اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفی عَلَیْهِ الطَّلایِعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازی کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، خدای را سپاس که برای حکمش برگرداننده‌ای،و برای بخشش اش بازدارنده‌ای و همانند ساخته‌ای ساخته هیچ سازنده‌ای نیست،و او سخاوت مند وسعت‌بخش است،انواع مخلوقات را پدید آورد،و ساخته‌ها را با حکمتش محکم نمود،طلیعه‌ها بر او پوشیده‌ نمی‌ماند،و ودیعه‌ها نزد او ضایع نمی‌شود پاداش‌دهنده‌ هر سازنده،و بی‌نیازکننده هر قناعت‌گر،و رحم‌کننده بر هر نالان،و فرو فرستنده سودها،و نازل‌کننده کتاب جامع‌ با نور درخشان است،او شنونده دعاها،و دورکننده بلاها،و بالابرنده درجات، وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا شَیْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّی اَرْغَبُ إِلَیْکَوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّی وَ اِلَیْکَ مَرَدّی اِبْتَدَاْتَنی بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنی مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِی الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ، و کوبنده گردنکشان است،پس معبودی جز او نیست،و چیزی با او برابری نمی‌کند،و چیزی همانندش نیست،و اوست شنوا و بینا،و لطیف و آگاه،و بر هرچیز تواناست.خدایا به سوی تو رغبت می‌نمایم،و به پروردگاری‌ تو گواهی می‌دهم،اقرارکننده‌ام که تو پروردگار منی،و بازگشت من به سوی تو است،وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش‌ از انکه موجودی قابل ذکر باشم،و مرا از خاک پدید آوردی،سپس در میان صلبها جایم دادی،درحالی‌که از حوادث زمانه و رفت‌وآمد روزگار و سال ها، ایمنی بخشیدی . فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلی رَحِمٍ فی تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنی لِرَاْفَتِکَ بی وَلُطْفِکَ لی وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فی دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَلی مِنَ الْهُدَی الَّذی لَهُ یَسَّرْتَنی وَفیهِ اَنْشَاءْتَنی وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بی بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقی مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی وَاَسْکَنْتَنی فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ، همواره کوچ‌کننده بودم از صلبی به رحمی،درگذشته از ایام و قرنهای پیشین،از باب رأفت و لطف و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر،آنان‌که پیمانت را شکستند،و پیامبرانت را تکذیب کردند،به دنیا نیاوردی،ولی زمانی‌ به دنیا آوردی به خاطر آنچه در علمت برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی،و در عرصه گاهش نشود و نمایم‌ دادی،و پیش از آن هم با رفتار زیبایت،و نعمتهای کاملت بر من مهر ورزیدی،در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته‌ شده و در تاریکیهای سه‌گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی، لَمْ تُشْهِدْنی خَلْقی وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَیَّ شَیْئاً مِنْ اَمْری ثُمَّ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَ لی مِنَ الْهُدی اِلَی الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَرَزَقْتَنی مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَیَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنی الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنی مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنی مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِفَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّی اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ، و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی، و چیزی از کار خلقتم را به من واگذار ننمودی،سپس برای آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیا آوردی،و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره محافظت نمودی،و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی،و دل دایه‌ها را بر من مهربان نمودی،و مادران پرمهر را به پرستاری‌ام گماشتی،و از آسیبهای پریان نگهداری فرمودی،و از زیادی و کمی سالمم داشتی،پس تو برتری ای مهربان،ای بخشنده،تا آنگاه که آغاز به سخن‌ کردم. اَتْمَمْتَ عَلَیَّ سَوابغَ الاِْنْعامِ وَرَبَّیْتَنی زایِداً فی کُلِّ عامٍ حَتّی إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتی وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتی اَوْجَبْتَ عَلَیَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنی مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنی بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ وَاَیْقَظْتَنی لِما ذَرَاْتَ فی سَمآئِکَوَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ وَنَبَّهْتَنی لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَیَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ وَفَهَّمْتَنی ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لی تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنی مِنْ خَیْرِ الثَّری، نعمت های کاملت را بر من تمام کردی،و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی،تا آفرینشم کامل‌ شد،و تاب و توانم معتدل گشت،حجّت را بر من واجب نمودی،چنان‌که معرفتت را به من الهام فرمودی‌ و با شگفتیهای حکمتت به هراسم افکندی،و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده های خلقت پدید آوردی بیدارم نمودی،به سپاسگذاری و یادت آگاهی‌ام دادی،و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودی،و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی،و پذیرفتن خشنودی‌ات را بر من آسان کردی،و در تمام این امور به‌ یاری و لطفت بر من منّت نهادی،سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی، لَمْ تَرْضَ لی یا اِلهی نِعْمَةً دُونَ اُخری وَرَزَقْتَنی مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ اِلَیَّ حَتّی اِذا اَتْمَمْتَ عَلَیَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّی کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلی وَجُرْاءَتی عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنی اِلی ما یُقَرِّبُنی اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنی لِما یُزْلِفُنی لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنی وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنی وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنی وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنی، برایم نپسندیدی ای معبود من نعمتی‌ را بدون نعمتی دیگر،و از انواع وسایل زندگی،و اقسام بهره‌ها نصیب من فرمودی،و این بخاطر نعمت‌بخشی‌ بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینه‌ات بر من بود،تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل نمودی،و تمام بلاها را از من بازگرداندی،نادانی و گستاخی‌ام بر تو،بازت نداشت،از این که مرا به آنچه به تو نزدیک می‌کند راهنمایی کردی، و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب می‌نماید توفیق دادی،پس اگر بخوانمت،اجابتم نمایی،و اگر از تو درخواست نمایم،عطایم کنی،و اگر اطاعتت‌ کنم قدردانی فرمایی،و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایی، کُلُّ ذلِکَ اِکْمالٌ لاَِنْعُمِکَ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَاءَیَُّ نِعَمِکَ ی ا اِلهی اُحْصی عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَیُّ عَطایاکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِیَ یا رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّی اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لی مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنَا اَشْهَدُ یا اِلهی بِحَقیقَةِ ایمانی، همه این ها کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانت به سوی‌ من است،پس منزّهی تو،منزّهی تو،که آفریننده‌ای،و بازگرداننده‌ای،و ستوده‌ای و بزرگواری،نامهایت مقدس است،و نعمتهایت بزرگ،خدایا کدامیک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم،یا برای کدمیک از عطاهایت به سپاسگذاری برخیزم درحالی‌که پروردگارا، بیش از آن است که شماره‌گران برشمارند،یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند،آنگاه ای خدا،آنچه از بدحالی و پریشانی‌ از من بازگرداندی و دور کردی،از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد،بیشتر است،معبودا،من گواهیی‌ می‌دهم به حقیقت ایمانم، وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینی وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدی وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیری وَعَلائِقِ مَجاری نُورِ بَصَری وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینی وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسی وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینی وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعی وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتایَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانی وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمی وَفَکّی، و باورتصمیمات یقینم،و یکتاپرستی بی‌شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم،و آویزه‌های راههای نور چششم،و چینهای صفحه پیشانی‌ام،و روزنه‌های راههای نفسم،و پرّه‌های نرمه تیغه بینی‌ام،و حفره‌های پرده شنوایی‌ام،و آنچه که ضمیمه‌ شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم،و حرکت های سخن زبانم،و جای فرو رفتگی سقف دهان و آرواره‌ام، وَمَنابِتِ اَضْراسی وَمَساغِ مَطْعَمی وَمَشْرَبی وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسی وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقی وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْری وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینی وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبی وَاءَفْلاذِ حَواشی کَبِدی وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعی وَحِقاقُ مَفاصِلی وَقَبضُ عَوامِلی وَاَطرافُِ اَنامِلی وَلَحْمی وَدَمی وَشَعْری وَبَشَری وَعَصَبی وَقَصَبی وَعِظامی وَمُخّی وَعُرُوقی وَجَمیعُِ جَوارِحی وَمَا انْتَسَجَ عَلی ذلِکَ اَیّامَ رِضاعی وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّی وَنَوْمی وَیَقَظَتی وَسُکُونی وَحَرَکاتِ رُکُوعی وَسُجُودی ، و محل‌ روییدن دندانهایم،و جای گوارایی خوراک و آشامیدنی‌ام،و بار بر مغز سرم‌ و رسایی رگهایی طولانی گردنم،و آنچه را قفسه سینه‌ام در برگرفته،و بندهای‌ پی شاهرگم،و آویخته‌های پرده دلم،و قطعات کناره‌های کبدم،و آنچه را در برگرفته غضروفهای‌ دنده‌هایم،و جایگاههای مفاصلم،و پیوستگی پاهایم،و اطراف انگشتانم،و گوشتم،و خونم، و مویم،و پوستم،و عصبم،و نایم،و استخوانم،و مغزم،و رگهایم و تمام اعضایم، و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد،و آنچه زمین از سنگینی من برداشته،و خوابم و بیداری‌ام و سکونم،و حرکات رکوع و سجودم، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَی الاَعصارِ وَالاَحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤَدِّیَ شُکْرَ واحِدَةٍ مِنْ اءَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَیَّ بِهِ شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ اءَنْ نُحْصِیَ مَدی اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ اءنّی ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فی کِتابِکَ النّاطِقِ، خلاصه با تمام این امور گواهی می‌دهم بر اینکه اگر به حرکت می‌آمدم و طول‌ روزگاران،و زمانهای بس دراز می‌کوشیدم،بر فرض که آن همه زمان را عمر می‌کردم،که شکر یکی از نعمتهایت را بجا آورم نخواهم توانست،جز با منتّت که به سبب آن شکرت بر من واجب می‌شود،شکری دایم و نو،و ثنایی تازه و فراهم.آری‌ اگر من و همه شمارش‌گران از آفریدگانت،حرص ورزیم که نهایت نعمتهایت،از نعمتهای سابقه‌دار و بی‌سابقه‌ات را برشماریم،هرگز نمی‌توانیم به شماره آوریم،و نه اندازه آن را حصا کنیم،چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟و حال آنکه تو در کتاب‌ گویایت، وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ اءَنّی یا اِلهی اَشْهَدُ بِجَهْدی وَجِدّی وَمَبْلَغِ طاعَتی وَوُسْعی وَاءَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فی مُلْکِهِ فَیُضآدَهُ فیَما ابْتَدَعَ، و خبر صادقانه‌ات اعلام کرده‌ای:اگر نعمت های خدا را برشمارید،قدرت شمارش آن را ندارید.خدایا کتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است،و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند،آنچه را از وحیت بر آنان نازل کردی.و برای آنان و به وسیله‌ آنان از دینت شریعت ساختی،معبودا من گواهی می‌دهم به تلاش و کوششم،و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم،و از باب‌ ایمان و یقین می‌گویم:سپاس خدای را که فرزندی نگرفته،تا از او ارث برند،و برای او در فرمانروایی‌اش شریکی نبوده‌ تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند، وَلا وَلِیُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَحَدِ الصَّمَدِ الَّذی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ الْمُرْسَلینَ وَصَلَّی الله عَلی خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ الْمُخلَصینَ وَسَلَّمَ و سرپرستی از خواری برایش نبوده،تا او را در آنچه ساخته یاری دهد،پس منزّه است او،منزّه است او،اگر در آسمان‌ و زمین معبودهایی جز خدا بود،هر آینه هر دو تباه می‌شدند و متلاشی می‌گشتند،منزّه است خدای یگانه یکتا،و بی‌نیاز،که نزاده،و زاده‌ نشده و احدی همتایش نبوده است.سپاس خدای را،سپاسی که برابری کند با سپاس فرشتگان مقرّب،و انبیای‌ مرسلش را،و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران،و اهل بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد. (آنگاه آن حضرت،شروع به درخواست از خدا کرد،و در دعا اهتمام ورزید،و درحالی‌که‌ اشک از دیده‌های مبارکش جاری بود،دعا را به این صورت ادامه داد:) اَللّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَانّی اَراکَ وَاَسْعِدْنی بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنی بِمَعْصِیَتِکَ وَخِرْلی فی قَضآئِکَ وَبارِکْ لی فی قَدَرِکَ حَتّی لا اءُحِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنایَ فی نَفْسی وَالْیَقینَ فی قَلْبی وَالاِْخْلاصَ فی عَمَلی وَالنُّورَ فی بَصَری وَالْبَصیرَةَ فی دینی وَمَتِّعْنی بِجَوارِحی وَاجْعَلْ سَمْعی وَبَصَری اَلْوارِثَیْنِ مِنّی وَانْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَاَرِنی فیهِ ثاری وَمَاءرِبی وَاَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنی اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتی وَاسْتُرْ عَوْرَتی وَاْغْفِرْ لی خَطیَّئَتی وَاخْسَاءْ شَیْطانی وَفُکَّ رِهانی، خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را می‌بینم،و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان،و به نافرمانی‌ات بدبختم مکن،و خیر در قضایت را برایم اختیار کن،و به من در تقدیرت برکت ده،تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم،و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.خدایا قرار ده،بی‌نیازی را در ذاتم،و یقین را در دلم،و اخلاص را در عملم، و نور را در دیده‌ام،و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره‌مند کن،و گوش و چشمم را دو وارث‌ من گردان،و مرا بر آن‌که به من ستم روا داشته پیروز فرما،و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده،و چشمم را بدین‌سبب‌ روشن گردان.خدایا گرفتاری‌ام را برطرف کن،و زشتی‌ام را بپوشان،و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران‌ و دینم را ادا کن، وَاْجَعْلْ لی یا اِلهی الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِی الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلی اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بی وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقی غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْی فَعَدَّلْتَ فِطْرَتی رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنی فَاَحْسَنْتَ صُورَتی رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَیَّ وَفی نَفْسی عافَیْتَنی رَبِّ بِما کَلاَْتَنی وَوَفَّقْتَنی رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَیَّ فَهَدَیْتَنی رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنی وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنی رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنی وَسَقَیْتَنی رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنی وَاَقْنَیْتَنی رَبِّ بِما اَعَنْتَنی وَاَعْزَزْتَنی، و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجه‌ای برتر قرار ده،خدایا تو را سپاس،مرا آفریدی،و شنواوبینا قرار دادی،و تو را سپاس که مرا پدید آوردی،و از روی رحمت،آفریده‌ای‌ متناسب قرار دادی،درحالی‌که از آفرینش من بی‌نیاز بودی،پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردی.پس در خلقتم تناسب نهادی،پروردگارا به اینکه‌ آفرینشم را آغاز نمودی،و صورتم را نیکو نمودی،پروردگارا به اینکه به من احسان کردی و در خویشتنم عافیت نهادی،پروردگارا به اینکه‌ محافظتم تمودی و موّفقم داشتی،پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدی و راهنمایی‌ام نمودی،پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردی،و از هر خیری‌ عطایم کردی،پروردگارا به اینکه مرا خوراندی و نوشاندی،پروردگارا به اینکه بی‌نیازم ساختی و اندوخته‌ام بخشیدی،پروردگارا به اینکه‌ یاری‌ام نمودی و عزّتم بخشیدی، رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنی مِنْ سِتْرِکَ الصّافی وَیَسَّرْتَ لی مِنْ صُنْعِکَ الْکافی صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّی عَلی بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالی وَالاَْیّامِ وَنَجِّنی مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنی شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِی الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنی وَما اَحْذَرُ فَقِنی وَفی نَفْسی وَدینی فَاحْرُسْنی وَفی سَفَری فَاحْفَظْنی وَفی اَهْلی وَمالی فَاخْلُفْنی وَفیما رَزَقْتَنی فَبارِکْ لی وَفی نَفْسی فَذَلِّلْنی وَفی اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنی وَبِذُنُوبی فَلا تَفْضَحْنی وَبِسَریرَتی فَلا تُخْزِنی وَبِعَمَلی فَلا تَبْتَلِنی وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنی وَاِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی. اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟ پروردگارا به اینکه به من پوشاندی،از پوشش با صفایت و بر من آسان نمودی،از رفتار کفایت‌کننده‌ات،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهای روزگار،و حوادث شبها و روزها یاری ده،و از هراسهای دنیا،و گرفتاریهای آخرت نجات ده،و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می‌دهند کفایت کن،خدایا از آنچه می‌ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر می‌کنم نگهداری کن،و در نفسم و دینم از من نگهبانی فرما و مرا در سفرم نگهدار،و در خاندان و مالم جانشین باش،و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده،و در نزد خویش خوارم ساز،و در دیدگان مردم بزرگم کن،و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم‌ رسوایم مساز،و به باطنم سبکم منما،و به عملم دچارم مکن،و مرا از نعمتایت محروم مفرما،و به غیر خود واگذارم مکن.خدایا،مرا به که واگذار می‌کنی؟ اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْری اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لی فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَالسَّمواتُوَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ. به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد،یا به بیگانه تا با من با ترش‌رویی برخورد کند یا به آنان‌که خوارم می‌شمرند؟،و حال اینکه تو خدای من،و زمامدار کار منی.من به تو شکایت می‌کنم،از غربتم،و دوری‌ خانه آخرتم،و سبکی‌ام نزد کسی‌که اختیار کارم را به او دادی.خدایا غضبت را بر من فرود نیاور،اگر در مقام خشم کردن‌ بر من نباشی،از غیر تو باک ندارم،منزّهی تو،جز اینکه عافیتت بر من گسترده‌تر است،از تو درخواست می‌کنم پروردگارا به نور جمالت،که زمین و آسمان ها به آن روشن گشت،و تاریکی ها به آن برطرف شد، وَصَلَحَ بِهِ اَمْرُ الاَوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنی عَلی غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَ بی سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبی لَکَ الْعُتْبی حَتّی تَرْضی قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذی اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَی الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتی فی شِدَّتی یا صاحِبی فی وَحْدَتی یا غِیاثی فی کُرْبَتی یا وَلِیّی فی نِعْمَتی یا اِلهی وَاِلهَ آبائی اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاِ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کهیَّعَّصَّ وَطه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به اصلاح رسید،که مرا بر خشمت نمیرانی،و ناخشنودی‌ات را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست،خشنودی حق توست،تا پیش از ان راضی شوی،معبودی جز تو نیست،پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام،و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی،و آن را برای مردم ایمن ساختی،ای‌ آن‌که با بردباری‌اش از گناهان بزرگ گذشت،ای آن‌که با فضلش نعمتها را کامل ساخت،ای آن‌که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد،ای توشه‌ام در سختیها،ای همراهم در تنهایی،ای فریادرسم در گرفتاریها،ای سرپرستم در نعمتها،ای خدای من و خدای پردانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب،و پروردگار جبراییل‌ و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده‌اش و نازل‌کننده‌ تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم‌ اَنْتَ کَهْفی حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ فی سَعَتِها وَتَضیقُ بِیَ الاَرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتی وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدی بِالنَّصْرِ عَلی اَعْدآئی وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلی اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ، تو پناهگاه منی زمانی که راهها با همه وسعتشان درمانده‌ام کنند،و زمین با همه پهناوری‌اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود،هر آینه من از هلاک شدگان بودم،و نادیده گیرنده لغزشم تویی،و اگر پرده‌پوشی‌ات بر من نبود،هرآینه من‌ از رسواشدگان بودم،و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم تأیید می‌کنی،و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکست‌خوردگان بودم،ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده،در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز می‌شوند،ای‌ آن‌که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردنهایشان گذاشته‌اند،در نتیجه از حملاتش ترسانند، یَعْلَمُ خائِنَهَ الاَعْیُنِ وَما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتی بِهِ الاَزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَی ا مَنْ لا یَعْلَمُ م ا هُوَ اِلاّ هُوَ ی ا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ ی ا مَنْ کَبَسَ الاَرْضَ عَلَی الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاَسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذی لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلی یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوی عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَیْ اِبْرهیمَ خیانت‌ چشمها را،و آنچه سینه‌ها پنهان می‌کنند می‌داند،و به پنهانیهایی که زمانها و روزگاران می‌آورد آگاهی دارد،ای آن‌که‌ جز او نمی‌داند او چگونه است،ای آن‌که جز او نمی‌داند او چیست،ای آن‌که جز او او را نمی‌شناسد،ای آن‌که زمین را بر آب انباشت،و هوا را به آسمان بست،ای آن‌که او راست گرامی‌ترین نامها ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد،ای آماده‌کننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بی‌آب و گیاه،و خارج‌کننده‌اش از چاه،و قراردهنده‌اش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی‌ ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب،پس از انکه دو چشمش از اندوه نابینا شد،و دلش آکنده از غم بود،ای برطرف‌کننده بدحالی و گرفتاری از ایوب،ای گیرنده دستهای ابراهیم عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیی وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنیَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلی مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فی نِعْمَتِهِ یَاْکُلُونَ رِزْقَهُ، از بریدن سر فرزندش،پس از سنّ پیری،و به پایان آمدن عمرش‌ ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت،ای که یونس را از دل ماهی‌ به در آورد،ای که دریا را برای بنی اسراییل شکافت و آنان را نجات داد،و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد ای که بادها را مژده دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد،ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب‌ نورزد،ای آن‌که ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید،پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند،و در عین حال تنعمّ به نعمت‌ او رزقش را می‌خوردند، وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدیَّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ یا مُحْیِیَ الْمَوْتی یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْری فَلَمْ یَحْرِمْنی وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتی فَلَمْ یَفْضَحْنی وَرَ انی عَلَی الْمَعاصی فَلَمْ یَشْهَرْنی یا مَنْ حَفِظَنی فی صِغَری یا مَنْ رَزَقَنی فی کِبَری یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدی لا تُحْصی وَنِعَمُهُ لا تُجازی یا مَنْ عارَضَنی بِالْخَیْرِ وَالاِحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانی لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانی، و برای غیر او بندگی می‌کردند،با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند،و پیامبرانش را تکذیب کردند،ای خدا،ای خدا، ای آغازگر،ای پدیدآور،برای تو همتایی نیست،ای جاودانگی که پایانی برایت نمی‌باشد،ای زنده وقتی که زنده‌ایی نبود،ای زنده‌کننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه که انجام داده،ای که شکرم برای او اندک است ولی محرومم نساخت،خطایم بزرگ‌ شد،پس رسوایم نکرد،و مرا بر نافرمانیها دید،ولی در بین مردم رسوایم ننمود،ای که در خردسالی‌ حفظم نمود،و در بزرگسالی رزقم داد،ای که عطاهایش نزد من شماره نشود،و نعمتهایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد،و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم،ای که به ایمان هدایتم نمود،پیش از آنکه سپاس نعمتهایش را بشناسم،ای که در بیماری خواندمش،پس شفایم داد، وَعُرْیاناً فَکَسانی وَجائِعاً فَاَشْبَعَنی وَعَطْشانَ فَاَرْوانی وَذَلیلاً فَاَعَزَّنی وَجاهِلاً فَعَرَّفَنی وَوَحیداً فَکَثَّرَنی وَغائِباً فَرَدَّنی وَمُقِلاًّ فَاَغْنانی وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنی وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنی وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنی فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتی وَنَفَّسَ کُرْبَتی وَاَجابَ دَعْوَتی وَسَتَرَ عَوْرَتی وَغَفَرَ ذُنُوبی وَبَلَّغَنی طَلِبَتی وَنَصَرَنی عَلی عَدُوّی وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلایَ ، و در حال برهنگی‌ پوشاند مرا،و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود،و در حال خواری،عزّتم بخشید،و در حال نادانی معرفتم‌ بخشید،و در حال تنهایی افزونم نمود،و در حال غربت،بازم گرداند،و رد حال نداری،دارایم کرد،و در یاری‌خواهی،یاری‌ام فرمود،و در ثروتمندی محرومم‌ نکرد،و از درخواست همه اینها باز ایستادم،پس او شروع به عنایت بر من نمود،حمد و سپاس توراست،ای که لغزشم را نادیده گرفت‌ و اندوهم را زدود،و عایم را اجابت نمود،و عیبم را پوشاند،و گناهم را آمرزید،و مرا به خواسته‌ام رساند و بر دشمنم‌ پیروز گرداند،اگر نعمتها و عطاها و بخششهای باارزشت را برشمارم هرگز نمی‌توانم به شماره آرم،ای سرور من، اَنْتَ الَّذی مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذی اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذی وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اوَیْتَ اَنْتَ الَّذی کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذی عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذی سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذی غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذی اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذی مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذی اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذی عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذی اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذی نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذی شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی عافَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْرَمْتَ ، تویی که عطا کردی،تویی که نعمت دادی،تویی که نیکی کردی،تویی که زیبا نمودی،تویی که افزون‌ نمودی،تویی که کامل کردی،تویی که روزی دادی،تویی که موّفق نمودی،تویی که عطا فرمودی،تویی که بی‌نیاز نمودی،تویی که ثروت بخشیدی،تویی که پناه دادی،تویی که کفایت‌ نمودی،تویی که راهنمایی فرمودی،تویی که حفظ کردی،تویی که پرده‌پوشی نمودی،تویی که آمرزیدی‌ تویی که نادیده گرفتی،تویی که قدرت دادی،تویی که عزّت بخشیدی،تویی که کمک کردی،تویی که‌ مساعدت فرمودی،تویی که تأیید نمودی،تویی که نصرت دادی،تویی که شفا بخشیدی،تویی که سلامت کامل دادی،تویی که گرامی داشتی، تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنَا یا اِلهیَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی اَنَا الَّذی اَسَاْتُ اَنَاالَّذی اَخْطَاْتُ اَنَاالَّذی هَمَمْتُ اَنَاالَّذی جَهِلْتُ اَنَاالَّذی غَفَلْتُ اَنَا الَّذی سَهَوْتُ اَنَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ اَنَا الَّذی تَعَمَّدْتُ اَنَا الَّذی وَعَدْتُ وَاَنَاالَّذی اَخْلَفْتُ اَنَاالَّذی نَکَثْتُ اَنَا الَّذی اَقْرَرْتُ اَنَا الَّذِی اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَعِنْدی وَاَبوُءُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِیُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلهی وَسَیِّدی اِلهی اَمَرْتَنی فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ، بزرگ و برتری،حمد و شکر همیشگی توراست، سپس من معبودا اعتراف‌کننده به گناهانم هستم،پس مرا بیامرز،منم که بد کردم،منم‌ که خطا کردم،منم که قصد گناه کردم،منم که نادانی نمودم،منم که غفلت ورزیدم،منم که اشتباه‌ کردم،منم که به غیر تو اعتماد کردم،منم که در گناه تعمّد داشتم،منم که وعده کردم،منم که وعده شکستم، منم که پیمان‌شکنی نمودم،منم که اقرار کردم،منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم،و به گناهانم‌ اقرار می‌کنم،پس مرا بیامر،ای آن‌که گناهان بندگانش به او زیانی نرساند،و او بی‌نیاز از طاعت آنان است،و توفیق‌دهنده کسی‌ که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد،تو را سپاس ای معبود من و آقای من،و خدای من،فرمان دادی فرمانت‌ نخواندم،نهیم نمودی،مرتکب نهیت شدم، فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لی فَاَعْتَذِرَُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرُ فَبِاءَیِّ شَیْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلایَ اَبِسَمْعی اَمْ بِبَصَری اَمْ بِلِسانی اَمْ بِیَدی اَمْ بِرِجْلی اَلَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندی وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلایَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ عَلَیَّ یا مَنْ سَتَرَنی مِنَ الاْ باءِ وَالاُمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونی وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونی وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونی وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلایَ عَلی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّی اِذاً ما اَنْظَرُونی وَلَرَفَضُونی وَقَطَعُونی فَها اَنَا ذا یا اِلهی بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدی، اکنون چنانم،که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم،و نه دارای قدرتم،تا یاری ستانم،ای مولای‌ من با چه وسیله‌ای با تو روبرو شوم؟،آیا با گوشم،یا با دیده‌ام،یا با زبانم،یا با دستم،یا با پایم، آیا این همه نعمتهای تو نزد من نیست؟و من به همه اینها تو را معصیت کردم،ای مولای من،تو را بر من حجّت و راه است، ای آن‌که مرا از پدران و مادران پوشاند،از اینکه مرا از خود برانند،و از خویشان و برادران،از اینکه مرا سرزنش کنند،و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند،مولای من اگر اینان آگاه می‌شدند،بر آنچه تو بر آن از من‌ می‌دانی،در این صورت مهلتم نمی‌دانند،و مرا تنها می‌گذاردند،و از من می‌بریدند،هم اینک ای خدای من در برابرت هستم،ای‌ آقای من، خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرُ وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرُ وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجَّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَی الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلایَ یَنْفَعُنی کَیْفَ وَاَنّی ذلِکَ وَجَوارِحی کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَیَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذی شَکٍّ اَنَّکَ سآئِلی مِنْ عَظایِمِ الاُمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذی لا تَجُورُ وَعَدْلُکَ مُهْلِکی وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبی فَاِنْ تُعَذِّبْنی یا اِلهی فَبِذُنُوبی بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکَرَمِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ ، فروتن و خوار،درمانده و کوچک،نه دارنده زمینه برائتم،تا عذرخواهی کنم،و نه نیروی که یاری بطلبم،و نه دلیلی که با آن احتجاج نمایم،و نه گوینده‌ای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم،انکار گناه کجا؟بر فرض اگر انکار می‌کردم، چه سود می‌داد،چگونه؟و چسان این معنا ممکن شود،و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواهند به یقین‌ دانستم بدون تردید.که تو از کارهای بزرگ من پرسنده‌ای،و تو حاکم عدالت‌پیشه‌ای هستی که در حکم‌ و داوری ستم نمی‌کنی،و عدالت تو هلاک‌کننده من است،و من از همه عدالت تو گریزانم،معبودا اگر مرا عذاب کنی،به خاطر گناهان‌ من است پس از حجّتی که بر من داری،و اگر از من درگذری،به سب بردباری و جود و کرم توست،معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم، لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْخاَّئِفینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْوَجِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِن السّاَّئِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ لااِلهَاِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّی وَرَبُّ اباَّئِیَ الاْوَّلینَ، معبودی جز تو نیست من از آمرزش‌خواهانم،معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم،معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم‌ معبودی جز تو نیست،من از بیمناکانم،معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم،معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم،معبودی جز تو نیست من از (لا اله الّه اللّه)گویانم،معبودی جز تو نیست من از درخواست‌کنندگانم،معبودی جز تو نیست‌ من از تسبیح‌کنندگانم،معبودی جز تو نیست منزّهی تو،من از تکبیرگویانم،معبودی‌ جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من، اَللّهُمَّ هذا ثَنائی عَلَیْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصی لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْراری بِالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّی لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلی حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنی بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنی وَبَرَاْتَنی مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ الضُّرِّوَتَسْبیبِ الْیُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفریجِ الْکَرْبِ وَالْعافِیَهِ فِی الْبَدَنِ وَالسَّلامَهِ فِی الدّینِ وَلَوْ رَفَدَنی عَلی قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ الْعالَمینَ مِنَ اللاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلی ذلِکَ تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ لا تُحْصی آلائُکَ، خدایا این است ثنای من بر تو برای تعظیم تو،و اخلاصم برای یاد تو.برای یکتاپرستی،و اقرارم به نعمتهایت،در شمارش آنان،اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آنها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایائی و پیشی جستنش تاکنون،آنچه همواره مرا با آن همراه آنها سرپرستی می‌کردی، از هنگامی که مرا آفریدی و پدید آوردی،از آغاز عمر،و همه آنچه بر من بخشیدی از:بی‌نیاز گرداندنم از تهیدستی،و برطرف کردن بدحالی‌ و فراهم کردن اسباب راحتی و دفع دشواری و گشودن گره اندوه،و تندرستی در بدن،و سلامت در دین،اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازه‌ای که نعمتت را ذکر کنم یاری‌ام دهند،نه من‌ قدرت ذکر آن را دارم نه آنها،مقدّسی و برتری،از اینکه پروردگار کریم،بزرگ،مهربانی،عطاهایت‌ به عدد نیابد، وَلا یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافی نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِی السَّقیمَ وَتُغْنِی الْفَقیرَ وَتَجْبُرُ الْکَسیرَوَتَرْحَمُ الصَّغیرَ وَتُعینُ الْکَبیرَ وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ وَاَنْتَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ یا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الاْسیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا عِصْمَهَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ، به ثنایت نتوان رسید.نعمت هایت تلافی نگردد،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمتهایت را بر ما تمام کن‌ و به طاعتت خوشبختان فرما،منزّهی تو،معبودی جز تو نیست.خدایا بیچارگان را پاسخ می‌دهی،و بدی را برطرف می‌کنی،و به فریاد گرفتاران می‌رسی،و بیماران را درمان می‌کنی،و تهی دست را بی‌نیاز می‌گردانی،و شکست را جبران می‌نمایی،و به‌ خردسالان رحم می‌کنی،و به بزرگسالان کمک می‌دهی،جز تو پشتیبانی نیست،و فوق تو قدرتمندی وجود ندارد،و تو برتر و بزرگی‌ ای رهاکننده اسیر در بند،ای روزی‌دهنده کودک خردسال،ای پناه هراسنده پناه‌خواه،ای که‌ برایت شریک و وزیری نیست، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنی فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُولیها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِیَّهٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَهٍ تَکْشِفُها وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها وَسَیِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ لَطیفٌ بِما تَشاَّءُ خَبیرٌ وَعَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِیَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفی وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطی وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالاْ خِرَهِ وَرحیمَهُما لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنی وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنی وَرَغِبْتُ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنی، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و د راین شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را،از نعمتی که می‌بخشی،و عطاهایی که تجدید می‌نمایی،و بلایی که برمی‌گردانی‌ و رنجی که برطرف می‌کنی،و دعایی که می‌شنوی،و عمل نیکی که می‌پذیری،و بدی که می‌پوشانی،همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی،و بر هرچیز توانایی.خدایا تو نزدیک‌ترین کسی هستی که خوانده شود،و سریعترین کسی‌که جواب دهد، و بزرگوارترین کسی‌که گذشت کند،و وسیع‌ترین کسی‌که عطا کند،و شنواترین کسی‌که سؤال شود،ای مهربان دنیا و آخرت،و بخشنده‌ دنیاوآخرت،همانند تو سؤال شده‌ای نیست،و غیر تو آرزو شده‌ای وجود ندارد،خواندمت،پاسخم دادی،از تو درخواست‌ کردم عطایم نمودی،و به سویت میل کردم،به من رحم فرمودی، وَ وَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنی وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنی اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلی الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرینَ وَلاِ لاَّئِکَ ذ اکِرینَ امینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِیَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ یا غایَهَ الطّالِبینَ الرّاغِبینَ وَمُنْتَهی اَمَلِ الرّاجینَ یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً و
اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفی عَلَیْهِ الطَّلایِعُ وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازی کُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،
خدای را سپاس که برای حکمش برگردانندهای،و برای بخشش اش بازدارندهای و همانند ساختهای ساخته هیچ سازندهای نیست،و او سخاوت مند وسعتبخش است،انواع مخلوقات را پدید آورد،و ساختهها را با حکمتش محکم نمود،طلیعهها بر او پوشیده نمیماند،و ودیعهها نزد او ضایع نمیشود پاداشدهنده هر سازنده،و بینیازکننده هر قناعتگر،و رحمکننده بر هر نالان،و فرو فرستنده سودها،و نازلکننده کتاب جامع با نور درخشان است،او شنونده دعاها،و دورکننده بلاها،و بالابرنده درجات،
وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا شَیْءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللّهُمَّ اِنّی اَرْغَبُ إِلَیْکَوَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّی وَ اِلَیْکَ مَرَدّی اِبْتَدَاْتَنی بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا وَخَلَقْتَنی مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْکَنْتَنِی الاَْصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ،
و کوبنده گردنکشان است،پس معبودی جز او نیست،و چیزی با او برابری نمیکند،و چیزی همانندش نیست،و اوست شنوا و بینا،و لطیف و آگاه،و بر هرچیز تواناست.خدایا به سوی تو رغبت مینمایم،و به پروردگاری تو گواهی میدهم،اقرارکنندهام که تو پروردگار منی،و بازگشت من به سوی تو است،وجودم را با نعمتت آغاز کردی پیش از انکه موجودی قابل ذکر باشم،و مرا از خاک پدید آوردی،سپس در میان صلبها جایم دادی،درحالیکه از حوادث زمانه و رفتوآمد روزگار و سال ها، ایمنی بخشیدی .
فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلی رَحِمٍ فی تَقادُمٍ مِنَ الاَْیّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنی لِرَاْفَتِکَ بی وَلُطْفِکَ لی وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فی دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَلکِنَّکَ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَلی مِنَ الْهُدَی الَّذی لَهُ یَسَّرْتَنی وَفیهِ اَنْشَاءْتَنی وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بی بِجَمیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِغِ نِعَمِکَ فابْتَدَعْتَ خَلْقی مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی وَاَسْکَنْتَنی فی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،
همواره کوچکننده بودم از صلبی به رحمی،درگذشته از ایام و قرنهای پیشین،از باب رأفت و لطف و احسانی که به من داشتی، مرا در حکومت پیشوایان کفر،آنانکه پیمانت را شکستند،و پیامبرانت را تکذیب کردند،به دنیا نیاوردی،ولی زمانی به دنیا آوردی به خاطر آنچه در علمت برایم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدایتی که مرا برای پذیرفتن آن آماده ساختی،و در عرصه گاهش نشود و نمایم دادی،و پیش از آن هم با رفتار زیبایت،و نعمتهای کاملت بر من مهر ورزیدی،در نتیجه وجودم را پدید آوردی از نطفه ریخته شده و در تاریکیهای سهگانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادی،
لَمْ تُشْهِدْنی خَلْقی وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَیَّ شَیْئاً مِنْ اَمْری ثُمَّ اَخْرَجْتَنی لِلَّذی سَبَقَ لی مِنَ الْهُدی اِلَی الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً وَحَفِظْتَنی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً وَرَزَقْتَنی مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً وَعَطَفْتَ عَلَیَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَکَفَّلْتَنی الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَکَلاَْتَنی مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنی مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِفَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ حتّی اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ،
و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتی، و چیزی از کار خلقتم را به من واگذار ننمودی،سپس برای آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیا آوردی،و در حال کودکی و خردسالی در میان گهواره محافظت نمودی،و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردی،و دل دایهها را بر من مهربان نمودی،و مادران پرمهر را به پرستاریام گماشتی،و از آسیبهای پریان نگهداری فرمودی،و از زیادی و کمی سالمم داشتی،پس تو برتری ای مهربان،ای بخشنده،تا آنگاه که آغاز به سخن کردم.
اَتْمَمْتَ عَلَیَّ سَوابغَ الاِْنْعامِ وَرَبَّیْتَنی زایِداً فی کُلِّ عامٍ حَتّی إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتی وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتی اَوْجَبْتَ عَلَیَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنی مَعْرِفَتَکَ وَرَوَّعْتَنی بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ وَاَیْقَظْتَنی لِما ذَرَاْتَ فی سَمآئِکَوَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ وَنَبَّهْتَنی لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ وَاَوجَبْتَ عَلَیَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ وَفَهَّمْتَنی ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُکَ وَیَسَّرْتَ لی تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ وَمَنَنْتَ عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنی مِنْ خَیْرِ الثَّری،
نعمت های کاملت را بر من تمام کردی،و مرا در هر سال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادی،تا آفرینشم کامل شد،و تاب و توانم معتدل گشت،حجّت را بر من واجب نمودی،چنانکه معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهای حکمتت به هراسم افکندی،و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده های خلقت پدید آوردی بیدارم نمودی،به سپاسگذاری و یادت آگاهیام دادی،و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودی،و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندی،و پذیرفتن خشنودیات را بر من آسان کردی،و در تمام این امور به یاری و لطفت بر من منّت نهادی،سپس وقتی که مرا از بهترین خاک آفریدی،
لَمْ تَرْضَ لی یا اِلهی نِعْمَةً دُونَ اُخری وَرَزَقْتَنی مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الاَْعْظَمِ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ اِلَیَّ حَتّی اِذا اَتْمَمْتَ عَلَیَّ جَمیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّی کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلی وَجُرْاءَتی عَلَیْکَ اَنْ دَلَلْتَنی اِلی ما یُقَرِّبُنی اِلَیْکَ وَوَفَّقْتَنی لِما یُزْلِفُنی لَدَیْکَ فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنی وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنی وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنی وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنی،
برایم نپسندیدی ای معبود من نعمتی را بدون نعمتی دیگر،و از انواع وسایل زندگی،و اقسام بهرهها نصیب من فرمودی،و این بخاطر نعمتبخشی بزرگ و بزرگتر و احسان دیرینهات بر من بود،تا جایی که همه نعمتها را بر من کامل نمودی،و تمام بلاها را از من بازگرداندی،نادانی و گستاخیام بر تو،بازت نداشت،از این که مرا به آنچه به تو نزدیک میکند راهنمایی کردی، و به آنچه مرا به پیشگاهت مقرّب مینماید توفیق دادی،پس اگر بخوانمت،اجابتم نمایی،و اگر از تو درخواست نمایم،عطایم کنی،و اگر اطاعتت کنم قدردانی فرمایی،و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایی،
کُلُّ ذلِکَ اِکْمالٌ لاَِنْعُمِکَ عَلَیَّ وَاِحْسانِکَ اِلَیَّ فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُکَ فَاءَیَُّ نِعَمِکَ ی ا اِلهی اُحْصی عَدَداً وَذِکْراً اءَمْ اَیُّ عَطایاکَ اءَقُومُ بِها شُکْراً وَهِیَ یا رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ اءَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَاءْتَ عَنّی اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ اءَکْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لی مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنَا اَشْهَدُ یا اِلهی بِحَقیقَةِ ایمانی،
همه این ها کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانت به سوی من است،پس منزّهی تو،منزّهی تو،که آفرینندهای،و بازگردانندهای،و ستودهای و بزرگواری،نامهایت مقدس است،و نعمتهایت بزرگ،خدایا کدامیک از نعمتهایت را به شماره آورم و یاد کنم،یا برای کدمیک از عطاهایت به سپاسگذاری برخیزم درحالیکه پروردگارا، بیش از آن است که شمارهگران برشمارند،یا اینکه یاد دارندگان در دانش به آنها برسند،آنگاه ای خدا،آنچه از بدحالی و پریشانی از من بازگرداندی و دور کردی،از آنچه از سلامتی کامل و خوشحالی برایم نمایان شد،بیشتر است،معبودا،من گواهیی میدهم به حقیقت ایمانم،
وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینی وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدی وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیری وَعَلائِقِ مَجاری نُورِ بَصَری وَاَساریرِ صَفْحَةِ جَبینی وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسی وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینی وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعی وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتایَ وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانی وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمی وَفَکّی،
و باورتصمیمات یقینم،و یکتاپرستی بیشائبه صریحم و درون پوشیده نهادم،و آویزههای راههای نور چششم،و چینهای صفحه پیشانیام،و روزنههای راههای نفسم،و پرّههای نرمه تیغه بینیام،و حفرههای پرده شنواییام،و آنچه که ضمیمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم،و حرکت های سخن زبانم،و جای فرو رفتگی سقف دهان و آروارهام،
وَمَنابِتِ اَضْراسی وَمَساغِ مَطْعَمی وَمَشْرَبی وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسی وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقی وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ صَدْری وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینی وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبی وَاءَفْلاذِ حَواشی کَبِدی وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعی وَحِقاقُ مَفاصِلی وَقَبضُ عَوامِلی وَاَطرافُِ اَنامِلی وَلَحْمی وَدَمی وَشَعْری وَبَشَری وَعَصَبی وَقَصَبی وَعِظامی وَمُخّی وَعُرُوقی وَجَمیعُِ جَوارِحی وَمَا انْتَسَجَ عَلی ذلِکَ اَیّامَ رِضاعی وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّی وَنَوْمی وَیَقَظَتی وَسُکُونی وَحَرَکاتِ رُکُوعی وَسُجُودی ،
و محل روییدن دندانهایم،و جای گوارایی خوراک و آشامیدنیام،و بار بر مغز سرم و رسایی رگهایی طولانی گردنم،و آنچه را قفسه سینهام در برگرفته،و بندهای پی شاهرگم،و آویختههای پرده دلم،و قطعات کنارههای کبدم،و آنچه را در برگرفته غضروفهای دندههایم،و جایگاههای مفاصلم،و پیوستگی پاهایم،و اطراف انگشتانم،و گوشتم،و خونم، و مویم،و پوستم،و عصبم،و نایم،و استخوانم،و مغزم،و رگهایم و تمام اعضایم، و آنچه در ایام شیرخوارگی بر آنها بافته شد،و آنچه زمین از سنگینی من برداشته،و خوابم و بیداریام و سکونم،و حرکات رکوع و سجودم،
اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَی الاَعصارِ وَالاَحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ اءُؤَدِّیَ شُکْرَ واحِدَةٍ مِنْ اءَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ اِلاّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَیَّ بِهِ شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ اءَنْ نُحْصِیَ مَدی اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ اءنّی ذلِکَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فی کِتابِکَ النّاطِقِ،
خلاصه با تمام این امور گواهی میدهم بر اینکه اگر به حرکت میآمدم و طول روزگاران،و زمانهای بس دراز میکوشیدم،بر فرض که آن همه زمان را عمر میکردم،که شکر یکی از نعمتهایت را بجا آورم نخواهم توانست،جز با منتّت که به سبب آن شکرت بر من واجب میشود،شکری دایم و نو،و ثنایی تازه و فراهم.آری اگر من و همه شمارشگران از آفریدگانت،حرص ورزیم که نهایت نعمتهایت،از نعمتهای سابقهدار و بیسابقهات را برشماریم،هرگز نمیتوانیم به شماره آوریم،و نه اندازه آن را حصا کنیم،چه دور است چنین چیزی چگونه ممکن است؟و حال آنکه تو در کتاب گویایت،
وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ کِتابُکَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ غَیْرَ اءَنّی یا اِلهی اَشْهَدُ بِجَهْدی وَجِدّی وَمَبْلَغِ طاعَتی وَوُسْعی وَاءَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فی مُلْکِهِ فَیُضآدَهُ فیَما ابْتَدَعَ،
و خبر صادقانهات اعلام کردهای:اگر نعمت های خدا را برشمارید،قدرت شمارش آن را ندارید.خدایا کتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است،و پیامبرانت و رسولانت به مردم رساندند،آنچه را از وحیت بر آنان نازل کردی.و برای آنان و به وسیله آنان از دینت شریعت ساختی،معبودا من گواهی میدهم به تلاش و کوششم،و به قدر رسایی طاعت و ظرفیتم،و از باب ایمان و یقین میگویم:سپاس خدای را که فرزندی نگرفته،تا از او ارث برند،و برای او در فرمانرواییاش شریکی نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند،
وَلا وَلِیُّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَحَدِ الصَّمَدِ الَّذی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ وَاَنْبِی آئِهِ الْمُرْسَلینَ وَصَلَّی الله عَلی خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ وَآلِهِ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ الْمُخلَصینَ وَسَلَّمَ
و سرپرستی از خواری برایش نبوده،تا او را در آنچه ساخته یاری دهد،پس منزّه است او،منزّه است او،اگر در آسمان و زمین معبودهایی جز خدا بود،هر آینه هر دو تباه میشدند و متلاشی میگشتند،منزّه است خدای یگانه یکتا،و بینیاز،که نزاده،و زاده نشده و احدی همتایش نبوده است.سپاس خدای را،سپاسی که برابری کند با سپاس فرشتگان مقرّب،و انبیای مرسلش را،و درود و سلام خدا بر بهترین برگزیده از خلقش محمّد خاتم پیامبران،و اهل بیت پاک و پاکیزه و ناب گشته او باد.
(آنگاه آن حضرت،شروع به درخواست از خدا کرد،و در دعا اهتمام ورزید،و درحالیکه اشک از دیدههای مبارکش جاری بود،دعا را به این صورت ادامه داد:)
اَللّهُمَّ اجْعَلْنی اَخْشاکَ کَانّی اَراکَ وَاَسْعِدْنی بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنی بِمَعْصِیَتِکَ وَخِرْلی فی قَضآئِکَ وَبارِکْ لی فی قَدَرِکَ حَتّی لا اءُحِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِنایَ فی نَفْسی وَالْیَقینَ فی قَلْبی وَالاِْخْلاصَ فی عَمَلی وَالنُّورَ فی بَصَری وَالْبَصیرَةَ فی دینی وَمَتِّعْنی بِجَوارِحی وَاجْعَلْ سَمْعی وَبَصَری اَلْوارِثَیْنِ مِنّی وَانْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَاَرِنی فیهِ ثاری وَمَاءرِبی وَاَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنی اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتی وَاسْتُرْ عَوْرَتی وَاْغْفِرْ لی خَطیَّئَتی وَاخْسَاءْ شَیْطانی وَفُکَّ رِهانی،
خدایا چنانم کن که از تو بترسم گویا که تو را میبینم،و با پرهیزگاری مرا خوشبخت گردان،و به نافرمانیات بدبختم مکن،و خیر در قضایت را برایم اختیار کن،و به من در تقدیرت برکت ده،تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختی نخواهم،و تأخیر آنچه را تو پیش انداختی میل نکنم.خدایا قرار ده،بینیازی را در ذاتم،و یقین را در دلم،و اخلاص را در عملم، و نور را در دیدهام،و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهرهمند کن،و گوش و چشمم را دو وارث من گردان،و مرا بر آنکه به من ستم روا داشته پیروز فرما،و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده،و چشمم را بدینسبب روشن گردان.خدایا گرفتاریام را برطرف کن،و زشتیام را بپوشان،و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دینم را ادا کن،
وَاْجَعْلْ لی یا اِلهی الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِی الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلی اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنی فَجَعَلْتَنی خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بی وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقی غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْی فَعَدَّلْتَ فِطْرَتی رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنی فَاَحْسَنْتَ صُورَتی رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَیَّ وَفی نَفْسی عافَیْتَنی رَبِّ بِما کَلاَْتَنی وَوَفَّقْتَنی رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَیَّ فَهَدَیْتَنی رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنی وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنی رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنی وَسَقَیْتَنی رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنی وَاَقْنَیْتَنی رَبِّ بِما اَعَنْتَنی وَاَعْزَزْتَنی،
و برایم معبودا در آخرت و دنیا درجهای برتر قرار ده،خدایا تو را سپاس،مرا آفریدی،و شنواوبینا قرار دادی،و تو را سپاس که مرا پدید آوردی،و از روی رحمت،آفریدهای متناسب قرار دادی،درحالیکه از آفرینش من بینیاز بودی،پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردی.پس در خلقتم تناسب نهادی،پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودی،و صورتم را نیکو نمودی،پروردگارا به اینکه به من احسان کردی و در خویشتنم عافیت نهادی،پروردگارا به اینکه محافظتم تمودی و موّفقم داشتی،پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدی و راهنماییام نمودی،پروردگارا به اینکه سزاوار احسانم کردی،و از هر خیری عطایم کردی،پروردگارا به اینکه مرا خوراندی و نوشاندی،پروردگارا به اینکه بینیازم ساختی و اندوختهام بخشیدی،پروردگارا به اینکه یاریام نمودی و عزّتم بخشیدی،
رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنی مِنْ سِتْرِکَ الصّافی وَیَسَّرْتَ لی مِنْ صُنْعِکَ الْکافی صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّی عَلی بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالی وَالاَْیّامِ وَنَجِّنی مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنی شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِی الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنی وَما اَحْذَرُ فَقِنی وَفی نَفْسی وَدینی فَاحْرُسْنی وَفی سَفَری فَاحْفَظْنی وَفی اَهْلی وَمالی فَاخْلُفْنی وَفیما رَزَقْتَنی فَبارِکْ لی وَفی نَفْسی فَذَلِّلْنی وَفی اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنی وَبِذُنُوبی فَلا تَفْضَحْنی وَبِسَریرَتی فَلا تُخْزِنی وَبِعَمَلی فَلا تَبْتَلِنی وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنی وَاِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنی. اِلهی اِلی مَنْ تَکِلُنی؟
پروردگارا به اینکه به من پوشاندی،از پوشش با صفایت و بر من آسان نمودی،از رفتار کفایتکنندهات،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهای روزگار،و حوادث شبها و روزها یاری ده،و از هراسهای دنیا،و گرفتاریهای آخرت نجات ده،و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام میدهند کفایت کن،خدایا از آنچه میترسم مرا بس باش و از آنچه حذر میکنم نگهداری کن،و در نفسم و دینم از من نگهبانی فرما و مرا در سفرم نگهدار،و در خاندان و مالم جانشین باش،و مرا در آنچه نصیبم فرمودی برکت ده،و در نزد خویش خوارم ساز،و در دیدگان مردم بزرگم کن،و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز،و به باطنم سبکم منما،و به عملم دچارم مکن،و مرا از نعمتایت محروم مفرما،و به غیر خود واگذارم مکن.خدایا،مرا به که واگذار میکنی؟
اِلی قَریبٍ فَیَقْطَعُنی اَمْ اِلی بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنی اَمْ اِلَی الْمُسْتَضْعَفینَ لی وَاَنْتَ رَبّی وَمَلیکُ اَمْری اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتی وَبُعْدَ داری وَهَوانی عَلی مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْری اِلهی فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا اُبالی سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لی فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَالسَّمواتُوَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.
به نزدیک تا با من به دشمنی برخیزد،یا به بیگانه تا با من با ترشرویی برخورد کند یا به آنانکه خوارم میشمرند؟،و حال اینکه تو خدای من،و زمامدار کار منی.من به تو شکایت میکنم،از غربتم،و دوری خانه آخرتم،و سبکیام نزد کسیکه اختیار کارم را به او دادی.خدایا غضبت را بر من فرود نیاور،اگر در مقام خشم کردن بر من نباشی،از غیر تو باک ندارم،منزّهی تو،جز اینکه عافیتت بر من گستردهتر است،از تو درخواست میکنم پروردگارا به نور جمالت،که زمین و آسمان ها به آن روشن گشت،و تاریکی ها به آن برطرف شد،
وَصَلَحَ بِهِ اَمْرُ الاَوَّلینَ وَالاْ خِرینَ اَنْ لا تُمیتَنی عَلی غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلَ بی سَخَطَکَ لَکَ الْعُتْبی لَکَ الْعُتْبی حَتّی تَرْضی قَبْلَ ذلِک لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذی اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ وَجَعَلْتَهُ لِلنّاسِ اَمْناً یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ بِفَضْلِهِ یا مَنْ اَعْطَی الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ یا عُدَّتی فی شِدَّتی یا صاحِبی فی وَحْدَتی یا غِیاثی فی کُرْبَتی یا وَلِیّی فی نِعْمَتی یا اِلهی وَاِلهَ آبائی اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ وَ الِهِ الْمُنْتَجَبینَ وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالاِ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کهیَّعَّصَّ وَطه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ
و کار گذشتگان و آیندگان به وسیله آن به اصلاح رسید،که مرا بر خشمت نمیرانی،و ناخشنودیات را بر من فرود نیاوری، خشنودی حق توست،خشنودی حق توست،تا پیش از ان راضی شوی،معبودی جز تو نیست،پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام،و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودی،و آن را برای مردم ایمن ساختی،ای آنکه با بردباریاش از گناهان بزرگ گذشت،ای آنکه با فضلش نعمتها را کامل ساخت،ای آنکه با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد،ای توشهام در سختیها،ای همراهم در تنهایی،ای فریادرسم در گرفتاریها،ای سرپرستم در نعمتها،ای خدای من و خدای پردانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب،و پروردگار جبراییل و میکاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیدهاش و نازلکننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم
اَنْتَ کَهْفی حینَ تُعْیینِی الْمَذاهِبُ فی سَعَتِها وَتَضیقُ بِیَ الاَرْضُ بِرُحْبِها وَلَوْلا رَحْمَتُکَ لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتی وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحینَ وَاَنْتَ مُؤَیِّدی بِالنَّصْرِ عَلی اَعْدآئی وَلَوْلا نَصْرُکَ اِیّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ عَلی اَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ ،
تو پناهگاه منی زمانی که راهها با همه وسعتشان درماندهام کنند،و زمین با همه پهناوریاش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود،هر آینه من از هلاک شدگان بودم،و نادیده گیرنده لغزشم تویی،و اگر پردهپوشیات بر من نبود،هرآینه من از رسواشدگان بودم،و تویی که مرا با پیروزی بر دشمنانم تأیید میکنی،و اگر یاری تو نبود هر آینه من از شکستخوردگان بودم،ای که وجودش را به بلندی و برتری اختصاص داده،در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز میشوند،ای آنکه پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردنهایشان گذاشتهاند،در نتیجه از حملاتش ترسانند،
یَعْلَمُ خائِنَهَ الاَعْیُنِ وَما تُخْفِی الصُّدُورُ وَ غَیْبَ ما تَاْتی بِهِ الاَزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ اِلاّ هُوَی ا مَنْ لا یَعْلَمُ م ا هُوَ اِلاّ هُوَ ی ا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاّ هُوَ ی ا مَنْ کَبَسَ الاَرْضَ عَلَی الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ الاَسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذی لا یَنْقَطِعُ اَبَداً یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ مَلِکاً یا ر ادَّهُ عَلی یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوی عَنْ اَیُّوبَ وَمُمْسِکَ یَدَیْ اِبْرهیمَ
خیانت چشمها را،و آنچه سینهها پنهان میکنند میداند،و به پنهانیهایی که زمانها و روزگاران میآورد آگاهی دارد،ای آنکه جز او نمیداند او چگونه است،ای آنکه جز او نمیداند او چیست،ای آنکه جز او او را نمیشناسد،ای آنکه زمین را بر آب انباشت،و هوا را به آسمان بست،ای آنکه او راست گرامیترین نامها ای صاحب احسانی که هرگز قطع نگردد،ای آمادهکننده کاروان برای نجات یوسف در سرزمین بیآب و گیاه،و خارجکنندهاش از چاه،و قراردهندهاش بر تخت پادشاهی پس از دوره بندگی ای برگرداننده یوسف به نزد یعقوب،پس از انکه دو چشمش از اندوه نابینا شد،و دلش آکنده از غم بود،ای برطرفکننده بدحالی و گرفتاری از ایوب،ای گیرنده دستهای ابراهیم
عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیی وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنیَّ اِسْرآئی لَ فَاَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلی مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ یا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فی نِعْمَتِهِ یَاْکُلُونَ رِزْقَهُ،
از بریدن سر فرزندش،پس از سنّ پیری،و به پایان آمدن عمرش ای که دعای زکرّیا را اجابت کرد و یحیی را به او بخشید و او را یگانه و تنها وا نگذاشت،ای که یونس را از دل ماهی به در آورد،ای که دریا را برای بنی اسراییل شکافت و آنان را نجات داد،و فرعون و لشگریانش را از غرق شدگان قرار داد ای که بادها را مژده دهندگانی پیشاپیش باران رحمتش فرستاد،ای که بر عذاب نافرمانان از بندگانش شتاب نورزد،ای آنکه ساحران روزگار موسی را از ورطه هلاکت رهانید،پس از سالیان طولانی که در انکار حق بودند،و در عین حال تنعمّ به نعمت او رزقش را میخوردند،
وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حاَّدُّوهُ وَناَّدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ یا اَلله یا اَلله یا بَدیَّ یا بَدیعُ لا نِدَّلَکَ یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ یا حَیّاً حینَ لا حَیَّ یا مُحْیِیَ الْمَوْتی یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْری فَلَمْ یَحْرِمْنی وَعَظُمَتْ خَطیَّئَتی فَلَمْ یَفْضَحْنی وَرَ انی عَلَی الْمَعاصی فَلَمْ یَشْهَرْنی یا مَنْ حَفِظَنی فی صِغَری یا مَنْ رَزَقَنی فی کِبَری یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدی لا تُحْصی وَنِعَمُهُ لا تُجازی یا مَنْ عارَضَنی بِالْخَیْرِ وَالاِحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاِسائَهِ وَالْعِصْیانِ یا مَنْ هَدانی لِلاْ یمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الاِمْتِنانِ یا مَنْ دَعَوْتُهُ مَریضاً فَشَفانی،
و برای غیر او بندگی میکردند،با او مخالفت داشتند و برای او شبیه قرار داده بودند،و پیامبرانش را تکذیب کردند،ای خدا،ای خدا، ای آغازگر،ای پدیدآور،برای تو همتایی نیست،ای جاودانگی که پایانی برایت نمیباشد،ای زنده وقتی که زندهایی نبود،ای زندهکننده مردگان، ای مراقب بر هرکس به آنچه که انجام داده،ای که شکرم برای او اندک است ولی محرومم نساخت،خطایم بزرگ شد،پس رسوایم نکرد،و مرا بر نافرمانیها دید،ولی در بین مردم رسوایم ننمود،ای که در خردسالی حفظم نمود،و در بزرگسالی رزقم داد،ای که عطاهایش نزد من شماره نشود،و نعمتهایش تلافی نگردد، ای که با من به خیر و احسان روبرو شد،و من با بدی و نافرمانی با او روبرو گشتم،ای که به ایمان هدایتم نمود،پیش از آنکه سپاس نعمتهایش را بشناسم،ای که در بیماری خواندمش،پس شفایم داد،
وَعُرْیاناً فَکَسانی وَجائِعاً فَاَشْبَعَنی وَعَطْشانَ فَاَرْوانی وَذَلیلاً فَاَعَزَّنی وَجاهِلاً فَعَرَّفَنی وَوَحیداً فَکَثَّرَنی وَغائِباً فَرَدَّنی وَمُقِلاًّ فَاَغْنانی وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنی وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنی وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنی فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یا مَنْ اَقالَ عَثْرَتی وَنَفَّسَ کُرْبَتی وَاَجابَ دَعْوَتی وَسَتَرَ عَوْرَتی وَغَفَرَ ذُنُوبی وَبَلَّغَنی طَلِبَتی وَنَصَرَنی عَلی عَدُوّی وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها یا مَوْلایَ ،
و در حال برهنگی پوشاند مرا،و در حال گرسنگی سیرم کرد و در حال تشنگی سیرابم نمود،و در حال خواری،عزّتم بخشید،و در حال نادانی معرفتم بخشید،و در حال تنهایی افزونم نمود،و در حال غربت،بازم گرداند،و رد حال نداری،دارایم کرد،و در یاریخواهی،یاریام فرمود،و در ثروتمندی محرومم نکرد،و از درخواست همه اینها باز ایستادم،پس او شروع به عنایت بر من نمود،حمد و سپاس توراست،ای که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود،و عایم را اجابت نمود،و عیبم را پوشاند،و گناهم را آمرزید،و مرا به خواستهام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند،اگر نعمتها و عطاها و بخششهای باارزشت را برشمارم هرگز نمیتوانم به شماره آرم،ای سرور من،
اَنْتَ الَّذی مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذی اَحْسَنْتَ اَنْتَ الَّذی اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَفْضَلْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْمَلْتَ اَنْتَ الَّذی رَزَقْتَ اَنْتَ الَّذی وَفَّقْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْطَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَغْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَقْنَیْتَ اَنْتَ الَّذی اوَیْتَ اَنْتَ الَّذی کَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی هَدَیْتَ اَنْتَ الَّذی عَصَمْتَ اَنْتَ الَّذی سَتَرْتَ اَنْتَ الَّذی غَفَرْتَ اَنْتَ الَّذی اَقَلْتَ اَنْتَ الَّذی مَکَّنْتَ اَنْتَ الَّذی اَعْزَزْتَ اَنْتَ الَّذی اَعَنْتَ اَنْتَ الَّذی عَضَدْتَ اَنْتَ الَّذی اَیَّدْتَ اَنْتَ الَّذی نَصَرْتَ اَنْتَ الَّذی شَفَیْتَ اَنْتَ الَّذی عافَیْتَ اَنْتَ الَّذی اَکْرَمْتَ ،
تویی که عطا کردی،تویی که نعمت دادی،تویی که نیکی کردی،تویی که زیبا نمودی،تویی که افزون نمودی،تویی که کامل کردی،تویی که روزی دادی،تویی که موّفق نمودی،تویی که عطا فرمودی،تویی که بینیاز نمودی،تویی که ثروت بخشیدی،تویی که پناه دادی،تویی که کفایت نمودی،تویی که راهنمایی فرمودی،تویی که حفظ کردی،تویی که پردهپوشی نمودی،تویی که آمرزیدی تویی که نادیده گرفتی،تویی که قدرت دادی،تویی که عزّت بخشیدی،تویی که کمک کردی،تویی که مساعدت فرمودی،تویی که تأیید نمودی،تویی که نصرت دادی،تویی که شفا بخشیدی،تویی که سلامت کامل دادی،تویی که گرامی داشتی،
تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً اَبَداً ثُمَّ اَنَا یا اِلهیَ الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی اَنَا الَّذی اَسَاْتُ اَنَاالَّذی اَخْطَاْتُ اَنَاالَّذی هَمَمْتُ اَنَاالَّذی جَهِلْتُ اَنَاالَّذی غَفَلْتُ اَنَا الَّذی سَهَوْتُ اَنَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ اَنَا الَّذی تَعَمَّدْتُ اَنَا الَّذی وَعَدْتُ وَاَنَاالَّذی اَخْلَفْتُ اَنَاالَّذی نَکَثْتُ اَنَا الَّذی اَقْرَرْتُ اَنَا الَّذِی اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَعِنْدی وَاَبوُءُ بِذُنُوبی فَاغْفِرْها لی یا مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وهُوَ الَغَنِیُّ عَنْ طاعَتِهِمْ وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ فَلَکَ الْحَمْدُ اِلهی وَسَیِّدی اِلهی اَمَرْتَنی فَعَصَیْتُکَ وَنَهَیْتَنی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ،
بزرگ و برتری،حمد و شکر همیشگی توراست، سپس من معبودا اعترافکننده به گناهانم هستم،پس مرا بیامرز،منم که بد کردم،منم که خطا کردم،منم که قصد گناه کردم،منم که نادانی نمودم،منم که غفلت ورزیدم،منم که اشتباه کردم،منم که به غیر تو اعتماد کردم،منم که در گناه تعمّد داشتم،منم که وعده کردم،منم که وعده شکستم، منم که پیمانشکنی نمودم،منم که اقرار کردم،منم که به نعمتت بر خود و پیش خود اعتراف کردم،و به گناهانم اقرار میکنم،پس مرا بیامر،ای آنکه گناهان بندگانش به او زیانی نرساند،و او بینیاز از طاعت آنان است،و توفیقدهنده کسی که از آنان به کمک و رحمتش عمل شایسته بجا آورد،تو را سپاس ای معبود من و آقای من،و خدای من،فرمان دادی فرمانت نخواندم،نهیم نمودی،مرتکب نهیت شدم،
فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لی فَاَعْتَذِرَُ وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرُ فَبِاءَیِّ شَیْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلایَ اَبِسَمْعی اَمْ بِبَصَری اَمْ بِلِسانی اَمْ بِیَدی اَمْ بِرِجْلی اَلَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِندی وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلایَ فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ عَلَیَّ یا مَنْ سَتَرَنی مِنَ الاْ باءِ وَالاُمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونی وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاِخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونی وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونی وَلَوِ اطَّلَعُوا یا مَوْلایَ عَلی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّی اِذاً ما اَنْظَرُونی وَلَرَفَضُونی وَقَطَعُونی فَها اَنَا ذا یا اِلهی بَیْنَ یَدَیْکَ یا سَیِّدی،
اکنون چنانم،که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهی کنم،و نه دارای قدرتم،تا یاری ستانم،ای مولای من با چه وسیلهای با تو روبرو شوم؟،آیا با گوشم،یا با دیدهام،یا با زبانم،یا با دستم،یا با پایم، آیا این همه نعمتهای تو نزد من نیست؟و من به همه اینها تو را معصیت کردم،ای مولای من،تو را بر من حجّت و راه است، ای آنکه مرا از پدران و مادران پوشاند،از اینکه مرا از خود برانند،و از خویشان و برادران،از اینکه مرا سرزنش کنند،و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند،مولای من اگر اینان آگاه میشدند،بر آنچه تو بر آن از من میدانی،در این صورت مهلتم نمیدانند،و مرا تنها میگذاردند،و از من میبریدند،هم اینک ای خدای من در برابرت هستم،ای آقای من،
خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرُ وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرُ وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجَّ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ وَلَمْ اَعْمَلْ سُوَّءاً وَما عَسَی الْجُحُودَ وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلایَ یَنْفَعُنی کَیْفَ وَاَنّی ذلِکَ وَجَوارِحی کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَیَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذی شَکٍّ اَنَّکَ سآئِلی مِنْ عَظایِمِ الاُمُورِ وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذی لا تَجُورُ وَعَدْلُکَ مُهْلِکی وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبی فَاِنْ تُعَذِّبْنی یا اِلهی فَبِذُنُوبی بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ وَاِنْ تَعْفُ عَنّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکَرَمِکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ ،
فروتن و خوار،درمانده و کوچک،نه دارنده زمینه برائتم،تا عذرخواهی کنم،و نه نیروی که یاری بطلبم،و نه دلیلی که با آن احتجاج نمایم،و نه گویندهای هستم که گناه و کار بد نکرده باشم،انکار گناه کجا؟بر فرض اگر انکار میکردم، چه سود میداد،چگونه؟و چسان این معنا ممکن شود،و حال آنکه همه اعضایم بر آنچه عمل کردم بر من گواهند به یقین دانستم بدون تردید.که تو از کارهای بزرگ من پرسندهای،و تو حاکم عدالتپیشهای هستی که در حکم و داوری ستم نمیکنی،و عدالت تو هلاککننده من است،و من از همه عدالت تو گریزانم،معبودا اگر مرا عذاب کنی،به خاطر گناهان من است پس از حجّتی که بر من داری،و اگر از من درگذری،به سب بردباری و جود و کرم توست،معبودی جز تو نیست من از ستمکارانم،
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْخاَّئِفینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْوَجِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الرّاغِبینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِن السّاَّئِلینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْح انَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرینَ لااِلهَاِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ رَبّی وَرَبُّ اباَّئِیَ الاْوَّلینَ،
معبودی جز تو نیست من از آمرزشخواهانم،معبودی جز تو نیست من از یکتاپرستانم،معبودی جز تو نیست من از هراسندگانم معبودی جز تو نیست،من از بیمناکانم،معبودی جز تو نیست من از امیدوارانم،معبودی جز تو نیست من از مشتاقانم،معبودی جز تو نیست من از (لا اله الّه اللّه)گویانم،معبودی جز تو نیست من از درخواستکنندگانم،معبودی جز تو نیست من از تسبیحکنندگانم،معبودی جز تو نیست منزّهی تو،من از تکبیرگویانم،معبودی جز تو نیست منزّهی تو پروردگار من و پروردگار پدران نخستین من،
اَللّهُمَّ هذا ثَنائی عَلَیْکَ مُمَجِّداً وَاِخْلاصی لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً وَاِقْراری بِالائِکَ مُعَدِّداً وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّی لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها اِلی حادِثٍ ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنی بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنی وَبَرَاْتَنی مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاْغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ وَکَشْفِ الضُّرِّوَتَسْبیبِ الْیُسْرِ وَدَفْعِ الْعُسْرِ وَتَفریجِ الْکَرْبِ وَالْعافِیَهِ فِی الْبَدَنِ وَالسَّلامَهِ فِی الدّینِ وَلَوْ رَفَدَنی عَلی قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ الْعالَمینَ مِنَ اللاْوَّلینَ وَالاْ خِرینَ ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلی ذلِکَ تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ لا تُحْصی آلائُکَ،
خدایا این است ثنای من بر تو برای تعظیم تو،و اخلاصم برای یاد تو.برای یکتاپرستی،و اقرارم به نعمتهایت،در شمارش آنان،اگرچه اعتراف دارم نتوانستم آنها را شماره کنم به خاطر کثرت و کمالش و نمایائی و پیشی جستنش تاکنون،آنچه همواره مرا با آن همراه آنها سرپرستی میکردی، از هنگامی که مرا آفریدی و پدید آوردی،از آغاز عمر،و همه آنچه بر من بخشیدی از:بینیاز گرداندنم از تهیدستی،و برطرف کردن بدحالی و فراهم کردن اسباب راحتی و دفع دشواری و گشودن گره اندوه،و تندرستی در بدن،و سلامت در دین،اگر همه جهانیان از گذشتگان و آیندگان به اندازهای که نعمتت را ذکر کنم یاریام دهند،نه من قدرت ذکر آن را دارم نه آنها،مقدّسی و برتری،از اینکه پروردگار کریم،بزرگ،مهربانی،عطاهایت به عدد نیابد،
وَلا یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ وَلا تُکافی نَعْمآؤُکَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوَّءَوَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ وَتَشْفِی السَّقیمَ وَتُغْنِی الْفَقیرَ وَتَجْبُرُ الْکَسیرَوَتَرْحَمُ الصَّغیرَ وَتُعینُ الْکَبیرَ وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ وَاَنْتَ الْعَلِیُّ الْکَبیرُ یا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الاْسیرِ یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ یا عِصْمَهَ الْخآئِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ،
به ثنایت نتوان رسید.نعمت هایت تلافی نگردد،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و نعمتهایت را بر ما تمام کن و به طاعتت خوشبختان فرما،منزّهی تو،معبودی جز تو نیست.خدایا بیچارگان را پاسخ میدهی،و بدی را برطرف میکنی،و به فریاد گرفتاران میرسی،و بیماران را درمان میکنی،و تهی دست را بینیاز میگردانی،و شکست را جبران مینمایی،و به خردسالان رحم میکنی،و به بزرگسالان کمک میدهی،جز تو پشتیبانی نیست،و فوق تو قدرتمندی وجود ندارد،و تو برتر و بزرگی ای رهاکننده اسیر در بند،ای روزیدهنده کودک خردسال،ای پناه هراسنده پناهخواه،ای که برایت شریک و وزیری نیست،
صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنی فی هذِهِ الْعَشِیَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُولیها وَ الاَّءٍ تُجَدِّدُه ا وَبَلِیَّهٍ تَصْرِفُه ا وَکُرْبَهٍ تَکْشِفُها وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها وَسَیِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها اِنَّکَ لَطیفٌ بِما تَشاَّءُ خَبیرٌ وَعَلی کُلِّشَیْءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ دُعِیَ وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفی وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطی وَاَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالاْ خِرَهِ وَرحیمَهُما لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنی وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنی وَرَغِبْتُ اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنی،
بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و د راین شب به من عطا کن برترین چیزی که عطا کردی و نائل نمودی یکی از بندگانت را،از نعمتی که میبخشی،و عطاهایی که تجدید مینمایی،و بلایی که برمیگردانی و رنجی که برطرف میکنی،و دعایی که میشنوی،و عمل نیکی که میپذیری،و بدی که میپوشانی،همانا به هرچه خواهی مهربان و آگاهی،و بر هرچیز توانایی.خدایا تو نزدیکترین کسی هستی که خوانده شود،و سریعترین کسیکه جواب دهد، و بزرگوارترین کسیکه گذشت کند،و وسیعترین کسیکه عطا کند،و شنواترین کسیکه سؤال شود،ای مهربان دنیا و آخرت،و بخشنده دنیاوآخرت،همانند تو سؤال شدهای نیست،و غیر تو آرزو شدهای وجود ندارد،خواندمت،پاسخم دادی،از تو درخواست کردم عطایم نمودی،و به سویت میل کردم،به من رحم فرمودی،
وَ وَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنی وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنی اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلی الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ اَجْمَعینَ وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرینَ وَلاِ لاَّئِکَ ذ اکِرینَ امینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ اَللّهُمَّ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَوَقَدَرَ فَقَهَرَ وَعُصِیَ فَسَتَرَ وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ یا غایَهَ الطّالِبینَ الرّاغِبینَ وَمُنْتَهی اَمَلِ الرّاجینَ یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً و
- [سایر] متن و ترجمه دعای عرفه را بفرمایید؟
- [سایر] فرق بین (وحدت وجود) و (وحدت موجود) چیست؟ قول صائب در مورد سند بخش آخر دعای عرفه که از اقبال الاعمال سید بن طاوس نقل شده چیست؟
- [سایر] چرا امام حسین(ع) روز عرفه حج را رها کردند و به کربلا رفتند؟
- [سایر] متن و ترجمه زیارت امام حسین(ع) صادره از ناحیه مقدس امام زمان (عج) معروف به زیارت ناحیه مقدسه را ذکر کنید.
- [سایر] متن کامل دعای احتجاب امام علی(ع) (احْتَجَبْتُ بِنُورِ وَجْهِ اللَّهِ...) و همچنین سند آن چگونه است؟
- [سایر] متن روی بازوی امیرالمؤمنین علی(ع) و دیگر امامان(ع)، هنگام تولد چه بود؟
- [سایر] ترجمه متن دعای "اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ نَبِیِّکَ الْمُصْطَفَی و ... چیست؟
- [سایر] چرا اسم امام حسین(ع) را حسین گذاشتند؟ چرا اسم امام علی(ع) را علی گذاشتند؟
- [سایر] چرا فرزندان امام حسن مجتبی (ع) مانند قاسم و عبد الله کوچک تر از فرزندان امام حسین (ع) مانند امام سجاد (ع) و علی اکبر هستند، با وجود آن که امام مجتبی بزرگ تر از امام حسین (ع) می باشند؟
- [سایر] در رابطه با سند دعای عرفه که پسران غالب اسدی راوی آن هستند، آیا کفایت میکند؟ آیا ائمه این دعا را تأیید کردهاند؟
- [آیت الله بهجت] بعید نیست مستحب بودن اقرار به ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در اذان مستحبی، در صورتی که به نیت مطلوب بودن گفته شود، به عبارات مختلفی که در (نهایه) و (فقیه) و (احتجاج) نقل شده است که (اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) و یا (عَلِیٌ اَمیرُ المُؤمِنین) و یا به عبارت (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللّه) باشد، و اما اقرار به ولایت اگرچه در غیر اذان باشد خوب است، پس احتیاج به دلیل مخصوص ندارد؛ و کاملترین عبارتی که در اینجا گفته میشود آن است که اقرار به خلیفه بودن یا وصی بودن حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و ائمه طاهرین علیهمالسلام در آن باشد.
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله خوئی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلًا به زیارت حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) مشرف شود چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست، و اگر بواسطة عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر بخواهد خبری را که دلیلی بر حجیت او ندارد و نمیداند راست است یا دروغ نقل کند بنا بر احتیاط واجب باید به نحو نقل بگوید، و آن را به پیامبر و ائمه علیهم السلام مستقیماً نسبت ندهد.
- [امام خمینی] ترجمه اذان و اقامه اَللّههُ اَکْبَرُ یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. اَشْهَدُ اَنْ لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی شهادت میدهم که غیرخدایی که یکتا وبیهمتا است خدای دیگری سزاوار پرستش نیست. اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهه یعنی شهادت میدهم که حضرت محمد بن عَبْداللّهه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست. اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیّاً امیرُالمُؤْمنینَ وَلِیُّ اللّههِ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصّلاة والسّلام امیرالمؤمنین و ولیّ خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلوة یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاهحِ یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلیه خَیْرِ الْعَمَلِ یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَدْ قهامَتِ الصّلوة یعنی به تحقیق نماز برپا شد. لاه اِلههَ اِلاَّ اللّههُ یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله بهجت] کسی که نذر میکند باید به قصد قربت و نزدیک شدن به خداوند متعال نذر کند، بنابراین اگر برای خدا نذر نکند، صحیح نیست، بنابراین کافی است موقع نذر کردن بنابر اظهر بگوید: (لِلّهِ عَلَیَّ)، یعنی: (برای خداوند، به عهده من باشد که فلان کار را انجام بدهم)، و اگر کسی که عربی نمیداند ترجمه آن را به هر زبانی بگوید کافی است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلا به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام) مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر بواسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله سبحانی] خوردن خاک و گِل حرام است، ولی خوردن کمی از تربت پاک حضرت سیّدالشهداء امام حسین(علیه السلام) که از قبر شریف اخذ شود (کمتر از یک نخود) به قصد شفاء اشکال ندارد و همچنین گل داغستان و گل ارمنی که برای معالجه می خورند در صورتی که علاج منحصر به آن باشد جایز است.
- [آیت الله سبحانی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله(علیه السلام)مشرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطه عذری نتواند آن امام را زیارت کند چیزی بر او واجب نیست.
- [آیت الله بروجردی] اگر نذر کند که به زیارت یکی از امامان مثلاً به زیارت حضرت اباعبدالله عَلَیْهِ السَّلَام مشّرف شود، چنانچه به زیارت امام دیگر برود کافی نیست و اگر به واسطهی عذری نتواند آن امام را زیارت کند، چیزی بر او واجب نیست.