گاهی در وقف می‌نویسند (تولیت این موقوفه نسلاً بعد نسل در ارشد اولاد است). این به چه معنی می باشد؟

به مال مورد وقف موقوفه گفته می‌شود.

فرزند به معنای بچه و آنکه از دیگری زاده شده است.

سرپرستی امور موقوفات. رجوع کنيد به: متولی

وقف عقدی است که ثمرۀ آن حبس کردن اصل، و رها کردن منفعت آن است.

فرزند ارشد فرزند بزرگ‌تررا می‌گویند.

از بین رفتن و مردن را انقراض می‌گویند و واژه انقراض درباره کسانی که مالی برای ایشان وقف شده کاربرد رایج دارد و از آن در بابهای اجاره، وقف و قضاء سخن رفته است.

فرزند به معنای بچه و آنکه از دیگری زاده شده است.

برادر، فرد مذکری است که از طرف پدر و مادر یا یکی از والدین با شخص مشترک باشد که از آن در بابهاى طهارت، صلات، نکاح،اطعمه و اشربه،ارث و شهادات آمده است.

فرزند به معنای بچه و آنکه از دیگری زاده شده است.

سرپرستی امور موقوفات. رجوع کنيد به: متولی

كسی كه عهده‌دار امری شده است.

تولّی، یکی از فروع دین اسلام و در اصطلاحی کلامی شیعی؛ به معنای دوستی با پیشوایان دینی و امامان و پذیرش ولایت آنان است.

در علم حدیث‌شناسی، راویان حدیث، از جهات مختلف مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند که یکی از آنها، از جهت زمان حیات و زندگی راوی در عصر پیامبر اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ و امام معصوم ـ علیهم‌السلام ـ و همچنین اینکه او از چه کسی نقل حدیث کرده و چه کسی از او نقل حدیث نموده، او شاگرد چه کسی بوده و چه کسانی شاگرد وی بوده‌اند و اسم پدرش چه بوده، بحث می‌شود. از این جهت، طبقه یک راوی مشخص می‌شود.

واژه باقی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل بوده و یا در معانی ذیل به کار رفته باشد: • الباقی، از اسمای خداوند• بقایا، در متون کهن و متأخر به معنای بدهی مالیاتی مردم • محمود عبدالباقی، یکی از شعرای ترک• نظام‌الدین عبدالباقی، از بزرگان خاندان نعمت اللّهی و وزیر شاه اسماعیل صفوی• باقی بالله، از مشایخ بزرگ نقشبندیه و از مروّجان این طریقه در هندوستان• ‌میرعبدالباقی تبریزی، ملقب به «دانشمند»، شاعر صوفی مشرب و خوشنویس آذربایجانی (متوفی ۱۰۳۹)

فوت در دو معنای مردن ( مرگ ) و سپری شدن وقت عبادت دارای وقت، همچون نماز و روزه (قضاء شدن) به کار می‌رود؛ واژه فوت کردن یعنی دمیدن.

قید به عبارت محدود کننده شمول مفهوم کلام دیگر اطلاق می‌شود.