گوسفند قربانی که گوشش به قدر یک انگشت بریده باشد آیا کفایت میکند؟ و در صورت عدم اجزاء تکلیف حاجی چیست؟ خصوصا در صورتی که بعد ملتفت به مسأله شود.
در فرض سؤال در موردی کفایت میکند که بریده بودن گوش به نحو شکاف باشد و اگر به طور قطع بوده صحیح نیست.
در فرض سؤال در موردی کفایت میکند که بریده بودن گوش به نحو شکاف باشد و اگر به طور قطع بوده صحیح نیست.
عنوان سوال:
گوسفند قربانی که گوشش به قدر یک انگشت بریده باشد آیا کفایت میکند؟ و در صورت عدم اجزاء تکلیف حاجی چیست؟ خصوصا در صورتی که بعد ملتفت به مسأله شود.
پاسخ:
در فرض سؤال در موردی کفایت میکند که بریده بودن گوش به نحو شکاف باشد و اگر به طور قطع بوده صحیح نیست.
پرسشهای مرتبط از این مرجع
سوال مرتبط یافت نشد
پرسشهای مرتبط از دیگر مراجع
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مستنیب یا منوب عنه در وقت نیابت بدانند که نایب جزء معذورین است و او را نایب کنند، اولاً آیا اجرت نیابت برای نایب حلال است یا خیر؟ و ثانیاً آیا حجّ نیابی او صحیح و از حجة الاسلام یا غیر حجة الاسلام منوب عنه کفایت میکند یا خیر؟
- [آیت الله اردبیلی] خرید کتاب یا هر وسیله دیگری که در آینده از آنها استفاده خواهد شد و جزء احتیاجات انسان میشود، اما هم اکنون مورد استفاده نیست، خمس دارد یا نه؟ آیا حکم مسأله در صورتی که اگر الان آن وسیله را تهیه نکند، به هنگام نیاز نمیتواند آن را تهیه کند، با صورتی که به هنگام نیاز، قادر بر تهیه است، متفاوت است یا خیر؟
- [آیت الله وحید خراسانی] ویلچریها و تختها که اخیرا مانع می شوند از طبقه زیر طواف کنند و مجبورند از طبقه دوم طواف نمایند تکلیف انها در طواف چیست و در صورتی که متمکن از پرداخت اجرت طواف از بالا نباشند چه باید بکنند و ایا این مبلغ جزء استطاعت مالی محسوب می شود یا خیر
- [آیت الله بروجردی] بعد از مُحرِم شدن در مسجد شجره به مطار و فرود گاه طیّاره با اتومبیل حرکت مینماید بدون آن که وارد شهر مدینه شود، از پشت شهر به فرودگاه میرود به طریقی که پشت به مسجد شجره میشود، زیرا که مسجد درجنوب شهر مدینه و فرودگاه در شمال شهر است، آیا این حرکت پشت به میقات محسوب و باعث فساد در عمل است یا خیر؟ و بعد از احرام از میقات تا طیّاره در اتومبیل و سوار بر طیّاره و از فرودگاه جدّه تا جدّه سوار اتومبیل که مراکب تکرار میشود، آیا این تکرار در سه محل، باعث تکرار در قربانی است، یا یک گوسفند قربانی کفایت میکند؟
- [آیت الله جوادی آملی] در اجرای مجازات شلاق حدّی با عنایت به آیه 2 سوره مبارکه نور: (… و لیشهد عذابهما طائفة من المؤمنین) 1 - منظور (طائفة) چیست؟ (آیا اجزاء مجازات مذکور در حضور چند نفر آن هم در محیط بسته کفایت میکند یا اینکه الزاما بایستی در اماکن عمومی و ملاء عام انجام گیرد؟) 2 - (من المؤمنین) چه کسانی هستند؟ (افراد با ایمان به معنای خاص یا افرادی که مسلمانان هستند؟) 3 - آیا رعایت قیود فوق الذکر شرعا واجب است؟ یا اینکه جنبه ارشادی و استحبابی دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] علامت گذاری حدود منی در سالهای قبل، با آنچه اکنون توسّط حکومت عربستان صورت گرفته متفاوت است. اینجانب، که مدیر کاروان هستم، در سالهای قبل به اتّفاق کاروان در قطعه زمینی بیتوته کردیم که طبق علامتگذاری قدیم جزء منی بوده، و طبق علامت گذاری فعلی خارج از منی محسوب می شود. تکلیف ما نسبت به این مسأله چیست؟ آیا لازم است به اطّلاع حجّاج برسانم؟
- [آیت الله بروجردی] کثیر السفر بعد از اقامه عشره در وطن، در سفر اوّل تکلیف او قصر است، همین شخص مسافرت به چهار فرسخی با نیّت بیتوته شب کرده و بنا بر فرمایش حضرت عالی در فرض مزبور وجوب اتمام خالی از رجحان نیست و هم چنین صوم، این شخص عمل کرده دوباره میخواهد سفر کند به قدر مسافت، تکلیف این شخص چیست؟ مرقوم فرمایید. به عبارة اخری: بعد از اقامه عشره در سفر اوّل قصر خواندن نماز موضوعیّت دارد یا ندارد، بلکه مجرّد صدق سفر در اوّلی کفایت میکند در اتمام نماز بعدی و لو این که در اوّلی نماز را نخوانده و یا جاهل به حکم بوده تمام خوانده است؟
- [آیت الله بروجردی] زیدی از باب جهل به مسأله ملتفت نبوده که در مکّه مشرّفه در صورتی که نتواند به واسطه مرض طواف حج تمتّع و طواف نساء را بجا بیاورد، امر کند او را به وسیله شتر مثلاً طواف بدهند، بلکه به مطوِّف گفته که: تکلیف من چیست با این حال ناخوشی که نمیتوانم طواف بجا بیاورم؟ مطوِّف گفته: باید جهت طواف نایب بگیری، این شخص هم نایب گرفته برای طواف حج و طواف نساء چون مرضش مانع از هر دو طواف بوده و نایب طوافین را با نماز به جا آورده، آیا حج او صحیح است و محتاج به اعاده در عام قابل نیست، یا خیر؟ و آیا زن بر او حرام است یا حلال؟ مستدعی آن که حکم اللَّه را بیان فرمایید؛ چون این قضیه محل ابتلا شده، وسائل تا این تاریخ عملاً بالاحتیاط، متمتّع از زن نگردیده.
- [آیت الله بروجردی] چه میفرمایید در این مسأله شرعیه که: سه برادر محمّد علی و محمّدحسین و محمّد رضا جمع المال بودند، برادر وسط به نام محمّد حسین فوت میکند، دارایی سه برادر ضیاع و عقار و سرمایه تجاری و مستقلّات و غیرها و ازجمله شش دانگ یک دستگاه کارخانه با متفرّعات میباشد، بعد از فوت برادر وسطی بین دو برادر زنده و ورثه متوفّی برای تقسیم دارایی که بالمثالثه بودهاند اختلافاتی تولید میشود که دنباله اختلافات به محاکم دادگستری میکشد. ورثه متوفّی عبارتند از: مادر و یک عیال و چند پسر و دختر، در این مشاجرات مادر متوفّی که یکی از ورّاث است شرکت نکرده ورثه متوفّی مدّعی بودند سهم متوفّی از دو برادر زنده بیش از یک ثُلث دارایی بوده است، بعد از مدّتی مشاجره و مرافعه بالأخره بین محمّد رضا و ورثه متوفّی در قسمت کارخانه که مهمتر از سایر اقلام داراییست تسالم میشود به این نحو سهمی محمّد رضا از کارخانه که دو دانگ بوده نیم دانگ کمتر برده و ورثه هم در عوض پنجاه هزارتومان وجه به ایشان بپردازند و این تسالم در یکی از محاضر اسناد رسمی وزارت دادگستری به ثبت میرسانند. مدّت مدیدی پس از انجام این توافق، مادر متوفّی تمام حصّه از کل ما تَرَک را که به ارث میبرد به موجب سند رسمی به دو پسر خود محمّد علی و محمّد رضا مصالحه کرده که اکنون مالک سُدس ماتَرَک متوفّی محمّد علی و محمّد رضا میباشند. موضوع نیم دانگ کارخانه - که به شرح معروضه جزء ماتَرَک متوفّی قرار گرفته - اختلاف نظر تولید شده به این طور ورثه میگویند: چون مادر متوفّی دراقامه دعوی شرکت نکرده سهمی نمیبرد و از طرف دیگر دو برادر - که مالک سُدس میباشند - اظهار میدارند: این نیم دانگ جزء ماتَرَک شده و حصّه مادر هم از کل ماتَرَک است که بین ورثه باید مطابق احکام مقدّسه اسلام تقسیم شود. آیا در این مسأله شرعیه که تا کنون حصّه مادر از ماتَرَک مجزّی و تسلیم نشده است نسبت به نیم دانگ سابق الذکر حق به جانب کدام طرف است؟ و آیا مادر هم از نیم دانگ سهم میبرد یا خیر؟
- [سایر] با سلام و آرزوی سلامتی و توفیقات شما متاسفانه وضعیت اقتصادی جاری برای عموم مردم به نحوی است که امکان تامین هزینه زندگی خود را ندارند و برای تامین مایحتاج ضروری خود و ... محتاج خریدهای اقساطی و یا دریافت وام و یا شیوه های دیگری هستند. 1. در شرایط کنونی امکان خرید منزل و یا اخذ وام بانکی برای خرید منزل و یا خودرو و یا سفر حج و ... از محل حقوق دریافتی و درآمدهای عادی در زندگی مردم وجود ندارد. عموم کارکنان مجبورند برای تامین نیازهای واقعی خود بجای خرید یکدفعه از محل درآمدهی خود بدلیل عدم کفایت درآمدهای خود، اندک اندک از درآمدهای جاری خود کسر نمایند و نهایتا بعد از مدتی امکان خرید موارد مورد نیاز خود را داشته باشند. در واقع آنچه به عنوان مایحتاج زندگی است دیگر یکباره قابل تامین نیست بلکه لازم است در طول سالیانی آنرا تامین کرد. آیا آنچه از این بابت کسر میشود و البته در واقع پس انداز نیست زیرا پس انداز جمع آوری مبالغ مازاد بر نیاز است که در طول سال اتفاق می افتد ولی در این مورد جمع آوری مال از محل کسر اقساطی از حقوق خودشان است که باید برای رفع نیاز واقعی زندگی آنها در طول سال و یا سالیانی کسر شود تا امکان تامین مایحتاج زندگی فراهم شود و لذا این کسورات برای رفع نیاز واقعی است که بدلیل شرایط اقتصادی عموم مردم یکباره قابل تهیه نیست. در واقع این مواردی که از حقوق کسر شده و برای تامین نیاز ضروری کنار گذاشته میشود جزء هزینه های ضروری و رفع مایحتاج محسوب می شد آیا به آنها خمس تعلق میگیرد؟ 2. عیناً اگر بخشی از درآمد سال در حسابهای پس انداز امانت نهاده شود تا بتوان از امکان وام بانکی خربد منزل استفاده کرد، با توجه به اینکه این بخش در واقع وجوه لازم برای خرید منزل است و نه سرمایه گذاری برای درآمد بعدی ولی در واقع امانتی است تا با اخذ وام امکان خرید منزل فراهم شود. آیا اینها جزء هزینه های سال محسوب میشود و یا به آنها خمس تعلق میگیرد؟ 3. یا پولی که برای سفر حج بناست هزینه شود ولی چون اکنون امکان سفر طبق مقررات دولت فراهم نیست و باید این وجوه را برای سفر حج در بانکی نزد دولت قرار داد تا در صورت تعیین نوبت بموقع بتوان عازم شد آیا در صورت کنار گذاردن بعنوان هزینه میتواند منظور شود و یا چون اکنون امکان سفر فراهم نیست باید به آن خمس تعلق گیرد؟ لطفاً در موارد فوق با توجه به تغییر شرایط اقتصادی خانوارها و رفع تکلیف اعلام نظر فرمائید. ضمناً اینجانب در این موارد چون اقدام نموده و این اقساط را جزء هزینه های ضروری خود محاسبه و پس انداز و یا مازاد بر نیاز تلقی نمیکرده ام خمس آنها را نداده ام در اینصورت تکلیف اینجانب چیست با این فرض که قطعاً بدلیل کمی امکان اقتصادی اگر خمسی به این اموال تعلق گیرد باید با فروش آنها خمس بدهم زیرا از محل درآمد جاری خود امکان پرداخت خمس این اموال را قطعاً در طی چندین سال نخواهم داشت.
مسائل مرتبط از این مرجع
مسئله مرتبط یافت نشد
مسائل مرتبط از دیگر مراجع
- [آیت الله اردبیلی] حیوانی که برای عقیقه انتخاب میشود، باید شتر یا گاو یا گوسفند باشد و بهتر است شرایط قربانی در آن رعایت شود، یعنی حیوان سالم و بدون عیب باشد و (شتر) حدّاقل پنج ساله و (گاو) دو ساله و (بز) بنابر احتیاط دو ساله و (میش) یک ساله باشد، ولی رعایت این شرایط لازم نیست، بلکه چنانچه حیوان چاق و پرگوشت باشد، کفایت میکند.
- [آیت الله بهجت] کسی که غسل مس میت بر او واجب شده، اما غافل از تکلیف به غسل مس میت، غسل جنابت انجام داده در صورتی که این غسل به قصد انجام وظیفه واقع شده، کفایت از غسل مس میت میکند.
- [آیت الله بروجردی] اگر چیزی را که غصب کرده از بین برود، در صورتی که مثل گاو و گوسفند باشد که قیمت اجزاءِ آن با هم فرق دارد مثلاً گوشت آن یک قیمت و پوست آن قیمت دیگر دارد باید قیمت آن را بدهد و چنانچه قیمت بازار آن فرق کرده باشد، باید قیمت وقتی را که غصب کرده بدهد و احتیاط مستحب آن است که بالاترین قیمتی را که از زمان غصب تا زمان تلف داشته بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر چیزی را که غصب کرده از بین برود، در صورتی که مثل گاو و گوسفند باشد که قیمت اجزاء آن به واسطه خصوصیاتی که دارد متفاوت است باید قیمت آن را بدهد. و چنان چه قیمت بازار آن فرق کرده باشد، باید قیمت وقتی را که تلف شده بدهد. و احتیاط مستحب آن است که بالاترین قیمتی را که از زمان غصب تا زمان پرداخت قیمت داشته، بدهد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان بخواهد ضامن شود که بدهی کسی را بدهد، ضامن شدن او در صورتی صحیح است که به هر لفظی اگرچه عربی نباشد به طلبکار بگوید که: (من ضامن شدهام طلب تو را بدهم) و طلبکار هم رضایت خود را بفهماند، ولی راضی بودن بدهکار شرط نیست، بلکه همین قدر که ضامن مقصود را بفهماند و طلبکار پذیرش خود را اعلام نماید کفایت میکند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مسلمانی که منکر خدا یا یگانگی خداوند یا رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله شود مرتدّ میشود و انکار حکم ضروری دین (یعنی حکمی که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند مثل واجب بودن نماز و روزه) با اعتراف به توحید و رسالت سبب ارتداد نیست، هر چند ضروری بودن آن را بداند، ولی در مسأله 1107 اشاره شد که کسی که یکی از ضروریات دین را انکار میکند و شبههای در حق وی نباشد و شک داریم که به دو اصل توحید و رسالت ایمان قلبی دارد، شرعاً کافر بشمار میآید، هر چند ضروری بودن آن حکم را نداند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر در بین نماز، غذایی را که در دهان یا لای دندانها مانده فرو ببرد، نمازش باطل نمیشود و نیز اگر قند یا شکر و مانند اینها در دهان مانده باشد و در حال نماز کم کم آب شود و فرو رود، اشکال ندارد. نهم: (شکهای باطل کننده) از مبطلات نماز، شکهاییست که نماز را باطل میکند و تفصیل آنها در مسأله 1174 خواهد آمد. دهم: (نقص یا زیادی اجزاء نماز) از مبطلات نماز آن است که رکن نماز را عمداً یا سهواً کم کند، یا چیزی را که رکن نیست عمداً کم نماید، یا چیزی را عمداً در نماز زیاد کند یا رکوع را سهواً زیاد کند و حکم زیاد کردن دو سجده از یک رکعت در مسأله 1118 گذشت.
- [آیت الله وحید خراسانی] قبرستان مسلمانان اگر در خیابان واقع و جزء خیابان شود چنانچه زمین ان قبرستان ملک کسی باشد حکم ان حکم املاک شخصی است که در مساله اول گذشت و اگر وقف باشد حکم ان در مساله دوم و سوم گذشت مگر ان که عبور و مرور از ان زمینها موجب هتک و بی حرمتی به اموات مسلمانان شود که در این صورت عبور از انها جایز نیست و اگر ملک کسی نیست و وقف هم نیست در صورتی که هتک اموات نشود تصرف در انها جایز است و در فرض اول تصرف در مصالح باقی مانده انها بدون اجازه مالک جایز نیست و در فرض دوم احتیاج به اجازه متولی خاص و در صورت نبودنش احتیاج به اجازه حاکم شرع یا وکیل او دارد و در فرض سوم تصرف در انها محتاج به اجازه نیست
- [آیت الله علوی گرگانی] دیه چند چیز مثل دیه کشتن است که مقدار آن در مسأله پیش گفته شد. اوّل - آن که دو چشم کسی را کور کند، یا چهار پلک چشم او را از بین ببرد و اگر یک چشم او را کور کند، باید نصف دیه کشتن را بدهد. دوم - دو گوش کسی را ببرد، یا کاری کند که هر دو گوش او کر شوند و اگر یک گوش او را ببرد یا کر کند، باید نصف دیه کشتن را بدهد و اگر نرمه گوش او را ببرد، احوط این است که با او صلح نماید گرچه دادن ثلث دیه کامل کفایت میکند. سوم - تمام بینی یا نرمه بینی کسی را ببرد. چهارم - زبان کسی را از بیخ ببرد و اگر مقداری از آن را ببرد باید به نسبت مخارج حروفی که به جهت قطع زبان از بین رفته است ملاحظه نماید ودیه تمام را نسبت بمخارج حروف تقسیم کنند ونسبت آن مقدار را بدهد واولی این است که با مقداری که در ملاحظه مساحت یعنی نصف یا ثلث یا ربع ومانند اینها واجب میشود، ملاحظه نموده هرکدام بیشتر است آن را بدهد. پنجم - تمام دندانهای کسی را از بین ببرد و در صورتی که بعضی از دندانها را ازبین ببرد در صورتی که صاحب دندان مرد باشد باید برای هر دندانی از دندانهای جلو که دوازده عدد است پانصد درهم دیه بدهد و برای هر یک از دندانهای دیگر که شانزده عدد است دویست وپنجاه درهم بدهد و اگر زن باشد دیه آن تا به مقداریکه به ثلث دیه نرسد با دیه مرد مساوی است و در صورتی که به ثلث برسد، دیه دندانهای او نصف دیه دندانهای مرد است. ششم - هر دو دست کسی را از بند جدا کند و اگر یک دست را از بند جدا کند، باید نصف دیه کشتن او را بدهد. هفتم - ده انگشت کسی را ببرد ودیه هر انگشت یک دهم دیه کشتن است، ودیه در زن اگر به ثلث برسد نصف دیه مرد است. هشتم - هر دو پستان زنی را ببرد و اگر یکی از آنها را ببرد، باید نصف دیه کشتن او را بدهد. نهم - هر دو پای کسی را تا مفصل یا همه ده انگشت پا را ببرد ودیه هر انگشت پا مثل دیه آن انگشت از دست است. دهم - تخمهای مردی را از بین ببرد. یازدهم - طوری به کسی آسیب برساند که عقل او از بین برود، و اگر پشت کسی را طوری بشکند که دیگر درست نشود باید تمام دیه را بدهد.