برای غلبه بر لرزش پا و دست این تمرین را به شما توصیه می کنم خصوصا تمرینات مربوط به پا و رانها و دست و... را بیشتر انجام دهید:روش تنش زدایی:برای انجام این تمرین بر روی یک صندلی راحت چشمان خود را بسته و در اتاقی ساکت دراز بکشید و سپس سعی کنید هر گروه از عضلات تان را که در ادامه شرح می دهم منقبض وسپس منبسط(سفت و شل) کنید. توالی این ماهیچه هاعبارتند از:1- دست و بازوی برتر2- دست و بازوی غیر برتر3- پیشانی و چشمها4- قسمت فوقانی گونه ها و بینی5- فک، قسمت تحتانی صورت و گردن6- شانه ها، قسمت فوقانی پشت و قفسه سینه7- شکم8- کفلها9- قسمت فوقانی ساق برتر10- قسمت تحتانی ساق برتر11- پای برتر12- قسمت فوقانی ساق غیر برتر13- قسمت تحتانی ساق غیر برتر14 پای غیر برترزمانی که به دفعات این تمرین را انجام دهید می توانید بعد از مدتی بدون سفت و شل کردن عضلات و ماهیچه ها، خود را ارام کنید.با تشکر از تماس شما
بیشتر اوقات وقتی که میخوام کار مهمی رو انجام بدم، خیلی استرس بهم وارد میشه و حتی دچار لرزش دست و پا هم می شم. البته منظور از کارای مهم امتحان و... نیست. کارایی مثل بحث کردن سر یه موضوع مهم جلوی جمع یا مثلا برای دفاع از حق خودم و... یک جورایی دچار استرس و ترس میشم.
برای غلبه بر لرزش پا و دست این تمرین را به شما توصیه می کنم خصوصا تمرینات مربوط به پا و رانها و دست و... را بیشتر انجام دهید:روش تنش زدایی:برای انجام این تمرین بر روی یک صندلی راحت چشمان خود را بسته و در اتاقی ساکت دراز بکشید و سپس سعی کنید هر گروه از عضلات تان را که در ادامه شرح می دهم منقبض وسپس منبسط(سفت و شل) کنید. توالی این ماهیچه هاعبارتند از:1- دست و بازوی برتر2- دست و بازوی غیر برتر3- پیشانی و چشمها4- قسمت فوقانی گونه ها و بینی5- فک، قسمت تحتانی صورت و گردن6- شانه ها، قسمت فوقانی پشت و قفسه سینه7- شکم8- کفلها9- قسمت فوقانی ساق برتر10- قسمت تحتانی ساق برتر11- پای برتر12- قسمت فوقانی ساق غیر برتر13- قسمت تحتانی ساق غیر برتر14 پای غیر برترزمانی که به دفعات این تمرین را انجام دهید می توانید بعد از مدتی بدون سفت و شل کردن عضلات و ماهیچه ها، خود را ارام کنید.با تشکر از تماس شما
- [سایر] با سلام خدمت شما سرور گرامی یه مدتی هست که خیلی استرس دارم سر چیزای بی خودی مثلا میگن میخوایم برم خورنه فلانی یا فلان شخص میخواد بیاد استرس میگیریم یا اگه وارد جمعی میشم که میخوام احوال پرسی کنم بعد از احوال پرسی با یکی دو نفر اول با بقیه که میخوام احوال پرسی کنم احساس میکنم صورتم میلرزه . خیلی دل نازک شدم البته بودم ولی الان بیشتر شده و هر وقت یکی بهم چیزی میگه نمی تونم از خودم دفاع کنم و قلبم شروع به تپش میکنه و صورتم میلرزه و نمی تونم جواب بدم و گریم می گیره تو رو خدا برام راهی پیدا کنید اینها بیشتر در رابطه با برخورد با خانواده شوهرم هست البته نه خود شوهرم من در برابر خشونت دیگران زود خودمو می بازم و گریه می افتم
- [سایر] سلام خسته نباشید پسری 25 ساله هستم مجرد وقتی خیلی سردم بشه یا عصبانی بشم یا استرس بهم وارد بشه یا اب انگو خربزه و هندوانه بخورم و یا وقتی ماینوکسیدیل به بدنم برخورد کنه و یا وقتی ورزش کنم یا فعالیت بدنی داشته باشم باعت میشه حالات عصبی و پرخاشگری بی حوصلگی بهم دست بده جوری که معده عصبی میگیرم روده عصبی میگیرم طوری که ممکنه سه یا چهار روز اجابت مزاج نداشته باشم وقتی اینجوری میشم میل جنسیم به شدت کم میشه یعنی کلا از بین میره و یه طپش توی شکمم ایجاد میشه که دائمی هستش و ریزش مو میگیرم نه فقط جلوی سر تمام نقط سرم ریزش پیدا میکنه بنظر شما مشکل از کجاست اکوی قلب انجام دادم نرمال بوده .بنظر شما چه ازمایشی باید انجام بدم یا بنظر شما علت از کدوم قسمت بدن میتونه باشه؟ممنون
- [سایر] با سلام من یک سال و نیم هست که نامزد هستم دوران دانشگاه هم همسرم را میشناختم حدود شش سال که همدیگرو میشناسیم . الان من یک مشکلی برام پیش اومده دقیقا دو هفته مونده به عروسیم . اینکه من هر وقت طول این یکسال ونیم هر وقت از مادر شوهرم ناراحت شدم همسرم بهم اجازه حرف زدن نداده میگه تو به من نگو حرفی داری به مامانم بگو. من فقط میخوام در مورد اینکه از چه موردی از دست مامانش ناراحت شدم بهش بگم اون فقط گوش کنه اگه حق با من بود حمایتم کنه اصلا انتظار ندارم بره با مامانش حرف بزنه نه ، فقط میخوام من بهش بگم آروم شم اجازه نمیده همین باعث میشه خیلی حرفا تو دلم بمونه وقتی هم دلیل ناراحتمو میگم عصبی میشه( همسرم سر هر چی زود عصبی میشه ) همه چی بهم میریزه ترجیح میدم اصلا نگم ولی وقتی اون از دست مامان من ناراحته میگه من نباید چیزی بگم انتظار داره همیشه از همسرم دفاع کنم وقتی از مامانم دفاع میکنم یا حرفی میزنم که مربوط به چند ماهه پیشه میگم که کاره خانوادمو توجیه کنم چون میبینه حق با منه عصبی میشه تو حرف نگه میداری تودلت بهش میگم تو اجازه نمیدی حرف بزنم وقتی ناراحتم واسه همینه در ضمن هر وقتم از دست خانوادم یا من ناراحته تهدیدم میکنه که پامو خونتون نمیزارم پشت گوشتو دیدی منو دیدی من خیلی بهم میرزیم اینجور وقتا ، همسرم فرداش شاید جوری رفتار کنه که اصلا هیچی نشده یام چند روز یه جوری میشه منم سعی میکنم بیخیال شم کوتاه میام تا اینجوری پیش نره ظاهرم خوبه اونجور وقتا ولی دلم ناراحته بعضی وقتا یک هفته طول میکشه برگردم به حالت قبلی ،من میخام این مشکلو حل کنم چکار باید رفتار کنم همسرم به حرفایی که منو ناراحت کرده گوش کنه عصبی نشه راهنماییم کنین خواهش میکنم
- [سایر] با سلام خدمت شما من حدود یکسالی است که دچار اظطراب استرس و ترس هستم البته قبل از اینکه دچار اظطراب و استرس بشم وسواس های گوناگونی داشتم این اظطراب و استرس اوایل عوارض خاصی نداشت ولی بعد از چند وقت مشکلاتی نظیر افسردگی شدید که عوارضی مانند فراموشی عدم درک مطالب درسی و کندذهنی بی حوصلگی بی اشتهایی و بی علاقگی را برایم در پی داشت و از حدود چهار ماه پیش به این دکترای تامین اجتماعی مراجعه کردم اونم قرص هایی مثل سیتالوپرام و پروورانولول و .. داد حالا بعد از چهار ماه روحیاتم بهتر شده اما یک دفعه بی حوصله می شم دوباره سر حالتر می شم اما با قبلنا اون موقعی که مشکلی نداشتم فاصله های زیادی دارم العان فراموشی ام زیاده و قدرت درک مطالب رو ندارم کند ذهنم کنده و میل جنسی ام خیلی کم شده و... لطفا راهنماییم کنید ضمنا این قرص هایی که گفتم به نظرتون به خوردنشون ادامه بدم یا قطع کنم لطفا راهنماییم کنید اگه میشه جواب این سوال را به ایمیلم و یه به صورت مهرمانه جواب دهید ممنون
- [سایر] با عرض سلام مجدد به شما سرکار خانم دکتر عطاریان خواسته بودید جزئی تر سوالم را مطرح کنم. من خیلی استرس دارم در اکثر موارد اینطور هستم مثلاً زمانی که در محل کار هستم تا زمانی که کار انجام شده توسط من از دست رئیس خارج نشود و نظر مثبت به آن نداشته باشد دچار استرس شدید می شوم تا جائیکه تمام بدنم یخ می کند و قادر به انجام کار دیگری نمی باشم . در زندگی شخصی نیز دلیل اصلی و خیلی مهم استرس من بچه دار نشدن من است این در حالی می باشد که پزشک به ما گفته است که ما هیجکدام هیچ مشکلی نداریم و فقط مشکل اصلی استرس و وسواس من و تمرکز من در روی این قضیه می باشد این در صورتی می باشد که من تمام فکر و ذکر زندگیم همین مسئله است . همین موضوع است که باعث گریه و عصبی شدن من هم می شود . زمانیکه می شنوم کسی بچه دار شده است تا مدتها افسرده و ناراحت هستم . رابطه ام با همسرم هم بد نیست همسرم بیشتر سر همین مسائل است که از من ناراحت می شود چون می گه تو همیشه استرس دارای و همیشه در حال گریه کردن هستی اصلاً تو افسرده هستی. بعضی وقتا دلم به حالش می سوزه . تو رو خدا کمکم کنید دیگه دارم دیوونه می شم .
- [سایر] سلام و خسته نباشید من پسری 21 ساله هستم که متاسفانه در سن 6 سالگی پدرم را از دست دادم. در خانواده ای زندگی کردم مدام بین آنها دعوا بوده و من چون فرزند کوچک بودم همه اینها را شاهد و زجر کشیدم. متاسافه در این سال ها دچار مشکلاتی از لحاظ روانی شده ام. در محل کار که هستم در بعضی مواقع حالم خوب است ولی پیش میاد که استرس بدی روی من غلبه می کنه. نا خودآگاه احساس لرز بهم دست میده. دست هام و کف پاهام احساس سردی و عرق دارن. احساس باد معده و دل پیچه و اسهال کل بدن من رو فرا میگیره. با این شرکت خیلی وقت است که کار می کنم ولی هنوز این مشکلات و استرس رو دارم. بعد توی جمع هم بعضی وقتها می خوام صحبت کنیم و با بچه ها گپ و گفت داریم اینجوری میشم. در ضمن خیلی عصبانی ام و کوچکترین صداها مثلا صدای دهان کسی رو بشنوم عصبانی میشم جوری که دوست دارم شدیدا باهاش برخورد کنم. مثلا شدیدا از برادرم متنفرم و اگر صدایی ازش در بیاد دوست دارم بهش حمله ور بشم. متاسافنه اینجوری شدم , البته این رو توی خانواده بیشتره , یعنی توی خیابان به مردم اینجوری نیستم. دوست دارم بیشتر توی محیط ساکت بشینم فکر کنم و داخل دستشویی پیش میاد که به خودم میام میبینم 1 ربع فقط فکر کردم. متاسفانه کار من با روانشناسی و گفتاردرمانی حل نمیشه. باید دارو مصرف کنم. اگر میشه من رو راهنمایی کنید. ممنون
- [سایر] سلام خسته نباشید خصوصی--- من یه دختر 19ساله جادری هستم. تویه خانواده ی خیلی مذهبی بزرگ شدم. یکساله پیش به خاطر اشتباه یکی از بستگان دست اولم با یه پسر آشنا شدم (البته فقط اون مقصر نبود منم اشتباه کردم)من تونستم تا حدودزیادی اونو بامسائل دینی آشنا کنم اونم در مورد حرفایی که میزدم میرفت تحقیق میکرد.میدونم این رابطه در کل حرام بود ولی شکر خدا تودودفعه ی که هم دیگرو دیدیم کارایی که رایج یه جورایی بین جونارو انجام ندادیم. من در کل از اول نیتم رو دوستی نبود فقط میخواستم کمکش کنم ولی الان میخوام برگردم بشم همون دختری که بودم ولی فکر اینکه اون مشکلاتشو چه جوری حل میکنه باعث میشه هردفعه بعد از مدت کوتاهی دوباره بهش اسمس بزنم .مهم تراز همه میدونم پدرومادرم ازاین کارم راضی نیستن ومیمدونم اگه بهشون بگم از چشمشون می یوفتم وتو خونشون جایی ندارم .چند دفعه ازم خواسته که بیاد خواستگاری نمیدونم باید چه جوابی بهش بدم واینکه جه جوری از پدرومادرم حلالیت بگیرم (من همیشه احترامشونو نگه میدارم ولی واقعا نمیدونم تواین یه مورد چیکار کنم)برای این سوالمم اول توسایت جستجو کردم ولی چیزی نبود حاج آقا خواهش میکنم کمکم کنین خیلی میترسم از اینکه دنیاوآخرتممو خراب کنم باور کنین من دختر بدی نیستم من نمی خواستم با این کارم حرمت چادر از بین ببرم خواهش میکنم پدرانه کمکم کنین چون به جز شما نمی تونم از کسی مشورت بگیرم.شب خوبی داشه باشین.
- [سایر] با عرض سلام خدمت شما . من سه سال پیش در سن شانزده سالگی مشرف به مکه مکرم شدم و با توجه به شناخت از خود و تاثیر حج توقع داشتم پس از بازگشت انسان مومن تری شوم ولی... نمیدانم بگم تاثیر محیط بود یا خودم مقصرم نمیدونم ولی متاسفانه نمازم یک خط در میان شد و دیگر خبری از آن سجاده مفصل نیست و از اون طرف خدا رو صد هزار مرتبه شکر همان سفر باعث شده قبل یا پس از انجام کاری به اشتباه خودم پی ببرم و چون من موقعیت کاری ام طوری است که وقت زیادی برای اینکه پا منبری کسی شم یا با بچه مومن ها باشم ندارم (من در بازار کامپیوتر رضا کار می کنم و بیش از صد ارباب رجوع داریم که تعداد قابل توجه آنها خانم های جوان هستند) و من نسبت به نوع برخورد آنها که خیلی اروپایی و به اصطلح به روز است نمیتونم عکس العمل نشان بدم (به خاطر یه خورده حرمتی که واسش دارم) و این موضوع باعث شده که نگاه اطرافیان نسبت به من عوض شود و نمیتونم به راحتی به کارم ادامه بدم و من هم باید مثل اونها شم. شما رو به خدای احد و واحد قسم میدم به من کمک کنید . منی که میخوام از شر ارتباط با دختر رها شم باید چی کار کنم .مگه نمیگن دست زدن به نا محرم گناه کبیره است و پس چرا من نمیخوام مرتکب گناه شم باید هم رنگ جماعت شم . از شما خیلی ممنون هستم و خیلی خوشحال میشوم که به من جواب بدهید و به یک جوان نوزده ساله که پاش لغزیده ولی یک ته دلی معتقد است کمک کنید اگر هم نمی توانید جواب مفصل دهید شما در هر جای تهران که منبر داشته باشید به من این اجازه را بدهید که پا منبری شما شوم. با کمال تشکر پیمان زاهدی
- [سایر] سلام و خدا قوت من دختری 24ساله،لیسانس معماری و متاهل هم هستم ولی هنوز با شوهرم مستقل نشدیم...مشکل من اینه که واسه شروع همه ی کارهای مورد علاقه ام می ترسم...ترسی که می دونم از بچگی باهام بزرگ شده! فکر کنم ارثی باشه...این باعث شده آدم مهرطلبی بشم.وابسته،بی اعتماد به نفس،فکر کردن بیش از اندازه،مهم بودن نظر دیگران،وسواسی و .... با این سنم هنوز استقلال ندارم،نتونستم کاری رو شروع کنم...هرچی شوهرم اصرار می کنه که کار کن،من به این فکر می کنم که اگه فلان کار رو شروع کردم و نتونستم از پسش بر بیام چی میشه! یه جورایی کمال گرا هستم و واسه شروع کردن هر کاری،بهونه جور می کنم، مثلا باید فلان نرم افزارو هم بلد شی بعد بری دنبال کار! با اینکه خیلی پوین های مثبت دارم و خودم می دونم که می تونم اما اون ترس باعث می شه هر روز افسرده تر از قبل بشم و توی خونه بیکار باشم. روحیه ام جور دیگه اس،اما در ظاهر (شاید به خاطر نظر دیگران) طور دیگه ای نشون می دم...این منو اذیت می کنه که اعتماد به نفس هم ندارم که خودم باشم. آدم خیلی حساسی شدم...با اینکه دوست ندارم اینجوری باشم. الان حسه یه مرده رو دارم،یعنی روحم مرده،جسمم روزا رو شب می کنه...به یاد گرفتن خیلی کارا علاقه دارم که به بهانه های مختلف اونا رو به یه وقت دیگه موکول می کنم. شاید وضعیتم خیلی وخیم باشه و واقعا به روانپزشک احتیاج داشته باشم اما به خاطر یه مسایلی از دکترا هم زده شدم و دوست دارم خودم و با کمک شما،از این طریق حالمو بهتر کنم...ممنون می شم یه چیزایی بهم بگید که تکراری نباشه،چون خودم خیلی مطالب روان شناسی می خونم و تا حالا نتیجه نگرفتم.منتظر جوابتون هستم.پیشاپیش ممنون.
- [سایر] سلام. من تقریبا یک ماهه عقد کردم. اوایل ازدواجم که با همسرم رفته بودیم بیرون برای تفریح متاسفانه آب نبود و شوهرم نیاز به قضای حاجت داشت. بعد از اون خیلی راحت بهم گفت دستش به ادرار آلوده و نجس شده. یعنی ادرار روی دستش ریخته بوده. اما همون موقع دستش رو نشست چون آب نبود. من همش حواسم بود که دستش رو به چه جاهایی میزنه. به گوشی من گوشی خودش دستگیره در ماشین و فرمون ماشین و لباساش و به من. به محض اینکه رسیدم خونه رفتم حموم و همه لباسامو شستم. اما فکر شوهرم یه لحظه منو رها نمیکنه. تصور اینکه با دستش همه جا رو نجس کرده برام غیر قابل باوره. چندین بار بهش گفتم یه کاری کن. گوشیتو عوض کن یا حداقل قابشو بشور. اما براش مهم نیست. گوشیش همش دستشه الان زمستونه آدم زیاد عرق نمیکنه اما بعدها که دستش عرق میکنه دست میزنه به گوشیش و همه جای خونه. وای دارم دیوونه میشم. اصلا نمیدونم کجاها پاکه کجاها نجسه. از خودش و لباساش بدم میاد. طوری شده که بهم دست میزنه چندشم میشه. نمیتونم نماز بخونم. میگم اون روز رفته خونه و دستشو به همه جا زده. به دستگیره در و جاهای دیگه. یا اگه هم نزده باشه گوشیش هنوز نجسه. حتی اگه همین الان هم گوشیش رو پاک کنه , معلوم نیست تا حالا کجاها رو نجس کرده. وای من میخوام زندگی کنم و توی خونه اونا هم رفت و آمد کنم. نمیدونم کجا بشینم اصلا. چون بارها دیدم با دست خیس به گوشیش دست زده و بعد مثلا دستشو با پشت لباسش خشک کرده و نشسته. بعد فکر میکنم اونجا که نشسته حتما نجس شده. باور کنید هروقت از خونشون میام میرم حموم و لباسامو میشورم. از این همه آبی که هدر میدم احساس گناه میکنم. چون خونشون به هرچی که دست میزنم سریع میرم دستمو میشورم. کمکم کنید. از دیوار و دستگیره در و تشکاشون و همه چی بدم میاد. باور کنید گاهی به طلاق فکر میکنم. نمیتونم با همچین ادمی زندگی کنم. حتی آب منی هم جایی رو تشک بریزه براش مهم نیست. (عذر میخوام). بمن باید چیکار کنم؟؟؟؟؟؟