در عصری که عصر انفجار اطلاعات نامیده شده و هر کسی به راحتی می تواند هر سخنی را منتشر کند، توجه کردن به هر سخنی شایسته نیست. خصوصا سخنانی که بدون هر گونه دلیل و برهانی ارائه می شود. و شایسته است انسان گوش خود را در اختیار هر مدعی ای قرار ندهد. با این حال و اینکه این سخنان بدون دلیل و صرفا ذوقی گفته می شود، نکات و ادله ای برای نشان دادن بطلان آن ارائه می کنیم. نکته اول این است که منظور از تجربه درونی چیست و چه چیزی از عرفان اراده شده است؟ اگر منظور این است که عارفان افراد متوهمی هستند که دچار تخیلاتی می شود و اباطیلی سر هم می کنند، می توان از عرفانی بودن یک سخن، عدم ارتباط آن به خدا را نتیجه گرفت. اما اگر عرفان یعنی به کار گرفتن قلب به عنوان یک ابزار اداراکی و عارف کسی که است که فراتر از حواس ظاهری و عقل می رود و با صیقل دادن روح خود می تواند حقایقی از عالم معنا کشف کند، پس حقیقتی باید وجود داشته باشد و هنر عارف این است که فراتر از ظواهر مادی، آن حقیقت را می فهمد. با این حساب تجربه عارفانه هرگز به معنای عدم ارتباط با خدای متعال نیست. و عارف نیز مطالب خود را از جایی دریافت می کند. و البته فرق عرفا با رسول الله (ص) اینجاست که به تعبیر عرفا، وحی:کشف تام محمدی (ص) است و رسول الله (ص) به دلیل عصمت خود، در دریافت معانی باطنی دچار هیچ گونه اشتباهی نمی شود. از همین رو عرفا، وحی را معیار تشخیص کشفیات رحمانی خود از کشفیات شیطانی در نظر می گیرند. بنابراین کسی که فهم درستی از عرفان داشته باشد، هرگز عارفانه بودن سخنان پیامبر (ص) را به معنای عدم ارتباط آن به خدا نمی فهمد. و ظاهرا عده ای می خواهند انکار وحی را با الفاظ آراسته شده انجام دهند تا همان اول با واکنش منفی مواجه نشوند. نکته بعدی آن است که ادله متعددی نشان می دهد وحی یک رابطه دو طرفه بوده است. مثلا در مواقعی پیامبر (ص) منتظر دریافت وحی می بوده است. قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ (144 بقره) نگاههای انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) میبینیم. این انتظار نشان دهنده طرف دوم ارتباط است که اگر آن نباشد، پیامبر (ص) سخنی برای گفتن ندارد. دلیل بعدی این است که ظاهر قرآن معجزه است و کسی نتوانسته کلامی در آن حد ارائه کند و حتی سخنان پیامبر (ص) در مواقعی که مشغول تلاوت وحی نبوده اند، تفاوتی جدی با کلام وحی داشته است. دلیل بعدی آیات متعددی که ظواهر آن نشان می دهد، پیامبر (ص) در وحی دریافت کننده کلام است: وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً (114 طه) پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود و بگو: (پروردگارا! علم مرا افزون کن!) بنابراین اگر کسی می خواهد بگوید که وحی یک تجربه درونی بدون طرف مقابل بوده، باید تمام این آیات را غلط بخواند. و در نهایت باید توجه کرد که این ادعاها اگر بخواهد بدون فریبکاری ارائه شود، انکار قرآن و غلط خواندن آن است. نه ارائه توضیح متفاوتی درباره چگونی شکل یافت و تحقق یافتن قرآن.
آیا می توان گفت پیامبر عارفی بوده و قرآن نتیجه تجربیات درونی اوست، نه سخنان خدا؟
در عصری که عصر انفجار اطلاعات نامیده شده و هر کسی به راحتی می تواند هر سخنی را منتشر کند، توجه کردن به هر سخنی شایسته نیست. خصوصا سخنانی که بدون هر گونه دلیل و برهانی ارائه می شود. و شایسته است انسان گوش خود را در اختیار هر مدعی ای قرار ندهد.
با این حال و اینکه این سخنان بدون دلیل و صرفا ذوقی گفته می شود، نکات و ادله ای برای نشان دادن بطلان آن ارائه می کنیم.
نکته اول این است که منظور از تجربه درونی چیست و چه چیزی از عرفان اراده شده است؟ اگر منظور این است که عارفان افراد متوهمی هستند که دچار تخیلاتی می شود و اباطیلی سر هم می کنند، می توان از عرفانی بودن یک سخن، عدم ارتباط آن به خدا را نتیجه گرفت. اما اگر عرفان یعنی به کار گرفتن قلب به عنوان یک ابزار اداراکی و عارف کسی که است که فراتر از حواس ظاهری و عقل می رود و با صیقل دادن روح خود می تواند حقایقی از عالم معنا کشف کند، پس حقیقتی باید وجود داشته باشد و هنر عارف این است که فراتر از ظواهر مادی، آن حقیقت را می فهمد.
با این حساب تجربه عارفانه هرگز به معنای عدم ارتباط با خدای متعال نیست. و عارف نیز مطالب خود را از جایی دریافت می کند. و البته فرق عرفا با رسول الله (ص) اینجاست که به تعبیر عرفا، وحی:کشف تام محمدی (ص) است و رسول الله (ص) به دلیل عصمت خود، در دریافت معانی باطنی دچار هیچ گونه اشتباهی نمی شود. از همین رو عرفا، وحی را معیار تشخیص کشفیات رحمانی خود از کشفیات شیطانی در نظر می گیرند.
بنابراین کسی که فهم درستی از عرفان داشته باشد، هرگز عارفانه بودن سخنان پیامبر (ص) را به معنای عدم ارتباط آن به خدا نمی فهمد. و ظاهرا عده ای می خواهند انکار وحی را با الفاظ آراسته شده انجام دهند تا همان اول با واکنش منفی مواجه نشوند.
نکته بعدی آن است که ادله متعددی نشان می دهد وحی یک رابطه دو طرفه بوده است.
مثلا در مواقعی پیامبر (ص) منتظر دریافت وحی می بوده است.
قَدْ نَری تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ (144 بقره) نگاههای انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله نهایی) میبینیم.
این انتظار نشان دهنده طرف دوم ارتباط است که اگر آن نباشد، پیامبر (ص) سخنی برای گفتن ندارد.
دلیل بعدی این است که ظاهر قرآن معجزه است و کسی نتوانسته کلامی در آن حد ارائه کند و حتی سخنان پیامبر (ص) در مواقعی که مشغول تلاوت وحی نبوده اند، تفاوتی جدی با کلام وحی داشته است.
دلیل بعدی آیات متعددی که ظواهر آن نشان می دهد، پیامبر (ص) در وحی دریافت کننده کلام است:
وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضی إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً (114 طه) پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود و بگو: (پروردگارا! علم مرا افزون کن!)
بنابراین اگر کسی می خواهد بگوید که وحی یک تجربه درونی بدون طرف مقابل بوده، باید تمام این آیات را غلط بخواند.
و در نهایت باید توجه کرد که این ادعاها اگر بخواهد بدون فریبکاری ارائه شود، انکار قرآن و غلط خواندن آن است. نه ارائه توضیح متفاوتی درباره چگونی شکل یافت و تحقق یافتن قرآن.
- [سایر] آیا متن انجیل مانند قرآن از طرف خدا نازل شده و یا نتیجه جمع آوری سخنان حضرت عیسی(ع) توسط حواریون است؟
- [سایر] چگونه می توان در لحظه لحظه زندگی با تمام وجود خدا را درک کنم? آیانیاز مبرم به عارفی نداریم که مارا رهبری کند؟
- [سایر] چرا با وجود اینکه خداوند در قرآن بارها سفارش نموده است که پیامبر اسلام(ص) به اسم صدا زده نشود ما در سخنان و نوشتار از محمد به جای پیامبر استفاده میکنیم؟ آیا این سرپیچی نیست؟
- [سایر] بعضیها میگن زردتشت پیامبر بود اما تا بحال پیامبری آمده که میگه دو تا خدا داریم که زردتشت به دو خدا اعتقاد دارند در ضمن به قولی میگن آنها آتیش را هم می پرستند، نتیجه زردتشت پیامبر بوده یا نه؟
- [سایر] با سلام میخواستم بدونم خدا چطور با امام زمان در ارتباطه.آیا فرشته وحی بر ایشون هم نازل میشه که سخنان خدا رو به امام برسونه و آیا در قرآن هم در آیه ای اشاره شده که بعد از پیامبر فرشته وحی بر امامان نازل میشه؟ ممنون.
- [سایر] مراد از صبغه خدا در قرآن چیست؟ آیا پیامبر خدا (ص)، خاندان او و قرآن، تجلی از صبغه خدا، جهت نجات مردم در دنیا و آخرت هستند؟
- [سایر] مراد از صبغه خدا در قرآن چیست؟ آیا پیامبر خدا (ص)، خاندان او و قرآن، تجلی از صبغه خدا، جهت نجات مردم در دنیا و آخرت هستند؟
- [سایر] خداوند از عظمت پیامبر(ص) در قرآن چگونه یاد کرده است؟
- [سایر] منابعی برای آشنایی با سیمای پیامبر خدا در قرآن را ذکر کنید؟
- [سایر] با چه دلایلی می توان به کسی که فقط به خدا اعتقاد دارد ضرورت پیامبر را قبولاند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله اردبیلی] (اَشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ) یعنی: (شهادت میدهم که هیچ معبودی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد.) (وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ) یعنی: (شهادت میدهم که محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم بنده خدا و فرستاده اوست.) (أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ) یعنی: (خدایا بر محمد و آل محمد رحمت فرست.) (وَتَقَبَّلْ شَفاعَتَهُ وَارْفَعْ دَرَجَتَهُ) یعنی: (و شفاعت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول کن و مقام آن حضرت را نزد خود بلند فرما.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام بر تو ای پیامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ اللّهِ الصّالِحینَ) یعنی: (سلام خداوند بر ما نمازگزاران و تمام بندگان نیکوکار او باد.) (اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَةُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ) یعنی: (سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.)
- [آیت الله مظاهری] قسم خوردن باید به یکی از اسمهای خداوند تبارک و تعالی باشد و قسم خوردن به کلمة (اللَّه) بهتر است، و اگر قسم به یکی از مقدسات دین نظیر قرآن و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرین علیهم السلام باشد فایدهای ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا امام علیهالسلام بر آن نوشته شده در محل نجسی چون مستراح بیفتد، بیرون آوردن و آب کشیدن آن، اگرچه خرج داشته باشد، واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده است؛ و نیز اگر تربتی که از قبر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم یا ائمه علیهمالسلام است در مستراح بیفتد و بیرون آوردن آن ممکن نباشد، باید تا وقتی که یقین نکردهاند آن تربت به کلی از بین رفته، به آن مستراح نروند.
- [آیت الله مظاهری] اگر ورق قرآن یا چیزی که احترام آن لازم است - مثل کاغذی که اسم خدا یا پیامبر یا امام بر آن نوشته شده یا تربت - در مستراح بیفتد بیرون آوردن و آب کشیدن آن گرچه خرج داشته باشد واجب است، و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد رفتن به آن مستراح مانعی ندارد و نیز انداختن آنها در سطل زباله و یا نهادن چیزی مثل گوشت و مانند آن در آنها جایز نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه ورق قرآن و دعا یا ورقی که نام خدا، یا پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یا ائمه(علیهم السلام)روی آن نوشته باشد در جای آلوده و نجسی بیفتد باید فوراً آن را بیرون آورد و آب کشید، هرچند مخارجی داشته باشد و اگر بیرون آوردن آن ممکن نباشد احتیاط واجب آن است که اگر مستراح باشد به آن مستراح نروند تا یقین کنند آن ورق پوسیده، یا خط آن محو شده است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] 1 قسم را باید با زبان و لفظ صریح بیان کرد. 2 قسمی اعتبار دارد که یکی از اسماء خداوند متعال باشد مثل خدا یا الله. 3 اگر به برخی از اوصاف خدای سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خدای سبحان اراده می شود یا قرینه ای به کار ببرد که مراد او را بفهماند قسم صحیح است. 4 شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد قسم او صحیح است ولی کسی که می تواند سخن بگوید قسم او با اشاره صحیح نیست. 5 قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) احکام قسم را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] پیش از داخل شدن در حرم مکّه، شهر مکّه، مسجد الحرام، کعبه، حرم مدینه، شهر مدینه، مسجد پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم و حرم امامانعلیهم السلام، مستحب است انسان غسل کند، و اگر در یک روز چند مرتبه مشرف شود یک غسل کافی است، و کسی که میخواهد در یک روز داخل حرم مکّه و مسجدالحرام و کعبه شود، اگر به نیّت همه یک غسل کند کافی است. و نیز اگر در یک روز بخواهد داخل حرم مدینه و شهر مدینه و مسجد پیغمبرصلی الله علیه وآله وسلم شود، یک غسل برای همه کفایت میکند و برای زیارت پیغمبر و امامان از دور یا نزدیک و برای حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنین برای توبه و نشاط به جهت عبادت و برای سفر رفتن خصوصاً سفر زیارت حضرت سیّد الشهداءعلیه السلام مستحب است انسان غسل کند و اگر یکی از غسلهایی را که در این مسئله گفته شد به جا آورد و بعد کاری کند که وضو را باطل مینماید مثلاً بخوابد، غسل او تا یک شبانه روز باطل نمیشود ولی برای نماز و مانند آن باید وضو بگیرد. _______ 1) شهادت میدهم بر اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست، و بر اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیامبر اوست. خداوندا درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از توبه کنندگان و پاکان قرار ده.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله مظاهری] تهمت اقسام و مراتبی دارد: الف) افترا بر خدا و پیامبران و اوصیای گرامی صلوات اللَّه علیهم اجمعین و قرآن شریف این قسم افترا و تهمت را بالاترین ظلمها میداند: (وَ مَنْ اظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللَّهِ الْکَذِب)[2] (و چه کسی ستمگرتر از آن کس که به خدا دروغ میبندد؟) ب) افترای زنا به زنها و مردان پاکدامن که این افترا و تهمت علاوه بر گناه بزرگی که دارد، اگر منجر به دادگاه شود، حاکم اسلامی باید او را حدّ قذف که هشتاد تازیانه است بزند. ج) افترا و تهمت به افرادی که تهمت به آنان موجب تضعیف دین میشود، نظیر تهمت به علما و افرادی که وابسته به دین میباشند که گناه این قسم تهمت، مضاعف و نظیر افترا بر خدا و پیامبر و ائمّه طاهرین است. د) افترا و تهمت به افراد معمولی، که این قسم تهمت گرچه گناه مضاعف ندارد، ولی در روایات آمده است که در روز قیامت آن تهمتزننده را بر روی چرکها و خونها نگاه میدارند تا مردم از حساب فارغ شوند سپس او را به جهنّم میبرند.