راهنمـا
درباره مـا
حمایت از ما
استفتائات آیت الله بهجت
آدرس:
http://bahjat.ir
2) آیا درمان نزد کسی که با استفاده از نیروی مرموزی که در چشم او به ودیعه ی خداوندی نهاده شده است، جایز است؟
جوابش گذشت.
عنوان سوال:
2) آیا
درمان
نزد کسی که با استفاده از نیروی مرموزی که در
چشم
او به
ودیعه
ی خداوندی نهاده شده است، جایز است؟
پاسخ:
جوابش گذشت.
پرسشهای مرتبط
از این مرجع
پرسشهای مرتبط
از دیگر مراجع
مسائل مرتبط
از این مرجع
مسائل مرتبط
از دیگر مراجع
پرسشهای مرتبط از این مرجع
2) مادر مبتلا به بیماری مانند سرطان رحم است که برای درمان، احتیاج به دادن اشعه می باشد و حفظ جان مادر، متوقّف بر آن است.
در برخی بازرسی هایی که نیروی انتظمی یا دیگر مأموران انجام می دهند، گاهی موجب گرفتن زن ها و تماس و برخورد با آن ها می شود. آیا جایز است؟
اگر تلاوت قرآن برای چشم کسی ضرر داشته باشد، آیا جایز است هر روز مقداری از قرآن را تلاوت نماید؟
اگر به جهت امراض تناسلی، پزشک برای درمان و تشخیص نوع مرض برای آزمایش تجویز استمنا کند، آیا ارتکاب آن جایز است؟
2) در فرض فوق اگر جان بیمار در خطر نباشد، بلکه بیماری خفیف یا متوسط وجود داشته باشد، آیا بیمارِ خانم حتما باید به پزشک خانم در شهر مراجعه کند و یا در همان جا پزشک مرد مجاز است با انجام معاینات ضروری، اقدام به تشخیص و درمان نماید؟
2) گاهی اوقات، پزشک تنها جهت احتیاط و مطمئن شدن در جهت تشخیص یا ردّ بیماری احتمالی (مثل سل) درباره ی هر بیمار مشکوکی با هر علامت غیر اختصاصی دستور رادیوگرافی می دهد، تا یک بیماری مخفی احتمالی را کشف کند. در صورت وجود یا عدم وجود هرگونه بیماری که احتیاج به رادیوگرافی دارد، آیا پزشک در ایجاد عوارض احتمالی و هزینه ی بیهوده درمان مسؤول است؟
2) اینجانب گاوی داشتم شاخ گاو را تیز کردم که با گاوهای دیگر بجنگد تا غالب آید، از قضا برادرم برای رفع تشنگی حیوان، لگن را پر از آب کرد. گاو از لگن آب می خورد، در حالی که او نشسته بود و نگاه می کرد. حیوان پس از سر بلند کردن، شاخ زد و چشم برادرم از حدقه بیرون آمد. آیا اینجانب (صاحب گاو) مسؤول شرعی هستم و دیه و غرامتی به ذمّه ام تعلّق می گیرد؟
اگر مردی به زنش تهمت ارتباط نامشروع بزند و نتواند ادّعای خویش را در دادگاه صالحه اثبات نماید. 1) آیا برای مرد جایز است دوباره با زن خویش ادامه ی زندگی دهد؟ 2) آیا برای زن از لحاظ شرعی واجب است با همسرش ادامه ی زندگی دهد؟ 3) آیا در این خصوص زن می تواند تقاضای طلاق نماید و به حقّ و حقوق خویش اعمّ از مهریّه و جهیزیه و دارایی های زندگی برسد؟
با توجه به این که اگر بخواهیم طبابت پزشک را با توجه به مشکلات متعدد و در صورت مواجهه با این مشکلات، تنها در صورتی مجاز بدانیم که وی در این زمینه دارای تخصّص و تجربه ی کافی باشد، عملاً مسایل درمان با اختلال کامل روبرو خواهد شد زیرا: اولاً هر پزشکی تا رسیدن به این تخصص و تجربه ی کافی باید همان مراحل اولیّه را طی کند (که همان دوران بدون تجربه و تخصّص است). ثانیا به علت جمعیّت زیاد، امکانات کم، فرصت های ناکافی و ده ها علل دیگر (حداقلّ در کشور ایران) نمی توان انتظار داشت پزشکانی که از ابتدا کاملاً مسلّط باشند به طبابت بپردازند. 1) در مواردی پزشک داروی مؤثّر بر بیماری یا عوارض خطرناک آن را فراموش نموده و فرصت و امکانات کافی جهت دسترسی به اطلاعات کافی یا پزشک متخصص دیگری نیز ندارد. 2) یا مطمئن است که داروی خاصی برای بیماری مفید است. اما هم چنین مطمئن است و یا احتمال می دهد که در صورت تجویز آن دارو عوارضی خفیف یا شدیدتر از خود بیماری و حتی مرگ در اثر این دارو، گریبان گیر این بیمار خواهد شد. (که البته 1 و 2 شامل مسایل تشخیصی نیز می باشد). آیا پزشک در این حالات می تواند مریض را به حال خود بگذارد و چنین فرض کند که: گویا پزشکی موجود نبوده است و قضا و قدر الهی هر چه باشد بر او جاری خواهد شد و بدین ترتیب خود را در معرض مؤاخذه مادی و معنوی حاصل از عوارض احتمالی و هزینه های نابه جای آن قرار ندهد و کار وی را به خدا واگذارد که یا خود بهبودی نسبی یابد و فرصت تحقیقات بعدی فراهم گردد و یا به تدریج دچار عوارض و مرگ گردد. اصولاً در چنین مواردی که پزشک نمی داند برای نجات جان یا رفع و تسکین آلام یک بیمار چه کاری انجام دهد وظیفه ی او چیست؟ درمان های بدون اطمینان و غیر قابل اعتماد (که ممکن است خود آن ها باعث مرگ یا عوارض شدیدتر شوند) یا عدم هر گونه اقدام درمانی؟ اگر پزشک با اقدام به درمان نامطمئن، موجب خسارت و مرگ مریض گردد، آیا مسؤول است؟ آیا اگر اقدام به هیچ درمانی نکند (با توجه به علل و توضیحات فوق)، مسؤولّیتی متوجّه اوست؟ این موضوع با توجه به این نکته باید در نظر گرفته شود که گاهی، فرصت هیچ مشورت و ارجاع بیمار به پزشکان متخصّص و آگاه دیگری وجود ندارد (مثلاً گاهی پزشکی که دارای تجربه ی کافی نباشد، با بیماری در حالت بی هوشی مواجه می شود که نمی داند به طور مثال این بیمار در اثر کمبود یا ازدیاد قند در بدنش دچار بی هوشی شده و در این حالت طبیعی است که درمان کاملاً متناقض است و باعث اشتباه پزشک می شود).
2) طبق نظرات علوم پزشکی، یکی از معایناتی که امروزه در هر بیماری (به خصوص در بیماری های ادراری تناسلی) جزو معاینات اصلی اولیه به شمار می آید (گرچه در انجام آن، متأسفانه یا خوشبختانه مسامحه می شود) عملی به نام "توشه رکتال" (یک نوع معاینه ی نظری و لمسی از طریق مقعد) می باشد این معاینات گاهی به علت احتیاط در جهت تشخیص یا ردّ برخی بیماری ها انجام می شود و گاهی در تشخیص برخی بیماری ها بسیار مؤثر و روش کم خرج و ساده ای به نظر می آید. آیا پزشک مرد مجاز است چنین معاینه ای را چه جهت آموزش (به وسیله ی دانشجویان) و چه جهت تشخیص احتمالی یا قطعی در مورد بیمار مرد انجام دهد؟ اگر با عدم انجام آن، متوجه بیماری و راه درمان وی نشود، آیا مسؤول است؟
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
[آیت الله اردبیلی] 1- آیا سود ودیعة حج عمره در صورتی که پسانداز شود، خمس به آن تعلق می گیرد؟ 2- در حسابی که سود ودیعه واریز می شود، مبلغی را هم در آن پسانداز مینمایم و ماهانه بر آن مبلغ اضافه می نمایم تا در زمان مقرر جهت مابهالتفاوت ودیعة حج پرداخت نمایم. آیا به این پول خمس تعلق میگیرد؟
[آیت الله خامنه ای] آیا جایز است اشخاص، اموال خود را نزد افراد دیگر به ودیعه بگذارند و هر ماه سود دریافت کنند؟
[آیت الله خامنه ای] آیا جایز است مالی به عنوان ثلث ترکه کنار گذاشته شود و یا نزد شخصی به ودیعه گذاشته شود تا بعد از وفات او به مصرف خودش برسد؟
[آیت الله خامنه ای] آیا معالجه و درمان بیماری بااستعمال مواد مخدّر جایز است؟ و بر فرض جواز، آیا به طور مطلق جایز است یا فقط در صورتی جایز است که راه درمان منحصر به آن باشد؟
[سایر] آیا نگاه مستقیم به عورت بیمار، برای درمان جایز است؟
[آیت الله فاضل لنکرانی] آیا جایز است مرد یا زن دارو یا چیزی مصرف کنند که موجب قطع نیروی جنسی و یا عقیم شدن گردد؟
[آیت الله علوی گرگانی] روال معمول شرکتهای خودروسازی برای تحویل خودرو آن است که: قسمتی از قیمت اصلی ماشین را به عنوان ودیعه قبلادریافت میکنند و در ضمن قرارداد شرط میکنند به ازای اینکه پول شما چند ماه در اختیار ماست درصدی سود (البته با عنوان تخفیف ودیعه ) داده میشود البته این پول نقداپرداخت نمیشود بلکه این پول را هنگام تحویل ماشین از مابقی وجه کم میکنند مثلابرای فروش خودروی پیکان کارخانه مربوطه که دولتی است مبلغ 2 میلیون تومان به عنوان ودیعه دریافت میکند و در ضمن قرارداد بیان میدارد که سود سالیانه 18 درصدی به عنوان تخفیف ودیعه میدهد چند ماه بعد هنگام تحویل ماشین اگر مثلاقیمت ماشین در بازار 6 میلیون تومان باشد مابقی وجه یعنی 4 میلیون را طلب میکند امّا مبلغ تخفیف ودیعه را از این 4 میلیون کم میکند مثلاسود یک سال حبس 2 میلیون با 18 درصد سودی که دارد 360 هزار تومان میشود سپس مابقی وجه را به جای 4 میلیون، 4 میلیون منهای 360 هزار تومان دریافت میکنند حال با نظر به اینکه: الف - تمام پول قبلادریافت نمیشود بلکه جزئی از آن را میگیرند. ب - زمان تحویل خودرو دقیقامعلوم نیست بلکه حدود آن را مشخص میکنند مثلاسه ماهه سوّم سال 1379 به بعد. ج - سودی با عنوان تخفیف ودیعه داده میشود د - طرفین به اینگونه معامله رضایت دارند ه - طریقه دیگری برای تحویل خودرو وجود ندارد و - قیمت قطعی خودرو معلوم نیست آیا این طریق معامله در ذیل عناوین صحیح فقهی قرار میگیرد و جایز است یا خیر؟
[آیت الله علوی گرگانی] آیا مصرف موادّ مخدّر در معالجات و درمان دردها مطلقااشکال ندارد؟ و یا فقط در صورت انحصار درمان به آنها جایز است؟
[آیت الله سبحانی] آیا خرید و فروش خون که برای درمان استفاده می شود جایز است؟
[آیت الله سیستانی] آیا استفاده از لنز ( که معمولا روی مردمک چشم گذاشته میشود ) جایز است ؟
مسائل مرتبط از این مرجع
هرچه در نظر مردم جزء چیزهای خبیث باشد و متعارف مردم از آنها متنفّر باشند، خوردن آنها حرام است، و بنابر احتیاط واجب باید از خوردن ده چیز اجتناب کرد، اگرچه جزء چیزهای خبیث نباشند، که عبارتند از: 1 مثانه (بولدان)؛ 2 زَهرهدان؛ 3 بچهدان؛ 4 فرج؛ 5 غُدد، که آنها را دُشْوِل هم میگویند؛ 6 نخاع (مغز حرام)، که داخل ستون فقرات و گردن است؛ 7 نخود مغز (و آن چیزی است در مغز بهشکل نخود)؛ 8 چیزی که در میان سُم است و به آن ذاتُالاَشاجع هم میگویند؛ 9 حدقه چشم؛ 10 پِی دو طرف تیره پشت.
استفادهای که مال را برای آن اجاره میدهند، سه شرط دارد: 1 حلال باشد، بنابراین اجاره دادن دکان برای شرابفروشی یا نگهداری شراب، یا کرایه دادن حیوان برای حمل و نقل شراب، باطل است؛ 2 اگر چیزی را که اجاره میدهند چند استفاده دارد، استفادهای را که مستأجر باید از آن ببرد، معین نمایند، مثلاً اگر حیوانی را که سواری میدهد و بار هم میبرد اجاره دهند، باید در موقع اجاره معین کنند که سواری یا باربری آن مال مستأجر است یا همه استفادههای آن، و اگر استفادهای را معین نکردند و معلوم هم نباشد که بعضی استفادههای خاص را قصد کردهاند، همه استفادهها جایز است؛ 3 مدت استفاده را معین نمایند، و اگر مدت معلوم نباشد، ولی عمل را معین کنند، مثلاً با خیاط قرار بگذارند که لباس معینی را بهطور خاصی بدوزد، کافی است.
دیه چند چیز مثل دیه قتل است که مقدار آن در مسئله 2269 گفته شد: 1 اگر دو چشم کسی را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد؛ و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیه قتل را بدهد. 2 اگر دو گوش کسی را ببُرد، یا کاری کند که هر دو گوش او کر شود؛ و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیه قتل را بدهد؛ و اگر نرمه گوش او را ببرد باید ثلث دیه قتل را بدهد. 3 اگر تمام بینی یا نرمه بینی کسی را ببُرد. 4 زبان کسی را از بیخ ببُرد، در صورتی که شخص لال نباشد. 5 تمام دندانهای کسی را از بین ببرد و دیه هر کدام از دوازده دندان جلو دهان که شش عدد بالا و شش عدد پایین میباشد، پنجاه مثقال شرعی طلاست و هر مثقال شرعی 18 نخود است، و اگر یکی از شانزده دندان عقب را که هشت عدد آنها بالا و هشت عدد پایین است از بین ببرد، باید 2? مثقال شرعی طلا بدهد. 6 اگر هر دو دست کسی را از مچ جدا کند، و اما اگر یک دست را از مچ جدا کند، باید نصف دیه قتل را بدهد. 7 اگر ده انگشت کسی را ببُرد. و دیه هر انگشت، ده یک (1.10) دیه قتل است. 8 اگر پشت کسی را طوری بشکند که دیگر درست نشود و یا خمیده بماند. 9 اگر هر دو پستان زنی را ببرد، و اما اگر یکی از آنها را ببرد، باید نصف دیه قتل را بدهد. 10 اگر هر دو پای کسی را تا مفصل یا بالاتر، یا همه ده انگشت پا را قطع کند؛ و دیه هر انگشت، ده یک (1.10) دیه قتل است. 11 اگر بیضههای مردی را از بین ببرد و یا آلت مردی کسی را از ختنهگاه یا بیشتر قطع کند، و برای حکم دیه زنها در این مورد باید به کتابهای مفصّل مراجعه شود. 12 اگر طوری به کسی آسیب برساند که عقل او از بین برود. 13 اگر به کسی صدمهای بزند که دیگر بوها را احساس نکند. 14 اگر تمام موی سر و یا موی ریش کسی را از بین ببرد، بهطوریکه دیگر نَرویَد، و اگر موی ریش بعداً برویَد، بنابر اظهر و احوط، یک سوم دیه باید داده شود، و اگر موی سر برویَد باید تفاوت قیمت کسی که بنده است و چنین نقصی پیدا کرده داده شود. 15 شکسته یا کوبیده شدن تمام گردن، بهطوریکه نتواند آن را به طرف دیگر برگرداند. 16 کندن و یا قطع کردن تمام دو استخوان فک بهطوریکه همراه دندانها نباشد (مانند کودک یا پیر که دندان ندارند) وگرنه برای از بین رفتن دندانها دیه جداگانه لازم است. 17 از بین بردن یا قطع نخاع، اگرچه صاحبش بعداً زندگی کند. 18 افضا کردن زن به طوری که دیگر سالم نشود، البته اگر شوهر او بعد از تمام شدن نُه سال زن بهوسیله نزدیکی کردن موجب این کار بشود دیه بر او لازم نیست. 19 اگر دو قسمت برجسته پشت (الیتین) کسی را از بین ببرند. 20 اگر هر دو لب کسی را ببُرند. 21 اگر کاری کنند که شخص دید چشمش از بین برود و یا صدایش بیرون نیاید و صوت او از بین برود و یا مبتلا به بیماری ریزش بول شده و نتواند جلو ادرار خود را بگیرد که در هر یک از این موارد دیه کامل است. و بعضی موارد دیگر نیز موجب دیه کامل میشود که به کتابهای مفصل مراجعه شود.
سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: 1 کسی که سر حیوان را میبُرد، چه مرد باشد یا زن و یا بچه ممیز، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهلبیت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نکند. و مرتدّ از مسلمین، غُلاة، خوارج و منکر ضروریات اسلام، محکوم به حکم کافر است. 2 سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، یا ذبح آن حیوان عرفاً برای انسان ضرورت داشته باشد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند، مانند شیشه و سنگ تیز، میشود سر آن را برید. بلکه اگر آلت ذبح غیر آهن باشد ولی در حدّت و استحکام و تیزی و اطّرادِ تا آخر ذبح مثل آهن باشد به نحو یقین، بعید نیست به الغاء خصوصیت ملحق به آهن باشد. 3 در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد، و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود، ولی اگر فراموش کند، یا مسئله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، بنابر اظهر، اشکال ندارد. 4 وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همینقدر که بگوید (بسم اللّه) کافی است، و اگر بدون قصد سر بریدن، نام خدا را ببرد آن حیوان، بنابر اظهر پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. 5 حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگرچه مثلاً چشم یا دُم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده، و لازم نیست خون از بدنش خارج شود.
فرمودهاند شکافتن قبر در چند مورد جایز است: 1 میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود که در آنجا بماند. 2 کفن یا چیز دیگری که با میّت دفن شده غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود که در قبر بماند. و همچنین است اگر چیز گرانبهایی با او دفن شود و بدون نبش قبر نشود آن را بیرون آورد. 3 میّت بدون غسل یا کفن یا حنوط دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا به غیر دستور شرع کفن شده، یا در قبر او را رو به قبله نگذاشتهاند. ولی احوط این است که اگر موجب هتک و بیاحترامی میّت شود نبش قبر نشود و اگر برهنه دفن شده باید ملاحظه کنند که کفن کردن مهمتر است یا نبش قبر نکردن، و هر کدام برای میّت اهمیت بیشتری دارد رعایت نمایند. 4 بترسند درندهای بدن میّت را پاره کند، یا سیل او را ببرد، یا دشمن بیرون آورد، یا بخواهند میّت را به مشاهد مشرّفه منتقل کنند، اگرچه وصیّت به این مطلب نکرده باشد، بنابر اظهر.
اگر سگ شکاری، حیوان وحشی حلالگوشتی را شکار کند، پاک و حلال بودن حیوان شش شرط دارد: 1 سگ بهطوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد، ولی اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیری نایستد مانع ندارد؛ و تربیت شدن سگ به این است که غالباً موقع کشتن شکار آن را نخورد، ولی اگر اتفاقاً شکار را بخورد، اشکال ندارد. 2 صاحبش آن را بفرستد، و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند خوردن آن حیوان حرام است، بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر خود را به شکار برساند، اگرچه بهواسطه صدای صاحبش شتاب کند، بنابر اظهر باید از خوردن آن شکار، خودداری نمایند. 3 کسی که سگ را میفرستد باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را میفهمد، و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهلبیت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله میکند سگ را بفرستد، شکار آن سگ، حرام است. 4 وقت فرستادن سگ، نام خدا را ببرد، و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولی اگر از روی فراموشی باشد، در صورتی که معتقد به وجوب بردن نام خدا در این هنگام بود و یا اگر معتقد نبوده عادت به بردن نام خدا داشت، اشکال ندارد، و اگر وقت فرستادن، نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آنکه سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتیاط، باید از آن شکار اجتناب نمایند، اگرچه بنابراظهر مانعی ندارد. 5 شکار بهوسیله زخمی که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد، پس اگر سگ شکار را خفه کند، یا شکار به دلیل دویدن یا ترس بمیرد، حلال نیست. 6 کسی که سگ را فرستاده، وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد، و چنانچه وقتی برسد که به اندازه سر بریدن وقت باشد، مثلاً حیوان چشم یا دُم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین بزند، چنانچه سر حیوان را نبُرد تا بمیرد، حلال نیست. و بنابر احوط، شکارچی باید خودش را زود به شکار برساند که اگر زنده است، آن را به دستور شرع سر ببرد، و اگر عجله نکرد، چه معذور باشد یا نه، و احتمال بدهد که بعد از شکار کردن هنوز زنده بوده و بعداً مرده است، پاک و حلال بودن شکار، مشکل است.
معامله سلف شش شرط دارد: 1 باید خصوصیاتی را که قیمت جنس بهواسطه آنها فرق میکند، معین نمایند، ولی دقت زیاد هم لازم نیست، همینقدر که مردم بگویند خصوصیات آن معلوم شده کافی است، پس معامله سلف در نان، گوشت، پوست حیوان و مانند آنها، در صورتی که نشود خصوصیاتشان را بهطوری معین کنند که برای مشتری مجهول نباشد و معامله غرری باشد، باطل است. 2 پیش از آنکه خریدار و فروشنده از هم جدا شوند، خریدار تمام قیمت را به فروشنده بدهد و اگر خریدار از فروشنده طلبکار است خلاف احتیاط است که پول را از طلب خود حساب کند، گرچه جایز بودن این کار خالی از وجه نیست، و چنانچه مقداری از قیمت آن را بدهد، اگرچه معامله به آن مقدار صحیح است، ولی فروشنده میتواند معامله همان مقدار را بههم بزند. 3 بنابر احتیاط واجب، زمان دریافت جنس را کاملاً معین کنند، و چنانچه زمان را معین نکنند و بهطور فعلی بفروشند معامله صحیح است، ولی معامله سلف نیست. 4 وقتی را برای تحویل جنس معین کنند که در آن وقت، بهقدری از آن جنس وجود داشته باشد که اطمینان داشته باشند که نایاب نخواهد بود. 5 بنابر اظهر محل تحویل جنس را معین نمایند، بهطوریکه هیچ یک مغبون نشوند، ولی اگر از نوع معامله جای آن معلوم باشد، لازم نیست اسم آنجا را ببرند، و همچنین کرایه حمل بار باید مشخص شود که به عهده کدام یک میباشد. 6 وزن یا پیمانه آن را معین کنند، و جنسی را هم که معمولاً با دیدن، معامله میکنند اگر سلف بفروشند، اشکال ندارد، ولی باید مثل بعضی از اقسام گردو و تخم مرغ تفاوت افراد آن بهقدری کم باشد که مردم به آن اهمیت ندهند، به هر حال در معامله سلف باید طوری جنس را مشخص کنند که هیچ یک از فروشنده و خریدار مغبون نشوند.
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
[امام خمینی] سپردههای در بانک که به عنوان ودیعه و امانت است اگر مالک اذن ندهد که بانک در آنها تصرف کند، جایز نیست تصرف، و اگر تصرف کند، ضامن است و اگر اذن بدهد یا راضی باشد، جایز است و اگر بانک چیزی بدهد یا بگیرد به رضایت، حلال است، مگر رضای به تصرف برگردد حقیقتاً به قرض، یعنی تملک به ضمان، در این صورت اگر چیزی با قرار بدهد، حرام است و ودیعه بانکی ظاهراً از این قبیل است اگر چه به اسم ودیعه باشد.
[آیت الله اردبیلی] ودیعه عقدی است جایز که به موجب آن، شخص مال خود را به دیگری میسپارد تا آن را مجانا نگهداری کند. بنابر این اگر انسان مال خود را به کسی بدهد و بگوید: (نزد تو امانت باشد) و او هم قبول کند یا بدون این که حرفی بزنند صاحب مال بفهماند که مال را برای نگهداری به او میدهد و او هم به قصد نگهداری کردن بگیرد، باید به احکام ودیعه و امانتداری که بعد گفته میشود عمل نمایند.
[آیت الله اردبیلی] گریختن از صحنه جهاد جایز نیست، مگر این که ترک صحنه =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، کتاب الجهاد، باب 1 از (أبواب جهاد العدوّ و ما یناسبه)،ح13،ج15،ص14. جهاد به منظور جا به جایی از جبههای به جبهه دیگر یا برای تدارک نیروی بیشتر باشد.
[آیت الله سیستانی] برداشتن بخشی از بدن انسان زنده برای پیوند زدن در صورتی که قطع آن زیان مهمی داشته باشد مانند چشم و دست و امثال آنها جایز نیست، ولی اگر زیان مهمی نداشته باشد مانند قطعهای از پوست یا نخاع یا یک کلیه در صورت سالم بودن کلیه دیگر با فرض رضایت صاحبش جایز است اگر کودک یا دیوانه نباشد وگرنه به هیچوجه جایز نیست و هرگاه قطع آن جایز بود گرفتن پولی به ازای آن نیز جایز است.
[آیت الله مکارم شیرازی] تزریق خون انسانی به انسان دیگر برای درمان بیماری یا جراحی یا نجات جان او جایز است، خواه خون مسلمان باشد یا کافر، مرد باشد یا زن و خرید و فروش خون برای این منظور مانعی ندارد.
[آیت الله اردبیلی] اگر پدر و مادر، فرزند خود را از شرکت در جهاد ابتدایی یا دفاعی نهی نمایند، در صورتی که جهاد بر او واجب عینی باشد، نهی آنان تأثیری ندارد و باید در جهاد شرکت کند؛ ولی اگر جهاد بر او واجب کفایی باشد و نیروی کافی در جبهه حضور داشته باشد، چنانچه شرکت در جهاد موجب اذیت و آزار پدر و مادر باشد، مخالفت با آنان جایز نیست.
[آیت الله مظاهری] برای روزهدار سیزده مورد، مکروه است: 1 - مسافرت برای فرار از روزه. 2 - ریختن دارو به چشم. 3 - سرمه کشیدن در صورتی که مزه یا بوی آن به حلق برسد. 4 - انجام هر کاری که باعث ضعفمیشود، مانندخون گرفتن و حمام رفتن. 5 - اَنفیه کشیدن در صورتی که نداند که به حلق میرسد )ولی اگر بداند به حلق میرسد جایز نیست(. 6 - بو کردن گیاههای معطر. 7 - نشستن زن در آب. 8 - استعمال شیاف. 9 - تر کردن لباسی که در بدن است. 10 - دندان کشیدن. 11 - هر کاری که به واسطه آن از دهان خون بیاید. 12 - با چوب تر مسواک کردن. 13 - هر کاری که شهوت را تحریک کند.
[آیت الله مکارم شیرازی] هشت چیز وضورا باطل می کند: 1 خارج شدن بول. 2 غائط. 3 بادی که از مخرج غائط خارج شود. 4 خوابی که بر عقل غلبه کند و به واسطه آن چشم نبیند و گوش نشنود، ولی اگر چشم نبیند و گوش بشنود وضو باطل نمی شود. 5 کلیه اموری که عقل را از بین می برد مانند مستی، بیهوشی و دیوانگی (بنابر احتیاط واجب). 6 استحاضه زنان که شرح آن در جای خود می آید. 7 کاری که برای آن باید غسل کرد، مانند جنابت. 8 مس میت انسان.
[آیت الله شبیری زنجانی] امانتدار و کسی که مال را به امانت میگذارد باید هر دو عاقل و ممیّز باشند، پس اگر انسان مالی را پیش دیوانه یا غیر ممیّز امانت بگذارد، یا دیوانه یا غیر ممیّز مالی را پیش کسی امانت بگذارد صحیح نیست و همچنین امانتگذارنده باید بالغ و مالک باشد و قصد ودیعه داشته با شد، ولی جایز است بچه ممیّز با اذن ولیّ مالش را نزد کسی امانت بگذارد و همچنین جایز است انسان مال دیگری را با اذن او نزد کسی امانت بگذارد.
[آیت الله مکارم شیرازی] تشریح مرده مسلمان برای مقاصد طبی به چند شرط جایز است: 1 مقصود یاد گرفتن و تکمیل اطلاعات طبی برای نجات جان مسلمانان بوده باشد و بدون تشریح این مقصود حاصل نشود. 2 دسترسی به مرده غیر مسلمان نباشد. 3 به مقدار ضرورت و احتیاج قناعت کند و اضافه بر آن جایز نیست ، با چنین شرایطی تشریح جایز بلکه واجب است، اما در مورد مرده غیر مسلمان این شرایط لازم نیست.
درمان
مداواي بیماری را درمان مي گويند.
ودیعه
ودیعه نایب گرفتن برای حفظ اموال میباشد.
چشم
چشم از اعضای بدن است که دارای قوه بینایی بوده , از آن در بابهاى طهارت، صلات، صوم، حج، اطعمه و اشربه، قصاص و دیات سخن رفته است.
گذشت
کلید واژگان: مدارا، عفو، خشم، قرآن، حدیث.
×
ارسال نظر
نام و نام خانوادگی
عنوان
*
متن
*