با سلام برادر ارجمند دلیل ازدواج نکردن شما چیست؟ نیاز جنسی یکی از نیازهای اساسی هر فرد است که تا سنینی باید با خویشتنداری مدیریت شود و از سنینی به بعد ازدواج بهترین راه حل برای ارضای آن است . خوارضایی عادت نامطلوبی است که در صورت تکرار مکرر آن به صورت یک اعتیاد در آمده و ترک آن بسیار سخت خواهد شد. اما با اراده و انجام راهکارهایی که ارائه خواهیم نمود ممکن است. اما عوارض آن خستگی، ضعف حافظه، نقض تمرکز، استرس در مراحل شدیدتر، زودرنجی، کمردرد، بدخوابی و حتی ناتوانی جنسی زودرس و در مواقع شدیدتر ایجاد درد در نواحی خاص مثل لگن و کشاله های ران، وزوز گوش ، ریزش مو، تار شدن دید و حتی انزال غیر عادی را به همراه خواهد داشت. ضمن آنکه شخص از افسردگی شدید و بی نشاطی، و افت شدید اعتماد به نفس و اضطراب رنج می بره. اما در مورد ترک خودارضایی اراده حرف اول را می زند .اراده پرورش یافتنی است و راه آن برخلاف میل عمل کردن است. اندک اندک به مقابله با این عادت شوم برخیزید. و تعداد وقوع آن را به صورت تدریجی مثلاً 3 بار در یک ماه و سپس ماهی یک بار و ... کم کنید. به خود تلقین کنید که اگر من بخواهم حتماً می تونم همانطور که از وقوع آن در جمع جلوگیری می کنم پس در خلوت هم امکان پذیره. از فیلم و مطالب و تفکرات تحریک کننده حتی شوخی های جنسی وتحریک کننده و فکر کردن در این امور بپرهیزید. لباس تنگ نپوشید. حرارت زیاد در رختخواب هم بر افزایش میل جنسی موثر است. لذا از میزان ان بکاهید حتی به اندام عریان خود نیز نگاه نکنید. به شکم نخوابید. از ماندن در خلوت و بیکاری بپرهیزید. از حضور در خلوت با نامحرم دوری کنید. نسبت به تخلیه مثانه سریع قدام کنید. اشتغال ذهنی به محتوایی سالم و قابل تفکر بسیار مفید است. در آیات و تفاسیر قرآن تفکر کنید. حتماً ورزش را به صورت مستمر در برنامه خود بگنجانید. هرچه سریعتر شرایط ازدواج را فراهم کنید. از خوردن مواد غذایی مثل تخم مرغ، زعفران،خرما، پیاز، فلفل، گوشت قرمز، غذای چرب ،میگو، نارگیل و شیر،دارچین، فلفل سیاه،سیر و پیاز،تخمه افتابگردان،فندق بو داده،خوردن شیر همراه گردو و خرما و کاکائو حتی الامکان اکراه کنید.چند روز متوالی روزانه 30 گرم آب گشنیز خام تناول شود. یا اینکه در غذای روزانه از گشنیز استفاده شودمقداری عدس پخته لااقل روزی یکبار با غذا میل شود. مصرف آب انار ترش "روزی سه فنجان" ، آب ترنج "روزی سه فنجان" ، شربت سکنجبین روزی 3 لیوان نیز بسیار مفید است .هرگاه افکار جنسی به ذهن شما وارد شد خود را تنبیه کنید. مثلاً با بستن یک کش به مچ دست خود و کشیدن و رها کردن آن به خود هشدار دهید و موقعیت را تغییر دهید. ورزش سنگین نیز می تواند انرژی مازاد شما را تخلیه کند. انرژی خود را در فعالیت های مثبت تخلیه کنید تا انرژی مازاد و انباشته نداشته باشید. مواقعی را که باعث نیاز به این عمل می شود بشناسید و از ایجاد این موقعیت ها بپرهیزید. مثلاً ارتباط غیرضروری با جنس مخالف و یا ماندن در رختخواب به صورت طولانی مدت در بیداری و ... سعی کنید همیشه باوضو بوده و ذکر لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم را تکرار کنید. به دنبال دوستان خوبی باشید که با گفته ها و کلامشان شما رو در این زمینه تحریک نکنند و به وسوسه نیاندازند.هرگاه مورد هجوم افکار جنسی واقع شدید، در مکان خلوت و دور از نظر دیگران بسر نبرید بلکه در مجالس عمومی وارد شوید و در آنجا به سر برید بهترین روش پیشنهادی در این حالت این است که به دوستانتان تلفن زده وبا انها مدتی صحبت کنید. همیشه خدا را ناظر بر اعمالتون بدونید. در هنگام فشار های جنسی دوش آب سرد بگیرید. هربار تکرار این عمل رو نزدیک تر شدن به نوعی اعتیاد بدونید و از آن اجتناب کنید. آثار مثبت ترک این عمل به ویژه در روابط جنسی با همسر آینده راهمواره فراموش نکنید. ورزش های رزمی رادر برنامه خود بگنجانید. برای خود تنبیه قرار دهید. مثلاً اگر اینکار رو انجام دادم نذر می کنم سه روز روزه بگیرم. همچنین در قبال هربار موفقیت در ترک خود را تشویق کنید. مانند یک محقق دست به تحقیق در زمینه افکار، احساسات و رفتارهای انگیزاننده میل به خودارضایی در خود بزنید. مثلاً وقتی که اعصاب تان خرد است، وقتی که دوستان متأهل خود را میبینید، یا وقتی که به فرد خاصی میاندیشید. عیناً همین قضیه در زمینه مکانهای تحریکزا تکرار میگردد .وقتی در اتاق خواب هستم، وقتی تنها در خانه هستم، وقتی دستشویی میروم و... از سوی دیگر در چه شرایطی توانستهاید بر خودارضایی فایق آیید منصف باشید . همان طور که به تنبیه ذهنی عملی خودارضایی خویش میپردازید، به تشویق ذهنی عملی موفقیتهایی هرچند اندک خود در ترک خودارضایی بپردازید.خداوند همه گناهان را میبخشد . بزرگ ترین گناهان شما از این امر مستثنا نیست. ابراز توبه و پشیمانی راه را برای رحمت ویژه و سبک شدن روح و امادگی برای بهتر شدن و تکرار نشدن گناه فراهم می کند .اما اعتقاد به ناپاکی روز بروز هلاکت و هبوط را افزایش می دهد .برای 24 ساعت خود برنامهریزی سبک و سهل الوصول انجام دهید. با اشتغال ذهنی به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکری به تفکرات تحریکزا پرهیز نمایید. حتی می توانید در انجمن های خیریه به صورت داوطلبانه فعالیت کنید .برای ازدواج زمینه سازی کنید . این امر نیاز به مقدمات عالی و امادگی های کامل ندارد . سخت گیری و ایده آلگرایی را کنار بگذارید . شرایط محیطی را تسهیل کنید . باید های بیجا را کنار بگذارید و به نیاز خود خوب فکر کنید . درمان خودارضایی ممکن است مشروط بر اراده شما و مدد از پروردگار. بخواهید حتماً می توانید.ضمن این که اجرای توصیه های فوق به همراه هم و به صورت یک پکیج درمانی می تواند روند درمانی خوبی را فراهم کند . اولین قدم برای موفقیت اینه که امید داشته باشید پیروز می شوید پس امیدوار باشید .برای مطالعه کامل در زمینه خود ارضایی به کتاب ((شکفتن سهم توست))تالیف داود حسینی از انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی قم مراجعه فرمایید . در صورت تمایل با ما در ارتباط باشید .
ازسن 15 سالگی یا 16 سالگی د چار خو د رضایی شده ام خانواده 10نفری می باشد و تنها زندگی می کنم ودارای اعصاب وروان مصرف می کنم کارمند می باشم
با سلام برادر ارجمند دلیل ازدواج نکردن شما چیست؟ نیاز جنسی یکی از نیازهای اساسی هر فرد است که تا سنینی باید با خویشتنداری مدیریت شود و از سنینی به بعد ازدواج بهترین راه حل برای ارضای آن است . خوارضایی عادت نامطلوبی است که در صورت تکرار مکرر آن به صورت یک اعتیاد در آمده و ترک آن بسیار سخت خواهد شد. اما با اراده و انجام راهکارهایی که ارائه خواهیم نمود ممکن است. اما عوارض آن خستگی، ضعف حافظه، نقض تمرکز، استرس در مراحل شدیدتر، زودرنجی، کمردرد، بدخوابی و حتی ناتوانی جنسی زودرس و در مواقع شدیدتر ایجاد درد در نواحی خاص مثل لگن و کشاله های ران، وزوز گوش ، ریزش مو، تار شدن دید و حتی انزال غیر عادی را به همراه خواهد داشت. ضمن آنکه شخص از افسردگی شدید و بی نشاطی، و افت شدید اعتماد به نفس و اضطراب رنج می بره. اما در مورد ترک خودارضایی اراده حرف اول را می زند .اراده پرورش یافتنی است و راه آن برخلاف میل عمل کردن است. اندک اندک به مقابله با این عادت شوم برخیزید. و تعداد وقوع آن را به صورت تدریجی مثلاً 3 بار در یک ماه و سپس ماهی یک بار و ... کم کنید. به خود تلقین کنید که اگر من بخواهم حتماً می تونم همانطور که از وقوع آن در جمع جلوگیری می کنم پس در خلوت هم امکان پذیره. از فیلم و مطالب و تفکرات تحریک کننده حتی شوخی های جنسی وتحریک کننده و فکر کردن در این امور بپرهیزید. لباس تنگ نپوشید. حرارت زیاد در رختخواب هم بر افزایش میل جنسی موثر است. لذا از میزان ان بکاهید حتی به اندام عریان خود نیز نگاه نکنید. به شکم نخوابید. از ماندن در خلوت و بیکاری بپرهیزید. از حضور در خلوت با نامحرم دوری کنید. نسبت به تخلیه مثانه سریع قدام کنید. اشتغال ذهنی به محتوایی سالم و قابل تفکر بسیار مفید است. در آیات و تفاسیر قرآن تفکر کنید. حتماً ورزش را به صورت مستمر در برنامه خود بگنجانید. هرچه سریعتر شرایط ازدواج را فراهم کنید. از خوردن مواد غذایی مثل تخم مرغ، زعفران،خرما، پیاز، فلفل، گوشت قرمز، غذای چرب ،میگو، نارگیل و شیر،دارچین، فلفل سیاه،سیر و پیاز،تخمه افتابگردان،فندق بو داده،خوردن شیر همراه گردو و خرما و کاکائو حتی الامکان اکراه کنید.چند روز متوالی روزانه 30 گرم آب گشنیز خام تناول شود. یا اینکه در غذای روزانه از گشنیز استفاده شودمقداری عدس پخته لااقل روزی یکبار با غذا میل شود. مصرف آب انار ترش "روزی سه فنجان" ، آب ترنج "روزی سه فنجان" ، شربت سکنجبین روزی 3 لیوان نیز بسیار مفید است .هرگاه افکار جنسی به ذهن شما وارد شد خود را تنبیه کنید. مثلاً با بستن یک کش به مچ دست خود و کشیدن و رها کردن آن به خود هشدار دهید و موقعیت را تغییر دهید. ورزش سنگین نیز می تواند انرژی مازاد شما را تخلیه کند. انرژی خود را در فعالیت های مثبت تخلیه کنید تا انرژی مازاد و انباشته نداشته باشید. مواقعی را که باعث نیاز به این عمل می شود بشناسید و از ایجاد این موقعیت ها بپرهیزید. مثلاً ارتباط غیرضروری با جنس مخالف و یا ماندن در رختخواب به صورت طولانی مدت در بیداری و ... سعی کنید همیشه باوضو بوده و ذکر لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم را تکرار کنید. به دنبال دوستان خوبی باشید که با گفته ها و کلامشان شما رو در این زمینه تحریک نکنند و به وسوسه نیاندازند.هرگاه مورد هجوم افکار جنسی واقع شدید، در مکان خلوت و دور از نظر دیگران بسر نبرید بلکه در مجالس عمومی وارد شوید و در آنجا به سر برید بهترین روش پیشنهادی در این حالت این است که به دوستانتان تلفن زده وبا انها مدتی صحبت کنید. همیشه خدا را ناظر بر اعمالتون بدونید. در هنگام فشار های جنسی دوش آب سرد بگیرید. هربار تکرار این عمل رو نزدیک تر شدن به نوعی اعتیاد بدونید و از آن اجتناب کنید. آثار مثبت ترک این عمل به ویژه در روابط جنسی با همسر آینده راهمواره فراموش نکنید. ورزش های رزمی رادر برنامه خود بگنجانید. برای خود تنبیه قرار دهید. مثلاً اگر اینکار رو انجام دادم نذر می کنم سه روز روزه بگیرم. همچنین در قبال هربار موفقیت در ترک خود را تشویق کنید. مانند یک محقق دست به تحقیق در زمینه افکار، احساسات و رفتارهای انگیزاننده میل به خودارضایی در خود بزنید. مثلاً وقتی که اعصاب تان خرد است، وقتی که دوستان متأهل خود را میبینید، یا وقتی که به فرد خاصی میاندیشید. عیناً همین قضیه در زمینه مکانهای تحریکزا تکرار میگردد .وقتی در اتاق خواب هستم، وقتی تنها در خانه هستم، وقتی دستشویی میروم و... از سوی دیگر در چه شرایطی توانستهاید بر خودارضایی فایق آیید منصف باشید . همان طور که به تنبیه ذهنی عملی خودارضایی خویش میپردازید، به تشویق ذهنی عملی موفقیتهایی هرچند اندک خود در ترک خودارضایی بپردازید.خداوند همه گناهان را میبخشد . بزرگ ترین گناهان شما از این امر مستثنا نیست. ابراز توبه و پشیمانی راه را برای رحمت ویژه و سبک شدن روح و امادگی برای بهتر شدن و تکرار نشدن گناه فراهم می کند .اما اعتقاد به ناپاکی روز بروز هلاکت و هبوط را افزایش می دهد .برای 24 ساعت خود برنامهریزی سبک و سهل الوصول انجام دهید. با اشتغال ذهنی به امور مثبت از هر گونه اشتغال فکری به تفکرات تحریکزا پرهیز نمایید. حتی می توانید در انجمن های خیریه به صورت داوطلبانه فعالیت کنید .برای ازدواج زمینه سازی کنید . این امر نیاز به مقدمات عالی و امادگی های کامل ندارد . سخت گیری و ایده آلگرایی را کنار بگذارید . شرایط محیطی را تسهیل کنید . باید های بیجا را کنار بگذارید و به نیاز خود خوب فکر کنید . درمان خودارضایی ممکن است مشروط بر اراده شما و مدد از پروردگار. بخواهید حتماً می توانید.ضمن این که اجرای توصیه های فوق به همراه هم و به صورت یک پکیج درمانی می تواند روند درمانی خوبی را فراهم کند . اولین قدم برای موفقیت اینه که امید داشته باشید پیروز می شوید پس امیدوار باشید .برای مطالعه کامل در زمینه خود ارضایی به کتاب ((شکفتن سهم توست))تالیف داود حسینی از انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی قم مراجعه فرمایید . در صورت تمایل با ما در ارتباط باشید .
- [سایر] با سلام و خسته نباشید . پسری دارم شانزده ساله که مدتی پیش دچار حالت تهوع و سرگیجه شده بود یک شب با تنگی نفس و سرگیجه زیاد و رنگ پریدگی از خواب بیدار شد و فورا به درمانگاه بردیم پزشک مربوطه بعد از چندین سوال گفت که دچار اضطراب شده یک آمپول ارام بخش زد و چند قرص هم تچویز کر د قبل از اینکه قرص ها را مصرف کند دکتر داخلی بردیم و چندین آزمایش داد که خوشبختانه مشکل خاصی نبود و پیشنهاد داد که متخصص اعصاب وروان ببیند همین کار را کردیم او هم تشخیص داد که دچار اضطراب شده که ممکن است مربوط به دوران بلوغ باشد پروپرانول و نورتروپتیلین را به مدت یکماه تجویز کر د دوره آن تمام شد و مشکل خاصی هم نداشت تا اینکه اخیرا کف دستش زیاد عرق میکند و کلافه است و طاقت محیط بسته را ندارد مخصوصا کلاس درس به گفته معلم سر کلاس آروم و قرار ندارد و تمرکزش هم کم است . نمیدانم چکار کنم آیا لازم است که ویتامین مصرف کند در ضمن باشگاه بدنسازی هم میرود و تک فرزند است . لطفا مرا راهنمایی کنید بسیار از لطف شما متشکرم .
- [سایر] سلام من وارد 21 سالگی شدم خیلی نیاز به ازدواج دارم و به این کار راغب هستم پدرم نیز خیلی دلش می خواهد من ازدواج کنم و تقریبا از 15 سالگی مدام به مادر و دو خواهرم این را می گوید که من ازدواج کنم اما مادرم هنوز که هنوزه مخالف این کار است و می گوید زود است ولی پدرم می گوید توانایی اداره زندگی و حتی خانواده را به خوبی دارم یکی از خواهرانم 25 و دیگری 23 سال تمام سن دارند و هر دو ازدواج کرده اند و خواهر بزرگم به خانه خودشان رفته و دو خواهرم هم با ازدواج من مخالفند و می گویند مادرمان تنها می شود در صورتی که من گفته ام از این خانه نمی روم حتی بعد عروسی جون پدر و مادرم سنشان طوری است که به من خیلی نیاز دارم و الان آچار فرانسه خونه هستم خلاصه مطلب دعایی نیاز دارم که مادرم به این امر راضی شود ممنون اصرار که اصلا فایده نداشته است
- [سایر] با سلام من خانم متاهل دارای دو فرزند هستم 15 سال ازدواج کرده ام در این 15 سال سختی زیادی به همراه همسرم کشیدم تا الان تقریبا با عنایت خدا زندگی خوبی دارم من با همسرم به هیچ عنوان مشکل خاصی ندارم گه گاه از بابت تربیت بچه ها با هم هم فکری نداریم ولی خدا رو شکر از هیچ لحاظ دیگر مشکلی نیست ولی از ابتدای زندگی مشکلی داریم به اسم خانواده شوهر . خانواده ایشان بسیار پر توقع هستند من بعد از 15 سال خیلی چیزها را تشخیص می دهم در موقع که ما به کمکشان احتیاج داریم نیستند نه آن نبودن نبودنی با جنگ و دعوا بسیار خسیس هستند و همیشه کوس نداری سر می دهند در صورتی که در جامعه ما در طبقه مرفه قرار می گیرند از طلا وخانه و چیزهای دیگر ولی من اهل مادیات نیستم از طلا بدم می آید ولی باز بخاطر اینکه همسر خوبی دارم یا به عبارتی خوبیهایش بیشتر از نقایص است چشم بر روی هم می گذارم . از 6 سال پیش که برادر شوهرم ازدواج کرد و عروس دوم کاملا شبیه خودشان است و خیلی از او حساب می برند برادر شوهر خیلی رو زنش حساس است و حساب کار دست آنها آمده و آنها بیشتر روی من فشار می آورند و اوضاع خراب تر شده حامی شدید و اخلاق آنها هستند ولی با این حال آنها مدعی هستند و ما را متهم به فتنه و دو به همزنی می کنند روزها که ما سر کار هستیم با بچه ها تماس می گیرند و به عبارتی زیر زبان بچه ها را می کشند و اطلاعات زندگی را می گیرند و بعد اعصاب شوهرم را به هم می ریزند واز عاق والدین می ترسم از این اخلاق ها خسته شده ام من نه سن و سالم و نه شخصیتم اجازه هر کاری را می دهد و نه آنها به هیچ صراطی مستقیم هستم در ضمن من یک خواهر شوهر مجرد دارم که خیلی از این کارها از ذهن ایشان آب می خورد بسیار ادعای مسلمان و چادر و مقنعه دارند و اسلام را در همین چیزها می دانند ولی من ایمان دارم حق الناس خیلی خطر ناک تر از بی حجابی است هر چند من خودم محجبه هستم لطفا مرا راهنمایی کنید ولی خواهش می کنم خیلی روی دین و رفتار پدر و مارد مانور ندهید لطفا نسبت به شرایط جامعه و من و همسرم نظر بدهید
- [سایر] سلام.گفتین خلاصه بگیم.چشم. 1)انسان-دختر 2)26 ساله 3)کارمند نظام بانکی دولتی 4)دانشحوی رو هوای کارشناسی ارشد اقتصاد(واحد پایان نامه اخذ ولی ناتمام مانده) 5)خانواده3نفره.مادروپدرومن و داغ از دست دادن برادر بزرگترم-3ساله گذشته 6)ساکن تهران و از خانواده تقریبامتوسط رو به بالا. خصوصی-خصوصی خواهشا خصوصی و محرمانه 7)... 8) 9)خانواده ام مذهبی و خودم به خاطر ایجاد حریم چادری هستم.ولی خیلی مقید نیستم . به حجب و حیا در صحبت و رفتارونگاه معتقد وپایبندم .تلاوت قرآن رو واجب میدونموانجام میدم 10)از زمانی که معنای ازدواج رو فهمیدم(19-20سالگی) خواستگارجدی نداشتم .احتماعی بودمو اهل فعالیت های اجرایی و گروهی ... .البته هرکسی درسرراهم قرارگرفت بعد ازمدتی میفهمیدم که متعهد و متاهل است. 11)برادرم در29سالگی به علت بیماری ناشناس فوت شد.(زمستان86) 12)پول دارم.کاردارم وپدرومادرم به شدت بهم محبت میکنند. 13)هیچ هدف و انگیزه ای ندارم وووو 14)همه مرا به انرژتیک بودن میشناسن ولی راهی برای ابراز ندارم.پرازعشقم ولی کسی رو ندارم که بهش ابراز کنم. 15)اونقدر خالی ام{از انگیزه،وقت،ذوق ووووو} که تمام فعالیت های اجتماعی ام را لغو کرده ام.کوهنوردی،فرهنگسراوکلاس زبان وووو 16)نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن،تنهایی و بی حوصلگی به شدت حساسم کرده وحالوهوای گریه که تقریبا2سه ماهه روزمره ام شده خانواده ام رو کلافه کرده. 17)درسال جاری3خواستگار داشتم که هرسه درجلسه اول ودوم باخانواده کنسل شده.البته از طرف اونا. 18)حس پوچی و نداشتن آرزو وانگیزه تا حدی اعتقاداتم رو هم تحت تأثیر قرار داده 19)سوال اصلی :راه حل وتدبیر برای رهایی از این حالوهواوقرار گرفتن در مسیر درست-سرزنده بودن وشادابی حتی در عبادت-رهایی از حس افسردگی و ناامیدی 20)نا امیدم از ایجاد رابطه ای که به ازدواج ختم شود .تقریباهمه اطرافیانم هم درموردم اینگونه فکر میکنند.چه کار کنم؟ توروخداجوابموبدین .اساسی درموندم.درموندم و گمشدم.فکرنبودن بهتره تا ازبودن با هیچی ووووتوروبه خدا کمکم کنید.محتاج راهنماییتون
- [سایر] تورو به خدا به دادم برسید من وسواس فکری شدیدی دارم به طوری که روی شوهرم حساس هستم یعنی اگر شوهرم حرفی بزند کاری بکند سریع به ایشان شک می کنم زمانهایی که شوهرم سرکار هست همش به شوهرم فکر می کنم که الان دارد چکار می کند و شروع می کنم به نوشتن افکارم دیگه واقعا از خودم هم خجالت می کشم همش دارم افکارم رو می نویسم ولی باز آروم نمی شوم و همش از 24 ساعت 23 فقط درباره شوهرم فکر می کنم بخدا دیگر خسته شدم و اینکه یک حرف رو سه چهار بار از شوهرم می پرسم مثل اگر شوهرم بگه رفتم فلان جا من سه چهار بار دیگر ازش سوال می کنم که رفتی فلان جا شمارو به خدا به فریادم برسید من قبلا فلوکستین مصرف می کردم البته آن زمان مجرد بودم و مشکلم این بود زمانی که از خیابان رد می شدم یک ربع کنار خیابان وای می ایستادم تا ببینم کسی بعد از من رد می شود تصادف نکند البته من حدود 15 سال هست به ناراحتی اعصاب دچار هستم و هردفعه به یک چیز فکر می کردم زمان دبیرستان روی درسام حساس بودم زمانی که کارمند شدم روی همکارام حساس شدم و زمانی که ازدواج کردم روی شوهرم و بیشتر از شما خواهش می کنم در رابطه با شوهرم کمکم کنید که چه کنم شما رو به خدا به فریادم برسید.
- [سایر] با سلام و خسته نباشید بنده به مدت 6 سال است با یک مرد فوق العاده بچه ننه ازدواج کرده ام این آقا پدر ندارندو سه خواهر دارند که وابستگی بی نمک و غیر قابل تحملی بین این اعضا حکم فرما است من در این 6 سال واقعا پیر شده ام این روابط واین وابستگی یبیش از حد بخصوص بین همسرم و مادرش برایم واقعا زجر آور است و مرا تاحدودی افسرده کرد ه مادر شوهرم فوق العاده چرب زبان است البته بیسواد است ولی مرا واقعا کلافه کرده از افراد زیادی مشاوره گرفتم همه می گویند باید رابطه ام را با خانواده شوهرم بیش ازاندازه گرم و صمیمی کنم تابتوانم در سالهای بعد به اهدافم که معمولی شدن این روابط است برسم ولی من قادر به این کار نیستم بارها امتحان کرده ام ولی بعد از یک مدت خسته میشوم و نمی توانم ادمه بدهم همسرم همیشه طرفدار خانواده اش است بدون استثنا در همه شرایط بطور خلاصه شوهر من هم وابستگی شدید دارد هم از خانواده من به شدا بدش می اید من هم خودم پدرم فوت شده و نزد پدر بزرگ و مادر بزرگم بزرگ شده ام مادرم هم ازدواج مجدد کرده شوهرم از مادرم که ازدواج کرده متنفر است و می گوید یاباید با مادرم یا با مادر بزرگم ارتباط داشته باشم کلا آدم سختگیری هم هست من رابطه ام را با همه دوستانم قطع کرده ام خوشبختانه کارمند هستم و به این بهانه می توانم بیرون بروم و 4تا ادم ببینم خدا می داند اگر شاغل نبودم چگونه زندانی ام میکرد اومعتقد است در مورد خانواده اش همانندیک پدر و برای مادرش همانند همسر وظیفه دارد و تمام کارهایشان از ریزو در شت با همسرم است دیگر از این زندگی خسته ام توان مقابله و تحمل هم ندارم م یخواستم نظر شما را در مورد جداییام از این آقا بپرسم چون در آن صورن میتوانم آزاد زندگی کنم می توانم مادر بزرگ پیرم را که یک عکر زحمتم را کشیده یک بار به دکتر ببرم می توانم با خانواده ام برای تفریح شام ببریم بیرون می توانم مامانم را ببینم میتوانم آرامش اعصاب داشته باشم و... مشاوره هم رفتیم ولی فایده نداشته الان واقعا درمانده هستم خانواده ام میگویند تاجوان هستی به فکر خودت باش و بقیه عمرت را تلف نکن واقعا هم در این 6 سال آب خوش از گلویم پایین نرفته است خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید آیا جدایی بااین شرایط برایم بهتر نیست درضمن اعصابم خیلی ضعیف شده برسر کوچکترین موضوعی ناراحت می شوم تنها دلخوشیهایم سر کار آمدن و شستن و رفتن و خوردن و... هستند بطور کلی همسر من وابسته ،بددل ، سختگیر است و در صورت عصبانیت همه وسایل را میشکند ایا جدایی برایم بهتر نیست ؟
- [سایر] سلام و خسته نباشید من پسری 21 ساله هستم که متاسفانه در سن 6 سالگی پدرم را از دست دادم. در خانواده ای زندگی کردم مدام بین آنها دعوا بوده و من چون فرزند کوچک بودم همه اینها را شاهد و زجر کشیدم. متاسافه در این سال ها دچار مشکلاتی از لحاظ روانی شده ام. در محل کار که هستم در بعضی مواقع حالم خوب است ولی پیش میاد که استرس بدی روی من غلبه می کنه. نا خودآگاه احساس لرز بهم دست میده. دست هام و کف پاهام احساس سردی و عرق دارن. احساس باد معده و دل پیچه و اسهال کل بدن من رو فرا میگیره. با این شرکت خیلی وقت است که کار می کنم ولی هنوز این مشکلات و استرس رو دارم. بعد توی جمع هم بعضی وقتها می خوام صحبت کنیم و با بچه ها گپ و گفت داریم اینجوری میشم. در ضمن خیلی عصبانی ام و کوچکترین صداها مثلا صدای دهان کسی رو بشنوم عصبانی میشم جوری که دوست دارم شدیدا باهاش برخورد کنم. مثلا شدیدا از برادرم متنفرم و اگر صدایی ازش در بیاد دوست دارم بهش حمله ور بشم. متاسافنه اینجوری شدم , البته این رو توی خانواده بیشتره , یعنی توی خیابان به مردم اینجوری نیستم. دوست دارم بیشتر توی محیط ساکت بشینم فکر کنم و داخل دستشویی پیش میاد که به خودم میام میبینم 1 ربع فقط فکر کردم. متاسفانه کار من با روانشناسی و گفتاردرمانی حل نمیشه. باید دارو مصرف کنم. اگر میشه من رو راهنمایی کنید. ممنون
- [آیت الله نوری همدانی] از قرار معلوم کنوانسیون ( محو کلّیه اشکال تبعیض علیه زنان ) بزودی جهت بررسی در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار خواهد گرفت . از آنجا که این معاهده بین المللی متضمن مواردی است که از نظر فقهی قابل تأمل است ، مستدعی است نظر مبارک خود را نیبت به موارد زیر بیان فرمایید : 1 بر اساس ماده 1 این معاهده باید هر گونه تمایز ، استثناء و یا محدودیت بر اساس جنسیت در زمینه های ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، و یا هر زمینه دیگر لغو گردد . با توجه به این ماده تفاوت زن و مرد در مواردی چون ، میزان پوشش واجب بدن ، نظر و لمس بدن جنس مخالف ، قصاص ، شهادت ، ارث ، طلاق ، تعداد همسران ، امامت جماعت ، لزوم تمکین جنسی ، ولایت بر فرزندان ، سرپرستی خانواده ، حق حضانت ، عیوب موجب فسخ نکاح ، نشوز ، لزوم سپری شدن عده برای ازدواج بعدی ، مرجعیت و قضاوت تبعیض تلقی می گردد و باید از میان برداشته شود . آیا تساوی زن و مرد در موارد ذکر شده با احکام شرع مطابقت دارد ؟ 2 با توجه به اینکه ماده 15 بند 4 در مورد کسب ، تردد ، تغییر و یا حفظ تابعیت خود و فرزندان ، زن و مرد را مساوی میداند ، الف آیا زن بدون موافقت همسر می تواند برای فعالیتهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی از منزل خارج شود ؟ ب آیا زن بدون رضایت همسر می تواند برای فعالیتهای اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی از منزل خارج شود ؟ 3 با توجه به ماده 14 بند 2 ب و ماده 16 بند ه که حق تصمیم گیری در مورد تعداد فرزندان ، فواصل بارداری و تنظیم خانواده را برای زنان مطرح می کند ، آیا زن بدون رضایت همسر می تواند اقدام به بستن لوله رحم ، استفاده از داروها و روشهای ضد بارداری و تنظیم فواصل بارداری کند ؟ 4 با توجه به ماده 16 بند الف و ج که ازدواج را فقط موکول به رضایت طرفین دانسته است : الف: آیا ازدواج با مردان غیر مسلمان جایز است ؟ ب : آیا ازدواج طرفین برای بار چهارم بدون وجود محلل جایز است ؟ ج : آیا پدر در امر ازدواج بر فرزند صغیر ولایت دارد؟ د : آیا زن در صورت یقین به عدم انعقاد نطفه می تواند قبل از سپری شدن ایام عادت اقدام به ازدواج کند ؟ 5 با توجه به اینکه بر طبق ماده 16 بند 2 ازدواج کودک غیر قانونی اعلام شده است و کودک در عرف بین الملل به افراد کمتر از 18 سال اطلاق می شود ، آیا ازدواج افراد بالغ کمتر از 18 سال نافذ است ؟ 6 با توجه به اینکه طبق ماده 15 بند 3 کلیه قراردادها و اسناد خصوصی که در جهت محدود کردن خیارات و اهلیت قانونی زنان است ملغی اعلام می شود ، آیا زن و مرد هنگام ازدواج می توانند شروطی را در ضمن عقد بگنجانند که مفاد آن محدود کردن اختیارات همسر باشد ؟ 7 با توجه به مفاد کنوانسیون ، آیا موارد تعارض این معاهده بین المللی با احکام اسلامی را به کونه ای ارزیابی می نمایید که با حذف برخی موارد جزیی آن به گونه ای که با روح کنوانسیون یعنی رفع هر گونه تمایز منافات نداشته باشد ، بتوان موارد تعارض آن را با احکام اسلامی از میان بر داشت و به این معاهده پیوست ؟
- [سایر] سلام اقای مرادی من از شما مشاوره و کمک می خوام امیدوارم کمکم کنید 1.من دختری 26 ساله هستم لیسانسه و بیکار 2.من21 ساله بودم که با همکار بابام که اقایی 23 ساله بود اشنا و دوست شدم او تهرانی بود و من شهرستانی 3.او برای کار و زندگی به شهر ما امده 4.دوستی ما به قصد ازدواج بود 5.وضع مالی خانواده ما خیلی بالاتر بود به همین علت او گفت 2 سال به من فرصت بده تا اوضاع مالی ام بهتر بشه 6.مادرم در جریان دوستی ما بود و بسیار مخالف بود و او را در شان ما نمی دانست 7.من توی اون 2 سال خواستگارانی داشتم که بدون دخالت من و به دلایل مختلف به جایی نرسید 8.ان اقا قبلا به طور مرتب نماز نمی خواند اما بعد از دوستیمون مرتب نمازش رو میخواند 9.من به او گفتم که خانواده ام مخالف ازدواج ما هستند 10.برادر کوچکترم که فهمیده بود من به او علاقه دارم با او رفتار خوبی نداشت 11.یکسال و نیم از دوستی ما گذشته بود که کم کم رفتار او عوض شد 12.یک شب بدون دلیل با من دعوای سختی کرد و از فردا دیگه جواب تماسهای منو نداد 13.بعد از 2 هفته تماس گرفت و گفت اگر می خوای دوست می مونیم و اگر شد ازدواج می کنیم 14.من که توی این مدت خیلی به او وابسته شده بودم قبول کردم 15.تماس های او خیلی کم شد شاید 10 روز یکبار تماس میگرفت 16.وقتی من زنگ میزدم خیلی به سردی صحبت میکرد 17.یکسال رابطه ی ما کاملا قطع شد و من شب و روز گریه میکردم 18.بعد از 1 سال باز تماس گرفت من خیلی خوشحال شدم ما دوباره با هم بودیم و من دوباره ارامش داشتم 19.چند ماه قبل شنیدم او 2 سال قبل در تهران با زن بیوه ای اشنا شده که 10 یا 15 سال از او بزگتر است اون زن برای او ماشین خریده 20 . اون زن را به شهر ما می اید و چند روز خو نه ی او می مونه و او زن را به عنوان عمه اش معرفی می کند و فقط به دوستان نزدیکش می گه همسرمه 21. زن ادعا می کند همسر صیغه ای اوست 22. من بعد از شنیدن این ماجرا به حال مرگ افتادم با او قطع رابطه کردم اما خیلی سخت بود 23.بعد از چند ماه باز او تماس گرفت و ابراز علاقه کرد و گفت ان زن فقط دوستشه نه همسرش 24.ما با هم دوستیم البته من هیچ وقت تماس نمی گیرم و او به من زنگ میزند 25.هر وقت تماس نمی گیره یعنی یا می خواهد تهران بره یا اون زن می خواهد بیاید و من روزی هزار بار میمیرم 26.من خیلی دوسش دارم نمی تو نم ازش بگذرم چند ساله که کارم غصه و گریه است تو رو خدا راهنماییم کن بگو چیکار کنم 27.یادم رفت بگم که اون زن خبر داره ما با هم دوست بودیم و به یکی از دوستاش گفته اگر بخوان ازدواج کنن من از زندگیشون میرم اما الان خبر نداره ما با هم حرف می زنیم اقای مرادی من چیکار کنم چشمام ضعیف شده از بس گریه کردم من دوسش دارم هر بدی که می کنه باز از چشمشم نمی افته دعایی نیست که نخونده باشم نمازه حاجتی نیست که نخونده باشم از خدا می خوام به راه راست هدایتش کنه و اگه صلاح می دونه همسر من بشه شما بگو من چیکار کنم
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم سلاو و عرض ادب لطفاً متن این نوشته را در سایت قرار ندهید. 1-پسرم. 2- 21 سال دارم. 3- تا پیش دانشگاهی درس خوندم. 4- دچار وسواس فکری و عملی هستم. 5- از کودکی به نوعی با این مشکل دست و پنجه نرم می کردم؛ اما پنج ساله که مشکلم حاد شده و کارد رو به استخونم رسونده. 6- در سایتتون کلمه \"وسواس\" رو سِرچ کردم و تمام موارد یافت شده (107 مورد) رو خوندم، اما به جز یکی دو نکته جزئی، چیزی دستگیرم نشد. 7- سه دست نوشته شما در مورد وسواس را هم مطالعه کردم، اما آنها هم کمک شایانی نکردند. 8- برای حل مشکلم، به هشت نفر روحانی مراجعه کردم – که حتی یکی از آنها چشم برزخی داشت - و مشکلم را مطرح نمودم، اما کمک چندانی به من نکردند؛ سه نفرشون که تحویل نگرفتند؛ یک نفر برنامه غذایی داد؛ یک نفر برنامه قرآنی و ذکر داد؛ یک نفرشون هم گفت تا 25 سالگی تحمل کن از سرِت می افتد! 9- خیلی دوست دارم به مشهد بروم، اما برای مسافرت مشکل دارم و 5 ساله که مسافرت دور نرفتم؛ فقط شهرهای حاشیه محل سکونتم (اصفهان)؛ آن هم در حد 1 روز و نهایتاً 2 روز و با کلی رژیم غذایی! 10- از ناحیه خانواده ام هم اذیت می شوم (اونا هم متقابل) و اصلاً درک نمی کنند که من وسواسم؛ مخصوصاً پدرم. 11- در تحصیل متوقف شده ام و هیچ گونه فعالیت مستمری نمی توانم داشته باشم و بیشتر اوقات تا 3-4 روز مدام در خانه ام. 12- از شدت فشار و درماندگی، چند بار به این فکر افتادم که قید همه چیز رو بزنم و اصلاً طهارت و نجاست رو رعایت نکنم؛ اما یک بار به محرم خورد و یک بار به رمضان و منصرف شدم؛ البته هنوزم در فکرم هست، چون واقعاً خسته و درمانده شده ام. 13- علاوه بر وسواس، کم رو و خجالتی هم هستم و همین عامل باعث شده که نتوانم مشکلم را به راحتی و رودررو با کارشناسان مطرح کنم (نزد اون 8 روحانی هم در طول 5 سال رفتم) و علاوه بر وسواس، در تمام عرصه های اجتماعی از کم رویی رنج می برم. 14- استرس و اضطراب فوق العاده زیاد دارم. 15- جهت وسواسم، یک مرتبه به روانشناس مراجعه کردم که فقط چند نوع قرص داد که مدتی مصرف نمودم اما تغییری مشاهده نکردم. 16- به نظر خودم، وسواسم در عین پیچیدگی فوق العاده، با کمک یک کارشناس دینی خبره، در یک روز تا 80-90 درصد رفع می شود؛ اما --- ببخشید که طولانی شد؛ خدا خیرتون بده؛ التماس دعا.