آنچه روشن است اینکه عذاب اخروی از نظر زمانی معادل سالهای زندگی یک فرد گناهکار نیست و خدای متعال وعده خلود و جاودانگی عده ای را در جهنم داده است. (وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ[بقره/39] و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.) زمانی ممکن است این نوع مجازات را غیر عادلانه بدانیم که تصور کنیم عذاب جهنم نوعی عذاب قراردادی است. مثلا طبق قانون اگر کسی چراغ قرمز را رد کند، باید چند ده هزار تومان به عنوان جریمه بپردازد. و این را عادلانه می دانیم. اما اگر بنا باشد در مقابل رد کردن چراغ قرمز کسی به حبس ابد محکوم شود، این نوع مجازات را غیر عادلانه می دانیم چون تناسبی با جرم صورت گرفته ندارد. همچنین اگر مجازات رد کردن چراغ قرمز، زدن یک بوغ باشد، نیز آن را حکیمانه می دانیم. بنابراین در این نوع مجازات ها حتما باید بین جرم و مجازات تناسب رعایت شود. اما یک نوع از آثار منفی، تکوینی و حقیقی هستند و در آن تناسب با تخلف صورت گرفته معنا ندارد. مثلا کسی یک لحظه دیر ترمز کرده و دچار تصادف شده و برای همیشه فلج می شود. یا کسی یک لحظه بی احتیاطی کرده و چاقو به چشمش خورده و برای همیشه کور می شود. یا کسی یک کبریت روشن کرده و بازار بزرگی را به آتش کشانده و ... در این موارد تناسب عمل با نتیجه معنا ندارد. و تنها سخن منطقی این است که در مواضع حساس تر، احتیاط ها شدید تر باشد. عذاب جهنم از نوع دوم و عذاب تکوینی است. و به همین خاطر تناسب سالهای گناهکاری با سالهای مجازات معنا ندارد. به فرمایش علامه طباطبایی : عذاب خالد اثر و خاصیت آن صورت نوعیه شقاوت باری است که نفس انسان شقی بخود گرفته، (و او را نوع مخصوصی از انسانها کرده، همانطور که گاو نمیتواند روزی غیر گاو شود) این نوع انسان هم نمیتواند نوع دیگری شود.[1] آنان که مستحق خلود هستند، کسانی هستند که ذات و سرشت آنها با خباثت عجین شده و هرگز از آن برنمی گردند. به گونه ای که اگر خدای متعال آنها را به دنیا بازگرداند و عمری طولانی تر به آنها بدهد، آنها مجددا به طغیان گری و تعدی می پردازند. بنابراین عذاب در مقابل رویه و خواسته ابدی آنهاست. قرآن مجید می فرماید: (وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ * بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ[انعام/27-28] اگر آنها را در آن روز که در برابر آتش نگاهشان داشته اند بنگری، می گویند: ای کاش ما را باز گردانند تا آیات پروردگارمان را تکذیب نکنیم و از مؤمنان باشیم. * نه، آنچه را که از این پیش پوشیده می داشتند اکنون برایشان آشکار شده، اگر آنها را به دنیا بازگردانند، باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند باز می گردند. اینان دروغگویانند.) پرده ای از حقیقت فوق (که کافران بازگشته و همچنان به گناهان مشغول می شوند) در رجعت محقق شده و افراد پلیدی که به حیات باز می گردند، به سختی با جبهه حق می جنگند. [1]. ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص: 625.
آنچه روشن است اینکه عذاب اخروی از نظر زمانی معادل سالهای زندگی یک فرد گناهکار نیست و خدای متعال وعده خلود و جاودانگی عده ای را در جهنم داده است.
(وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ[بقره/39] و کسانی که کافر شدند، و آیات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود.)
زمانی ممکن است این نوع مجازات را غیر عادلانه بدانیم که تصور کنیم عذاب جهنم نوعی عذاب قراردادی است. مثلا طبق قانون اگر کسی چراغ قرمز را رد کند، باید چند ده هزار تومان به عنوان جریمه بپردازد. و این را عادلانه می دانیم. اما اگر بنا باشد در مقابل رد کردن چراغ قرمز کسی به حبس ابد محکوم شود، این نوع مجازات را غیر عادلانه می دانیم چون تناسبی با جرم صورت گرفته ندارد. همچنین اگر مجازات رد کردن چراغ قرمز، زدن یک بوغ باشد، نیز آن را حکیمانه می دانیم. بنابراین در این نوع مجازات ها حتما باید بین جرم و مجازات تناسب رعایت شود.
اما یک نوع از آثار منفی، تکوینی و حقیقی هستند و در آن تناسب با تخلف صورت گرفته معنا ندارد. مثلا کسی یک لحظه دیر ترمز کرده و دچار تصادف شده و برای همیشه فلج می شود. یا کسی یک لحظه بی احتیاطی کرده و چاقو به چشمش خورده و برای همیشه کور می شود. یا کسی یک کبریت روشن کرده و بازار بزرگی را به آتش کشانده و ... در این موارد تناسب عمل با نتیجه معنا ندارد. و تنها سخن منطقی این است که در مواضع حساس تر، احتیاط ها شدید تر باشد.
عذاب جهنم از نوع دوم و عذاب تکوینی است. و به همین خاطر تناسب سالهای گناهکاری با سالهای مجازات معنا ندارد. به فرمایش علامه طباطبایی : عذاب خالد اثر و خاصیت آن صورت نوعیه شقاوت باری است که نفس انسان شقی بخود گرفته، (و او را نوع مخصوصی از انسانها کرده، همانطور که گاو نمیتواند روزی غیر گاو شود) این نوع انسان هم نمیتواند نوع دیگری شود.[1]
آنان که مستحق خلود هستند، کسانی هستند که ذات و سرشت آنها با خباثت عجین شده و هرگز از آن برنمی گردند. به گونه ای که اگر خدای متعال آنها را به دنیا بازگرداند و عمری طولانی تر به آنها بدهد، آنها مجددا به طغیان گری و تعدی می پردازند. بنابراین عذاب در مقابل رویه و خواسته ابدی آنهاست. قرآن مجید می فرماید:
(وَ لَوْ تَری إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقالُوا یا لَیْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُکَذِّبَ بِآیاتِ رَبِّنا وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ * بَلْ بَدا لَهُمْ ما کانُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ[انعام/27-28] اگر آنها را در آن روز که در برابر آتش نگاهشان داشته اند بنگری، می گویند: ای کاش ما را باز گردانند تا آیات پروردگارمان را تکذیب نکنیم و از مؤمنان باشیم. * نه، آنچه را که از این پیش پوشیده می داشتند اکنون برایشان آشکار شده، اگر آنها را به دنیا بازگردانند، باز هم به همان کارها که منعشان کرده بودند باز می گردند. اینان دروغگویانند.)
پرده ای از حقیقت فوق (که کافران بازگشته و همچنان به گناهان مشغول می شوند) در رجعت محقق شده و افراد پلیدی که به حیات باز می گردند، به سختی با جبهه حق می جنگند.
[1]. ترجمه تفسیر المیزان، ج1، ص: 625.
- [سایر] آیات عذاب جهنم را بیان کنید؟
- [سایر] عذاب جهنم چگونه بوده و آیا قابل مقایسه با عذاب های دنیایی است ؟
- [سایر] چرا قر آن از عذاب جهنم به عنوان «عذاب غلیظ» یاد می کند؟
- [سایر] با توجّه به این که پوست انسان بر اثر آتش می سوزد آیا عذاب پوست جدید عادلانه است؟
- [سایر] منظور از تکوینی بودن عذاب جهنم چیست؟
- [سایر] با توجه به آیات قرآنی که درباره بهشت و جهنم آمده، آیا هر دو ابدی و همیشگی هستند؟
- [سایر] چگونه در قرآن، مرگ و عذاب های جهنم جزو نعمت های الهی به حساب آمده است؟
- [سایر] چگونه در قرآن، مرگ و عذاب های جهنم جزو نعمت های الهی به حساب آمده است؟
- [سایر] آیا انسان های گنه کار پس از چشیدن عذاب در جهنم وارد بهشت می شوند؟
- [سایر] آیا عذاب جهنم و نعمت بهشتی، مانند چیزهایی است که در این دنیا احساس میکنیم؟
- [آیت الله مظاهری] وقف لازم نیست همیشگی یا از موقع خواندن صیغه باشد بلکه میتواند بگوید این مال تا ده سال وقف باشد یا بعد از مردن من وقف باشد.
- [آیت الله اردبیلی] حکومت صالح میتواند از اجحاف در قیمتگذاری توسط فروشندگان جلوگیری نماید و آنان را ملزم کند که کالای خود را به قیمت عادلانه بفروشند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد می تواند برای دادن قرض خود زکات بگیرد ولی باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد و اگر در معصیت خرج کرده چنانچه از آن معصیت توبه کرده باشد در این صورت از سهم فقرا می شود به او داد.
- [آیت الله سبحانی] کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، می تواند برای دادن قرض خود زکات بگیرد ولی باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد یا اگر در معصیت خرج کرده از آن معصیت توبه کرده باشد. که در این صورت از سهم فقرا می شود به او داد.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که بدهکار است ونمیتواند بدهی خود را بدهد، اگرچه مخارج سال خود را داشته باشد، میتواند برای دادن قرض خود زکاْ بگیرد ولیباید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد، یا اگر در معصیت خرج کرده، از آن معصیت توبه کرده باشد به شرط آن که از سهم فقرأ به او داده شود. زیرا در سهم غارمین توبه بیتأثیر است.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که بدهکار است و نمی تواند بدهی خود را بدهد ، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد ، می تواند برای دادن قرض خود زکوه بگیرد ، ولی باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد ، یا اگر در معصیت خرج کرده ، از آن معصیت توبه کرده باشد ، که در این صورت از هم فقرا می شود به او داد .
- [آیت الله بروجردی] کسی که بدهکار است و نمیتواند بدهی خود را بدهد، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد، میتواند برای دادن قرض خود زکات بگیرد، ولی باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد، یا اگر در معصیت خرج کرده از آن معصیت توبه کرده باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که بدهکار است و نمیتواند بدهی خود را بدهد، اگر چه مخارج سال خود را داشته باشد، میتواند برای دادن قرض خود از سهم بدهکاران زکات بگیرد، ولی باید مالی را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد، یا اگر در معصیت خرج کرده، از آن معصیت توبه کرده باشد. بلی، از سهم فقرا میتواند زکات بگیرد اگر چه از آن معصیت توبه نکرده باشد.
- [آیت الله مظاهری] اشاعه فحشا (یعنی پراکنده کردن فساد و زشتکاری) از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف برای کسی که دوست دارد گناهان آشکار شوند، عذاب دنیا و آخرت را وعده داده است، چه برسد که بخواهد عمل اشاعه فحشا را انجام دهد: (انَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةَ فِی الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (به تحقیق کسانی که دوست میدارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.) و آن اقسامی دارد: الف) عیبی را به دروغ نسبت دادن به کسی و آن را درمیان مردم شیوع دادن، و این قسم علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه تهمت را نیز دارد، و افرادی که دامن به آن شایعه میزنند و آن را برای دیگران میگویند، اگر بدانند که تهمت است، گناهشان مثل کسی است که شایعه را اختراع نموده و اگر ندانند، حرام است و گناه اشاعه فحشا را دارد، علاوه بر اینکه آن شایعه تهمت است و گناه از آن را نیز دارد. ب) پخش کردن عیبی که در کسی هست در میان مردم، و این صورت علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه غیبت را نیز دارد. ج) گناهی را علنی و در میان مردم انجام دادن، نظیر بیرون آمدن زن با وضع جلف یا بدحجاب و یا بیحجاب و نظیر پخش موسیقیهای شهوتانگیز و پخش غناها و آهنگهای محرّک و یا پخش گفتههای جلف و محرّک در میان مردم و نظیر پخش کتابهای عشقی و رمانهای محرّک و امثال اینها، و این صورت علاوه بر گناهی که مترتّب بر اصل کار است، گناه اشاعه فحشا را نیز دارد و در بسیاری از موارد، گناه دوّم بالاتر از گناه اوّل است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر وکیل یا مُوکِّل بمیرد ، یا دیوانة همیشگی شود ، وکالت باطل می شود و نیز اگر چیزی که برای تصرّف درآن وکیل شده است از بین برود مثلاً گوسقندی که برای فروش آن وکیل شده بمیرد ، وکالت باطل می شود .