گاهی کم صبری و کم تحملی افراد به اضطراب بالا و تحریک پذیری شدید آنها مرتبط می شود در این صورت بهتر است عامل اصلی یعنی اضطراب یا ... درمان گردد. اما اگر این کم صبری نوعی عجول بودن و کم تحملی است که در برخی از افراد " به خصوص افراد تیپ A " یافت می شود نیاز به تمرین های عملی دارد. در کل تلاش کنید برای افزایش تحمل خود تمرین داشته باشید. اراده خود را تقویت کنید تا خواسته های خو د را به تعویق بیاندازید. برای تهیه کالاهایی که نیاز به ایستادن در صف دارد فعالیت کنید و آن را به دیگری نسپارید. موقعیت هایی که نیاز دارد شما زمانی را در انتظار به سر ببرید با آرامش سپری کنید و در این مواقع تلاش کنید تا افکار خود را از موضوع مورد نظر فعلی که عصبانیت ایجاد میکند به مسایل دیگری معطوف کنید. تصمیم بگیرید تا برخی از فعالیت ها را در خود اجبار کنید مثلا با خود قرار بگذارید یک ورزش را مستمرا انجام دهید یا یک فعالیت عبادی داشته باشید و ...در موقع خواسته ای، سعی کنید با القاء آرامش به خود صبور باشید . توجه داشته باشید افکار و خودگویی های شما رفتار شما را تنظیم می کند اگر مدام بر دیر شدن پاسخ به خواسته تون فکر کنید صبر شما کم و معترض می شوید.اما اگر سعی کنید با تکرار کلمه آرامش و یا تنفس های عمیق و آرام و معطوف نمودن ذهن به مسئله ای دیگر این زمان را بگذرانید مسلما نتیجه بهتری می گیرید. با خود مثبت حرف بزنید. خود را به صبور بودن دعوت کنید. از واکنش های بدون فکر جلوگیری کنید و پیش از هر حرف و رفتار برای لحظاتی تامل کنید.تمرین برای افزایش صبر به مرور زمان نیاز دارد عجول نباشید اما پشتکار داشته باشید سرعت اعمال و گفتار خود را در هر شرایط کندتر تنظیم کنید.به منظور تقویت اراده و حفظ سعه صدر از تفریحاتی همانند صحرانوردی، کوهنوردی، شنا، اسب سواری، پیاده روی در صبح زود بهره گیرید.بیشتر با افراد حلیم، صبور و غیر عصبی معاشرت کنید و از دوستی و حرف شنوی افراد تند مزاج پرهیز کنید.اگر گاهی اوقات کاری که ناشی از بی صبری بود انجام دادید ، سریع خود را سرزنش و حتی در لفظ اظهار پشیمانی نمایید و وعده ها و قولی که با خود داشتید را در ذهن خویش حاضر سازید.روحیه خود را شاداب نگه دارید.همواره به خود القا کنید که بر خود مسلط هستید.موفق باشید
جوانی هستم مجرد که از لحاظ اقتصادی، اجتماعی، کاری و غیره مشکلی ندارم و تنها مسأله ای که باعث ناراحتی من می شود کمی صبری است که دارم و باعث می شود که در محیط خانواده گاهی اوقات تندی کنم. لطفا بفرمایید علت این کم صبری من چیست و چگونه درمان می شود؟
گاهی کم صبری و کم تحملی افراد به اضطراب بالا و تحریک پذیری شدید آنها مرتبط می شود در این صورت بهتر است عامل اصلی یعنی اضطراب یا ... درمان گردد. اما اگر این کم صبری نوعی عجول بودن و کم تحملی است که در برخی از افراد " به خصوص افراد تیپ A " یافت می شود نیاز به تمرین های عملی دارد. در کل تلاش کنید برای افزایش تحمل خود تمرین داشته باشید. اراده خود را تقویت کنید تا خواسته های خو د را به تعویق بیاندازید. برای تهیه کالاهایی که نیاز به ایستادن در صف دارد فعالیت کنید و آن را به دیگری نسپارید. موقعیت هایی که نیاز دارد شما زمانی را در انتظار به سر ببرید با آرامش سپری کنید و در این مواقع تلاش کنید تا افکار خود را از موضوع مورد نظر فعلی که عصبانیت ایجاد میکند به مسایل دیگری معطوف کنید. تصمیم بگیرید تا برخی از فعالیت ها را در خود اجبار کنید مثلا با خود قرار بگذارید یک ورزش را مستمرا انجام دهید یا یک فعالیت عبادی داشته باشید و ...در موقع خواسته ای، سعی کنید با القاء آرامش به خود صبور باشید . توجه داشته باشید افکار و خودگویی های شما رفتار شما را تنظیم می کند اگر مدام بر دیر شدن پاسخ به خواسته تون فکر کنید صبر شما کم و معترض می شوید.اما اگر سعی کنید با تکرار کلمه آرامش و یا تنفس های عمیق و آرام و معطوف نمودن ذهن به مسئله ای دیگر این زمان را بگذرانید مسلما نتیجه بهتری می گیرید. با خود مثبت حرف بزنید. خود را به صبور بودن دعوت کنید. از واکنش های بدون فکر جلوگیری کنید و پیش از هر حرف و رفتار برای لحظاتی تامل کنید.تمرین برای افزایش صبر به مرور زمان نیاز دارد عجول نباشید اما پشتکار داشته باشید سرعت اعمال و گفتار خود را در هر شرایط کندتر تنظیم کنید.به منظور تقویت اراده و حفظ سعه صدر از تفریحاتی همانند صحرانوردی، کوهنوردی، شنا، اسب سواری، پیاده روی در صبح زود بهره گیرید.بیشتر با افراد حلیم، صبور و غیر عصبی معاشرت کنید و از دوستی و حرف شنوی افراد تند مزاج پرهیز کنید.اگر گاهی اوقات کاری که ناشی از بی صبری بود انجام دادید ، سریع خود را سرزنش و حتی در لفظ اظهار پشیمانی نمایید و وعده ها و قولی که با خود داشتید را در ذهن خویش حاضر سازید.روحیه خود را شاداب نگه دارید.همواره به خود القا کنید که بر خود مسلط هستید.موفق باشید
- [سایر] سلام خدمت شما من دختری سی ساله و مجرد هستم و از لحاظ ظاهری و اخلاقی مشکلی ندارم خواستگار زیاد دارم ولی متاسفانه هیچکدوم حداقل ملاکهای معقول رو ندارن در حد سیکل یا متاهل مطلقه و ... که خیلی باعث ناراحتی من و خانواده ام میشوند و این باعث شده که خودم کاری کنم که در جایی دیده بشم و خودم فرد مورد نظر را انتخاب کنم و نگذارم دیگران برایم ازین خواستگارها بفرستن چند سوال خدمتتان داشتم یکی از راههای خواستگار پیدا کردن دیده شدن در مکانهایی که این افراد حضور دارن، فعلا من در خانه هستم و ارتباطم با بیرون کم و تمایل دارم با همسری که شغل اداره ایی با تحصیلات حداقل لیسانس ازدواج کنم و میدانم اقایون مجرد بالای سی سال و دارای این خصوصیات زیادن ولی چطور میشه در مکانهای قرار گرفت که دیده بشم یا در کل سوالم را به شکل دیگه ایی مطرح می کنم که چند راه برای دیده شدن بیشتر را بگویید با تشکر
- [سایر] عرض سلام و خسته نباشید جوانی هستم 30 ساله -کارمن عالی رتبه در یکی ار دستگاههای دولتی-از خانواده ای کارمندو دوخواهر و یک برادر دارم-حدود یکسال و نیم پیش ازدواج کردم-خانمم کارشناش ارشد و هیئت علمی دانشگاه است -خانواده اش بسیار بسته و مذهبی و از لحاظ اجتماعی در سطحی پایین تر از خانواده من قرار دارند و این نکات از همان ابتدای مراسم خواستگاری مرا آزار میداد -خانمم به دلیل اینکه در چنین جوی بزرگ شده در روابط اجتماعی مخصوصا با مردان بسیار بسته و خجالتی است و به طوری که هیچ کس باور نمیکند ایشان استاد دانشگاه است (حیای بیش از اندازه دارد) در هر مهمانی که میرویم به دلیل حیای زیاد و کم حرفی ایشان همه به من می گویند چه خانم مظلومی دارید و این بسیار مرا آزار میدهد همسران دوستان و هم سنان من اکثرا خوش مشرب و اجتماعی هستند و این باعث گردیده که من آنها را با خانمم مقایسه کنم که این کار باعث اختلاف بینمان شده است گاهی با خود فکر میکنم چرا من چنین ازدواجی را انجام دادم در حالی که همیشه از خانمهای اجتماعی و خوش سرو زبان خوشم می امد شاید به خاطر موقعیت کاری همسرم و البته یک سری خصوصیات اخلاقی او مانند آرامی -گیر ندادن-خاکی بودن-اطاعت پذیر بودن -چنین ازدواجی را انجام دادم خلاصه اینکه هم اکنون بسیار سردرگم و افسرده ام و به دلیل کم رویی خانمم ارتباطم را با دوستان و اطرافیان کم کرده ام لطفا مرا راهنمایی کنید-لازم به ذکر است که من خودم بسیار ادم شوخ و اجتماعی و گاهی هم تند خویی هستم-آدرس ایمیل:mohsen60y@yahoo.com
- [سایر] بسم الله الرحمن الرحیم. با عرض سلام و خسته نباشید. در اول نامه لازم است که مختصری از خودم و ویژگی هایم بگویم و بعد هم مشکلم را. پسر 24 ساله، مجرد، دانشجوی ارشد معماری، فرزند دوم و آخر خانواده، وضع اقتصادی خانواده نسبتاً خوب، خجالتی. راستش بنده چند سالی هست که یه مشکلی دارم که بعضاً اذیتم میکنه و اون اینکه گاهی اوقات که توی خیابون یا حتی جاهای خلوت هستم یه جوری خیالپردازی می کنم که انگار که دیگران دارن به من نگاه می کنن و من بعد از این خیال، معذب میشم. البته خودم میدونم که کسی نگاهم نمیکنه بلکه این صرفاً یه خیال پردازیه. حالا به فرض هم که همه بهم نگاه کنند، خب این که اتفاق بدی نیست. ولی با همه اینها معذب میشم و نمیدونم چطوری درمانش کنم. با تشکر و سپاس فراوان.
- [سایر] با سلام من شخصی با مشخصات کم رویی، اعتماد به نفس پایین و ... هستم. دقیقا نمام مشخصاتی که در یکی از مقالات توی این سایت مطالعه کردم را در خود می بینم. ترس از طرد شدن، ترس از وارد شدن در محیط جدید با افراد جدید و ... . این خصوصیات باعث شده است که حتی از فکر کردن به ازدواج هم هراس داشته باشم هر چند که به این زودی ها قصد ندارم. من تصمیم در تغییر ابن خصوصیات دارم. سئوال بنده از سر کار خانم این است که من باید از کجا شروع کنم و دقیقا باید چه کاری انجام بدهم؟ من می خواستم در کلاس های فن بیان شرکت کنم آبا شما این کار را تایید می کنید؟ ممنونم از شما. پیمان ( من در ایران، تهران در خانوادهای مذهبی متعادل و از لحاظ اقتصادی متوسط زندگی می کنم)
- [سایر] با سلام ضمن تشکر از جواب شما، پاسخ های شما : - من مشل اصلی را ناراحتی از رفتار مادر می دانم و اینکه این موضوع باعث برخورد من با ایشان میشود. - معمولا خانواده دختر برای خواستگاران مهم است -روابط اجتماعی در سطح معمولی است. دوست صمیمی زیادی ندارم ولی دوستانی دارم که بتوانم با آنان درد دل کنم راهنمایی بگیرم - بله من هویت اجتماعی و فردی مستقل دارم. به قاطعیت پشتکار خوش دلی مهربانی - مادرم از سنین جوانی این کار را می کردو مادرش هم - نه - مسئولیت ایشان با من است چون من با ایشان زندگی می کنم - مادرم با وجود این مسائل مهربان دلسوز بدون کینه است که 4 فرزند حداقل بدون هیچ معضلی و با اعتقاد تربیت نموده است. اما در آخر اندیشه شما و دغدغه خاطر شما در مورد جوانان و ازدواج نه تنها مورد انتقاد نیست بلکه پسندیده است. اگر در در ابتدای نامه قبلی اشاره به این موضوع نمودم به خاطر ناراحتی از عدم دریافت پاسخ از شما بودو ببخشید.
- [سایر] سلام من نیازمند یک مشاوره ازدواج هستم و چون تبیان رو به عنوان یک سایت رسمی از سوی نهادی رسمی قبول داشتم خواستم با شما مشورت کنم مشکل رو به طور خلاصه عرض میکنم اینجانب مهندس عمران و دارای یک شرکت عمرانی هستم الحمد الله مشکلی از لحاظ مالی ندارم اجازه بدید یه کمی در مورد خودم بگم بعد برم سراغ مشکلم خصوصیات من : 1-آرام 2-کمتر اجتماعی 3- تا حدی کم رو و از همه مهمتر نمیتونم حرف دلم رو بزنم حالا مشکل من : امروز من به خواستگاری یک دختر خانم رفتم ( به صورت سنتی ) ولی بزرگترین مشکل من اینه که اساسا نمیتونم به کسی دل ببندم و از همه مهمتر اینکه از وارد شدن به یک خانواده جدید بینهایت وحشت دارم اساسا نمیتونم این تصور رو بکنم که یه داماد خانواده غریبه بشم و از همه مهمتر اساسا نمیتونم مهر کسی رو تو دلم بذارم الان این دختر خانمی که به خواستگاریشون رفتم اساسا هیچ عیبی نداشتند ولی باز هم وحشت من از ورود به خانواده غریبه و عدم توانایی من در ایجاد علاقه باعث شده که برای قبول کردن پاهام سست بشه حالا یه مساله دیگه ای هم هست و اون هم اینه که من یه دختر خاله دارم که تا حدودی بهش علاقه دارم منظورم از علاقه اساسا عشق نیست بلکه بیشتر لذت از هم صحبتی با ایشان و خانوادشون هست اما این وسط یه مشکل وجود داره و اون هم ترس من از ازدواج فامیلی هست من یه چیزایی در مورد مشاوره های ژنتیک شنیدم اما نمیدونم که این مشاوره ها تا چه اندازه میتونه موثر باشه لطفا در این مورد بنده رو راهنمایی بفرمایید با سپاس
- [سایر] سلام <br />وقت بخیر <br />من اصن حالم خوب نیست همیشه نگرانم دلشوره دارم به همه چیز بد که از بچگی تا حالا برام افتاده فکر میکنم قلبم تند تند میزنه همه ماهای سال سرمامیخورم همیشه سردرد دارم معدم درد میکنه استخون درد دارم اصن اشتها ندارم روزها میشه لب به غذا نمیزنم همدم فقط شده سیگار استرس و نگرانی داره از پا درم میاره وزنم شده50 کیلو کمتر پیش میاد که حالم خوب باشه.وقتی به وضعیت جسمی و روحی خودم فکر میکنم بیشتر عصبی و نگران میشم. وضعیت کارم نامشخص تو محیط کار مشکل دارم گاهی فک میکنم بخاطر اونه و باید از سرکار دربیام ولی فکر و نگرانی بیکاری بازم بهمم میریزه.کلن ادم نگرانی شدم حتی گاهی از نگرانی نمیتونم موبایلمو جواب بدم<br />از شما خواهش میکنم بهم کمک کنید.حداقل بهم بگید پیش چه دکتری باید برم.خواهش میکنم چون من واقعا به سلامتی نیاز دارم خیلی باخودم مبارزه میکنم و به خودم روحیه میدم ولی دیگه کلافه شدم.باتشکر<br /><br />ایران-گیلان-تالش/تو مغازه پسرخالم که به اصطلاح دفتر ارائه اینترنت کار میکنم و همه مشکلات مشتریا گردن منه و همه فقط منو میشناسن ینی ی مشکل پیش بیاد فقط به من زنگ میزنن/مجرد/افراد خانواده: مادرم من خواهرم برادرم/وضعیت اقتصادی فرهنگی اجتماعی متوسط /پدرم حدود ده سالی میشه فوت شده مادرم سرپرست خانوادست<br /><br />
- [سایر] با سلام و سپاس از شما بابت من بعد از حدود بیش از یک سال که به دنبال یافتن مورد مناسبی جهت امر ازدواج بودم، توانستم از طریق معرفی یکی از اعضای فامیل با یک خانواده خوب آشنا بشم. بهتره اول از شرایط خودم بگم: من ساکن زاهدانم و لیسانس حسابداریم رو از دانشگاه ملی روزانه گرفتم و پشت بندش دو سال هم سرباز امریه بودم. بعدش هم افتادم به جون آزمون دادن برای استخدام. یک آزمون رو تا مرحله مصاحبه هم پیش رفتم و مونده جوابیه گزینش و یکی دیگه هم هنوز مصاحبه شروع نشده. امید فراوان دارم تا حداکثر ظرف پایان امسال یه جای خوب برم سر کار. شخصاً آدمی هستم که مسائل مذهبی و اعتقادی برام فوق العاده مهمه. تنها یه دوست صمیمی دارم که شاخصه بارزش هم مذهبی بودنشه. برای انتخاب همسر هم مثل بعضیا رنگ چشم همسر و شبیه فلان هنرپیشه باشه و شاغل بودنش و بابای پولدار داشتنش هم واسم اصلاً اهمیتی نداره. مهمترین معیارها برای من پایبندی به مسائل دینیه. نماز، حجاب، اخلاق خوب، خانواده متدین و قس علی هذا... از لحاظ اقتصادی هم خانواده ما در یه حد متوسط هستیم شاید هم کمی رو به پایین. این موردی هم که گفتم به تازگی معرفی شدن، طی دو مرحله دیداری که به واسطه همون معرف داشتیم (به صورت خانوادگی) تقریباً میشه گفت همون ویژگیهای مد نظر من رو دارن. البته این دختر خانم هم بابای پولدار داره هم خودشون شاغل هستن. البته اونطور که خواهرم ازشون پرسیدن کارشون طوریه که با نامحرم ارتباطی ندارن و همکاراشون هم همه خانم هستن. اما در یک کلام بخوام بگم مشکل من با شاغل بودن این خانم هست. از اونجایی که مدیریت خونه و بچه ها بستگی زیادی به زن خونه داره و تو اطرافیان هم کم ندیدم خانمهای شاغلی که به دلیل شاغل بودن نمیتونن وقت کافی برای امور داخلی خونه و رسیدگی به شوهر و بچه ها بزارن. حالا به نظرتون من چطور با این قضیه برخورد کنم؟! اصرار من برای ترک شغل ایشون کار درستیه؟ مورد دیگه هم بحث فامیله. درسته که از لحاظ فرهنگی تشابه خوبی بین خانواده ها هست، اما در بحث فامیل قضیه کاملاً برعکسه. توی فامیل ما انسانهای محترم زیادی هستن اما اینکه مدیر و پزشک و کارخونه دار و سرهنگ و ... باشن نه. اما فامیل ایشون هم از لحاظ تعدادی خیلی بزرگتر (چیزی در حدود 22 تا عمه و عمو و خاله و دایی دارن) و هم از لحاظ وجهه اجتماعی و شغلی به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند و اصطلاحاً سرن. تو این مورد هم اگر ممکنه راهنمایی بفرمایید که آیا این اختلاف سطح فامیلی در آینده تأثیرات منفی خواهد داشت یا نه؟ اصولاً جایگاه فامیل تو مسئله ازدواج چیه؟
- [سایر] با سلام خدمت مشاور عزیز،من از شهر شیراز، دانشجوی سال آخر رشته کتابداری و اطلاع رسانی، مجرد، در خانواده ای 5 نفره که 2 خواهر بزرگتر دارم که اولی ازدواج کرده و دومی هم پزشک است و مجرد.از نظر وضعیت اقتصادی متوسط ، و خانواده ای مذهبی هستیم. من همیشه برای کوچکترین کاری که می خواهم انجام بدهم اضطراب و استرس دارم و همچنین از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستم؛ که البته شرایط خانواده بی تاثیر در این اضطراب و عدم اعتماد به نفس نبوده است؛ به طوری که پدر و مادرم به خاطر کوچکترین و ساده ترین کاری که می خواهند انجام بدهند اضطراب و استرس دارند و همیشه بدترین حالت ممکن را در هر مسئله ای در نظر می گیرند. من هر وقت که می خواهم درس بخوانم (با توجه به اینکه از استعداد خوبی برخوردارم) همیشه فکر می کنم که من این درس را یاد نمی گیرم و نمی فهمم، در نتیجه خواندن درس را رها می کنم و این موضوع باعث می شود که همیشه شب امتحان مجبور شوم که حجم سنگینی از درس ها را با استرس بالا بخوانم. مشکل دیگر من در عدم اعتماد به نفس و اضطراب این است که مواقعی که مهمان داشته باشیم یا وقتی که به مهمانی برویم موقع حرف زدن با افراد یا موقع تعارف کردن یا برداشتن چیزی ناخودآگاه دستم می لرزد و این مسئله من را خیلی اذیت می کند.همچنین وقتی که می خواهم با افراد صحبت کنم ناخودآگاه ضربان قلبم تند می شود و اضطراب پیدا می کنم.از شما خواهش می کنم که در صورت امکان من را راهنمایی کنید.متشکرم
- [سایر] با عرض سلام وخسته نباشید من دختری 26 ساله هستم و مجرد راستش می خواستم در مورد بستن بخت از شما سوالی بکنم ایا صحت دارد یا خیر چون بنده تا حالا خواستگاری نداشته ام البته به جز 3 موردو از لحاظ ظاهری یا از نظر مالی و غیره هیچ مشکلی ندارم ودختر سخت گیری هم نیستم ولی... راستش این موضوع تا حدی ذهن مرا به خود مشغول کرده تا جایی که ایمانم را سست کرده البته ادمی نیستم که به بسته شدن بخت اعتقادی داشته باشم ولی اطرافیان با حرفهاشون کاری کردن که این موضوع دارد برای خودم هم معنا پیدا می کند از شما خواهش می کنم مرا راهنمایی کنید چون در بد وضعیتی هستم من از خداوند خیلی کمک خواستم ولی ظاهرا حاضر نیست به بنده حقیرشان کمک کند لطفا شما بگویید که چه کار کنم تا به اعتقاداتی که برام ارزش دارند ودستش دارم به خاطر یک مسئله مثل ازدواج سست نشود خواهش می کنم اگر برای شما مقدور است جواب را در ایمیلم بگویید چون من شاغل هستم و سعادت دیدن برنامه شما را در آن وقت روز را ندارم خواهش می کنم جوابم را بدهید من منتظر راهنماییهای شما هستم. با تشکرصمیمانه موفق و پیروز باشید