بیهوشی (اغماء، غش) به زوال شعور و عقل میگویند، از هوش رفتن نیز معنای دیگر آن است. از آن در بابهایی نظیر طهارت، صلاة، صوم، حج، مضاربه، وکالت، و نکاح سخن رفته است.
موفق
موفق بالله از امیران و سرداران عباسی بود که از سوی برادرش خلیفه معتمد ولایت مکه را برعهده داشت.
جسم
واژه جسم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • جسم فلسفی، از اقسام موجود بماهو موجود و از آن جهت که دستخوش تغییر میشود، موضوع علم طبیعی• جسم بسیط عنصری، هر یک از عناصر چهارگانه در حال خلوص و محوضت و عدم اختلاط با یکدیگر• جرم (ماده دارای جسمیت ملموس)، جرم به کسر جیم به معنای مواد دارای جسمیت• جسم تعلیمی، در مقابل جسم طبیعی
روح
روح آفريدهای از عالم غیب است که از آن در بابهايی نظير طهارت، صلات، تجارت، صید و ذباحه و دیات سخن گفتهاند.
مردن
مرگ یعنی انتقال از دنیا به آخرت. مرگاز قوانین فراگیر جهان هستی است که همه موجودات طعم آن را خواهند چشید. [۱] [۲]
موفق
موفق بالله از امیران و سرداران عباسی بود که از سوی برادرش خلیفه معتمد ولایت مکه را برعهده داشت.
عرض
عرض ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • عرض (فقه)، به فتح عین و سکون راء، به معنای پهنا، مقابل طول، دارای کاربرد فقهی• عرض (فلسفه)، به فتح عین و راء، در مقابل جوهر و از اصطلاحات فلسفی
لغت
لغت صوتی است که هر قوم از اغراض خویش تعبیر میکنند.