یکی از دلایل طرفداران قمه زنی که بسیار مورد استناد و استفاده قرار میگیرد، ادعای اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهر سیدالشهدا(ع) است. آن ها برای اثبات ادعای خود به روایتی مشهور از (مسلم جصاص) استناد میکنند. بررسی مختصر: 1) این روایت را که علامه مجلسی در جلد 45 بحارالانوار نقل کرده، بدون سند یا به اصطلاح، (مرسل) بوده و خود مرحوم مجلسی نیز به مرسل بودن آن اذعان کرده است.[1] علاوه بر مرسل بودن این گزارش، شخص (مسلم الجصاص) نیز مجهول است که موجبات ضعف سند را از جهتی دیگر نیز فراهم میکند. 2)مرحوم شیخ عباس قمی(ره) منشا این روایت را دو کتاب (نورالعین) و (منتخب طریحی) می داند و در نقد سند آن می نویسد: (ذکر محامل و هودج، در غیر خبر مسلم جصاص نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل کرده؛ لیکن مآخذ آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن پوشیده نیست.)[3] 3) کتاب (المنتخب فی جمع المراثی و الخطب) معروف به (منتخب طریحی)، نوشته فخرالدین طریحی از علمای قرن یازدهم است. از آنجا که این کتاب کشکول گونه به صورت نامستند و بدون تحقیق تالیف شده، بسیاری از کتاب شناسان و حدیث پژوهان از آن انتقاد کرده اند. به عنوان نمونه مرحوم میرزا محمد ارباب می گوید که در کتاب منتخب مسامحات بسیار بکار رفته و روایت مختص به آن اعتباری ندارد.[4] کتاب (نور العین فی مشهد الحسین(ع)) نیز کتابی بسیار ضعیف و نامطمئن است که حتی نویسنده آن نیز به درستی مشخص نیست. مرحوم (علی بن عبدالله بحرانی ستری)، از فقها و مراجع تقلید امامی قرن سیزدهم و چهاردهم، کتاب نورالعین را کتابی سراسر کذب و افترا و بهتان می خواند و بیان می دارد اشعاری که در این کتاب به اهل بیت و امام حسین (ع) نسبت داده شده آن قدر از نظر فصاحت و بلاغت و وزن و قافیه ضعیف است که نمی توان آن ها را به افراد عادی نسبت داد، چه برسد به فصیح ترین و افراد عرب. [5] 4)به نظر میرسد که علامه مجلسی(ره) این مطلب را از منتخب طریحی[7] نقل کرده است؛ زیرا علیرغم آنکه مشهور شده است که ماخذ این روایت کتاب نورالعین است، در گزارشی که در آن کتاب آمده است، سخنی از داستان سر به محمل کوبیدن نیست، بلکه طبق نقل این کتاب، اساساً محملی بر روی شتران نبوده تا زینب(س) سرشان را به چوبه آن بکوبند![8] این کوباندن سر در نسخه چاپی مقتل الحسین(ع) منسوب به أبی مخنف، نیز نیامده است. این روایت علاوه بر ضعف سند، به لحاظ محتوایی نیز دارای اشکالاتی است: 1) براساس گزارش های متقدمین، اسرا را با شتر بدون جهاز می بردند تا ناراحتی ببینند و تنها در این روایت است که وجود محمل بر روی شترها ذکر شده است. اساسا محمل یک وسیله محترمانه است و هیچکس آن را برای اسیر خود انتخاب نمیکند.[9] لذا محملی وجود نداشت که به فرض حضرت زینب(س) سر خود را به آن بکوبند. این مطلبی است که شیخ مفید[10]، سیدبن طاووس[11 و 12]، علامه مجلسی[13]، شیخ عباس قمی[14] و چندتن دیگر ازعلما آنرا بیان نموده اند. افزون بر این، در خود اشعاری که در این روایت به امام سجاد(ع) نسبت داده شده به صراحت آمده است؛ (تُسیَرونا عَلَی الأقتاب عَارِیه – ما را بر شتران برهنه سوار کردند). روشن است که منظور حضرت شخص وی نیست، بلکه تمام اسرا را اینگونه سوار کردند. 2) دراشعاری که در این روایت به زینب نسبت داده شده مطالب غیرواقعی و بعضاً موهنی به چشم میخورد؛ از جمله نسبت قساوت و سنگدلی به امام حسین(ع) و نسبت بی طاقتی، ذلت و ترس به امام سجاد(ع) دراسارت و یتیمی که حتی با صنایع ادبی هم قابل توجیه به نظرنمی رسد. 3) گزارشهای معتبر تاریخی حاکی از آن است که عمر سعد، سر مقدّس امام حسین(ع) را، بیدرنگ پس از شهادت آنحضرت، همراه خولی بن یزید اَصْبَحی و حُمَید بن مُسْلِم اَزْدی نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد.[20] و از آنجا که کاروان اسیران یک روز بعد؛ یعنی روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت نمودند، پس اصلاً هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه سر مقدّس امام حسین(ع) همراه آنها نبود، تا حضرت زینب(س) با دیدن آن از خود بیخود شود. پی نوشت ها : 1. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص114 3. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل ، ج 1، ص 569 4. محمد صحتی سردرودی، عاشورا پژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع)، ص71 5. علی بن عبدالله بن علی بحرانی ستری، قامعه اهل الباطل،قم:انصاریان، 1424ق، ص20و77و90 7. طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب، ج 2، ص 435 – 436، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چاپ اول، 1428ق. 8. أبو اسحاق اسفراینی، ابراهیم بن محمد، نور العین فی مشهد الحسین، ص 55 – 56، تونس، مکتبة المنار، بیتا 9. مکارم شیرازی، ناصر، احکام عزاداری، تهیه و تنظیم: دربانی، مهدی، ص 134، قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، 1390ش. 10. الامالی، شیخ مفید، چاپ اول، قم 1413، ص321 11. اقبال الاعمال،دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1367ش، ص583 12. اللهوف علی قتلی الطفوف، نشر جهان، تهران 1348ش، ص143 13. مجلسی، همان، ص195 14. قمی، همان 20. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 113، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عامر، عبد المنعم، ص 259، قم، منشورات الرضی، 1368ش؛ تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 5، ص 455.
آیا واقعا حضرت زینب (س) بعد از عاشورا سر خود را به چوب محمل زدند و خون از سرشان جاری شد ؟
یکی از دلایل طرفداران قمه زنی که بسیار مورد استناد و استفاده قرار میگیرد، ادعای اقدام حضرت زینب کبری(س) در کوبیدن پیشانی مبارکشان به چوبه محمل هنگام رؤیت سر مطهر سیدالشهدا(ع) است. آن ها برای اثبات ادعای خود به روایتی مشهور از (مسلم جصاص) استناد میکنند.
بررسی مختصر:
1) این روایت را که علامه مجلسی در جلد 45 بحارالانوار نقل کرده، بدون سند یا به اصطلاح، (مرسل) بوده و خود مرحوم مجلسی نیز به مرسل بودن آن اذعان کرده است.[1] علاوه بر مرسل بودن این گزارش، شخص (مسلم الجصاص) نیز مجهول است که موجبات ضعف سند را از جهتی دیگر نیز فراهم میکند.
2)مرحوم شیخ عباس قمی(ره) منشا این روایت را دو کتاب (نورالعین) و (منتخب طریحی) می داند و در نقد سند آن می نویسد: (ذکر محامل و هودج، در غیر خبر مسلم جصاص نیست و این خبر را گرچه علامه مجلسی نقل کرده؛ لیکن مآخذ آن منتخب طریحی و کتاب نورالعین است که حال هر دو کتاب بر اهل فن پوشیده نیست.)[3]
3) کتاب (المنتخب فی جمع المراثی و الخطب) معروف به (منتخب طریحی)، نوشته فخرالدین طریحی از علمای قرن یازدهم است. از آنجا که این کتاب کشکول گونه به صورت نامستند و بدون تحقیق تالیف شده، بسیاری از کتاب شناسان و حدیث پژوهان از آن انتقاد کرده اند. به عنوان نمونه مرحوم میرزا محمد ارباب می گوید که در کتاب منتخب مسامحات بسیار بکار رفته و روایت مختص به آن اعتباری ندارد.[4]
کتاب (نور العین فی مشهد الحسین(ع)) نیز کتابی بسیار ضعیف و نامطمئن است که حتی نویسنده آن نیز به درستی مشخص نیست. مرحوم (علی بن عبدالله بحرانی ستری)، از فقها و مراجع تقلید امامی قرن سیزدهم و چهاردهم، کتاب نورالعین را کتابی سراسر کذب و افترا و بهتان می خواند و بیان می دارد اشعاری که در این کتاب به اهل بیت و امام حسین (ع) نسبت داده شده آن قدر از نظر فصاحت و بلاغت و وزن و قافیه ضعیف است که نمی توان آن ها را به افراد عادی نسبت داد، چه برسد به فصیح ترین و افراد عرب. [5]
4)به نظر میرسد که علامه مجلسی(ره) این مطلب را از منتخب طریحی[7] نقل کرده است؛ زیرا علیرغم آنکه مشهور شده است که ماخذ این روایت کتاب نورالعین است، در گزارشی که در آن کتاب آمده است، سخنی از داستان سر به محمل کوبیدن نیست، بلکه طبق نقل این کتاب، اساساً محملی بر روی شتران نبوده تا زینب(س) سرشان را به چوبه آن بکوبند![8] این کوباندن سر در نسخه چاپی مقتل الحسین(ع) منسوب به أبی مخنف، نیز نیامده است.
این روایت علاوه بر ضعف سند، به لحاظ محتوایی نیز دارای اشکالاتی است:
1) براساس گزارش های متقدمین، اسرا را با شتر بدون جهاز می بردند تا ناراحتی ببینند و تنها در این روایت است که وجود محمل بر روی شترها ذکر شده است. اساسا محمل یک وسیله محترمانه است و هیچکس آن را برای اسیر خود انتخاب نمیکند.[9] لذا محملی وجود نداشت که به فرض حضرت زینب(س) سر خود را به آن بکوبند. این مطلبی است که شیخ مفید[10]، سیدبن طاووس[11 و 12]، علامه مجلسی[13]، شیخ عباس قمی[14] و چندتن دیگر ازعلما آنرا بیان نموده اند.
افزون بر این، در خود اشعاری که در این روایت به امام سجاد(ع) نسبت داده شده به صراحت آمده است؛ (تُسیَرونا عَلَی الأقتاب عَارِیه – ما را بر شتران برهنه سوار کردند). روشن است که منظور حضرت شخص وی نیست، بلکه تمام اسرا را اینگونه سوار کردند.
2) دراشعاری که در این روایت به زینب نسبت داده شده مطالب غیرواقعی و بعضاً موهنی به چشم میخورد؛ از جمله نسبت قساوت و سنگدلی به امام حسین(ع) و نسبت بی طاقتی، ذلت و ترس به امام سجاد(ع) دراسارت و یتیمی که حتی با صنایع ادبی هم قابل توجیه به نظرنمی رسد.
3) گزارشهای معتبر تاریخی حاکی از آن است که عمر سعد، سر مقدّس امام حسین(ع) را، بیدرنگ پس از شهادت آنحضرت، همراه خولی بن یزید اَصْبَحی و حُمَید بن مُسْلِم اَزْدی نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد.[20] و از آنجا که کاروان اسیران یک روز بعد؛ یعنی روز یازدهم از کربلا به سمت کوفه حرکت نمودند، پس اصلاً هنگام ورود کاروان اسیران به کوفه سر مقدّس امام حسین(ع) همراه آنها نبود، تا حضرت زینب(س) با دیدن آن از خود بیخود شود.
پی نوشت ها :
1. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 45، ص114
3. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل ، ج 1، ص 569
4. محمد صحتی سردرودی، عاشورا پژوهی با رویکردی به تحریف شناسی تاریخ امام حسین(ع)، ص71
5. علی بن عبدالله بن علی بحرانی ستری، قامعه اهل الباطل،قم:انصاریان، 1424ق، ص20و77و90
7. طریحی، فخرالدین بن محمد، المنتخب، ج 2، ص 435 – 436، بیروت، مؤسسة التاریخ العربی، چاپ اول، 1428ق.
8. أبو اسحاق اسفراینی، ابراهیم بن محمد، نور العین فی مشهد الحسین، ص 55 – 56، تونس، مکتبة المنار، بیتا
9. مکارم شیرازی، ناصر، احکام عزاداری، تهیه و تنظیم: دربانی، مهدی، ص 134، قم، مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، 1390ش.
10. الامالی، شیخ مفید، چاپ اول، قم 1413، ص321
11. اقبال الاعمال،دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1367ش، ص583
12. اللهوف علی قتلی الطفوف، نشر جهان، تهران 1348ش، ص143
13. مجلسی، همان، ص195
14. قمی، همان
20. مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 113، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، تحقیق: عامر، عبد المنعم، ص 259، قم، منشورات الرضی، 1368ش؛ تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 5، ص 455.
- [سایر] آیا قضیّه شکستن سر حضرت زینب(علیها السلام) بر اثر اصابت به چوب محمل، حقیقت دارد؟ و آیا ایشان سرشان را به محمل زدند یا سرشان به محمل خورد؟
- [سایر] آیا قضیّه شکستن سر حضرت زینب (علیها السلام) بر اثر اصابت به چوب محمل، حقیقت دارد؟ و آیا ایشان سرشان را به محمل زدند یا سرشان به محمل خورد؟
- [سایر] حضرت زینب(س) در روز عاشورا چند ساله بوده است؟ آیا حضرت زینب(س) فرزندی هم داشت؟
- [سایر] آیا حضرت زینب (س) در کاخ یزید با دیدن سر بریده امام حسین علیه السلام سر خود را به چیزی زدند تا خون از مقنعه آن حضرت جاری شد؟
- [سایر] آیا این قضیه که حضرت زینب(س) پس از دیدن سر امام حسین(ع)، پیشانی خود را به چوبه محمل زدند، صحیح است؟ بر فرض صحت؛ آیا این ماجرا میتواند تأییدی بر جواز قمهزنی باشد؟
- [سایر] اگر ممکن است جریان کوبیدن سر حضرت زینب(س) به محمل را توضیح دهید. برخی می گویند این روایت جعلی است و از شخصی به اسم مسلم گچکار نقل شده که نام او در کتب رجالی نیامده و شیخ عباس قمی هم گفته آن وقت اصلاً محمل و کجاوه ای در کار نبوده تا حضرت زینب(س) بخواهد سر مبارکشان را بر آن بکوبند.
- [سایر] آیا حضرت زینب (س) بااجازه شوهرشان در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] روشنگری های حضرت زینب در عاشورا چه بود؟
- [سایر] آیا روایت سر زدن حضرت زینب به چوبه محمل صحیح است ؟
- [سایر] باسلام آیا درست است که حضرت زینب(س) بعداز شهادت امام حسین(ع) چندین بار سرشو به محمل زد؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).