در فرهنگ عاشورا ونگره امام حسین (ع)، حاکمیت یزید، مساوی با نابودی اسلام و بزرگترین منکر اجتماعی است، و مبارزه برای حاکم ساختن حق و قطع سلطة ستم، معروفی عظیم است. امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین فلسفه قیام حماسی و خونین کربلا است. از این جهت بود که آن حضرت دید که به اسلام عمل نشده و از باطل دوری نمی شود، برای احیای این امر، با شیوه امر به معروف و نهی ازمنکر قیام کردند. تفصیل این پاسخ این گونه ارائه می گردد: مراد امام حسین علیه السلام از آن جمله، که در مسیر کربلا، به مناسبت هایی از آن سخن گفته است و راز آن را به دیگران آشکار کردند؛ این است که چون اسلام، عبارت است از تسلیم شدن در برابر خداوند و اطاعت کردن از دستورات اعتقادی، حلال و حرام و... یعنی هر انسانی باید آنگونه مطیع دستورات و اطاعت کردن از دستورات خداوند باشند که عمل به واجبات کرده و حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام بداند. امّا در زمان حاکمیت حاکم جبار، ظالم و ستمگر یزید، نه به واجبات عمل می شد و نه از حرام جلوگیری؛ لذا، امام حسین علیه السلام دیدند که اگر حاکمیت اسلام به این شیوه پیش برود، اسلام نابود شده و فحشا و منکر حاکم می گردد. این بود که برای زنده نگه داشتن اسلام و احیای امر به معروف و نهی از منکر، قیام کرد. برای تبیین هر چه بیشتر منظور امام علیه السلام نکاتی را مطرح می کنیم: 1. اصل احیای دین رسالت احیاگری و بدعت ستیزی پیشوایان دینی و عالمان ربّانی، ایجاب می کند که در جهت زنده ساختن دوبارة شعارها و اهداف و جوهرة اصلی دین قیام و اقدام کنند و بدعت و بدعتگران را بشناسانند، تا راه دین، بی ابهام و غبار، باقی بماند و روندگان این راه، به حیرت و ضلالت گرفتار نشوند. امامان شیعه، یکایک رسالت احیاگری دین را داشته اند و چهره راستین و بی تحریف معارف و احکام از یاد رفته یا تحریف شده را شناسانده اند. جامعه عصر امام حسین علیه السلام ، در زمان حاکمیت معاویه، و به دنبال آن یزید، با بحران و تزلزل ارزشهای دینی و انسانی مواجه بود. این انحراف، روز به روز ابعاد گسترده ای به خود می گرفت. انحراف جامعة اسلامی از هنجارهای اجتماعی اسلام، امام حسین علیه السلام را بر آن داشت تا بر علیه آسیب های اجتماعی و انحرافات و بدعت های دینی قیام کند و اصلاح جامعه امت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در قالب شیوه های امر به معروف و نهی از منکر، در راه صحیح هدایت کند. همین ناهنجاری های اجتماعی و انحرافات دینی بود که امام حسین علیه السلام در انگیزه قیامشان فرمود: (ألاترون أن الحقّ لا یعمل به و أن الباطل لایتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاءالله محقاً... والدّین لعق علی السنتهم...؛ آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد، پس سزاوار است که در چنین وضعی انسان با ایمان، مرگ و ملاقات پروردگار را آرزو کند... چون مردم بندگان دنیا هستند و از دین، فقط لقلقه و شعار زبانی، چیز دیگری نمانده است).[1] و در مورد دیگری، وقتی که مروان از امام حسین علیه السلام درخواست بیعت، برای یزید می کند، امام دلیل بیعت نکردن با یزید را چنین می فرماید: (و علی الاسلام السّلام اذ بلیت الامه براع مثل یزید...؛ اینک فاتحه اسلام را باید خواند که مسلمانان گرفتار فرمانروایی مثل یزید شود).[2] فرمانروایی یزید، در حقیقت، مساوی با نابودی اسلام از نظر آن حضرت است. چون در شرایطی است که امام حسین علیه السلام هنوز با او بیعت نکرده است، آن گونه اسلام و مقدسات دینی را زیر پا گذاشته، وقتی بیعت بگیرد، مسلم است که یکه تاز میدان شده به آسانی اسلام را از بین خواهد برد. از اینجا بود که آن حضرت احساس نابودی اسلام را نموده و فرمود: (من برای احیای دین اسلام قیام می کنم. ) اگر قیام آن حضرت آن روز نبود، دیگر اسلام زنده نمی ماند. 2. اصل احیای کتاب و سنت یکی از احیاگری های امام حسین علیه السلام ، احیای کتاب (قرآن کریم) و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود. که در دوران حکومت معاویه و پسرش یزید، در پی نابودی آن بود. در قیام کربلا، هدف آن است که با مجاهدات عاشورائیان، دین اسلام عزت خویش را باز یابد و حرمت های الهی که مورد بی حرمتی واقع شده است، بار دیگر محترم شمرده شود و دین خدا یاری شود. در سخنان امام حسین علیه السلام نیز نمونه هایی از مرگ سنت و حیات بدعت مطرح شده و نکته هایی از بازآفرینی ارزش های فراموش شده و احیای اصول از رمق افتاده اشاره شده است. چنانکه در یکی از نامه هایشان خطاب به مردم مصر می نویسد: (من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر فرا می خوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی کنید، شما را به راه راست هدایت می کنم).[3] این کلام امام، به خوبی نشان می دهد که کتاب الهی و سنت پیامبر، در جامعه نابود شده و بدعت ها جای آن را گرفته است. آن حضرت، ناگزیر است که قیام کند، اسلام را زنده کرده و بدعت ها را نابود نماید. 3. اصل احیای ارزش ها قیام و حرکت امام حسین علیه السلام با شیوه امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به احیای دین و ارزشهای دینی، حرکت احیاگرانه بود، که با قیام الهی خود، بسیاری از ارزشهای دینی که در حال نابودی بود، زنده کرد. چنانکه در منزل (بیضه) امام علیه السلام انگیزه قیام خود را با سپاه حر چنین بیان داشت: (مردم! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر مسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که احکام خدا را حرام نموده و پیمان الهی را درهم می شکند و با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدالت و دشمنی در پیش گیرد، ولی مردم مسلمان در مقابل چنین سلطانی، با عمل و گفتار، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که افراد و یا فرد ساکت را به محل همان طغیان در آتش جهنم داخل کند. مردم آگاه باشید! اینان (بنی امیّه) اطاعت خدا را ترک و پیروی از شیطان را بر خود فرض نموده اند. حدود الهی را تعطیل و فساد را ترویج می کنند... حلال خدا را حرام و امر و نهی خداوند را تغییر داده اند...).[4] نتیجه: با مطالبی که اشاره شد، بخوبی معنای کلام امام علیه السلام درک می شود و انگیزه قیام آن حضرت، که به منظور زنده نگه داشتن دین اسلام و امر به معروف و نهی از منکر بوده، معنا می گردد. که امام علیه السلام در مقابل بدعت هایی قرار گرفته بود که جایگزین سنت الهی شده و ارزش های دینی را نابود کرده و بدعت ها را در جامعه رواج می داد. آن حضرت قیام کرد و امر به معروف نمود و اسلام را زنده نگه داشت. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی. 2 قیام و حیات حسینی، مؤسسه قدر ولایت. 3 فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، محمد دشتی. پی نوشتها: [1]. طبری، تاریخ طبری، تهران، نشر اسماعیلیان، ج3، ص317. [2]. سید بن طاووس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، 1378ش، ص20. [3]. تاریخ طبری، همان، ج4، ص466. [4]. تاریخ طبری، همان، ج7، ص300. منبع: اندیشه قم
منظور امام حسین علیه السلام از جمله: «من برای زنده نگه داشتن دین اسلام و امر به معروف و نهی از منکر قیام می کنم» چه بود؟
در فرهنگ عاشورا ونگره امام حسین (ع)، حاکمیت یزید، مساوی با نابودی اسلام و بزرگترین منکر اجتماعی است، و مبارزه برای حاکم ساختن حق و قطع سلطة ستم، معروفی عظیم است. امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین فلسفه قیام حماسی و خونین کربلا است. از این جهت بود که آن حضرت دید که به اسلام عمل نشده و از باطل دوری نمی شود، برای احیای این امر، با شیوه امر به معروف و نهی ازمنکر قیام کردند. تفصیل این پاسخ این گونه ارائه می گردد:
مراد امام حسین علیه السلام از آن جمله، که در مسیر کربلا، به مناسبت هایی از آن سخن گفته است و راز آن را به دیگران آشکار کردند؛ این است که چون اسلام، عبارت است از تسلیم شدن در برابر خداوند و اطاعت کردن از دستورات اعتقادی، حلال و حرام و... یعنی هر انسانی باید آنگونه مطیع دستورات و اطاعت کردن از دستورات خداوند باشند که عمل به واجبات کرده و حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام بداند. امّا در زمان حاکمیت حاکم جبار، ظالم و ستمگر یزید، نه به واجبات عمل می شد و نه از حرام جلوگیری؛ لذا، امام حسین علیه السلام دیدند که اگر حاکمیت اسلام به این شیوه پیش برود، اسلام نابود شده و فحشا و منکر حاکم می گردد. این بود که برای زنده نگه داشتن اسلام و احیای امر به معروف و نهی از منکر، قیام کرد. برای تبیین هر چه بیشتر منظور امام علیه السلام نکاتی را مطرح می کنیم:
1. اصل احیای دین
رسالت احیاگری و بدعت ستیزی پیشوایان دینی و عالمان ربّانی، ایجاب می کند که در جهت زنده ساختن دوبارة شعارها و اهداف و جوهرة اصلی دین قیام و اقدام کنند و بدعت و بدعتگران را بشناسانند، تا راه دین، بی ابهام و غبار، باقی بماند و روندگان این راه، به حیرت و ضلالت گرفتار نشوند. امامان شیعه، یکایک رسالت احیاگری دین را داشته اند و چهره راستین و بی تحریف معارف و احکام از یاد رفته یا تحریف شده را شناسانده اند.
جامعه عصر امام حسین علیه السلام ، در زمان حاکمیت معاویه، و به دنبال آن یزید، با بحران و تزلزل ارزشهای دینی و انسانی مواجه بود. این انحراف، روز به روز ابعاد گسترده ای به خود می گرفت. انحراف جامعة اسلامی از هنجارهای اجتماعی اسلام، امام حسین علیه السلام را بر آن داشت تا بر علیه آسیب های اجتماعی و انحرافات و بدعت های دینی قیام کند و اصلاح جامعه امت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در قالب شیوه های امر به معروف و نهی از منکر، در راه صحیح هدایت کند. همین ناهنجاری های اجتماعی و انحرافات دینی بود که امام حسین علیه السلام در انگیزه قیامشان فرمود: (ألاترون أن الحقّ لا یعمل به و أن الباطل لایتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاءالله محقاً... والدّین لعق علی السنتهم...؛ آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد، پس سزاوار است که در چنین وضعی انسان با ایمان، مرگ و ملاقات پروردگار را آرزو کند... چون مردم بندگان دنیا هستند و از دین، فقط لقلقه و شعار زبانی، چیز دیگری نمانده است).[1]
و در مورد دیگری، وقتی که مروان از امام حسین علیه السلام درخواست بیعت، برای یزید می کند، امام دلیل بیعت نکردن با یزید را چنین می فرماید: (و علی الاسلام السّلام اذ بلیت الامه براع مثل یزید...؛ اینک فاتحه اسلام را باید خواند که مسلمانان گرفتار فرمانروایی مثل یزید شود).[2]
فرمانروایی یزید، در حقیقت، مساوی با نابودی اسلام از نظر آن حضرت است. چون در شرایطی است که امام حسین علیه السلام هنوز با او بیعت نکرده است، آن گونه اسلام و مقدسات دینی را زیر پا گذاشته، وقتی بیعت بگیرد، مسلم است که یکه تاز میدان شده به آسانی اسلام را از بین خواهد برد. از اینجا بود که آن حضرت احساس نابودی اسلام را نموده و فرمود: (من برای احیای دین اسلام قیام می کنم. ) اگر قیام آن حضرت آن روز نبود، دیگر اسلام زنده نمی ماند.
2. اصل احیای کتاب و سنت
یکی از احیاگری های امام حسین علیه السلام ، احیای کتاب (قرآن کریم) و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود. که در دوران حکومت معاویه و پسرش یزید، در پی نابودی آن بود. در قیام کربلا، هدف آن است که با مجاهدات عاشورائیان، دین اسلام عزت خویش را باز یابد و حرمت های الهی که مورد بی حرمتی واقع شده است، بار دیگر محترم شمرده شود و دین خدا یاری شود.
در سخنان امام حسین علیه السلام نیز نمونه هایی از مرگ سنت و حیات بدعت مطرح شده و نکته هایی از بازآفرینی ارزش های فراموش شده و احیای اصول از رمق افتاده اشاره شده است. چنانکه در یکی از نامه هایشان خطاب به مردم مصر می نویسد: (من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر فرا می خوانم. سنت مرده و بدعت زنده شده است. اگر سخنم را بشنوید و فرمانم را پیروی کنید، شما را به راه راست هدایت می کنم).[3] این کلام امام، به خوبی نشان می دهد که کتاب الهی و سنت پیامبر، در جامعه نابود شده و بدعت ها جای آن را گرفته است. آن حضرت، ناگزیر است که قیام کند، اسلام را زنده کرده و بدعت ها را نابود نماید.
3. اصل احیای ارزش ها
قیام و حرکت امام حسین علیه السلام با شیوه امر به معروف و نهی از منکر، نسبت به احیای دین و ارزشهای دینی، حرکت احیاگرانه بود، که با قیام الهی خود، بسیاری از ارزشهای دینی که در حال نابودی بود، زنده کرد. چنانکه در منزل (بیضه) امام علیه السلام انگیزه قیام خود را با سپاه حر چنین بیان داشت: (مردم! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر مسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که احکام خدا را حرام نموده و پیمان الهی را درهم می شکند و با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و عدالت و دشمنی در پیش گیرد، ولی مردم مسلمان در مقابل چنین سلطانی، با عمل و گفتار، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که افراد و یا فرد ساکت را به محل همان طغیان در آتش جهنم داخل کند. مردم آگاه باشید! اینان (بنی امیّه) اطاعت خدا را ترک و پیروی از شیطان را بر خود فرض نموده اند. حدود الهی را تعطیل و فساد را ترویج می کنند... حلال خدا را حرام و امر و نهی خداوند را تغییر داده اند...).[4]
نتیجه:
با مطالبی که اشاره شد، بخوبی معنای کلام امام علیه السلام درک می شود و انگیزه قیام آن حضرت، که به منظور زنده نگه داشتن دین اسلام و امر به معروف و نهی از منکر بوده، معنا می گردد. که امام علیه السلام در مقابل بدعت هایی قرار گرفته بود که جایگزین سنت الهی شده و ارزش های دینی را نابود کرده و بدعت ها را در جامعه رواج می داد. آن حضرت قیام کرد و امر به معروف نمود و اسلام را زنده نگه داشت.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 فرهنگ عاشورا، جواد محدّثی.
2 قیام و حیات حسینی، مؤسسه قدر ولایت.
3 فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام ، محمد دشتی.
پی نوشتها:
[1]. طبری، تاریخ طبری، تهران، نشر اسماعیلیان، ج3، ص317.
[2]. سید بن طاووس، لهوف، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، 1378ش، ص20.
[3]. تاریخ طبری، همان، ج4، ص466.
[4]. تاریخ طبری، همان، ج7، ص300.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] منظور امام حسین علیه السلام از جمله: «من برای زنده نگه داشتن دین اسلام و امر به معروف و نهی از منکر قیام می کنم» چه بود؟
- [سایر] مقصود امام حسین(علیه السلام) از این جمله «من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردم» چیست؟
- [سایر] از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، نداشتن خطر جانی یا مالی است. چگونه امام حسین(ع) برای این فریضه،جان خود را به خطر انداخت ؟
- [سایر] امر به معروف و نهی از منکر ، وظیفه ی همه ی مسلمانان است یا گروهی خاص ؟
- [سایر] شرط انجام امر به معروف امان بودن جانی است ولی امام حسین(علیه السلام)در انجام این امر جان خود را نیز فدا کردند؟
- [سایر] امر به معروف و نهی از منکر ، وظیفه همه مسلمانان است یا گروهی خاص ؟
- [سایر] آیا ترک امر به معروف و نهی از منکر درست است؟ چگونه سعی در انجام امر به معروف و نهی از منکر بکنیم و شرایط آن چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] منظور از مفسده در مقام ترک یا وجوب عمل به امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
- [آیت الله سبحانی] شخصی در راه امر به معروف و نهی از منکر به قتل می رسد آیا می توان بر روی سنگ قبر آن مقتول کلمه (شهید در راه امر به معروف و نهی از منکر) نوشت؟
- [آیت الله بهجت] آیا بر کسی که راه و روش امر به معروف و نهی از منکر را نمی داند، واجب است امر به معروف و نهی ازمنکر کند یا نه؟
- [آیت الله علوی گرگانی] هدف امر به معروف برپایی واجب، وهدف نهی از منکر جلوگیری از حرام است; بنابراین در امر به معروف ونهی از منکر قصد قربت معتبر نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] هر گاه شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر برای مکلف به علم یا اطمینان ثابت شد امر به معروف و نهی از منکر واجب می شود و اگر وجود یکی از شرایط مشکوک باشد واجب نیست
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . چون مقصود از امر به معروف و نهی از منکر آن است که مرتکب فعل حرام و ترک واجب، این عمل را ترک کند، پس اگر به مجرد اظهار کراهت از این عمل - ولو به اعراض و ترک معاشرت و مراوده- مرتکب، مرتدع میشود و ترک میکند، کافی است در اداء وظیفه امر به معروف و نهی از منکر، و حاجت به امر و نهی علاوه نیست، و این، درجه اول از امر به معروف و نهی از منکر است.
- [آیت الله اردبیلی] بیان مسأله شرعی در امر به معروف و نهی از منکر کفایت نمیکند، بلکه باید مکّلف امر و نهی کند؛ مگر آن که مقصود از امر به معروف و نهی از منکر، با بیان حکم شرعی حاصل شود و یا طرف مقابل، از آن امر و نهی بفهمد.
- [امام خمینی] بیان مسأله شرعیه کفایت نمیکند در امر به معروف و نهی از منکر بلکه باید مکلف امر و نهی کند. مگر آن که مقصود از امر به معروف و نهی از منکر، از بیان حکم شرعی حاصل شود و یا طرف مقابل از آن امر و نهی بفهمد.
- [آیت الله مظاهری] در امر به معروف و نهی از منکر بیان مسئله شرعیه کفایت میکند و لازم نیست به صورت امر و نهی باشد.
- [آیت الله نوری همدانی] در امر به معروف و نهی از منکر قصد قربت معتبر نیست ، بلکه مقصود اقامة واجب و جلوگیری از حرام است . شرایط امر به معروف ونهی از منکر :
- [آیت الله نوری همدانی] بیان مسأله شرعیّه کفایت نمی کند در امر به معروف و نهی از منکر بلکه باید مکلّف امر و نهی کند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در امر به معروف و نهی از منکر بیان مسأله شرعیه کفایت نمی کند، بلکه باید مکلف امر و نهی کند.
- [آیت الله بهجت] امر به معروف و نهی از منکر با وجود شرایط ذیل واجب میشود: اول: علم؛ پس کسی که عالم به حکم شرعی نیست، نمیتواند امر به معروف و یا نهی از منکر بنماید، بنابراین در ابتدا لازم است شخص آمر و یا ناهی خودش از احکام شرعی اطلاع کافی داشته باشد. دوم: احتمال تأثیر؛ پس در صورتی که انسان میداند سخن او تأثیری در دیگری ندارد، بر او لازم نیست امر به معروف و یا نهی از منکر بنماید، اما جواز بلکه رجحان آن در صورت عدم خوف ضرر، خالی از وجه نیست. سوم: اصرار بر ترک واجب و یا انجام دادن معصیت؛ پس در صورتی که انسان بداند شخصی از معصیتی که انجام داده توبه کرده است و یا نشانههایی بر پشیمانی او دلالت کند، امر به معروف و یا نهی از منکر واجب نیست. چهارم: عدم مفسده؛ پس اگر کسی بهخاطر امر به معروف و یا نهی از منکر ترس از وقوع مفسدهای دارد، و آن مفسده عبارت از ضرر جانی یا آبرویی و یا مالی قابل اعتنایی است، این کار بر او واجب نیست. بنابراین با وجود این شرایط، امر به معروف و نهی از منکر واجب میشود، و در امر به معروف و نهی از منکر عدالت شرط نیست.