باسلامدوست گرامی متاسفانه دوستی هایی که در فضای مجازی ایجاد می گردد چون در یک محیط مصنوعی است بنابراین اشنایی ها هم تمام عیار و همه جانبه نمی باشد. هر چند که جوانان تصور می کنند با چند بار چت کردن و صحبت کردن به تمام زوایای شخصیتی طرف مقابل پی برده اند اما این یک اشتباه بزرگ است و هر گز از طریق گفتگواز راه دور چنین نتیجه ای حاصل نمی شود.تا زمانی که ملاقاتهای رودر رو و گفتگو های حضوری و البته در بستر خانواده صورت نگیرد، کسی نمی تواند به این نتیجه برسد که تناسب لازم را با هم دارند یا نه؟ اصلا شما دو نفر در شرایط طبیعی و واقعی یکدیگر را دیده اید؟ از شرایط و وجهه خانوادگی هم اطلاع دارید؟و ..اگر می خواهید ازدواج کنید این رابطه به این شکل باید خاتمه یابد و تقاضای ازدواج ایشان به طور رسمی و از طریق خانواده شان، به خانواده شما عنوان گردد. به خصوص که شما فردی بسیار جوان و کم تجربه هستید و احتمال به خطا رفتن تان زیاد است لذا این رابطه را بیش از این گسترش نداده و اگر ایشان قصد ازدواج دارند باید به طور رسمی اقدام کنند.با تشکر از تماس شما
سلام درمورد ازدواج اینترنتی سوال داشتم.
راستش حدود یک سال میشود که با فردی در محیط چت اشنا شدم که احساس میکنم خیلی بهش علاقه دارم و تاحدی از خصوصیات اخلاقیش اشنا هستم که این اقا بهم درخواست ازدواج داده.ایا میشه به این اشنایی اعتماد کرد؟
باسلامدوست گرامی متاسفانه دوستی هایی که در فضای مجازی ایجاد می گردد چون در یک محیط مصنوعی است بنابراین اشنایی ها هم تمام عیار و همه جانبه نمی باشد. هر چند که جوانان تصور می کنند با چند بار چت کردن و صحبت کردن به تمام زوایای شخصیتی طرف مقابل پی برده اند اما این یک اشتباه بزرگ است و هر گز از طریق گفتگواز راه دور چنین نتیجه ای حاصل نمی شود.تا زمانی که ملاقاتهای رودر رو و گفتگو های حضوری و البته در بستر خانواده صورت نگیرد، کسی نمی تواند به این نتیجه برسد که تناسب لازم را با هم دارند یا نه؟ اصلا شما دو نفر در شرایط طبیعی و واقعی یکدیگر را دیده اید؟ از شرایط و وجهه خانوادگی هم اطلاع دارید؟و ..اگر می خواهید ازدواج کنید این رابطه به این شکل باید خاتمه یابد و تقاضای ازدواج ایشان به طور رسمی و از طریق خانواده شان، به خانواده شما عنوان گردد. به خصوص که شما فردی بسیار جوان و کم تجربه هستید و احتمال به خطا رفتن تان زیاد است لذا این رابطه را بیش از این گسترش نداده و اگر ایشان قصد ازدواج دارند باید به طور رسمی اقدام کنند.با تشکر از تماس شما
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید . راستش من سال اولی که امدم دانشگاه تو ترم اول به دختری علاقمند شدم اوایل که باهام خوب بود ولی از موقعی که فهمید ازم بدش اومده و فراری شده چند وقت پیش که یه جوری باهاش صحبت کردم بهم گفت که من به یکی فامیلام علاقه دارم من فکر میکنم داره دروغ میگه اگه میشه راهنماییم کنین چون نمیتونم فراموشش کن چند ترمی که داره میگذره خواستم فراموشش کنم ولی نتونستم
- [سایر] سلام دختری هستم 20ساله؛10ماهی میشود که عقدکردم ودچاره یکسری مشکلاتی شدم 1.نسبت به همسرم خیلی بی تفاوت وبی محبت شدم شدم وزندگی با اونو بی روح و بی رنگ میبینم. 2.نسبت بهش شکاک شدم. 3.باهاش بدتخلاقی میکنم وتیکه بهش میندازم وباهاش جروبحث میکنم ومن ادمی هستم که خیلی زود عصبی میشم 4.باهاش ناسازگار شدم دوس ندارم بهم زنگ بزنه وحتی بعضی وقتا نمی خوام صداشو بشنوم 5.هروقت مشکلی پیدا میشه یاحتی قراره جایی بریم ویاتصمیمی که داریم وقراره انجامش بدیم به مامانش میگه واین منو خیلی عصبی میکنه وهرچه قدرم بهش میگم که نذار کسی بفهمه اعتنایی نمیکنه واین منو سردترمیکنه 6.اصلادوس ندارم به حرفاش گوش کنم واصلابرام مهم نیس 7.به این نتیجه رسیدم که خانوادم مهمتر هستند 8.چندماهی میشه که یه آپارتمان برداشته باهزارویک نظرونیاز قستی[قسطی]؛5تاقسایش [قسط هایش] عقب افتاده بهم پیشنهاد داد که سرویسا که سره عقدبهم دادو بره بفروشه تاقستاش کمتر بشه من به خانوادم گفتم اونا گفتند حق نداره که این کاروبکنه و منم بهش گفتم نه اونم دیگه حرفی نزد 9.خیلی باهم دعوامیکنیم؛وقتیم دعوامیکنیم یا من گوشیوبدون خداحافظی قطع میکنم یا اون 10.من درنماز خواندن کاهل شدم اما اون نه؛.اونم منوخیلی سرزنش میکنه 11 .اون وضع مالیه خوبی نداره در واقع ازصفرشروع کرده فقط یه دوچرخه داره که اونم حدود یه هفته ای میشه که دزدیدند چیکار بایدبکنم حاج آقا به خدا سردشدم نسبت به زندگی زناشوهری گفتم ازدواج میکنم که گناه نکنم اما انگاربدترشده نسبت بهش بی اعتناهستم وهمش بهش غرغرمیزنم به خدا خسته شدم
- [سایر] باسلام خدمت جنابعالی.حاج آقا اینقدر در باره عشق دارید می گید که من خودم به شک افتادم می گم نکنه علاقه من هم عشق نباشه.پسری هستم بچه مذهبی اتفاقی با دختری آشنا شدم که کم کم احساس کردم بهش علاقه دارم بعد از یک ماه اشنایی رفتم خواستگاری اما خانوادش به خاطر اینکه من خونه ندارم و بهانه کردن اینکه راه اصفهان تا همدان دوره بهم جواب رد دادن حالا ازتون یه خواهش دارم هم تو برنامه هاتون بگید خانواده ها زیاد سخت نگیرن و در ضمن بهم بگید اگه پا فشاری کنم خودم را ضایع نکردم یا اینکه خانوادم می گن اگه قسمتت باشه بهش می رسی اگه دیگه زنگ نزنم یا نرم چطوری می شه اون قسمت من بشه.با تشکر
- [سایر] <h2>با سلام <br />پسری هستم 31 ساله خودم احساس میکنم آدم با اعتماد به نفسی هستم اما نمی دانم مشکل در خانواده پیش میاد یا کاری دچار استرس میشوم و فکر کردن برایم سخت میشود و آدم عجولی هستم البته فکر میکنم مشکل خودم نبودن کسی در کنار خودم باشد علاقه به ازدواج دارم اما شرایط مالی به من اجازه نمیدهد شاید شما فکر کنید من چند موضوع متفاوت را بیان کردم اما فکر میکنم همه این مطالب به من ربط دارد</h2>
- [سایر] با سلام بنده با دختری از طریق اینترنت آشنا شدم که 4 سال از من بزرگتر است و در شهر دیگری زندگی می کند. آشنایی ما به حدی شد که هم او و هم من مسئله را به خانواده گفتیم اما من چیزی از سن نگفتم (راستش خودم هم تازه فهمیدم). گرچه هنوز آشنایی تنها از طریق اینترنت است اما ما به هم علاقه مند هستیم ولی میخواستم بدانم که آیا اختلاف سنی ما مشکلی ایجاد نخواهد کرد؟ چون وقتی از نزدیک همدیگر را ببینیم دیگر شکستن ارتباط بسیار مشکل است. و سوال دوم اینکه آیا این علاقه در صورتی که به ازدواج منجر نشود در زندگی من تاثیر منفی نخواهد داشت. من 27 ساله و فعلا تنها در شهری دور از خانواده برای تحصیل هستم. با تشکر از جواب شما.
- [سایر] سلام آقای مرادی. این سومین دفعه هست که براتون پیام میفرستم. خواهش میکنم منو راهنمایی کنید. من دختری 19 ساله هستم. 5سال و نیم پیش با آقا پسری آشنا شدم و با هم دوست شدیم اما چون تقریبا مطمئن بودیم با مطرح کردن موضوع ازدواج با مخالفت خانواده ی من روبرو میشیم قبل از گفتن این موضوع این رابطه رو 7ماه قبل تمام کردیم. اما الان 1 ماهه با اینکه ایشون ازدواج کردن باز هم با هم رابطه داریم. چیکار کنم؟ من هنوز هم بهش علاقه دارم.
- [سایر] با سلام خدمت شما.من یه دختر 23 ساله هستم.برنامتون رو میبینم.من آدم معتقدی هستم.راستش من با هدف آشنایی دین اسلام به خارجی ها وارد چت شدم.منظورم اینه که اصلا دوست نداشتم با ایرانی ها چت کنم و حتی هنوزم یه بارهم تو روم ایرانی نرفتم.اما با یه جوان آشنا شدم که تو روم خارجی بود.من مادرم سکته کرده بودن . من شدیدا احساس بدی داشتم.بعد از صحبت فهمیدم که این اقا هم مادرشون مریضن و رابطه ما بیشتر شد.ما 2 روز در هفته فقط اونم 2 ساعت باهم حرف میزدیم.تو این حرفا هیچ موقع حرف خلاف شرع زده نشد .رابطه ما کلا بر اساس صداقت بود.شاید بگین چه جوری اینو فهمیدم اما باور کنین آدم درسته که نمیتونه اینجوری طرفشو بشناسه اما به یه شناخت سطحی دست مییابد.الان حدود 11 ماه هست که ما با هم چت میکنیم.اون روز که گفتین روابط اینجوری مخربه من سعی کردم که دیگه به اینکارم آدامه ندم.و یه شب به این آقا تمام حرفای شما رو هم گفتم .بهش گفتم ما دیگه با هم چت نمیکنیم طبق قرار قبلی و اینکه هرگز همو نمیبینیم و از این به بعد دیگه دوست نیستیم .میشیم خواهر برادر.به نظر شما این بده؟اون بنده خدا هم قبول کرد .آیا این رابطه بازم مخربه؟اگه ما به این نتیجه رسیدیم که میتونیم یه روز همو ببینیم این بده؟با توجه به اینکه این آقا سربازی رفته سر کارم هست.سنشم از من 5 سال بیشتره.یعنی 28 سال.من چه جوری میتونم این عادتو از خودم دور کنم؟ با تشکر از شما.
- [سایر] سلام خانم کهتری من یه مشکلی دارم و میخام خیلی خودمونی مشکلم رو بگم راستش نمیدونم از کجا شروع کنم حدود 2 سال پیش که من با نت اشنا شدم کم کم با شبکه های اجتمایی و چت روم ها اشنا شدم من ساعت های متوالی وقت خودم رو صرف ارتباط با کسانی میکردم که حتی صداشونو نشنیده بودم بعد مدتی وابسته شدم طوری که تو دنیای وواقعی هم فکرم پیش اونا بود تو این مدت با یه نفر اشنا شدم یه دختر 24 ساله - رشته حقوق- اون فرد افسرده ای بود کم کم با هم درد و دل میکردیم حرفامونو به هم میزدیم با هم دوست شده بودیم حدود 6 ماه بود که با هم با واتس اپ و لاین در ارتباط بودیم دیگه خودتون میدونید از این رابطه های مسخره و ... یه مدت که گذشت من بهش وابسته شدم یعنی الان هم هستم خیلی وابسته خیلی حس میکنم نمیتونم بدون اون زندگی کنم من خیلی با اون مهربون بودم وقتی ناراحت بود ارومش میکردم ولی اون دلمو شکست حالم خیلی بده هنوزم وقتی یادم میاد شبا گریه میکنم بهش زنگ میزنم میگه به من زنگ نزن من به اون خیلی نزدیک بودم... و اون به من ... هنوزم گریه میکنم میدونین ؟ نمیتونم درس بخونم نمیتونم به زندگی ادامه بدم ... حس میکنم اونو کم دارم تو زندگیم ولی حالم بهم میخوره که برم التماس کنم میدونی 10 بار هم بیشتر التماسش کردم میدونی هر شب گریه میکنم میدونی دیگه خودم از خودمم خجالت میکشم حالم از خودم بهم میخوره حالم از همچی بهم میخوره نمیدونم چیکار کنم هنوزم به برگشت پیش اون فکر میکنم چرا ادما یهو اینقدر نامرد میشن ؟ چرا میگن تا اخرش هستیم ولی درست همون لحظه که بهشون نیاز داری ولت میکنن میرن خیلی تنها شدم خیلی خیلی بغض گلومو گرفته... من ارزشم خیلی بالا تر از این حرفا بود ولی ... اون اون ...... نمیدونم چی بگم فقط میخام کمکم کنین بتونم دوباره به زندگی برگردم مرسی ...............
- [سایر] با سلام من حدود 9 سال پیش تو دانشگاه با شوهرم آشنا شدم بعد از 4 سال رابطه عاشقانه بعد از درخواست من برای ازدواج رابطه مون به بهانه بیکاری تموم کردیم من تو اون مدت خیلی ناراحت بودم و عذاب میکشیدم چند بار با گریه و زاری باهاش تماس گرفتم بعد گذشت چند ماه اود گفت دلیل جداییم رابطه پیدا کردن با دختر عمه مم بود الان پشیمونم کمکم کن تا اون رابطه رو تموم کنم میخوام دوباره با تو باشم گفتم باشه بعد از گذشت چند ماه به محض اینکه سرکار رفت اومد خواستگاریم الان بعداز گذشت چهار سال و نیم از ازدواجمون تحمل کردن اخلاقهای خیلی زشتش دختر عمه ش اومده بهم میگه ما از دوران نامزدی تون باهم ارتباط داریم و به من گفته با جادو مجبور به ازدواجم کرده و منتظرم تو یه فرصت توافقی ازش طلاق بگیرم و تورو بیارم به زنم احساس ندارم و تورو دوست دارم منم بعد از اون جریان بهش گفتم چندنفر بهم خبر دادن به من خیانت میکنی اونم با پرویی زد زیر همه چی ولی چون دخترعمه ش خیلی التماس کرد اسمی از او نیاوردمخواهش میکنم به من بگید چکار کنم ترکش کنم یا دوباره بهش فرصت بدم آیا کار اشتباهی کردم همه آنچه را میدونستم بهش نگفتم و خودمو بی خبر از اون شخص که باهاش رابطه داره نشون دادم .خواهش میکنم جواب سوالم تو بخش عمومی بدید
- [سایر] سلام حاج آقا. ببخشید, من عجله کردم. راستش از اونجایی که احساس تنهایی در گفتن حرفهام به دیگران میکردم و از شما انتظار داشتم زودتر جواب مرا بدهید عجله کردم حق با شماست. یه دنیا شرمنده, شاید برای اولین بار بود که از کسی گله میکردم, تازه اون هم در شرایطی که اصلا حق با من نبود. حاج آقا جان من کتاب روانشناسی کمال رو گرفتم و مشغول خوندن اون هستم. با و جود این که هم در دوره لیسانس و هم فوق لیسانس تحصیلم نفر اول بودم باز هم در خودم کمبود اعتماد به نفس و ضعف در تصمیم گیری رو میبینم. در ضمن آدم تودار هستم. در عین حال که همه به من اعتماد دارن و حرف دلشون رو بهم میزنن و از من مشورت میخوان اما خودم کسی رو ندارم که باهاش مشورت کنم و ..... در ضمن حاجی جان من از برخورد با جنس مخالف شرم دارم البته کمی هم به گفته دیگران در مقابلشون مغرور هستم. نمیدونم رفتارم درسته یا نه ولی الان خیلی دوست دارم که یکی رو برای زندگی آینده خودم انتخاب کنم تا دوسش داشته باشم بهش محبت کنم و خوشبختش کنم و ...... اما به خاطر اینکه هنوز 6 ماه از تحصیلم مونده و باید خدمت سربازی هم برم احساس میکنم خیلی زوده. به نظر شما زوده؟ در ضمن حاج آقا من دوست دارم همسر آیندم چادری (همراه با نجابت) و دارای روحیه شادی باشه و برخی خصوصیات جزیی دیگر. آیا اشتباه میکنم که قید چادر رو در شرایطم دارم؟؟؟؟ در مورد انتخاب همسر از یکی از روحانیون مرجعی اسلامی رو خواستم بهم معرفی کنه ایشون کتاب حلیه المتقین رو معرفی کرد. این کتاب در من بیشتر شبهه ایجاد کرد چون من بیشتر معیارهای دنیوی رو در اون دیدم تا معنوی. شما میتونید یک یا چندین کتاب یه من معرفی کنید تا هم بتونم حس اعتماد به نفسم رو بالا ببرم و هم در انتخاب ازش کمک بگیرم. امیدوارم بتونم کمکهاتون رو جبران کنم. در پناه حق