن را دارند، و تولیت وقف با اولاد او باشد، واجب است آن را در معرض استفاده افراد مذکور قرار دهند، و به هر حال حق فروش آن را ندارند و بر متولّی شرعی واجب است به نحو مناسبی، مانع آسیب دیدن و از بین رفتن موقوفه گردد.
- [سایر] من مدتی پیش در از طرف دوستم دعوت به همکاری در شرکتش شدم، در مورد حقوق من گفتم که ماهانه 600.000 تومان میخواهم البته با توجه به مشکلاتی مالی شما میتوانم در اوایل یکی دو ماه یا حقوقی نگیرم یا 100.000-200.000 تومان بگیرم، دوستم نیز در جواب گفت که باید با برادرش(شریکش) صحبت کند و نتیجه را به من بگوید، و بنده بدون امضای قرارداد و بدون اینکه دوستم نتیجه را بگوید مشغول به کار شدم و پس از یکی دو ماه با توجه به صحبتی که در ابتدا کرده بودم حقوقی دریافت نکردم ولی سایر افراد شرکت حقوقشان را دریافت میکردند، پس از دوماه طی صحبتی که با دوستم شد گفت که من فکر میکردم که تو بصورت رایگان و قصد کمک به ما در این مدت مشغول شدهای که من هم صحبتهای اولیه راه به او یادآور شدم، پس از یک ماه از آن ماجرا از من خواستند که دیگر در شرکت کار نکنم، ولی حین اتمام کار به من گفت که ظزف یک هفته 500.000 و در طی یکی دو ماه بعد تسویه میکنیم، بعد از یک ماه با اصرار و پافشاری من حدود 400.000 تومان از طلب من رو پرداخت کرد ولی تا حالا که 5 ماه از پایان کار میگذرد فقط همان 400.000 تومان را داده و میگوید که ندارم که بدهم، همچنین برادر دوستم با اصل قضیه پرداخت طلب من مخالف است سوالی که من دارم اینست که آیا این پولی که من میخواهم بگیرم (چه از طریق قانونی و شکایت و چه از طریق وساطت دوستان) حلال است یا نه؟ خیلی نگرانم که شاید با زور پول رو بگیرم ولی حرام باشه!؟
- [سایر] سلام . خسته نباشید توی اصفهان زندگی می کنم . سال آخر دانشگاه ( کارشناسی رشته ی IT). در خانواده 4 فرزند هستیم و من دختر دوم هستم. و البته خواهر بزرگترم هم هنوز ازدواج نکرده. وضعیت اقتصادی معمولی داریم و هیچ وقت از نظر مالی حسرت چیزی رو نداشتیم. پدرم باز نشسته ی آموزش پرورش و مادرم به خانه دار از نظر فرهنگی در سطح بالایی هستیم و اکثر عمه و عمو هام استاد دانشگاه هستند. خب حالا اصل موضوع: توی 2 سال گذشته خاستگارای زیادی داشتم از استاد گرفته تا فامیل . از بین این افراد یک پسر درخواست داد که یک یک ترم از من بالاتر بود.رشته ی مدیریت صنعتی و از شهرستان سمیرم.با وضعیت مالی متوسط تحقیقاتم توی دانشگاه: همه می گفتند خوب پسریه. ولی فقط یک نفر که بهش سپرده بودم تحقیق کنه گفت پسر خوبی نیست ولی اصلا نتونستم مطمئن بشم که راست می گه یا نه از طرف دیگه موقعیت این پسر در حال حاضر برای ازدواج مناسب نیست.نه کار مناسبی و نه ماشین و خونه ی خوب خودش می گه اگه بدونه من موافقم خیلی زود تمام شرایط رو درست می کنه ولی اصلا نمی خوام امیدوارش کنم که بعدا مشکلی پیش بیاد. خود من هم اصلا آدم احساساتی نیستم و دوست دارم تصمیمم کاملا عاقلانه ایی بگیرم هم این فرد خیلی داره اصرار می کنه و هم از طرفی نم خوام الکی امیدوارش کنم عمه ی من مشاور هستند و با این پسر ملاقاتی داشتند.به نظرشون برای من موقعیت های بهتری هست . ولی می ترسم که این فرد تا 2 سال دیگه موقعیتش خیلی خوب بشه و اون موقع پشیمون بشم واقعا نمی دونم.اگه ممکنه راهنماییم کنید