در این باره قرآن کریم از سه راه وارد شده است: الف) بیان قدرت خداوند متعال: قرآن با یادآوری آفرینش نخستین و تبیین قدرت مطلقه، و نشان دادن مرگ و حیات مکرر در جهان طبیعت، و ... گوش زد می کند که معاد امر محالی نیست: (وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِ الْعِظَمَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ؛[یس/7879] و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟! بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست.) ب) نمونه های عینی و تاریخی معاد: قرآن مواردی را بیان می کند که انسان هایی پس از تجربه مرگ، به زندگی برگشته اند. 1. داستان عزیر، پیامبری که صد سال مُرد و سپس زنده شد: (أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ؛[بقره/259] یا مانند آن کس که به دهی رسید. دهی که سقفهای بناهایش فروریخته بود. گفت: از کجا خدا این مردگان را زنده کند؟ خدا او را به مدت صد سال میراند. آن گاه زنده اش کرد. و گفت: چه مدت در اینجا بوده ای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از روز. گفت: نه، صد سال است که در اینجا بوده ای. به طعام و آبت بنگر که تغییر نکرده است، و به خرت بنگر، می خواهیم تو را برای مردمان عبرتی گردانیم، بنگر که استخوانها را چگونه به هم می پیوندیم و گوشت بر آن می پوشانیم. چون قدرت خدا بر او آشکار شد، گفت: می دانم که خدا بر هر کاری تواناست.) 2. داستان ابراهیم(علیه السلام) و احیای مرغ های چهارگانه او: (وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛[بقره/260] ابراهیم گفت: ای پروردگار من، به من بنمای که مردگان را چگونه زنده می سازی. گفت: آیا هنوز ایمان نیاورده ای؟ گفت: بلی، و لکن می خواهم که دلم آرام یابد. گفت: چهار پرنده برگیر و گوشت آنها را به هم بیامیز، و هر جزئی از آنها را بر کوهی بنه. پس آنها را فراخوان. شتابان نزد تو میآیند، و بدان که خدا پیروزمند و حکیم است.) 3. داستان اصحاف کهف: (وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فیها؛[کهف/21] بدین سان مردم را به حالشان آگاه کردیم تا بدانند که وعده خدا راست است و در قیامت تردیدی نیست.) و ماجرای کشته بنی اسرائیل و داستان گاو، ماجرای زنده شدن همراهان موسی (ع) و ... . ج) دلایل وقوع معاد و ضرورت آن: این دلایل عبارتند از: 1. حکمت؛ 2. عدالت؛ 3. بقای روح؛ 4. رحمت؛ 5. فطرت؛ 6. حرکت و هدف؛ 7. نفی اختلاف. در این جا جهت اختصار به دو دلیل از آن ها اشاره می شود: 1. حکمت الهی: عقل به ما می گوید: باید بعد از این جهان، جهان دیگر باشد، تا غرضی که خداوند متعال از به وجود آوردن ما در رساندن انسان ها به کمال نهایی و ارزش واقعی است، برآورده شود و با حساب و کتاب روز قیامت انسان های درست کار به سعادت و آسایش واقعی و بی پایان خودشان برسند. آیا نباید بعد از این جهان، جهان دیگری باشد تا به کارهای خوب و بد مردم رسیدگی شود، نیکوکاران پاداش خوب بگیرند و بدکاران به کیفر اعمال بدشان برسند؟ آیا اگر حساب و کتاب و جوابگویی در برابر اعمال دنیایی در آن دنیا نباشد، خلقت انسان کار عبث و بر خلاف حکمت پروردگار توانا نیست؟ آیا عقل می پذیرد که افراد خیرخواه و نیکوکار، با افراد بدکار و تبهکار یکسان باشند و به حساب اعمال شان رسیدگی نشود؟ اگر حساب و کتاب و جوابگویی به اعمال نباشد، مردم در این دنیا از دستورات خدا و پیامبران اطاعت خواهند کرد؟ (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ؛[مؤمنون/115] آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریده ایم و ]پس از مرگ[ هرگز به ما رجوع نخواهید کرد؟!) 2. عدل الهی: مقتضای (عدل الهی) است که پس از این جهان، سرای دیگری باشد که با حساب رسی به اعمال بندگان، میان انسان ها به طور عادلانه داوری شود.چون انسان ها به دو گروه صالحان و تبهکاران تقسیم می شوند، اگر هر دو گروه را پاداش نیک و یا هر دو گروه را کیفر دهد و یا اصلا اطاعت و مخالفت هر دو گروه را نادیده بگیرد و هیچ پاداش و کیفری ندهد، رفتاری عادلانه نکرده است. (لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ؛[حشر/20] اهل آتش و اهل بهشت با هم برابر نیستند. اهل بهشت خود کامیافتگانند.) ر.ک: قرآن در اسلام، علامه طباطبایی(رحمه الله)، ص 20 و 21. و تفسیر نمونه، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 14، ص 204
در این باره قرآن کریم از سه راه وارد شده است:
الف) بیان قدرت خداوند متعال: قرآن با یادآوری آفرینش نخستین و تبیین قدرت مطلقه، و نشان دادن مرگ و حیات مکرر در جهان طبیعت، و ... گوش زد می کند که معاد امر محالی نیست:
(وَ ضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَ نَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِ الْعِظَمَ وَ هِیَ رَمِیمٌ * قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَآ أَوَّلَ مَرَّة وَ هُوَ بِکُلِّ خَلْق عَلِیمٌ؛[یس/7879] و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: چه کسی این استخوانها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟! بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید و او به هر مخلوقی داناست.)
ب) نمونه های عینی و تاریخی معاد: قرآن مواردی را بیان می کند که انسان هایی پس از تجربه مرگ، به زندگی برگشته اند.
1. داستان عزیر، پیامبری که صد سال مُرد و سپس زنده شد:
(أَوْ کَالَّذی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ کَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلی طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلی حِمارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَی الْعِظامِ کَیْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَکْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ؛[بقره/259] یا مانند آن کس که به دهی رسید. دهی که سقفهای بناهایش فروریخته بود. گفت: از کجا خدا این مردگان را زنده کند؟ خدا او را به مدت صد سال میراند. آن گاه زنده اش کرد. و گفت: چه مدت در اینجا بوده ای؟ گفت: یک روز یا قسمتی از روز. گفت: نه، صد سال است که در اینجا بوده ای. به طعام و آبت بنگر که تغییر نکرده است، و به خرت بنگر، می خواهیم تو را برای مردمان عبرتی گردانیم، بنگر که استخوانها را چگونه به هم می پیوندیم و گوشت بر آن می پوشانیم. چون قدرت خدا بر او آشکار شد، گفت: می دانم که خدا بر هر کاری تواناست.)
2. داستان ابراهیم(علیه السلام) و احیای مرغ های چهارگانه او:
(وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ أَرِنی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتی قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلی وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتینَکَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛[بقره/260] ابراهیم گفت: ای پروردگار من، به من بنمای که مردگان را چگونه زنده می سازی. گفت: آیا هنوز ایمان نیاورده ای؟ گفت: بلی، و لکن می خواهم که دلم آرام یابد. گفت: چهار پرنده برگیر و گوشت آنها را به هم بیامیز، و هر جزئی از آنها را بر کوهی بنه. پس آنها را فراخوان. شتابان نزد تو میآیند، و بدان که خدا پیروزمند و حکیم است.)
3. داستان اصحاف کهف:
(وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَةَ لا رَیْبَ فیها؛[کهف/21] بدین سان مردم را به حالشان آگاه کردیم تا بدانند که وعده خدا راست است و در قیامت تردیدی نیست.)
و ماجرای کشته بنی اسرائیل و داستان گاو، ماجرای زنده شدن همراهان موسی (ع) و ... .
ج) دلایل وقوع معاد و ضرورت آن:
این دلایل عبارتند از: 1. حکمت؛ 2. عدالت؛ 3. بقای روح؛ 4. رحمت؛ 5. فطرت؛ 6. حرکت و هدف؛ 7. نفی اختلاف.
در این جا جهت اختصار به دو دلیل از آن ها اشاره می شود:
1. حکمت الهی: عقل به ما می گوید: باید بعد از این جهان، جهان دیگر باشد، تا غرضی که خداوند متعال از به وجود آوردن ما در رساندن انسان ها به کمال نهایی و ارزش واقعی است، برآورده شود و با حساب و کتاب روز قیامت انسان های درست کار به سعادت و آسایش واقعی و بی پایان خودشان برسند.
آیا نباید بعد از این جهان، جهان دیگری باشد تا به کارهای خوب و بد مردم رسیدگی شود، نیکوکاران پاداش خوب بگیرند و بدکاران به کیفر اعمال بدشان برسند؟ آیا اگر حساب و کتاب و جوابگویی در برابر اعمال دنیایی در آن دنیا نباشد، خلقت انسان کار عبث و بر خلاف حکمت پروردگار توانا نیست؟ آیا عقل می پذیرد که افراد خیرخواه و نیکوکار، با افراد بدکار و تبهکار یکسان باشند و به حساب اعمال شان رسیدگی نشود؟ اگر حساب و کتاب و جوابگویی به اعمال نباشد، مردم در این دنیا از دستورات خدا و پیامبران اطاعت خواهند کرد؟
(أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لاَ تُرْجَعُونَ؛[مؤمنون/115] آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریده ایم و ]پس از مرگ[ هرگز به ما رجوع نخواهید کرد؟!)
2. عدل الهی: مقتضای (عدل الهی) است که پس از این جهان، سرای دیگری باشد که با حساب رسی به اعمال بندگان، میان انسان ها به طور عادلانه داوری شود.چون انسان ها به دو گروه صالحان و تبهکاران تقسیم می شوند، اگر هر دو گروه را پاداش نیک و یا هر دو گروه را کیفر دهد و یا اصلا اطاعت و مخالفت هر دو گروه را نادیده بگیرد و هیچ پاداش و کیفری ندهد، رفتاری عادلانه نکرده است.
(لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ؛[حشر/20] اهل آتش و اهل بهشت با هم برابر نیستند. اهل بهشت خود کامیافتگانند.)
ر.ک: قرآن در اسلام، علامه طباطبایی(رحمه الله)، ص 20 و 21. و تفسیر نمونه، آیة الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 14، ص 204
- [سایر] قرآن کریم چگونه معاد را اثبات و حجت را بر مردم تمام می کند ؟
- [سایر] براهین اثبات معاد کدامند؟
- [سایر] داستان اصحاب کهف چگونه بر اثبات معاد دلالت می کند؟
- [سایر] در اثبات معاد چه دلایل عقلی وجود دارد؟
- [سایر] داستان اصحاب کهف چگونه بر اثبات معاد دلالت می کند؟
- [سایر] لطفا با دلیل محکم اثبات کنید که معاد هم جسمانی هست و هم روحانی؟
- [سایر] معاد از راه فلسفه و عرفان قابل اثبات است؟ لطفا برایم مطالبی مرقوم فرمایید.
- [سایر] چگونگی معاد از دیدگاه فلاسفه و متکلمان و دلایل اثبات آن از دیدگاه آنان چیست؟
- [سایر] از برهان حکمت چه نکته دیگری غیر از اثبات اصل معاد , استفاده می شود ؟
- [سایر] منظور از آیات (نسیان) که در اثبات مبدأ و معاد مورد استناد قرار می گیرد چیست؟
- [آیت الله مظاهری] اگر برای اثبات جرم احتیاج به تشریح بدن میّت شود، با اذن ولی او یا حاکم شرع جایز است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] قسم دو نوع است: الف: قسم برای انجام یا ترک کاری در آینده. ب: قسم برای اثبات یا نفی چیزی.
- [آیت الله مظاهری] اگر برای تشویق و ترغیب در اثبات حقّی یا از بین بردن باطلی به کسی چیزی دهند، رشوه نیست و مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر به بدهکاری خود اقرار نماید ولی بگوید: (آن را پرداخت کردهام)، بدهکاری او ثابت میشود، ولی پرداخت آن را باید اثبات نماید.
- [آیت الله مظاهری] هیچکدام از علوم غریبه حجّیت ندارد و چیزی بهواسطه آن اثبات نمیشود، گرچه بهواسطه آنها یقین حاصل شود، زیرا یقینی حجّت است که از راه متعارف پیدا شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که برای اثبات مطلبی قسم می خورند اگر حرف آنها راست باشد قسم خوردن مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان کبیره است، ولی اگر مجبور شود که برای نجات خود یا مسلمانان دیگری از شر ظالمی قسم دروغ بخورد اشکال ندارد، بلکه گاه واجب می شود و این نوع قسم خوردن که برای اثبات مطلبی است غیر از قسمی است که در مسائل پیش گفته شد که برای انجام کار یا ترک کاری بود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که برای اثبات مطلبی قسم می خورند اگر حرف آنها راست باشد قسم خوردن مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان کبیره است، ولی اگر مجبور شود که برای نجات خود یا مسلمانان دیگری از شر ظالمی قسم دروغ بخورد اشکال ندارد، بلکه گاه واجب می شود و این نوع قسم خوردن که برای اثبات مطلبی است غیر از قسمی است که در مسائل پیش گفته شد که برای انجام کار یا ترک کاری بود.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اثبات سیادت افراد یا به وسیله شهادت دو مرد عادل است؛ یا به این است که در شهر خو د مشهور و معروف به سیادت باشد , بنابراین هر کس ادعا کند که سیّد است، کافی نیست. حکم سادات واجب النفقه