در روز عاشورا ابتدا یاران با وفای امام حسین علیه السّلام به میدان جنگ رفتند سپس نوبت به بنی هاشم رسید. جوانان بنی هاشم نیز برای دفاع از امام خویش به میدان کار زار رفتند تا این که امام علیه السّلام تنها ماندند، سپس امام نگاهی به اطراف خود نموده و فرمودند: ( هَل مِنْ ذابًّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُول اللهِ؟ هَل مِن مُوَحَّدٍ یَخافُ اللهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیِثٍ یَرْجُو اللهَ بإِغَاثَتِنا؟ ... آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفع شرّ یاغیان و ظالمان نماید؟ آیا خدا پرستی هست که در یاری ما اهل بیت علیهم السّلام از خدای بترسد و ما را تنها نگذارد؟ آیا فریادرسی هست که به فریاد رسی ما امید لقای پروردگار را داشته باشد؟ ... .[1] مطلب مورد نظر پرسش گر محترم، در مقاتل مهم و معتبر و دست اول که در نزدیکترین فاصله زمانی به حادثه عاشورا نوشته شده است، موجود نیست. ابومخنف که اولین راوی از صحنه عاشورا به حساب میآید، به چنین مطلبی اشاره نکرده است. هیچ یک از منابع ذیل که از کتب مهم و دست اول به حساب میآیند به این مطلب اشاره نکردهاند: از جمله لهوف سید ابن طاوس، الارشاد شیخ مفید رحمة الله علیه ، الفتوح ابن اعثم کوفی، تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، تاریخ مسعودی، (مروج الذهب). تاریخ کامل ابن اثیر، البدایة و النهایة ابن کثیر، مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، مقتل الحسین خوارزمی، مقتل الحسین مقرم، مقتل الحسین کاشف العظاء، مقتل الحسین سید بحرالعلوم، المناقب ابن شهر آشوب، کشف الغُمّه محقق اربلی، دمع السجوم علامه شعرانی، طوفان البکاء جواهری و بحار الانوار علامه مجلسی. اما برخی از منابع که به این مطلب اشاره کردهاند عبارتند از: ( مقتل الحسین) تألیف محمد کاظم قزوینی،[2] ( تذکرة الشهداء) تألیف ملا حبیب الله کاشانی،[3] ( ریاض القدس) نوشته صدر الدین واعظ قزوینی.[4] محمد کاظم قزوینی در مورد وداع آخر امام علیه السّلام با اهل بیت خویش مینویسد: ( ... ثم نادی الحسین هل من یقدم الیَّ جوادی؟ فسمعت زینب فخرجت و أخذت بعنان الجواد و أقبلت الیدوهی تقول لمن تفاری؟ و قد قرحت فؤادی ...) : ( ... سپس امام علیه السّلام صدا زد آیا کسی هست مرا بر زین اسب سوار کند؟ زینب سلام الله علیها آمد و امام را سوار اسب نمود... .[5] منابعی که به این مطلب اشاره کردند در قرن چهاردهم هجری قمری تألیف شده است. و فاصله زمانی طولانی بین حادثه عاشورا و این منابع وجود دارد و احتمال دخل و تصرف در مطالب وجود دارد. علاوه بر آن، در منابع مذکور برای این مطلب به هیچ منبع اشاره نکرده اند ؛ پس با توجه به منابع مهم و دست اول که اشارهای به این مطلب نکردند و منابعی که در آنها این مطلب آمده احتمال کم یا زیاد کردن وقایع وجود دارد و به هیچ منبعی ارجاع ندادند، لذا مطلب فوق را می توان بعنوان زبان حال دراین حالت امام که تنها مانده بود دانست ؛ معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1- موسوعة کلمات الامام حسین علیه السّلام 2- نفس المهموم،شیخ عباس قمی. پی نوشتها: [1] . ابن طاوس، لهوف، ترجمه: محمد طاهر دزفولی، چاپ اول 78، نشر مؤمنین، قم، 215. [2] . محمد کاظم قزوینی، مقتل الحسین علیه السّلام ، چاپ دوم، طبع و نشر محمد حسین ملیّبی، کربلا، مکتبة القرآن، چاپ نعمان، نجف، ص 65. [3] . ملا حبیب الله کاشانی، تذکرة الشهداء، به همت آقای محمد شریف کاشانی ( آقا زاده آیت الله)، در 1308 از روی نسخه اصلی نوشته شده، ص310. [4] . صدر الدین واعظ قزوینی، ریاض القدس، جلد دوم، به سرمایه حاج میرزا عبد الرحیم، مدیر مؤسسة علمی، چاپ افست، تهران، 1323 ه. ق، ص 139. [5] . محمد کاظم قزوینی، پیشین، ص 65. منبع: اندیشه قم
در روضه ها گفته می شود پس از شهادت همه یاران زینب امام را به مرکب سوار کرد،این سخن درست است؟
در روز عاشورا ابتدا یاران با وفای امام حسین علیه السّلام به میدان جنگ رفتند سپس نوبت به بنی هاشم رسید. جوانان بنی هاشم نیز برای دفاع از امام خویش به میدان کار زار رفتند تا این که امام علیه السّلام تنها ماندند، سپس امام نگاهی به اطراف خود نموده و فرمودند: ( هَل مِنْ ذابًّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُول اللهِ؟ هَل مِن مُوَحَّدٍ یَخافُ اللهَ فینا؟ هَلْ مِنْ مُغیِثٍ یَرْجُو اللهَ بإِغَاثَتِنا؟ ... آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفع شرّ یاغیان و ظالمان نماید؟ آیا خدا پرستی هست که در یاری ما اهل بیت علیهم السّلام از خدای بترسد و ما را تنها نگذارد؟ آیا فریادرسی هست که به فریاد رسی ما امید لقای پروردگار را داشته باشد؟ ... .[1]
مطلب مورد نظر پرسش گر محترم، در مقاتل مهم و معتبر و دست اول که در نزدیکترین فاصله زمانی به حادثه عاشورا نوشته شده است، موجود نیست. ابومخنف که اولین راوی از صحنه عاشورا به حساب میآید، به چنین مطلبی اشاره نکرده است.
هیچ یک از منابع ذیل که از کتب مهم و دست اول به حساب میآیند به این مطلب اشاره نکردهاند:
از جمله لهوف سید ابن طاوس، الارشاد شیخ مفید رحمة الله علیه ، الفتوح ابن اعثم کوفی، تاریخ طبری، تاریخ یعقوبی، تاریخ مسعودی، (مروج الذهب). تاریخ کامل ابن اثیر، البدایة و النهایة ابن کثیر، مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، مقتل الحسین خوارزمی، مقتل الحسین مقرم، مقتل الحسین کاشف العظاء، مقتل الحسین سید بحرالعلوم، المناقب ابن شهر آشوب، کشف الغُمّه محقق اربلی، دمع السجوم علامه شعرانی، طوفان البکاء جواهری و بحار الانوار علامه مجلسی.
اما برخی از منابع که به این مطلب اشاره کردهاند عبارتند از:
( مقتل الحسین) تألیف محمد کاظم قزوینی،[2] ( تذکرة الشهداء) تألیف ملا حبیب الله کاشانی،[3] ( ریاض القدس) نوشته صدر الدین واعظ قزوینی.[4]
محمد کاظم قزوینی در مورد وداع آخر امام علیه السّلام با اهل بیت خویش مینویسد: ( ... ثم نادی الحسین هل من یقدم الیَّ جوادی؟ فسمعت زینب فخرجت و أخذت بعنان الجواد و أقبلت الیدوهی تقول لمن تفاری؟ و قد قرحت فؤادی ...) : ( ... سپس امام علیه السّلام صدا زد آیا کسی هست مرا بر زین اسب سوار کند؟ زینب سلام الله علیها آمد و امام را سوار اسب نمود... .[5]
منابعی که به این مطلب اشاره کردند در قرن چهاردهم هجری قمری تألیف شده است. و فاصله زمانی طولانی بین حادثه عاشورا و این منابع وجود دارد و احتمال دخل و تصرف در مطالب وجود دارد. علاوه بر آن، در منابع مذکور برای این مطلب به هیچ منبع اشاره نکرده اند ؛
پس با توجه به منابع مهم و دست اول که اشارهای به این مطلب نکردند و منابعی که در آنها این مطلب آمده احتمال کم یا زیاد کردن وقایع وجود دارد و به هیچ منبعی ارجاع ندادند، لذا مطلب فوق را می توان بعنوان زبان حال دراین حالت امام که تنها مانده بود دانست ؛
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1- موسوعة کلمات الامام حسین علیه السّلام
2- نفس المهموم،شیخ عباس قمی.
پی نوشتها:
[1] . ابن طاوس، لهوف، ترجمه: محمد طاهر دزفولی، چاپ اول 78، نشر مؤمنین، قم، 215.
[2] . محمد کاظم قزوینی، مقتل الحسین علیه السّلام ، چاپ دوم، طبع و نشر محمد حسین ملیّبی، کربلا، مکتبة القرآن، چاپ نعمان، نجف، ص 65.
[3] . ملا حبیب الله کاشانی، تذکرة الشهداء، به همت آقای محمد شریف کاشانی ( آقا زاده آیت الله)، در 1308 از روی نسخه اصلی نوشته شده، ص310.
[4] . صدر الدین واعظ قزوینی، ریاض القدس، جلد دوم، به سرمایه حاج میرزا عبد الرحیم، مدیر مؤسسة علمی، چاپ افست، تهران، 1323 ه. ق، ص 139.
[5] . محمد کاظم قزوینی، پیشین، ص 65.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] خویشان حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که در کربلا به شهادت رسیدند چه کسانی بودند؟
- [سایر] باسلام آیا درست است که حضرت زینب(س) بعداز شهادت امام حسین(ع) چندین بار سرشو به محمل زد؟
- [سایر] چرا در عزاداری ها از حضرت امکلثوم نامی نمیبرند؟ مگر ام کلثوم نیز مانند حضرت زینب خواهر امام واز یاران او در کربلا نبوده است؟
- [سایر] میکویندحضرت زینب(س)بعدازاسارت ازیزیدیان خواست باردیکربه کربلابیایدزمانی که به قتلکاه امدندبه دنبال بدن امام کشتندامابه سختی بیداکردندمکرحضرت زینب شاهدواقعه نبودندجه طورحتی مکان راتشخیص ندادند؟
- [سایر] این که گفته می شود : حضرت زینب ( سلام الله علیها ) در جایی سر خود را به چیزی کوبیدند ، درست است ؟
- [سایر] آیا درست است که حضرت زینب(علیها السلام) در مجلس یزید پوششی بر سر نداشتند؟
- [سایر] چرا برخی علما میگویند به حضرت زینب نگویید (زینب مضطر)؛ چرا که زینب مضطر نبوده در حالی که در دعای ندبه میخوانیم (أین المضطر الذی یجاب اذا دعا)؟
- [سایر] با عرض سلام جریان خواستگاری عبدالله بن جعفر از حضرت زینب سلام الله علیها چه بود؟ و شروط حضرت زینب سلام الله علیها برای ازدواج چه بود؟
- [سایر] حضرت زینب پس از بازگشت ازسوریه به چه دلیل دوباره به سوریه بازگشت که شهید شود؟
- [سایر] کیفیت و نحوه شهادت یا وفات حضرت زینب و ام البنین چگونه بود؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).