اگر بخواهیم به عقل پایبند باشیم، باید بدون هیچ گونه جهت گیری، ابتدای داستان و ماجرای حضرت نوح را دقیق بیابیم که چه بوده است. داستان نوح (ع) در شش سوره از قرآن آمده است. سوره های 1- اعراف (59 تا 64) 2- هود (25 تا 48 ) 3- مؤمنون (23 تا 30) 4- شعراء (105 تا 121) 5- قمر (9 تا 16) 6- نوح بخش عمده ای از آنچه در این قسمت ها بیان شده است، بیان دعوت های حضرت نوح و کفر ورزی مردم بوده است و آنچه درباره طوفان بیان شده است، این مطالب است: غرق شدن کفار، ساخته شدن کشتی و سوار شدن عده ای در آن و نجاتشان، موج هایی کوه آسا، بی فایده بودن قصد! رفتن به کوه، وقوع سیلی بر آمده از آب باران و آب های زمینی و ... و نسبت به اینکه این طوفان تمام کره زمین را در برگرفته است، یا تمام حیوانات و گونه های مختلف سوار بر کشتی شده اند، هیچ صراحتی وجود ندارد. و مفسران نیز در این مطالب توافقی ندارند. در احادیث اسلامی نیز مطالبی وجود دارد که حاکی از وقوع طوفان در بخشی از کره زمین و سوار شدن عده محدودی از حیوانات به کشتی می باشد. از جمله در حدیثی با استناد به آیه 143 سوره انعام، به هشت جفت از چهارپایان و تعدادی پرنده اشاره می کند. (الکافی،ج8 ،ص283( و در حدیث دیگری از عدم اشتمال سیل بر کعبه سخن گفته شده است..( حیات القلوب، ج 1، ص 271) نسبت به تعداد انسان های ایمان آورنده ای که سوار بر کشتی شده اند نیز اعدادی مثل هفتاد نفر ذکر شده است. و تعداد روزهایی که این عده در کشتی بوده اند، تا سیل فروکش کند، مختلف گفته شده است از جمله هفت روز(بحارالانوار، ج 11، ص 333) خب در کجای این داستان، عقل استیحاش دارد و از پذیرش آن فرار می کند؟ آیا گفته شده است که پسر نوح بر فراز هیمالیا رفته و آنجا غرق شده؟ یا آنکه در همان زمانی که از رفتن به کشتی ابا می کرده، و راه چاره را در رفتن به کوهی می دیده، موجی آمده و او را غرق کرده است؟ آیا برای نابودی تمام انسان های روی کره زمین، در زمان نوح که فاصله اندکی با حضرت آدم (ع) داشته است، باید سیلی می آمده که چند میلیارد نفر را در بر بگیرد؟ یا آنکه تعداد انسان های آن زمان محدود بوده و در منطقه ای محدود پراکنده بوده اند؟ آیا ... پس در بخش اول می بینیم که هیچ مطلب عجیب و غیر قابل پذیرشی در این ماجرا وجود ندارد. و اگر اندکی بیندیشیم، در اطراف خود مسائل بسیاری را می بینیم که وقوع چنین رخدادهایی را تائید می کند. آیا سونامی هایی که در یک لحظه رخ می دهد و منطقه بسیار وسیعی را زیر آب می برد، ندیده ایم؟ آیا وقوع باران های سیل آسا که در کمتر از یک روز، سیل های عظیم به راه می اندازند، ندیده ایم؟ و ... اما فرض کنیم، ابعاد طوفان نوح گسترده تر از آنچه ذکر کرده ایم باشد، و در این مساله به روایت تورات و اغراق های آن اعتماد کنیم که تا حدودی نیز در بعضی از روایات اسلامی راه یافته و علما آن را اسرائیلیات خوانده اند. (ترجمه المیزان، ج10، ص: 383) آیا در این صورت نیز می توانیم بگوییم با یک امر غیر معقول مواجه هستیم؟ فرض کنیم تعداد حیوانات بسیار بیشتر از 8 چهارپا بوده است، آیا جا شدن این حیوانات در کشتی ای که به نقل تورات به اندازه یک زمین فوتبال یا به اندازه ظرفیت حدود 500 اتوبوس بوده، چیز عجیبی است؟ آن هم برای مردمانی که کشتی هایی به اندازه شهر دیده اند؟ فرض کنیم این همه موجود، 6 ماه بر روی آب سرگردان بوده اند؛ آیا غذا نخوردن این حیوانات در این 6 ماه چیز عجیبی است حال آنکه همین حالا می بینیم مثلا حیوانات در خواب زمستانی (مثل خرس) یا در حالت طبیعی (مثل پنگوئن و کروکدیل و ...) ماه ها بدون هیچ گونه غذایی سر می کنند. یا آیا خدایی که بر قوم موسی از آسمان غذا نازل می کرده، نمی توانسته برای افراد حاضر در کشتی چنین کند؟ فرض کنیم که تعداد محدودی حیوان در کشتی بوده اند و باقی گونه ها همگی از بین رفته اند. آیا کسانی که با شعار علم و تفاخر به آن، پدید آمدن این همه حیات را از یک تک سلولی پذیرفته اند، نمی توانند تنوع فعلی را از چند ده حیوان بپذیرند؟ فرض کنیم سیل همه کره زمین را در بر گرفته، آیا کسانی که امروز پذیرفته اند با آب شدن یخ های قطبی چندین کشور (آن هم به طور مستمر) به زیر آب می روند، نمی توانند چنین سیل گسترده ای را بپذیرند. و آیا کسانی که مناطق بسیار گسترده ای از خشکی های امروز را دریاهای سابق می دانند، نمی توانند بپذیرند آب گسترده ای یک دفعه فروکش کنند، خصوصا که دیده ایم دریاچه بزرگی مثل دریاچه ارومیه در زمان کوتاهی در حال نابودی است. این ها همه در حالی است که حتی در متون غیر دینی و تاریخ های بسیار قدیمی نیز داستان هایی دال بر وقوع طوفان نوح دیده می شود (رجوع کنید به تفسیر المیزان، ج 10، ص 383) و شواهد زمین شناسی متعددی نیز دال بر وقوع یک آبگرفتگی عظیم در حدود هفت هزار سال پیش وجود دارد. (رجوع کنید به تفسیر المیزان، ج 10، ص393) پس مساله عقل نیست، آن هم برای بشری که هنوز دریایی از مجهولات را دارد. مساله ستیزه گری به هر قیمت است که چون دین در مقابل هوا و هوس عده ای ایستاده، برای جنگ با آن از هیچ نوع تمسخر و دروغ و تحریفی ابا ندارند.
اگر بخواهیم به عقل پایبند باشیم، باید بدون هیچ گونه جهت گیری، ابتدای داستان و ماجرای حضرت نوح را دقیق بیابیم که چه بوده است. داستان نوح (ع) در شش سوره از قرآن آمده است. سوره های 1- اعراف (59 تا 64) 2- هود (25 تا 48 ) 3- مؤمنون (23 تا 30) 4- شعراء (105 تا 121) 5- قمر (9 تا 16) 6- نوح
بخش عمده ای از آنچه در این قسمت ها بیان شده است، بیان دعوت های حضرت نوح و کفر ورزی مردم بوده است و آنچه درباره طوفان بیان شده است، این مطالب است: غرق شدن کفار، ساخته شدن کشتی و سوار شدن عده ای در آن و نجاتشان، موج هایی کوه آسا، بی فایده بودن قصد! رفتن به کوه، وقوع سیلی بر آمده از آب باران و آب های زمینی و ...
و نسبت به اینکه این طوفان تمام کره زمین را در برگرفته است، یا تمام حیوانات و گونه های مختلف سوار بر کشتی شده اند، هیچ صراحتی وجود ندارد. و مفسران نیز در این مطالب توافقی ندارند.
در احادیث اسلامی نیز مطالبی وجود دارد که حاکی از وقوع طوفان در بخشی از کره زمین و سوار شدن عده محدودی از حیوانات به کشتی می باشد. از جمله در حدیثی با استناد به آیه 143 سوره انعام، به هشت جفت از چهارپایان و تعدادی پرنده اشاره می کند. (الکافی،ج8 ،ص283( و در حدیث دیگری از عدم اشتمال سیل بر کعبه سخن گفته شده است..( حیات القلوب، ج 1، ص 271) نسبت به تعداد انسان های ایمان آورنده ای که سوار بر کشتی شده اند نیز اعدادی مثل هفتاد نفر ذکر شده است. و تعداد روزهایی که این عده در کشتی بوده اند، تا سیل فروکش کند، مختلف گفته شده است از جمله هفت روز(بحارالانوار، ج 11، ص 333)
خب در کجای این داستان، عقل استیحاش دارد و از پذیرش آن فرار می کند؟ آیا گفته شده است که پسر نوح بر فراز هیمالیا رفته و آنجا غرق شده؟ یا آنکه در همان زمانی که از رفتن به کشتی ابا می کرده، و راه چاره را در رفتن به کوهی می دیده، موجی آمده و او را غرق کرده است؟ آیا برای نابودی تمام انسان های روی کره زمین، در زمان نوح که فاصله اندکی با حضرت آدم (ع) داشته است، باید سیلی می آمده که چند میلیارد نفر را در بر بگیرد؟ یا آنکه تعداد انسان های آن زمان محدود بوده و در منطقه ای محدود پراکنده بوده اند؟ آیا ...
پس در بخش اول می بینیم که هیچ مطلب عجیب و غیر قابل پذیرشی در این ماجرا وجود ندارد. و اگر اندکی بیندیشیم، در اطراف خود مسائل بسیاری را می بینیم که وقوع چنین رخدادهایی را تائید می کند. آیا سونامی هایی که در یک لحظه رخ می دهد و منطقه بسیار وسیعی را زیر آب می برد، ندیده ایم؟ آیا وقوع باران های سیل آسا که در کمتر از یک روز، سیل های عظیم به راه می اندازند، ندیده ایم؟ و ...
اما فرض کنیم، ابعاد طوفان نوح گسترده تر از آنچه ذکر کرده ایم باشد، و در این مساله به روایت تورات و اغراق های آن اعتماد کنیم که تا حدودی نیز در بعضی از روایات اسلامی راه یافته و علما آن را اسرائیلیات خوانده اند. (ترجمه المیزان، ج10، ص: 383)
آیا در این صورت نیز می توانیم بگوییم با یک امر غیر معقول مواجه هستیم؟
فرض کنیم تعداد حیوانات بسیار بیشتر از 8 چهارپا بوده است، آیا جا شدن این حیوانات در کشتی ای که به نقل تورات به اندازه یک زمین فوتبال یا به اندازه ظرفیت حدود 500 اتوبوس بوده، چیز عجیبی است؟ آن هم برای مردمانی که کشتی هایی به اندازه شهر دیده اند؟
فرض کنیم این همه موجود، 6 ماه بر روی آب سرگردان بوده اند؛ آیا غذا نخوردن این حیوانات در این 6 ماه چیز عجیبی است حال آنکه همین حالا می بینیم مثلا حیوانات در خواب زمستانی (مثل خرس) یا در حالت طبیعی (مثل پنگوئن و کروکدیل و ...) ماه ها بدون هیچ گونه غذایی سر می کنند. یا آیا خدایی که بر قوم موسی از آسمان غذا نازل می کرده، نمی توانسته برای افراد حاضر در کشتی چنین کند؟
فرض کنیم که تعداد محدودی حیوان در کشتی بوده اند و باقی گونه ها همگی از بین رفته اند. آیا کسانی که با شعار علم و تفاخر به آن، پدید آمدن این همه حیات را از یک تک سلولی پذیرفته اند، نمی توانند تنوع فعلی را از چند ده حیوان بپذیرند؟
فرض کنیم سیل همه کره زمین را در بر گرفته، آیا کسانی که امروز پذیرفته اند با آب شدن یخ های قطبی چندین کشور (آن هم به طور مستمر) به زیر آب می روند، نمی توانند چنین سیل گسترده ای را بپذیرند. و آیا کسانی که مناطق بسیار گسترده ای از خشکی های امروز را دریاهای سابق می دانند، نمی توانند بپذیرند آب گسترده ای یک دفعه فروکش کنند، خصوصا که دیده ایم دریاچه بزرگی مثل دریاچه ارومیه در زمان کوتاهی در حال نابودی است.
این ها همه در حالی است که حتی در متون غیر دینی و تاریخ های بسیار قدیمی نیز داستان هایی دال بر وقوع طوفان نوح دیده می شود (رجوع کنید به تفسیر المیزان، ج 10، ص 383) و شواهد زمین شناسی متعددی نیز دال بر وقوع یک آبگرفتگی عظیم در حدود هفت هزار سال پیش وجود دارد. (رجوع کنید به تفسیر المیزان، ج 10، ص393)
پس مساله عقل نیست، آن هم برای بشری که هنوز دریایی از مجهولات را دارد. مساله ستیزه گری به هر قیمت است که چون دین در مقابل هوا و هوس عده ای ایستاده، برای جنگ با آن از هیچ نوع تمسخر و دروغ و تحریفی ابا ندارند.
- [سایر] طوفان نوح چگونه بوده است؟
- [سایر] آیا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته یا تنها دیار حضرت نوح را؟
- [سایر] آیا طوفان نوح همه عالم را فراگرفته یا تنها دیار حضرت نوح را؟
- [سایر] پس از طوفان نوح(ع)، انسان چگونه در زمین پراکنده شد؟ و مدت پیامبری حضرت نوح چقدر بود؟
- [سایر] آیا در غیر از قرآن نیز داستان طوفان نوح بیان شده است؟
- [سایر] در رابطه با کیفیت طوفان نوح و چگونگی کشتی آن حضرت و مسافرین آن توضیح فرمایید؟
- [سایر] حضرت نوح(ع) به هنگام طوفان آیا فقط پسر خود را میدید و نصیحتش مینمود یا نه، بقیه انسانها را هم میدید و نصیحت میکرد؟
- [سایر] به نظر میرسد عمر حضرت نوح 60 الی 70 سال بوده است، و 950 سال عمر خاندان نوح بوده است، نه شخص نوح، واقعاً بعید است که یک شخص 950 سال عمر کند؟
- [سایر] به نظر میرسد عمر حضرت نوح 60 الی 70 سال بوده است، و 950 سال عمر خاندان نوح بوده است، نه شخص نوح، واقعاً بعید است که یک شخص 950 سال عمر کند؟
- [سایر] خداوند در آیه 76 سوره انبیاء می فرماید: (نوح و خانوادهاش را از طوفان نجات دادیم). همچنین در آیه 77 سوره صافات اعلام می کند که (و فرزندانش را همان بازماندگان (روی زمین) قرار دادیم)، اما بر اساس آیات 42 و 43 سوره هود یکی از پسران نوح غرق شد. آیا این آیات با هم سازگاری دارند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] (عاریه) را به دو صورت می توان انجام داد نخست این که برای آن صیغه فارسی یا عربی بخواند، مثلاً بگوید: (من این مال را به تو عاریه می دهم) و او هم قبول کند; دیگر این که بدون خواندن صیغه، مال مورد نظر را به قصد عاریه در اختیار دیگری بگذارد، او هم به آن قصد بگیرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] قرارداد وکالت را می توان به وسیله خواندن صیغه فارسی یا عربی یا هر زبان دیگر انجام داد، همچنین اگر عملاً به دیگری بفهماند که او را وکیل کرده و او هم عملاً بفهماند که قبول نموده است (مثلاً مال خود را برای فروختن به او بسپارد و او هم قبول کند) آن نیز صحیح است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] صیغه وقف را می توان به عربی یا به هر زبان دیگر خواند، مثلاً اگر بگوید: (خانه خود را برای فلان منظور وقف کردم) کافی است و احتیاج به قبول ندارد، خواه وقف عام باشد یا وقف خاص، هرچند احتیاط مستحب آن است که حاکم شرع در وقف عام و اشخاصی که برای آنها وقف شده در وقف خاص، صیغه قبول بخوانند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سهم سادات را بدون اجازه مجتهد نمی توان به ساداتی که در بالا گفته شد پرداخت (بنابر احتیاط واجب)، و سهم امام(علیه السلام) را نیز اگر بدون اجازه مجتهد بپردازد قبول نیست، مگر این که مجتهد بعداً بپذیرد و اجازه دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وقف مشاع جایز است، یعنی می توان مثلاً، دو دانگ از خانه یا مزرعه ای را وقف کرد و در صورت لزوم حاکم شرع یا متولی می تواند مال موقوفه را با نظر اهل خبره جدا کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در اجاره می توان با زبان عربی یا فارسی یا هر زبان دیگر صیغه خواند (مثلاً مالک به شخصی بگوید فلان ملک خودم را به فلان مبلغ در فلان مدت به تو اجاره دادم، او هم بگوید: قبول کردم) و نیز کافی است که ملک خود را به قصد اجاره در اختیار مستأجر بگذارد و او هم تحویل بگیرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] رهن را می توان با صیغه لفظی خواند، مثلاً بگوید: این مال را در برابر آن طلب نزد تو گرو گذاردم او هم بگوید: (قبول کردم) و یا اینکه عملاً انجام دهند، یعنی بدهکار مال خود را به قصد گرو به طلبکار بدهد و او هم به همین قصد، بگیرد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کفالت را می توان با صیغه لفظی ادا کرد، مثلاً کفیل به طلبکار بگوید من ضامنم هر وقت بدهکار را بخواهی به دست تو دهم و طلبکار هم قبول نماید، یا کاری انجام دهند که معنی این صیغه لفظی را برساند خواه از طریق امضاء سندی باشد یا غیر آن، کفالت صحیح است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سهم سادات را بدون اجازه مجتهد نمی توان به ساداتی که در بالا گفته شد پرداخت (بنابر احتیاط واجب)، و سهم امام(علیه السلام) را نیز اگر بدون اجازه مجتهد که از او تقلید کند بپردازد قبول نیست، مگر این که مجتهد بعداً بپذیرد و اجازه دهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] امانتدار و کسی که مال را امانت می گذارد هر دو باید (بالغ) و (عاقل) باشند، بنابراین اگر بچه نابالغ یا دیوانه مالی را نزد کسی امانت بگذارد صحیح نیست، همچنین نمی توان مالی را نزد بچه نابالغ یا دیوانه امانت گذارد، ولی اگر ممیز باشد و ولی او اجازه دهد می تواند امانت را قبول کند.