با سلام حضرت محمد (ص) ( ضمن وصیت به حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود ) غضب مکن پس چون خشمگین شدی بنشین و در قدرت پروردگار بر بندگان و حلم او درباره آنها اندیشه نما و زمانیکه به تو گفته شود از خدا بترس خشمت را به دور افکن و به بردباریت برگرد. کاربر گرامی شاید کل موضوعی که درباره روانشناسی کنترل خشم میتوان گفت ، که کتابهای زیادی صرف آن شده ، در همین دو جمله پیامبر تعریف شده . موقع خشم ، اصلا نباید حرفی زد . زیرا همانطور که خودتان متوجه شدید ، تنها پیامدش ، دلگیری و ایجاد کدورت هست .زیرا عقل دیگر کنترلی بر زبان ندارد و علم فیزیولوژی نیز همین مطلب را تائید میکند .پس در این موقع اولین کاری که هردو نفرتان بایست انجام بدهید این هست که گفتگو را قطع کنید . حال این موضوع با ترک محیط میتواند باشد و یا خواندن یک شعر و یا خوردن یک لیوان اب ، میتوانید این قرار ها را از قبل داشته باشید که موقع عصبانیت چه کارهایی را بایست انجام دهید . بعد در فرصت مناسب وقتی خشم فروکش کرد ، درباره موضوعی که خشمگینتان کرده میبایست صحبت شود . این مرحله بسیار مهم هست . زیرا عدم بیان و صحبت درباره این موضوعی که شما را دچار خشم کرده باعث میشود ، کینه و خشم درونتان جمع شود و یا به صورت یک انفجار بعدها خالی شود و یا به افسردگی ورنج دورنی بینجامد . از طرفی صحبت درباره آن باعث میشود که انتظارات هم را بشناسید واز تکرار مجددش پیشگیری کنید .موفق باشید
من و همسرم بلد نیستیم دعوا کنیم. به محض شروع بحث صدامون بالا میره و شروع به توهین کردن می کنیم. چطور بحث کنیم که مثبت باشه؟
با سلام حضرت محمد (ص) ( ضمن وصیت به حضرت امیرالمومنین (ع) فرمود ) غضب مکن پس چون خشمگین شدی بنشین و در قدرت پروردگار بر بندگان و حلم او درباره آنها اندیشه نما و زمانیکه به تو گفته شود از خدا بترس خشمت را به دور افکن و به بردباریت برگرد. کاربر گرامی شاید کل موضوعی که درباره روانشناسی کنترل خشم میتوان گفت ، که کتابهای زیادی صرف آن شده ، در همین دو جمله پیامبر تعریف شده . موقع خشم ، اصلا نباید حرفی زد . زیرا همانطور که خودتان متوجه شدید ، تنها پیامدش ، دلگیری و ایجاد کدورت هست .زیرا عقل دیگر کنترلی بر زبان ندارد و علم فیزیولوژی نیز همین مطلب را تائید میکند .پس در این موقع اولین کاری که هردو نفرتان بایست انجام بدهید این هست که گفتگو را قطع کنید . حال این موضوع با ترک محیط میتواند باشد و یا خواندن یک شعر و یا خوردن یک لیوان اب ، میتوانید این قرار ها را از قبل داشته باشید که موقع عصبانیت چه کارهایی را بایست انجام دهید . بعد در فرصت مناسب وقتی خشم فروکش کرد ، درباره موضوعی که خشمگینتان کرده میبایست صحبت شود . این مرحله بسیار مهم هست . زیرا عدم بیان و صحبت درباره این موضوعی که شما را دچار خشم کرده باعث میشود ، کینه و خشم درونتان جمع شود و یا به صورت یک انفجار بعدها خالی شود و یا به افسردگی ورنج دورنی بینجامد . از طرفی صحبت درباره آن باعث میشود که انتظارات هم را بشناسید واز تکرار مجددش پیشگیری کنید .موفق باشید
- [سایر] با سلام . من میخواستم بدونم که من باید چه کار کنم تا خودمو برای همیشه کنترل کنم و هیچ موقع و سر هیچی دعوا نکنم با همسرم (مخصوصا دعواهای الکی) و همین طور همیشه من از اون راضی باشم و همین طور همیشه اون از من راضی باشه (تا وقتی که عمر دارم) . و من باید چه کاری انجام بدم که هیچ وقت از کارهای خوبی که انجام میدهم خسته نشم (یعنی هیچ وقت خسته نشم و علاقه ی من نسبت به کارهای خوبی که برای همسرم انجام میدهم و همین طور علاقه ی من نسبت به خود همسرم بیشتر بشه؟) ؟ لطفا توضیحاتتون رو کامل شرح دهید و چند تا سایت
- [سایر] با سلامزمن 3 ماه است که عقد کردم 2 تا مشکل داشتم که امیدوار بودم شما کمکم کنید همسر من خیلی زود عصبانی میشه و عکس العمل نشون می ده زود اروم میشه اما نوشدارو بعد از مرک سهراب خودش هم اینو قبول داره از شما میخوام کمکمون کنید تا بتونه خشمشو کنترل کنه مشکل دیکه من اینه که خانواده ام اول با این وصلت مخالف بودن اما بعد دیکه رضایت دادن اما حالا به محض اینکه کوجکترین اشتباهی از همسرم سر بزنه دعوا راه می اندازند و هر جی که نباید به همسرم می کن توی این مدت همیشه همسرم ازشون دل جویی کرده ولی اینبار هم اون خسته شده هم من نمیدونم باید جی کار کنم دیکه واقعا خسته شدم من همسرم و بی نهایت دوست دارم و تحمل این رفتار خانواده هم را ندارم شما بکید من جی کار کنم اخه
- [سایر] سلام محل زندگی من و همسرم شهر قم هست ولی اصلیت همسرم تبریزی هست یعنی فامیلهای ایشون تبریز زندگی میکنن تقریبا 2 ساله که من ازدواج کردم و نامزدیم و تو این دوران نامزدی چندین بار با همسرمان مشکل داشتم همسرم خیلی وابسته به مادرش هست و هرجا مادرش میره اون هم میره همین وابستگی زیاد مشکلاتمان زیاد شده مثلا هر اتفاقی هر حرفی که به او بزنم به مادرش میگه و... الان هم رفتن مسافرت تبریز، همسرم هم همراهشون رفته من هم اول اجازه نداده بودم بعدش دیدم مادرش گریه میکنه زنگ زده به پدرم میگه چرا اجازه نمیده مگه پادگانه و بحث و ناراحتی پیش اومده گفتم برو ( در ضمن تا الان هر جا خواستن گذاشتم بره ایندفعه برای امتحان همسرم اجازه ندادم این اتفاق پیش اومده )حالا الان که چهار روزه رفته فقط یکبار زنگ زدم که رسیدی به شهرتون یانه و او هم اصلا نه زنگ میزنه نه پیام میده راستی این و بگم من همیشه هر روز به همسرم سر میزنم و خیلی به او احترام میکنم ولی احساس میکنم که زیاد میرم پیشش یا زنگ یا هر روز مسیج میدم زیاده روی کردم ولی اون برعکس تا من پیام ندم همسرم هم پیام نمیده ، الان هم از وقتی که رفته مسافرت نه به من زنگ زده نه پیام داده اونجوری که من به او علاقه دارم اون اصلا به من علاقه ندارد پدر و مادرم میگن نباید زیاد محل بگزاری نباید هر روز سر بزنی همین کارهات ارزش خودتو پایین آوردی راستی همسرم تک فرزنده نه داداش داره نه خواهر ، بعضی وقتها که پدر و مادرم و مادر همسرم دخالت میکنن اوضاع ما خرابتر میشه میخواستم راهنمایی کنید که چیکار کنم چطوری با همسرم رابطه بر قرار کنم ؟ چیکار کنم وابستگی همسرم با مادرش کم بشه ؟ و هرچی میدونید راهنمایی کنید تا زندگی دو زوج بهتر بشه هر روز بدتر نشه
- [سایر] سلام خسته نباشیدحدود 8 ساله که ازدواج کردم متاسفانه با شوهرم خیلی زیاد مشکل دارم بسیار ادم دروغگو و اهل غیبت هستش با هیچکس حتی خونواده ی خودش رابطه ی خوبی نداره چون زندگیمونو از لحاظ مالی با سختی شروع کردیم از دست همه ناراحته که چرا بهش کمک نکردن حتی با دختر 2 سالمون رابطه خوبی نداره و مرتب باهاش دعوا میکنه مرتب بهانه جویی میکنه و بی دلیل ما رو میزنه اگه خونه باشم میگه برو بیرون اگه بیرون باشم دلش برام تنگ میشه همش در حال فریاد زدنه کلا با همه بیخودی میجنگه و سر مسایل خیلی کوچیک دعوا راه میندازه و هر چی که دم دستش باشه میشکنه حتی با خدا هم دعوا داره یه مدت ازش قهر میکردم و میرفتم ولی دیگه الان بیخیال شدم و تحمل میکنم در ضمن منو دیوانه وار دوست داره دلم به حال دخترم میسوزه تو رو خدا بگین چیکار کنم ؟متشکرم
- [سایر] با سلام وخسته نباشید وضمن تشکر از شما مشاوران که سبب خیر می شوید وبه هر جهت برای بهبود زندگی کمک می کنید . حدود 6 سال است که ازدواج کرده ام یک دختر 2 ساله دارم واز شوهرم 7 سال کوچکتر هستم . شوهرم زیاد فرد احساساتی نیت یا بهتر بگم خودم خیلی احساساتی هستم وخانواده پدری ام را خیلی دوست دارم وهمیشه سر این موضوعات با هم بحث می کنیم . 1- چرا همیشه خونه مامانت می ری 2- چرا این قدر پای تلفن قربون صدقه می ری 3- اگر مهمان از طرف ما باشه اول ناراحت می شه وبعد از رفتنشون حتما دعوا راه می ندازه 4-سر دین ومذهب با من بحث می کنه چون من خودم خیلی معتقد هستم 5- می گه چرا نمی ذاره بچه را بزنم یا دعوا کنم .... البته مشکل بزرگی که دارم اینه که زود از کوره در می رم وسریع جوابش رو می دم که خیلی ناراحت می شه خواهش می کنم کمکم کنید وراه حل جلوی پام بذارید چون همسرم از خلوتی وتنهایی خوشش میاد واز سرو صداوبازی بچه ها زود به هم می ریزه وهر کاری که می گم انجام بده بهونه می اره از خرید خونه گرفته تاکمک در منزل . باتشکر
- [سایر] جدیدا احساس می کنم همسرم افسردگی گرفته بعد از ازدواج بیشتر تمایل داره تنها باشه و وقتی خونه است میره جلوی تلویزیون می نشینه و ساکت تلویزیون تماشا می کنه و کار خاص دیگه ای نمی کنه و من همش تنها هستم. بیشتر تو خودشه و کم حرف میزنه و تمایلی به برقراری ارتباط با فامیل حتی پدر و مادرش را هم نداره و روابطش با همه کم شده و بیشتر تنهایی اهنگ گوش میده و در اتاقش رو می بنده و تو خودش میره دیگه از این کاراش خسته شدم و بخاطر اینکه دوستش دارم می خوام از تنهایی و افسردگی بیرونش بیارم و نجاتش بدم لطفا در این مسیر من رو راهنمایی کنید.
- [سایر] با سلام مدت یکسال است ازدواج کردم متاسفانه ابتدای شروع زندگی مسئله ای بین همسر بنده و خواهر واطرافیان بنده پیش آمد البته مقصر هم تا حدودی اطرافیان من و کمی مادر همسرم بود بودند حال که یکسال از از ازدواج مان میگذرد متاسفانه هنوز این موضوع همسر بنده را آزار می دهد بطوریکه هروقت اطرفیان را می بیند توخودش میره ناراحتی میکنه با اینکه خانواده من سعی در ایجاد ارتباط مناسبی میکنن ولی باز جبران ناپذیر شده است البته بااین حال ان تصورات وتفکرات خاص خانمها را دارند با توجه به اینکه همسر بنده دارای مدرک تحص
- [سایر] با سلام 1سال عقد کردیم چکار کنم از عصبانی شدن همسرم تا حدودی کم کنم چون واکنش های بدی مثل جرو بحث , دعوا ,فحاشی و کتک کاری کرده می ترسم حرف دلمو یا چیزی که آزارم میده عنوان کنم برای همین احساس تنهایی و نارضایتی می کنم و خواسته هامو نمی تونم با شوهرم درمیون بزارم و این همیشه آزرم میده اوایل ازدواجمون این طوری نبودم رفته رفته با وجود مشکلات متعدد ظرفیت همسرم کم شده و سریع عصبانی می شه قلب و معده اش درد می گیره و یا سردرد می کنه برای همین سعی می کنم مطرح نکنم اما خودم افسرده می شم با کسی هم نمی تونم درمیون بزارم چون کار درستی نمی دونم لطفا کمکم کنید .
- [سایر] من و همسرم هردو لیسانس هستیم و شاغل – یک فرزند پسر دو ساله هم داریم –در شهر کوچکی زندگی می کنیم – خانواده او خیلی کم سواد هستند ( پدر و مادر بی سواد دارد ) مشکل من با همسرم این است که بسیار زود عصبانی می شود – حتی در مواردی که مقصر هست و حتی توهین و ناسزا هم می گوید بااینکه من همیشه جواب بی احترامی او را نمیدهم – پیش مشاور اصلا نمی آید با اینکه خیلی اصرار میکنم . حتی حاضر نمی شود کتاب یا مقاله بخواند .. در مواردی به من دروغهای مهمی گفته است ولی به نظر خودش خیلی عادی است .هر بار که بخواهم موضوعی را مطرح کنم میگه راجع به گذشته حرفی نزن و یا من حوصله بحث کردن ندارم .لطفا راهنمایی کنید چطور او را به خواندن کتاب و یا مشاوره راضی کنم -- در کل باید چه کنم و چه رفتاری داشته باشم
- [سایر] با سلام من و همسرم دو سال است که ازدواج کرده ایم، هر دو بسیار مذهبی هستیم و تحصیلکرده همسرم دختر بسیار احساساتی است و در عین حال بسیار تند مزاج و اخلاق آتشین دارد.بارها بر سر مسایل کوچک با من به شدت جر و بحث کرده است ، وقتی عصبانی می شود به هیچ صراطی مستقیم نیست ،به من می گوید تو زبان نداری ،جسارت نداری،واز این حرفها... در یک کلام اقتدار و مردانگی مرا می شکند، حتی گاهی به من و خانواده ام توهین می کند بعضی اوقات پشیمان می شود و عذر خواهی می کند، اما این اخلاق تند او مرا آزار می دهد ، نمی دانم چگونه با او رفتار کنم لطقا مرا راهنمایی کنید