وحشی، غلام جبیر بن مطعم، کسی بود که توسط هند همسر ابوسفیان، مأمور شد که در جنگ احد، یکی از سه نفر؛ حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی علیه السلام و حضرت حمزه علیه السلام را به شهادت برساند. و در مقابل این اقدام تا آخر عمرش از بردگی آزاد گردد. وی در جواب هند گفت: من هرگز به محمد صلی الله علیه و آله و سلم نمی توانم دسترسی پیدا کنم، زیرا یاران و اصحاب او از همه کس به او نزدیک ترند، یعنی شدیدا محافظت می شود. علی علیه السلام نیز در میدان نبرد فوق العاده هوشیار و مراقب است. لذا به او هم نمی توانم نزدیک شوم. ولی حمزه در میدان نبرد به شدت خشمگین می شود و خشم و غضب او به حدی می شود که متوجه اطراف خود نمی گردد. شاید بتوانم او را از طریق حیله از پای در آورم.[1] بنابراین در نبرد احد با این هدف شرکت می کند و همواره در کمین بود که حضرت حمزه علیه السلام را به شهادت برساند و در لحظات شدت جنگ، با نیزه ای که همراه خود داشت و البته در پرتاب نیزه هم ماهر بود، حضرت را به شهادت می رساند. و به دستور هند، سینه حضرت را شکافته و جگرش را بیرون کشید. و جنازه حمزه را مثلهکرد. [2] بعد از جنگ احد، وحشی در مکه زندگی می کرد و ظاهرا از بردگی هم رهائی یافته بود، تا این که مسلمانان در سال هشتم هجری مکه را فتح کردند. در این زمان وحشی به سوی طائف متواری شد ؛ولی بعد از مدتی یعنی در همان سال، نفوذ اسلام به طائف هم می رسد و قبایل و افراد برای قبول اسلام پیش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می آیند. از قول وحشی نیز نقل شده است: وقتی دیدم همه مردم گروه گروه به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می روند و نیز شنیده بودم که هر کس در گذشته هر جرمی مرتکب شده، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم او را می بخشد، لذا در حالی که شهادتین را می گفتم خود را به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رساندم، همان لحظه اول که حضرت مرا دید فرمود: تو همان وحشی حبشی هستی: عرض کردم بلی فرمود: چگونه حمزه را کشتی؟ من عین جریان به قتل رساندن حمزه را عرض کردم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم متأثر شدند و فرمودند: تا زنده ای روی تو را نبینیم زیرا مصیبت جانگداز عمویم به دست تو انجام گرفته است.[3] با این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قاتل عمویش را در محضر خود می دید و می توانست او را به سزای عمل ننگین خود برساند ولی روح بزرگ نبوت، و سعه صدری که خداوند به رهبر جهانیان مرحمت کرده بود، او را آزاد نمود. وحشی گفته : تا زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود. من خود را از او پنهان می کردم، پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واقعه رده (شورش مرتدین از اسلام) پیش آمد، من هم به همراه سپاهی که برای نبرد با مسیلمه کذّاب، که ادعای نبوت کرده بود، عازم شدم و با همان حربه ای که حمزه را به شهادت رسانده بودم، مسیلمه را با کمک یک نفر از انصار کشتم.[4] این مطلبی است که وحشی خودش نقل می کند و ادعا می کند که در نبرد با مسیلمه کذاب شرکت داشته است. امّا ابن هشام در این خصوص می نویسد: وحشی در پایان عمر بسان زاغی سیاه شده بود. که پیوسته بر اثر شراب خواری مورد تنفر مسلمانان بود و مرتب حد شراب بر او جاری می شد و بر اثر عمل های ناشایست نام او را در دفتر ارتش خط کشیدند و عمر خطاب می گفت: قاتل حمزه نباید در سرای دیگر رستگار گردد.[5] آن چه از منابع تاریخی استفاده می شود این است که وحشی تا دوره معاویه زنده بود. و در شام و در شهر حمص ساکن شده بود و هر کس که می دانست او وحشی و قاتل حمزه علیه السلام است از وی چگونگی قتل حمزه را می پرسید.[6] ابن اثیر می نویسد: وحشی در آخر عمرش به سبب زیاده روی در شراب خواری به همین سبب نیز مرد.[7] ابن حجر می نویسد: وحشی در جنگ (یرموک) که بین مسلمین و روم اتفاق افتاد شرکت داشت و بعد از آن در منطقه شام و حمص ساکن شد و در دوره خلافت عثمان در اثر زیاده روی در شراب خواری مرد.[8] این بیان در صورتی با بیان قبلی که می گفت وحشی در زمان معاویه مرد، قابل جمع است که بگوئیم در آن زمان معاویه والی و استاندار شام بوده نه دوره خلافت معاویه. بنابراین با وجود این که وحشی در دوره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در ظاهر قبول اسلام وتوسط پیامبر قصاص نشد و مسلمان شد ولی به خاطر کور دلی که داشت هیچ وقت نتوانست به عنوان مسلمان واقعی زندگی کند چنان چه منابع بالاتفاق اشاره دارند وی همواره به شراب خواری می پرداخت حتی در این رابطه چندین بار حد خورد و در نهایت به همین سبب به آتش دوزخ واصل شد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 تاریخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ابراهیم آیتی. 2 ،سیره رسول خدا ، رسول جعفریان. . 3- سیره صحیح پیامبر اسلام،ترجمه دکتر سپهری پی نوشتها: [1]. شیخ مفید، الارشاد، قم، آل البیت، 1413ق، ج1، ص83. [2]. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابة، بیروت، دارالفکر، 1409ق، ج1، ص530. [3]. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج2، ص72. [4]. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407ق، ج4، ص18. [5]. ابن هشام ، السیرة النبویة، همان، ج2، ص73. [6]. قاضی، ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، تهران، انتشارات خوارزمی، 1377ش، ج2، ص658. [7]. اسد الغابة، همان، ج4، ص664. [8]. ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، ج6، ص470. منبع: اندیشه قم
وحشی، غلام جبیر بن مطعم، کسی بود که توسط هند همسر ابوسفیان، مأمور شد که در جنگ احد، یکی از سه نفر؛ حضرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت علی علیه السلام و حضرت حمزه علیه السلام را به شهادت برساند. و در مقابل این اقدام تا آخر عمرش از بردگی آزاد گردد. وی در جواب هند گفت: من هرگز به محمد صلی الله علیه و آله و سلم نمی توانم دسترسی پیدا کنم، زیرا یاران و اصحاب او از همه کس به او نزدیک ترند، یعنی شدیدا محافظت می شود. علی علیه السلام نیز در میدان نبرد فوق العاده هوشیار و مراقب است. لذا به او هم نمی توانم نزدیک شوم. ولی حمزه در میدان نبرد به شدت خشمگین می شود و خشم و غضب او به حدی می شود که متوجه اطراف خود نمی گردد. شاید بتوانم او را از طریق حیله از پای در آورم.[1] بنابراین در نبرد احد با این هدف شرکت می کند و همواره در کمین بود که حضرت حمزه علیه السلام را به شهادت برساند و در لحظات شدت جنگ، با نیزه ای که همراه خود داشت و البته در پرتاب نیزه هم ماهر بود، حضرت را به شهادت می رساند. و به دستور هند، سینه حضرت را شکافته و جگرش را بیرون کشید. و جنازه حمزه را مثلهکرد. [2]
بعد از جنگ احد، وحشی در مکه زندگی می کرد و ظاهرا از بردگی هم رهائی یافته بود، تا این که مسلمانان در سال هشتم هجری مکه را فتح کردند. در این زمان وحشی به سوی طائف متواری شد ؛ولی بعد از مدتی یعنی در همان سال، نفوذ اسلام به طائف هم می رسد و قبایل و افراد برای قبول اسلام پیش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می آیند. از قول وحشی نیز نقل شده است: وقتی دیدم همه مردم گروه گروه به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می روند و نیز شنیده بودم که هر کس در گذشته هر جرمی مرتکب شده، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم او را می بخشد، لذا در حالی که شهادتین را می گفتم خود را به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رساندم، همان لحظه اول که حضرت مرا دید فرمود: تو همان وحشی حبشی هستی: عرض کردم بلی فرمود: چگونه حمزه را کشتی؟ من عین جریان به قتل رساندن حمزه را عرض کردم. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم متأثر شدند و فرمودند: تا زنده ای روی تو را نبینیم زیرا مصیبت جانگداز عمویم به دست تو انجام گرفته است.[3]
با این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قاتل عمویش را در محضر خود می دید و می توانست او را به سزای عمل ننگین خود برساند ولی روح بزرگ نبوت، و سعه صدری که خداوند به رهبر جهانیان مرحمت کرده بود، او را آزاد نمود.
وحشی گفته : تا زمانی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زنده بود. من خود را از او پنهان می کردم، پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم واقعه رده (شورش مرتدین از اسلام) پیش آمد، من هم به همراه سپاهی که برای نبرد با مسیلمه کذّاب، که ادعای نبوت کرده بود، عازم شدم و با همان حربه ای که حمزه را به شهادت رسانده بودم، مسیلمه را با کمک یک نفر از انصار کشتم.[4]
این مطلبی است که وحشی خودش نقل می کند و ادعا می کند که در نبرد با مسیلمه کذاب شرکت داشته است. امّا ابن هشام در این خصوص می نویسد: وحشی در پایان عمر بسان زاغی سیاه شده بود. که پیوسته بر اثر شراب خواری مورد تنفر مسلمانان بود و مرتب حد شراب بر او جاری می شد و بر اثر عمل های ناشایست نام او را در دفتر ارتش خط کشیدند و عمر خطاب می گفت: قاتل حمزه نباید در سرای دیگر رستگار گردد.[5]
آن چه از منابع تاریخی استفاده می شود این است که وحشی تا دوره معاویه زنده بود. و در شام و در شهر حمص ساکن شده بود و هر کس که می دانست او وحشی و قاتل حمزه علیه السلام است از وی چگونگی قتل حمزه را می پرسید.[6]
ابن اثیر می نویسد: وحشی در آخر عمرش به سبب زیاده روی در شراب خواری به همین سبب نیز مرد.[7]
ابن حجر می نویسد: وحشی در جنگ (یرموک) که بین مسلمین و روم اتفاق افتاد شرکت داشت و بعد از آن در منطقه شام و حمص ساکن شد و در دوره خلافت عثمان در اثر زیاده روی در شراب خواری مرد.[8]
این بیان در صورتی با بیان قبلی که می گفت وحشی در زمان معاویه مرد، قابل جمع است که بگوئیم در آن زمان معاویه والی و استاندار شام بوده نه دوره خلافت معاویه.
بنابراین با وجود این که وحشی در دوره پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در ظاهر قبول اسلام وتوسط پیامبر قصاص نشد و مسلمان شد ولی به خاطر کور دلی که داشت هیچ وقت نتوانست به عنوان مسلمان واقعی زندگی کند چنان چه منابع بالاتفاق اشاره دارند وی همواره به شراب خواری می پرداخت حتی در این رابطه چندین بار حد خورد و در نهایت به همین سبب به آتش دوزخ واصل شد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 تاریخ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ابراهیم آیتی.
2 ،سیره رسول خدا ، رسول جعفریان. .
3- سیره صحیح پیامبر اسلام،ترجمه دکتر سپهری
پی نوشتها:
[1]. شیخ مفید، الارشاد، قم، آل البیت، 1413ق، ج1، ص83.
[2]. ابن اثیر، عزالدین، اسد الغابة، بیروت، دارالفکر، 1409ق، ج1، ص530.
[3]. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج2، ص72.
[4]. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407ق، ج4، ص18.
[5]. ابن هشام ، السیرة النبویة، همان، ج2، ص73.
[6]. قاضی، ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، تهران، انتشارات خوارزمی، 1377ش، ج2، ص658.
[7]. اسد الغابة، همان، ج4، ص664.
[8]. ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، ج6، ص470.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] عاقبت قاتل جناب حمزه سید الشهداء چه شد؟
- [سایر] چرا پیامبر(ص) بر روی قبر حضرت حمزه گنبد و بارگاهی نساخت؟
- [سایر] آیا لقب (سید الشهداء) برای امام حسین است یا حضرت حمزه؟
- [سایر] در مورد وحشی (قاتل حضرت حمزه) آمده است که وقتی توبه کرده و اسلام آورد، پیامبر او را پذیرفتند، امّا به او فرمودند که برو و جلوی چشم من نباش. آیا این سخن از پیامبری که آن همه رحمت داشت پذیرفتنی است؟
- [سایر] طبق آنچه در ارشاد شیخ مفید آمده، در جنگ بدر سه نفر از مشرکان به نامهای شیبه و ولید و عتبه با عبیدة بن حارث و امام علی(ع) و حمزه تن به تن جنگیدند، علی(ع) ولید را و حمزه عتبه را کشت ولی عبیده چون پایش قطع شد علی به کمک او آمد و همراه حمزه شیبه را کشتند. آیا در جنگ تن به تن این امکان وجود دارد که دو نفر یک نفر را بکشند؟
- [سایر] آیا اطّلاعی در مورد ازدواج حضرت حمزه در دسترس است؟ آیا ایشان ازدواج کردند یا نه؟ آیا همسر و فرزند نداشت؟ زیرا پس از جنگ احد، نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند عمویم کسی را ندارد که برایش سوگواری کند.
- [سایر] حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی کیست؟ و از یاران کدام امام بود؟ وضعیت او میان حدیث شناسان چگونه است؟
- [سایر] در برخی منابع اهل سنّت، آمده است که امام علی(ع)، نام امام حسن(ع) را (حمزه) و نام امام حسین(ع) را (جعفر) یا (حرب) نهاد؛ ولی پیامبر (ص) آنها را تغییر داد، آیا این نقل درست است؟ دلیل رد آن چیست؟
- [سایر] میخواستم بدانم هند بنت عتبه در منابع تاریخی و روایی به خصوص اهل سنت چه جایگاهی دارد؟ سند خوردن جگر حضرت حمزه توسط هند را از منابع اهل سنت بیاورید؟
- [سایر] آیا اطّلاعی در مورد ازدواج حضرت حمزه در دسترس هست، که آیا ایشان ازدواج کردند یا نه؟ آیا همسر و فرزند نداشت؟ زیرا پس از جنگ احد، نقل شده که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که عمویم کسی را ندارد که برایش سوگواری کند.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی ادّعای نبوّت و پیامبری کند یا به پیغمبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم یا یکی از ائمّه معصومین علیهم السلام یا حضرت زهرا علیها السلام دشنام دهد، بر هر کس که بشنود واجب است او را بکشد مگر اینکه بر جان یا مال یا ناموس خود یا مسلمان دیگری بترسد.
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] هرگاه کسی به خدا یا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یا یکی از ائمّه معصومین علیهم السلام یا فاطمه زهرا علیها السلام ناسزا گوید یا با یکی از اینها دشمنی داشته باشد و یا یکی از ائمه علیهم السلام یا غیر آنها را خدا بداند کافر است.
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است قبر را به اندازه انسان متوسّط یا تا گلوگاه گود کنند، ومیّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتیبهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند، و نیز مستحبّ است جنازه را در چند ذرعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز مستحبّ است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و در موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در لحد گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند وصورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت بر نگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدّت حرکتش دهند وسه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ اًّفْهَمْ یا فلانَ بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمّد واسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: )اًّسْمَعْ افْهَم یا مُحَمَّدِ بنَ عَلی( پس از آن بگویند: )هَل اَنْتَ عَلی العَهْدِ الَذی فارَقْتَنا عَلَیْهِ مِنْ شَهادَِْ أنْ لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَانّ مُحَمّداً صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیِّینَ وَخاتَمُ المَرْسَلینَ وَانَّ عَلیّاً أمیرُ المُؤمنِینَ وَسَیّدُ الوَصِیینَ وَاًّمام افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلی العالَمینَ وَاَنّ الحَسَنَ وَالحُسَیْنَ وَعَلیَّ بْنَ الحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَمُوسی بْنَ جَعْفَر وَعَلیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلی وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالحَسَنَ بْنَ عَلیّ وَالقائِمَ الحُجََّْ المَهدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَُّْ المُؤمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلی الخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَتُکَ أئِمَُّْ هُدی بِکَ أبْرار یا فلانَ بْنُ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت وپدرش را بگوید و بعد بگوید: )اًّذا أتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسولَیْنِ مِن عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَئَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَن قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِیجَوابِهِما اللّهُ رَبِّی وَمُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلهِ نَبیّی وَالاسْلامُ دِینی وَالقُرآنُ کِتابیوَالکَعْبَُْ قِبْلَتی وَأمیرُ المُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبی طالِب اًّمامی وَالحَسَنُ بْنُ عَلی المُجْتَبی اًّمامی وَالحُسَینُ بْنُ عَلی الشَهیدُ بِکَربَلأ اًّمامی وَعَلی زَیْنُ العابِدینَ اًّمامیوَمُحَمّد الباقِرُ اًّمامی وَجَعْفَر الصادِقُ اًّمامی وَمُوسی الکاظِمُ اًّمامی وَعَلیالرِضا اًّمامی وَمُحَمَّد الجَوادُ اًّمامی وَعَلی الهادِی اًّمامی وَالحَسَنُ العَسْکَرَیُّ اًّمامی وَالحُجَُّْ المُنْتَظَرُ اًّمامی هؤلأ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتیوَقادَتی وَشُفَعائی بِهِم أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِم أتَبَرَُ فِی الدُنیا وَالاَّخِرَْ ثُمَّ اعْلَم یا فلان بْنَ فُلان( و به جای فلان بن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید بعد بگوید: )اًّنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مُحَمَّداً صَلّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ نِعْمَ الرَسُولُ واَنَّ عَلیَ بْنَ أبی طالِب وَأوْلادَهُ المَعْصومینَ و الأئِمََّْ الاًّثْنَیْ عَشَر نِعْمَ الأئِمََّْ وَأنَ ما جأَ بِهِ مُحَمَّد صَلّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلهِ حَقّ وَأنّ المَوْتَ حَقّ وَسُؤالَ مُنْکَر وَنَکیر فِی القَبْرِ حَقّ وَالبَعْثَ حَقّ وَالنُشُورَ حَقّ وَالصِراطَ حَقّ وَالمیزانَ حَقّ وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقّ وَانَّ الجَنََّْ حَقّ وَالنارَ حَقّ وَانَّ السّاعََْ آتیَْ لا رَیْبَ فیها وَأنَ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ پس بگوید أفَهِمْتَ یا فلان( و به جای فلان اسم میّت را بگوید پس از آن بگوید: )ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ اًّلی صِراطً مُسْتَقیم عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فِیمُسْتَقَرً مِن رَّحْمَتِهِ( پس بگوید: )أللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْه وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اًّلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً اللّهُمّ عَفوکَ عَفوَک(.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است، قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند و میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد مثل آن که مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند و نیز مستحب است جنازه را در چند ذراعی قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه، زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میت مرد است، در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و دردفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن، پارچه ای روی قبر بگیرند، و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند و دعاهایی که دستور داده شد، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میت را در لحد گذاشتند، گره های کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را بشانه راست میت بزنند و دست چپ را به قوت بر شانه چپ میت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و بشدت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند مثلاً اگر اسم او محمد است و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند: إسْمَعْ، إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی پس از آن بگویند: هَلْ أَنْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذی فَارَقْتَنَا عَلَیْهِ مِنْ شَهَادَةِ أنْ لاَ إِلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ وَسَیّدُ النَّبِیّینَ وَخَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ وَأنَّ عَلِیاً أمِیرُ المؤمِنِینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّیِن وإمَامٌ افْتَرَضَ اللهُ طَاعَتَهُ عَلی الْعَالَمِینَ وَأَنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعلیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّد وَموُسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلیَّ بْنَ موُسی وَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلیَّ بْنَ مُحَمَّد وَالْحَسنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ الْمَهْدیَّ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللهِ عَلَی الْخَلْقِ أَجْمَعِین وَأَئِمَّتُکَ أَئِمَّةُ هُدی أَبْرارٌ یَا فُلاَنَ بْنَ فُلاَن و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند و بعد بگویند: إذا اتَاکَ الْمَلَکَانِ الْمُقَرَّبَانِ رَسوُلَیْنِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَکَ وَتَعَالی وَسَئَلاَکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیّک وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتَابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أَئِمَّتِکَ فَلاَ تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوَابِهِمَا اللهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله نَبِیّی وَالإسْلاَمُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتَابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیُّ بْنُ أبیطَالِب إمَامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلی الْمُجْتَبی إمَامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلیٍّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلاء إِمَامی وَعَلِی زِیْنُ الْعَابِدینَ إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ إمَامی وَجَعْفَرٌ الصَّادِقُ إمَامی وَموُسَی الْکَاظِمُ إمَامی وَعَلِیٌّ الرِّضَا إمَامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوَادُ إمَامی وَعَلیٌّ الْهَادی إمَامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَری إمَامی وَالْحُجَّةُ الْقائِمُ الْمُنْتَظَرُ إمَامی هَؤلاءِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ أئِمَّتی وَسَادَتی و قادَتی وَشُفَعَائی بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ أَعْدَائِهِمْ اَتَبَرَّءُ فی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمَ یَا فُلانَ بْنَ فُلان و به جای فلان بن فلان اسم میت و پدرش را بگویند بعد بگویند: إنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَتَعَالی نِعْمَ الرَّبُّ وَأَنَّ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نِعْمَ الرَّسوُلُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ ابیطَالِب وَاَوْلاَدَهُ الْمَعْصوُمینَ الأئَمَّةَ الإثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الأئِمَّةُ وَأنَّ مَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حَقٌ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌ وسُؤَالَ مُنْکَر وَنَکیر فی الْقَبْرِ حَقٌ والْبَعْثَ حَقٌ وَالنُّشوُرَ حَقٌ وَالصِّرَاطَ حَقٌ وَتَطَایُرَ الْکُتُبِ حَقٌ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌ وَالنَّارَ حَقٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَرَیْبَ فیِهَا وَأنَّ اللهُ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبوُرِ پس بگویند: أفَهِمْتَ یَا فُلان و به جای فلان اسم میت را بگویند پس از آن بگویند: ثَبَّتَکَ اللهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ وَهَدَاکَ اللهُ إلَی صِرَاط مُسْتَقِیم وَعَرَّفَ اللهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیَائِکَ فی مُسْتَقَرّ مِنْ رَحْمَتِهِ پس بگویند: اَللّهُمَّ جَافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَأصْعِدْ بِروُحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهَاناً اَللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله سیستانی] مستحب است قبر را به اندازه قد انسان متوسط گود کنند ، و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند ، مگر آنکه قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد ، مثل آنکه مردمان خوب در آنجا دفن شده باشند ، یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آنجا بروند . و نیز مستحب است جنازه را در چند ذرعی قبر ، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بر دارند ، و در نوبت چهارم وارد قبر کنند . و اگر میّت مرد است در دفعه سوم طوری زمین بگذارند که سر او طرف پائین قبر باشد ، و در دفعه چهارم از طرف سر وارد قبر نمایند . و اگر زن است در دفعه سوم طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و در موقع وارد کردن پارچهای رو ی قبر بگیرند . و نیز مستحب است جنازه را به آرامی از تابوت بگیرند و وارد قبر کنند ، و دعاهائی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند ، و بعد از آنکه میّت را در لحد گذاشتند گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند ، و بالشی از خاک زیر سر او بسازند ، و پشت میّت خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت نگردد ، و پیش از آنکه لحد را پوشانند دست راست را به شانه راست میّت بزنند ، و دست چپ را به قوّت بر شانه چپ میّت بگذارند ، و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمُ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگویند . مثلاً اگر اسم او محمّد و اسم پدرش علی است سه مرتبه بگویند : (اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بَن عَلِیّ) ، پس از آن بگویند : (هَلْ اَنْتَ عَلَی العَهْدِ الَّذِی فارَقْتَنا عَلَیْهِ ، مِنْ شَهادَةِ آن لا اِله إلاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَاَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیّدُ النَّبِیِّینَ وَخاتَمُ المُرْسَلِینَ ، وَاَنَّ عَلِیّاً اَمِیرُ المُؤْمِنینَ وَسَیّدُ الوَصِیّینَ وَاِمامٌ اِفْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی العالَمین وَاَنَّ الحَسَنَ وَالحُسَینَ وَعَلِیَّ بنَ الحُسَینِ وَمُحَمَّدَ بنَ عَلِیٍ وَ جَعْفَرَ بَنَ محَمَّدَ وَ مُوسَی بنَ جَعْفَرٍ وَ عَلیّ بنَ مُوسی وَ مَحَمّد بنَ علیّ وَ عَلیّ بنَ محمّدٍ و الحسنَ بنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الحُجَّةَ المَهْدِیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّةُ المُؤْمِنِینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الخَلْقِ اَجْمَعِینَ ، وَأئِمَّتُکُ أَئِمَّةُ هُدیً بِکَ اَبرارٌ ، یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (إذا اَتاکَ المَلَکانِ المُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَأَلاکَ عَنْ رَبّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دِینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ اَئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فِی جَوابِهِما : اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبِیّ¨ ، وَالاِسْلامُ دِینِی وَالقُرْآنُ کِتابِی ، وَالکَعْبَةُ قِبْلَتِی وَاَمِیرُ المُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالِبٍ اِمامِی ، وَالحَسَنُ بْنُ عَلِیّ المُجْتَبی إمامِی ، وَالحُسَینُ بنُ عَلِیّ الشَّهِیدُ بِکَرْبَلا إمامِی ، وَعَلِیٌّ زَیْنُ العابِدِیَن اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الباقِرُ اِمامِی ، وَجَعْفَرٌ الصادِقُ اِمامِی ، وَمُوسَی الکاظِمُ اِمامی ، وَعَلِیٌّ الرّضا اِمامِی ، وَمُحَمَّدٌ الجَوادُ اِمامِی ، وَعَلِیٌّ الهادِی اِمامِی ، وَالحَسَنُ العَسْکَرِیٌّ اِمامِی ، وَالحُجَّةُ المُنْتَظَرُ اِمامِی ، هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ اَئِمَّتِی وَسادَتِی وَقادَتِی وَشُفَعائِی ، بِهِمْ اَتَوَلّی وَمِنْ اَعْدائِهِمْ اَتَبَرَّأُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ . ثُمَّ اعْلَمْ یا فلان ابن فلان) و بجای فلان ابن فلان اسم میّت و پدرش را بگوید ، و بعد بگوید : (اَنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُّ ، وَاَنَّ مُحَمَّداً صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ ، وَاَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبِی طالِبٍ وَاَوْلادَهُ المَعْصُومِینَ الاَئِمَّةَ الاِثْنی عَشَرَ نِعْمَ الاَئِمَّةُ ، وَاَنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلمحَقٌّ ، وَاَنَّ المَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکِیرٍ فِی القَبْرِ حَقٌّ ، وَالبَعْثَ حَقٌّ ، وَالنُّشُورَ حَقٌّ ، وَالصّراطَ حَقٌّ ، وَالمِیزانَ حَقٌّ ، وَتَطایُرَ الکُتُبِ حَقٌّ ، وَاَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ ، وَالنّارَ حَقٌّ ، وَاَنَّ الساعَةَ آتِیَةٌ لا رَیْبَ فِیها ، وَاَنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی القُبُورِ) پس بگوید (اَفَهِمْتَ یا فُلان) و بجای فلان اسم میّت را بگوید ، پس از آن بگوید : (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالقَوْلِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ، عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اَوْلِیائِکَ فِی مُسْتَقَرٍ مِنْ رَحْمَتِهِ) پس بگوید : (اللّهُمَّ جافِ الأرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ ، وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ اِلَیکَ ، وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهاناً ، اللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ) .
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه روزه دار دروغی به خدا و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و جانشینان معصوم او(علیهم السلام) نسبت دهد خواه با گفتن باشد، یا نوشتن، یا اشاره و مانند آن، بنابراحتیاط واجب روزه اش باطل می شود، هر چند بلافاصله توبه کند. دروغ بستن به سایر انبیا و فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز همین حکم را دارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.