با عرض سلام در آیه 34 سوره نسا گفته شده می توان زن را زد می خواستم در این باره برایم توضیح دهید و اینکه آیا در زمان فعلی این آیه منسوخ شده یا خیر ؟ با تشکر
با عرض سلامدر پاسخ به این که چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنی شوند نکاتی را متذکر می‌شویم: 1- نخست این که بحث در آیه 34 سوره نساء درباره زوجه ستم دیده و مظلوم نیست زیرا معلوم است زنی که شوهرش حق او را مراعات نمی‌کند حق تمرد از اوامرشوهر را دارد. بلکه بحث درباره زنی است که شوهرش تمام حقوق او را مراعات می‌کند ولی او از اطاعت شوهر سر پیچی می‌کند.(1) 2- دیگر این که اگر به مفهوم آیه درست دقت کنیم می‌بینیم که تنبیه بدنی در رتبه سوم از مراتب سه گانه ذکر شده در آیه واقع است بنابراین در درجه اول اندرز و نصیحت است و در درجه دوم به اصطلاح قهر کردن است و در درجه سوم همین تنبیه بدنی است حال اگر این مراتب به خوبی مراعات شود ممکن است نوبت به مرحله آخری نرسد و اگر هم بدان دسیدمواردش خیلی کم خواهد بود.(2) 3- همان طور که در کتب فقهی نیز آمده مطلق تنبیه منظور نیست. بلکه طبق مفاد روایات تنبیه باید ملایم و خفیف باشد به طوری که موجب شکستگی و جراحت نگردد و باعث کبودی بدننشودو لذا فقها گفته‌اند اگر در اثر ضرب ضرری و زیانی حاصل شود مرد غرامت باید بپردازد. افزون بر آن تنبیه باید برای اصلاح باشد و اگر برای خاطر تشفی و انتقام صورت بگیرد طبق بیان فقها حرمت و گناه دارد(3) پیامبر (ص) در حدیثی می‌فرماید: من تعجب می‌کنم از کسی که زنش را می‌زند وحال آن که مرد به زدن اولی از زن است زنانتان را با چوب نزنید که در آن قصاص است و همین طور در حدیث دیگری هم می‌فرماید: هر مردی آسیبی به زنش برساند خداوند به نگهبان آتش جهنم خود دستور می‌دهد که هفتادبار گونه او را با گرمای جهنم لطمه وارد آورند(4) 4- برخی گفته‌اند که معنای (اضربوه) وجوب زدن نیست بلکه آن به معنای اباحه زدن است یعنی این که زدن حرمتی ندارد و اما این که زدن وجوب داشته باشد و به عنوان یک امر واجب محسوب شود نه این‌گونه نیست. این مطلب را می‌توان از دو حدیث ذیل استفاده کرد: پیامبر (ص) فرمود: من از مردی که کنیز خود را در موقع غضب می‌زند خوش ندارم و همچنین فرمود: زنانتان را بزنید ولی بهترین شما هرگز زنش را نمی‌زند(5) 5- تنبیه خلاف عقل یا فطرت محسوب نمی‌شود بلکه هرگاه زن از امور زناشویی سرباز زد مرد بایستی در درجه اول صبر کند و بعد نصیحت کند و سپس قهر بکند و آنگاه اگر مراقبقبلی جواب نداد به تنبیه با ملاحظه شرایط آن روی بیاورد. اما اگر تنبیه رتبه نخست را داشت برای نقد عقل جا داشت ولی عقل هم در جایی که مراتب سه‌گانه پیشین پاسخگو نباشد حکم به تنبیه می‌کند(6) علاوه بر آنچه گفته شد باید دانست که حل اختلافات خانوادگی در درون خانه اولویت دارد و از گسترش مشکلات به بیرون خانه جلوگیری می کند. اگرچه برخی فراز نشیب‌ها در اوایل زندگی و برخی رفتارهای نامناسب با همسر ظلمی در حق او باشداما به تجربه ثابت شده است بسیاری از چنین خانواده‌ها پس از مدتی سازگاری پیدا می‌کنند و زندگی مشترک را سامان می‌دهند اما فرهنگی که حق شکایت و مراجعه به دادگاه را برای زن برجسته می‌کند به تجربه ثابت شده که آمار طلاق را بالا برده است و این ظلمی بزرگتر برای زن به وجود آورده است. پی‌نوشت‌ (1)) ر. ک سبحانی جعفر رسائل و مقالات، ص 522، نشر مؤسسه امام صادق (2)) علامه طباطبایی، المیزان، ج 4، ص 367، نشر دارالکتب الاسلامیه (3)) نجفی، جواهرالکلام، ج 31، ص 207، نشر مکتبه اسلامیه- حسینی جرجانی آیات الاحکام، ج 2، ص 343، انتشارات نوید (4)) نوری مستدرک‌الوسائل ج 14 ص 250 ح 3 و 4 (5)) ابن عربی، احکام القرآن، ج 1، ص 400، نشر بیروت، درالمعرفه (6)) تفسیر المنار، ج 5، ص 74 و صابونی محمدعلی، روائع‌البیان، ج 1، ص 475، نشربیروت، مؤسسه مناهل العرفان موفق باشید
عنوان سوال:

با عرض سلام
در آیه 34 سوره نسا گفته شده می توان زن را زد می خواستم در این باره برایم توضیح دهید و اینکه آیا در زمان فعلی این آیه منسوخ شده یا خیر ؟
با تشکر


پاسخ:

با عرض سلامدر پاسخ به این که چگونه اسلام به مردان اجازه داده که در مورد زنان متوسل به تنبیه بدنی شوند نکاتی را متذکر می‌شویم: 1- نخست این که بحث در آیه 34 سوره نساء درباره زوجه ستم دیده و مظلوم نیست زیرا معلوم است زنی که شوهرش حق او را مراعات نمی‌کند حق تمرد از اوامرشوهر را دارد. بلکه بحث درباره زنی است که شوهرش تمام حقوق او را مراعات می‌کند ولی او از اطاعت شوهر سر پیچی می‌کند.(1) 2- دیگر این که اگر به مفهوم آیه درست دقت کنیم می‌بینیم که تنبیه بدنی در رتبه سوم از مراتب سه گانه ذکر شده در آیه واقع است بنابراین در درجه اول اندرز و نصیحت است و در درجه دوم به اصطلاح قهر کردن است و در درجه سوم همین تنبیه بدنی است حال اگر این مراتب به خوبی مراعات شود ممکن است نوبت به مرحله آخری نرسد و اگر هم بدان دسیدمواردش خیلی کم خواهد بود.(2) 3- همان طور که در کتب فقهی نیز آمده مطلق تنبیه منظور نیست. بلکه طبق مفاد روایات تنبیه باید ملایم و خفیف باشد به طوری که موجب شکستگی و جراحت نگردد و باعث کبودی بدننشودو لذا فقها گفته‌اند اگر در اثر ضرب ضرری و زیانی حاصل شود مرد غرامت باید بپردازد. افزون بر آن تنبیه باید برای اصلاح باشد و اگر برای خاطر تشفی و انتقام صورت بگیرد طبق بیان فقها حرمت و گناه دارد(3) پیامبر (ص) در حدیثی می‌فرماید: من تعجب می‌کنم از کسی که زنش را می‌زند وحال آن که مرد به زدن اولی از زن است زنانتان را با چوب نزنید که در آن قصاص است و همین طور در حدیث دیگری هم می‌فرماید: هر مردی آسیبی به زنش برساند خداوند به نگهبان آتش جهنم خود دستور می‌دهد که هفتادبار گونه او را با گرمای جهنم لطمه وارد آورند(4) 4- برخی گفته‌اند که معنای (اضربوه) وجوب زدن نیست بلکه آن به معنای اباحه زدن است یعنی این که زدن حرمتی ندارد و اما این که زدن وجوب داشته باشد و به عنوان یک امر واجب محسوب شود نه این‌گونه نیست. این مطلب را می‌توان از دو حدیث ذیل استفاده کرد: پیامبر (ص) فرمود: من از مردی که کنیز خود را در موقع غضب می‌زند خوش ندارم و همچنین فرمود: زنانتان را بزنید ولی بهترین شما هرگز زنش را نمی‌زند(5) 5- تنبیه خلاف عقل یا فطرت محسوب نمی‌شود بلکه هرگاه زن از امور زناشویی سرباز زد مرد بایستی در درجه اول صبر کند و بعد نصیحت کند و سپس قهر بکند و آنگاه اگر مراقبقبلی جواب نداد به تنبیه با ملاحظه شرایط آن روی بیاورد. اما اگر تنبیه رتبه نخست را داشت برای نقد عقل جا داشت ولی عقل هم در جایی که مراتب سه‌گانه پیشین پاسخگو نباشد حکم به تنبیه می‌کند(6) علاوه بر آنچه گفته شد باید دانست که حل اختلافات خانوادگی در درون خانه اولویت دارد و از گسترش مشکلات به بیرون خانه جلوگیری می کند. اگرچه برخی فراز نشیب‌ها در اوایل زندگی و برخی رفتارهای نامناسب با همسر ظلمی در حق او باشداما به تجربه ثابت شده است بسیاری از چنین خانواده‌ها پس از مدتی سازگاری پیدا می‌کنند و زندگی مشترک را سامان می‌دهند اما فرهنگی که حق شکایت و مراجعه به دادگاه را برای زن برجسته می‌کند به تجربه ثابت شده که آمار طلاق را بالا برده است و این ظلمی بزرگتر برای زن به وجود آورده است. پی‌نوشت‌ (1)) ر. ک سبحانی جعفر رسائل و مقالات، ص 522، نشر مؤسسه امام صادق (2)) علامه طباطبایی، المیزان، ج 4، ص 367، نشر دارالکتب الاسلامیه (3)) نجفی، جواهرالکلام، ج 31، ص 207، نشر مکتبه اسلامیه- حسینی جرجانی آیات الاحکام، ج 2، ص 343، انتشارات نوید (4)) نوری مستدرک‌الوسائل ج 14 ص 250 ح 3 و 4 (5)) ابن عربی، احکام القرآن، ج 1، ص 400، نشر بیروت، درالمعرفه (6)) تفسیر المنار، ج 5، ص 74 و صابونی محمدعلی، روائع‌البیان، ج 1، ص 475، نشربیروت، مؤسسه مناهل العرفان موفق باشید





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین