شخصی چیزی را وقف کرده و تولیت آن را مادام الحیات برای خود و پس از فوت برای اولاد ارشد ذکور نسلا بعد نسل و طبقه بعد طبقه قرار داده، آیا تولیت بعد از فوت ارشد اولاد بلاواسطه به اولاد او می رسد یا به عموی آنها؟
تا از طبقه اول یک نفر هست اگرچه سنّش کم باشد مقدم است بر طبقه بعد. اگرچه سن او بیشتر باشد، پس عمو مقدم است بر پسر برادر.
الحیاة، کتابی ۱۲ جلدی به زبان عربی، نوشته محمدرضا، علی و محمد حکیمی که آغاز نگارش آن در سال ۱۳۵۳ش بوده و آخرین جلد آن در سال ۱۳۹۴ش منتشر شد. هدف نویسندگان، ارائه سیمای اسلام و تشیع، بر محور عدالت اجتماعی و آزادگی فردی بوده و منبع اصلی خود را قرآن و حدیث دانستهاند. احمد آرام شش جلد اول را به فارسی ترجمه کرده است.
اولاد
فرزند به معنای بچه و آنکه از دیگری زاده شده است.
تولیت
سرپرستی امور موقوفات. رجوع کنيد به: متولی
طبقه
در علم حدیثشناسی، راویان حدیث، از جهات مختلف مورد بحث و بررسی قرار میگیرند که یکی از آنها، از جهت زمان حیات و زندگی راوی در عصر پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و امام معصوم ـ علیهمالسلام ـ و همچنین اینکه او از چه کسی نقل حدیث کرده و چه کسی از او نقل حدیث نموده، او شاگرد چه کسی بوده و چه کسانی شاگرد وی بودهاند و اسم پدرش چه بوده، بحث میشود. از این جهت، طبقه یک راوی مشخص میشود.
فوت
فوت در دو معنای مردن ( مرگ ) و سپری شدن وقت عبادت دارای وقت، همچون نماز و روزه (قضاء شدن) به کار میرود؛ واژه فوت کردن یعنی دمیدن.
وقف
وقف عقدی است که ثمرۀ آن حبس کردن اصل، و رها کردن منفعت آن است.
پسر برادر
پسر برادر، فرزند ذکور برادر هستند.
برادر
برادر، فرد مذکری است که از طرف پدر و مادر یا یکی از والدین با شخص مشترک باشد که از آن در بابهاى طهارت، صلات، نکاح،اطعمه و اشربه،ارث و شهادات آمده است.
مقدم
شرط ( جمله شرطیه )، بخشی از جمله شرطیه، دارای ادات شرط است.
طبقه
در علم حدیثشناسی، راویان حدیث، از جهات مختلف مورد بحث و بررسی قرار میگیرند که یکی از آنها، از جهت زمان حیات و زندگی راوی در عصر پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و امام معصوم ـ علیهمالسلام ـ و همچنین اینکه او از چه کسی نقل حدیث کرده و چه کسی از او نقل حدیث نموده، او شاگرد چه کسی بوده و چه کسانی شاگرد وی بودهاند و اسم پدرش چه بوده، بحث میشود. از این جهت، طبقه یک راوی مشخص میشود.
عمو
عمو، برادر پدر را گویند.
پسر
ابن (= پسر، فرزند)، واژه کهن سامی میباشد و از احکام فقهی آن به مناسبت در بابهای صلاة، صوم، نکاح و ارث سخن رفته است.
نفر
نَفْر در لغت به معنی اعراض كردن، پيش دويدن، پراكنده شدن و رم كردن آمده است. [۱]