یکی از دلایل عمده ارسال رسولان، این است که دریافت وحی قابلیت و شایستگی می خواهد و هر کسی نمی تواند وحی الهی را دریافت نماید. این قابلیت نیز از جهات مختلف در این امر اثر گذار است. 1- کسی که به گناهان آلوده شده، راه ورود شیطان بر خود را هموار کرده است و در نتیجه اگر بنا باشد، به او وحی برسد، این وحی آمیخته با انواع القائات شیطانی خواهد بود: (هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلیَ مَن تَنزَّلُ الشَّیَاطِینُ * تَنزَّلُ عَلیَ کلُِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ؛[شعراء، آیات 221و222] آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟! * آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می گردند.) و از جانب دیگر نیز شیطان راه نفوذی به معصومین ندارد، در نتیجه وحی آن ها از هر نوع دستبرد شیطان محفوظ است. (قَالَ رَبِّ بمِا أَغْوَیْتَنیِ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فیِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنهَّمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنهْمُ الْمُخْلَصِینَ؛[حجر، آیات 39 و 40] گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت، * مگر بندگان مخلصت را.) 2- همچنین شخصی می تواند وحی دریافت کند، که جنبه ملکوتی خود را تقویت کرده باشد. ( اینکه خداوند برای هر انسانی مستقیما فرشته ای بفرستد و وظائف را به او ابلاغ کند و یا به هر انسانی مستقیما وحی کند و یا به قلب او الهام کند این راه محال است زیرا که هر انسانی استعداد و قابلیت تحمل بار سنگین وحی را ندارد، حالاتی که به هنگام وحی نخستین برای انبیاء پیش آمد اگر برای هر فردی از افراد دیگر بوجود می آمد در دم قالب تهی میکرد مگر هر کسی صحنه کوه طور و موسی را تحمل می تواند کرد؟ و مگر هر جانی توان حادثه عظیم تاریخ را در غار حراء دارد؟ دریادلی مثل رسول اسلام (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) می خواهد که توان حمل این امانت بزرگ را داشته باشد وگرنه صاعقه وحی دیگران را در دم تبدیل به خاکستر خواهد نمود، هر کسی با هر روحیه ای تاب تحمل این امر را ندارد و قابل وحی نیست باید انسان کاملی باشد که دو چهره داشته باشد یکی چهره ملکوتی که با آن چهره بتواند وحی را دریافت کند و دیگری جنبه ناسوتی و بشری که بتواند باین واسطه پیام الهی را به بشریت ابلاغ کند)[1] برای درک بهتر این مساله می توانید به سرنوشت افرادی که توانایی لازم را نداشته اند، و به اشتغال فلسفه پرداخته اند و دچار جنون شده اند، توجه کنید. البته اگر این موضوع کمتر اتفاق می افتد، برای این است که فلسفه آن قدر هم ثقیل نیست. اما دریافت وحی آن چنان سنگین است که حتی حضرت محمد(ص) با آن عظمت معنوی، زمانی که وحی را به صورت مستقیم دریافت می کند، احوالش بسیار دگرگون می شود: (امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که وحی بدون واسطه جبرئیل بود بجهت سنگینی وحی حالت غشوه بر آن حضرت عارض می شد)[2] (عایشه میگوید: من خود دیده ام که گاهی در روزهای بسیار سرد، وحی بر آن جناب نازل می شد و چون از او جدا می شد با اینکه روز سردی بود عرق از پیشانی مبارکش سرازیر می گردید. )[3] البته تنها دلیل ارسال رسولان، این نیست که دیگران قابلیت دریافت وحی را ندارند. بلکه رسول شئون و وظایف دیگری نیز دارد که حتی اگر هر کسی قابلیت دریافت وحی را داشت، همچنان به رسولان الهی نیاز داشتیم. و آن جنبه رهبری آن هاست. از این روست که می بینیم، حضرت لوط، اگر چه وحی دریافت می کند و پیامبر است، اما از حضرت ابراهیم دستور می گیرد. لوط از بستگان ابراهیم (ع) بوده، و آن حضرت او را به سوی اهل سدوم و اقوام مجاور آنان فرستاد، تا آنان را که مشرک و از بتپرستان بودند، به دین توحید دعوت کند.[4] این جنبه بسیار مهم است، تا جایی که گفته شده، اگر فقط دو نفر بر روی کره زمین باشند، حتما یکی از آن ها، رهبر است: امام صادق (ع) میفرمود: (اگر در زمین جز دو نفر باقی نباشند یکی از آن دو امامست.)[5] [1]. شرح کشف المراد، علی محمدی، ص: 353. [2]. سنن النبی صلی الله علیه و آله با ترجمه، ص 405. [3]. ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص: 116. [4]. ترجمه المیزان، ج8، ص 232. [5]. الکافی، ج1، ص: 179.
یکی از دلایل عمده ارسال رسولان، این است که دریافت وحی قابلیت و شایستگی می خواهد و هر کسی نمی تواند وحی الهی را دریافت نماید. این قابلیت نیز از جهات مختلف در این امر اثر گذار است.
1- کسی که به گناهان آلوده شده، راه ورود شیطان بر خود را هموار کرده است و در نتیجه اگر بنا باشد، به او وحی برسد، این وحی آمیخته با انواع القائات شیطانی خواهد بود:
(هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلیَ مَن تَنزَّلُ الشَّیَاطِینُ * تَنزَّلُ عَلیَ کلُِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ؛[شعراء، آیات 221و222] آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل میشوند؟! * آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می گردند.)
و از جانب دیگر نیز شیطان راه نفوذی به معصومین ندارد، در نتیجه وحی آن ها از هر نوع دستبرد شیطان محفوظ است.
(قَالَ رَبِّ بمِا أَغْوَیْتَنیِ لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فیِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنهَّمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنهْمُ الْمُخْلَصِینَ؛[حجر، آیات 39 و 40] گفت: پروردگارا! چون مرا گمراه ساختی، من (نعمتهای مادّی را) در زمین در نظر آنها زینت میدهم، و همگی را گمراه خواهم ساخت، * مگر بندگان مخلصت را.)
2- همچنین شخصی می تواند وحی دریافت کند، که جنبه ملکوتی خود را تقویت کرده باشد.
( اینکه خداوند برای هر انسانی مستقیما فرشته ای بفرستد و وظائف را به او ابلاغ کند و یا به هر انسانی مستقیما وحی کند و یا به قلب او الهام کند این راه محال است زیرا که هر انسانی استعداد و قابلیت تحمل بار سنگین وحی را ندارد، حالاتی که به هنگام وحی نخستین برای انبیاء پیش آمد اگر برای هر فردی از افراد دیگر بوجود می آمد در دم قالب تهی میکرد مگر هر کسی صحنه کوه طور و موسی را تحمل می تواند کرد؟ و مگر هر جانی توان حادثه عظیم تاریخ را در غار حراء دارد؟ دریادلی مثل رسول اسلام (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) می خواهد که توان حمل این امانت بزرگ را داشته باشد وگرنه صاعقه وحی دیگران را در دم تبدیل به خاکستر خواهد نمود، هر کسی با هر روحیه ای تاب تحمل این امر را ندارد و قابل وحی نیست باید انسان کاملی باشد که دو چهره داشته باشد یکی چهره ملکوتی که با آن چهره بتواند وحی را دریافت کند و دیگری جنبه ناسوتی و بشری که بتواند باین واسطه پیام الهی را به بشریت ابلاغ کند)[1]
برای درک بهتر این مساله می توانید به سرنوشت افرادی که توانایی لازم را نداشته اند، و به اشتغال فلسفه پرداخته اند و دچار جنون شده اند، توجه کنید. البته اگر این موضوع کمتر اتفاق می افتد، برای این است که فلسفه آن قدر هم ثقیل نیست. اما دریافت وحی آن چنان سنگین است که حتی حضرت محمد(ص) با آن عظمت معنوی، زمانی که وحی را به صورت مستقیم دریافت می کند، احوالش بسیار دگرگون می شود:
(امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که وحی بدون واسطه جبرئیل بود بجهت سنگینی وحی حالت غشوه بر آن حضرت عارض می شد)[2]
(عایشه میگوید: من خود دیده ام که گاهی در روزهای بسیار سرد، وحی بر آن جناب نازل می شد و چون از او جدا می شد با اینکه روز سردی بود عرق از پیشانی مبارکش سرازیر می گردید. )[3]
البته تنها دلیل ارسال رسولان، این نیست که دیگران قابلیت دریافت وحی را ندارند. بلکه رسول شئون و وظایف دیگری نیز دارد که حتی اگر هر کسی قابلیت دریافت وحی را داشت، همچنان به رسولان الهی نیاز داشتیم. و آن جنبه رهبری آن هاست. از این روست که می بینیم، حضرت لوط، اگر چه وحی دریافت می کند و پیامبر است، اما از حضرت ابراهیم دستور می گیرد.
لوط از بستگان ابراهیم (ع) بوده، و آن حضرت او را به سوی اهل سدوم و اقوام مجاور آنان فرستاد، تا آنان را که مشرک و از بتپرستان بودند، به دین توحید دعوت کند.[4]
این جنبه بسیار مهم است، تا جایی که گفته شده، اگر فقط دو نفر بر روی کره زمین باشند، حتما یکی از آن ها، رهبر است:
امام صادق (ع) میفرمود: (اگر در زمین جز دو نفر باقی نباشند یکی از آن دو امامست.)[5]
[1]. شرح کشف المراد، علی محمدی، ص: 353.
[2]. سنن النبی صلی الله علیه و آله با ترجمه، ص 405.
[3]. ترجمه تفسیر المیزان، ج18، ص: 116.
[4]. ترجمه المیزان، ج8، ص 232.
[5]. الکافی، ج1، ص: 179.
- [سایر] چرا خداوند پیغمبری از جنس زنان برای بشریت نفرستاده است؟
- [سایر] چرا خداوند به جمعیت ژاپن و چین پیامبری نفرستاده است؟
- [سایر] چرا خداوند فرشتگان را واسطه در وحی قرار می دهد و خود مستقیما وحی نمی کنند؟
- [سایر] جبرئیل نزد پیامبر آمد و گفت: خداوند برای تو هدیهای فرستاده که بر هیچ پیامبری نفرستاده است، آن هدیه چه بود؟
- [سایر] چرا همه ی پیامبران ما عرب هستند و خداوند حتی یک پیامبر و یا امام ایرانی نفرستاده ولی باز با این حال ما به پیامبران ارزش قائل ایم؟
- [سایر] چگونه خداوند غیر مادی، قرآن و وحی را که از نوع الفاظ است نازل کرده است ؟
- [سایر] آیا وحی خداوند به همه پیغمبران به زبان عربی بوده است؟ توضیح دهید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا می توان از سرویس بهداشتی که وقف عده خاصی می باشد دیگران نیز استفاده کنند؟
- [آیت الله سیستانی] مرجع تقلید را چگونه انتخاب کنم؟ آیا حتماً باید مرجع خاصی داشت یا چند تایی هم می شود؟
- [سایر] در وحی نمودن خداوند به پیامبر به وسیلة جبرئیل شکی نیست، امّا خداوند متعال با این که جسم نیست، آیات را چگونه به جبرئیل میرساند؟
- [آیت الله مظاهری] اگر مرد یا زن مسلمانی کافر شود و دوباره مسلمان شود میتواند با همان همسر اوّلی به عقد جدید ازدواج کند گرچه آن زن هنوز در عدّه باشد، چنانکه میتوانند همسر جدید انتخاب کنند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] زنای با زن شوهردار موجب حرمت ابدی نمیشود و همچنین اگر با زنی که در عدّه است زنا کند، آن زن بر او حرام ابدی نمیشود - خواه عدّه طلاق رجعی باشد یا طلاق بائن یا عدّه وفات یا عدّه متعه یا غیر آن - لذا بعد از عدّه میتواند با او ازدواج کند، البتّه اگر این کار در عدّه طلاق رجعی رخ داده احتیاط مستحبّ مؤکّد آن است که دیگر با این زن ازدواج ننماید.
- [آیت الله سبحانی] لازم است مؤمنان به خطبه ها گوش دهند و سکوت را انتخاب کنند و اگر گوش نکنند یا حرف بزنند کار خلافی انجام داده اند.
- [آیت الله سبحانی] اگر زنی را که در عدّه دیگری است برای خود عقد کند. چنانچه مرد و زن، یا یکی از آنان بدانند که کار حرامی انجام می دهند یعنی بدانند که عدّه زن تمام نشده و عقد کردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام می شود، اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن، نزدیکی نکرده باشد. صفحه 451
- [آیت الله سبحانی] اگر زنی را که در عدّه دیگری است برای خود عقد کند. چنانچه مرد و زن، یا یکی از آنان بدانند که کار حرامی انجام می دهند یعنی بدانند که عدّه زن تمام نشده و عقد کردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام می شود، اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن، نزدیکی نکرده باشد.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مرد مسلمانی که مسلمان زاده است اگر مرتد شود، یعنی منکر خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله) گردد، یا یکی از احکام مسلم اسلام مانند واجب بودن نماز و روزه را انکار کند بطوری که انکار کردن آن معنایش انکار خدا یا پیغمبر(صلی الله علیه وآله) باشد، ازدواج او باطل می شود و همسرش باید از او کناره گیری کند و عده وفات یعنی عده زنی که شوهرش مرده است بگیرد و بعد می تواند ازدواج کند و اگر زن یائسه باشد، یا هنوز نزدیکی نکرده باشند عده لازم نیست.
- [آیت الله مظاهری] لازم است مخصوصاً بر پدر و مادر که برای پسران و دختران خود که احتیاج به همسر دارند، همسر انتخاب کنند و در روایات ما ثواب فراوانی بر این کار مترتّب شده است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر زنی را که در عدّه دیگریست برای خود عقد کند و در عدّه با او نزدیکی کند، آن زن بر او حرام ابدی میشود؛ اگر چه هر دو یا یکی از آنها در این کار شرعاً معذور باشند، مثلاً به جهت ناآگاهی از این امر، بدان اقدام کرده باشند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان کسی را برای انجام تمام کارهای خود وکیل کند، صحیح است و همچنین اگر وکیل کند که یکی از چند کار را انجام دهد و او یکی را انتخاب کند صحیح است، ولی اگر کسی را برای یکی از کارهای خود وکیل کند و آن کار را معیّن نکند، وکالت صحیح نیست.